اصفهان| شهید مدافع حرم: روی قبرم بنویسید بهترین روزم، روز نابودی صهیونیستهاست+فیلم
شهدا در راه آرمانها و اعتقاداتشان جان میدهند و اگر بدانند قرار است تجاوزی به خاک وطن و حریم اهل بیت (ع) صورت بگیرد به پا خواسته و در برابر ظلم میایستند. در آنها عشق به خانواده موج میزند اما تمام مردم ایران را خانواده خود میدانند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، زمانی که حرف از شهدا میشود با وجودی که نوشتن سخت میشود اما عجیب است که وقتی آغاز به نوشتن میکنم واژهها یکی پس از دیگری مقابل دیدگانم رژه میروند و ما تنها یک راوی میشویم. راوی که رسالتش قلم زدن از کسانی است که روزی تاریخ هم به وجودشان افتخار میکند.
شهدای مدافع حرم که چند سالی است حفاظت از کیان کشور و مرز مسلمانان را به عهده گرفتهاند انسانهایی هستند مانند تمام انسانهای دیگر اما فرقی دارند و آن هم عشق به ولایت و وطن و ایمان آنهاست که به آنها اجازه نمیدهد بی تفاوت از کنار درد و خون و تجاوز بگذرند. جوانانی برای دفاع از حرم به پا خواستند که شاید کمتر کسی باور میکرد این نسل هم مانند نسل دفاع مقدس سربازانی شجاع و از خود گذشته باشند.
نام مدافعان حرم را که میشنویم باید تمام قد به احترام شان بایستیم چرا که اگر آنها نبودند به قول ابراهیم حاتمی کیا "به وقت شام" میتوانست "به وقت اصفهان" یا به وقت تمام شهرهای ایران باشد.
خبرنگاران تسنیم در اصفهان این بار مهمان خانه یکی از شهدای مدافع حرم بودند، شهید مسلم خیزاب. همسر این شهید ولایتمدار با گرمی و رویی خوش از ما استقبال کرد و ما بدون اینکه منتظر آغاز یک گفتوگو باشیم با لطف شهید و تسلط "اعظم رنجبر" این گفتوگو را به پایان رساندیم.
شاید اولین چیزی که به محض ورود به منزل شهید خیزاب توجه همگان را جلب میکند گنجینهای از آثار شهید باشد که توسط همسر و فرزند ایشان جمع آوری شده و مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است.
از زمان ورود به منزل شهید خیزاب علاوه بر گنجینه (موزه) آثار ایشان عطر ملایم سیب قرمز توجه آدمی را به خود جلب میکند. پس از دقایقی متوجه شدیم که شهید خیزاب علاقه بسیاری به سیب داشتند و همسر این شهید نیز از مهمانان خود با سیب پذیرایی میکند.
سیب قرمزی که طعمش شاید با بقیه سیبها تفاوتی نداشت اما حس و حال خوبی به آدمی میبخشید. حسی مثل آرامش.
ادامه گفتوگو با همسر شهید خیزاب"اعظم رنجبر" را با هم میخوانیم:
سّر همسایگی با استاد فلاطوری؛ از دنیا تا عقبی
تسنیم:قبل از شهادت همسرتان هم در همین منزل سکونت داشتید؟
رنجبر: بله، همیشه شهید خیزاب سر مزار استاد فلاطوری در گلستان شهدا میگفتند ما در خیابانی که به نام شماست خانه گرفتهایم، خدایا میشود یک روزی هم اینجا همسایه استاد فلاطوری شوم؟ و دقیقاً همینطور شد و مزار شهید خیزاب فاصله چندانی با مزار استاد فلاطوری ندارد.
من همیشه میگویم قسمت این بود که ما در خیابانی زندگی میکردیم که به اسم استاد فلاطوری بود و در گلستان شهدا نیز شهید خیزاب همجوار و همسایه استان فلاطوری باشند.
تسنیم: تاکنون موقعیتهایی برایتان اتفاق افتاده که نظر عدهای را در ارتباط با مدافعان حرم تغییر دهید؟
رنجبر: بسیار زیاد، اما من این کار را از طرف خودم نمیدانم. من هر جلسهای که دعوت میشوم تا از یاد و خاطره شهید خیزاب صحبت کنم ابتدا از خود شهید برای حضور در آن مراسم دعوت میشود؛ به ویژه خیلی افراد به من مراجعه کردند و گفتند که کلیپ سخنرانی شما در همایشی که در نطنز برای روز انرژی هستهای برگزار شده بود را دیدیم و بسیار متحول و متاثر شدیم.
من تمام این تاثیرات را عنایت خود شهید خیزاب میدانم، در همان همایش نطنز من بهدلیل سرماخوردگی شدید اصلاً حال مساعدی نداشتم و از قبل هم قرار نبود سخنرانی کنم و همانجا ناگهانی به من و همسر شهید علیمحمدی گفتند چند کلامی از شهید بگویید و من از شهید خیزاب خواستم که هرچه خودتان فکر میکنید خیر و صلاح است به دهان من بیاورید تا گفته شود.
بعد از آن همایش عکس العملهای بسیاری را مشاهده کردم و تعداد زیادی از مردم نزد من آمدند و اذعان داشتند که دیدگاهشان نسبت به شهدای مدافع حرم تغییر کرده است. من همه این عنایتها را از جانب شهدا میدانم.
پاسخ جالب فرزند شهید خیزاب به مجری
تسنیم: قبل از شهادت همسرتان در ارتباط با مسائل روز اجتماعی و سیاسی با یکدیگر بحث و تبادل نظر داشتید؟ سعی میکردید این مفاهیم را به محمدمهدی آموزش دهید و دلیل تأکید الآن فرزندتان روی حجاب زنان در جامعه به همین صحبتهای خانوادگی مربوط میشود؟
رنجبر: خیر، قبل از آن محمدمهدی شخص بدحجابی را در جامعه نمیدید و در جمع خانوادگیمان همگی زنان با حجاب بودند و بعد از شهادت همسرم که بیشتر در مجامع حضور پیدا کرد متوجه بدحجابی شد.
محمدمهدی حتی نمیدانست که در یک برهه زمانی مد است که مانتو جلوباز باشد و دکمه نداشته باشد و در یک برنامه که در پل خواجو برگزار شده بود مجری از او پرسید صحبتت با مردم چیست؟ محمدمهدی جواب داد «شهیدان زندهاند و ما را میبینند، خانمها صورتهای خود را نقاشی نکنند و دکمههای مانتوهایشان را همین الآن ببندند".
شهید خیزاب قبل از شهادتشان با محمدمهدی صحبتهای زیادی کرده بودند و اکنون بهدلیل اینکه همیشه شنیده شهدا رفتند تا حجاب باقی بماند، زمانی که بدحجابی را در جامعه مشاهده میکند برایش سئوالات متعددی بهوجود میآید که لازم است زمانی که بزرگتر شد برایش توضیح داده شود.
تسنیم: باتوجه به چیدمان منزل شما که با وسایل شهید خیزاب طراحی شده، اینجا را به مکانی دیدنی تبدیل کرده است، اگر کسی بخواهد برای بازدید از وسایل و منزلتان بیاید، اجازه میدهید؟
رنجبر: اگر زیر نظر پایگاه بسیج باشد یا لشگر آنها را تایید کند یا از خبرگزاریهایی که آنها را میشناسم، باشند مشکلی ندارد اما اگر ناشناس باشند بهدلیل نبود اعتماد و شناخت کافی اجازه نمیدهم. اما با توجه به اینکه این موزه بر روحیه دانشجویان تاثیر بسیاری میگذارد اگر از طرف بسیج دانشجویی هماهنگ شده باشد هم مشکلی نیست.
نمیتوانم یک تنه عقیده مردم درباره مدافعان حرم را تغییر دهم
تسنیم: به نظر شما نقش آموزش و پرورش و مدارس در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت به چه میزان گسترده و پررنگ است؟
رنجبر: نقش آموزش و پرورش بسیار پررنگ است اما به شدت ضعیف عمل میکنند، برخی اوقات که من سر مزار شهید خیزاب هستم و اردوی مدارس برگزار شده است، معلم پرورشی مدرسه به قطعه مدافعان حرم که میرسند به دانش آموزان خود میگویند: «زود برویم سر مزار دیگر شهدا، اینها برای کشور سوریه رفتند» یا در پاسخ به سئوال دانش آموزان که این شهدا مقدستر هستند یا شهدای جنگ تحمیلی میگویند: «زود باشید برویم سر مزار حاج حسین خرازی» و این موارد را بارها به گوش خود شنیدهام.
البته همان موقع معلم پرورشی را صدا زدم و با او صحبت کردم و شاید در همان لحظه ار من معذرت خواهی کرده اما مطمئنم زمانی که فردی چنین افکار نادرستی را در ذهن خود پرورش داده، من به تنهایی قادر نیستم این تفکرات را از ذهن او پاک کنم. حتی بارها پیش آمده به من پاسخ دادند «شهدای دفاع مقدس در کشور خودمان جنگ بودند و رفتند دفاع کردند، مدافعان حرم برای یک مشت سوریهای رفتند و این اتفاق برایشان افتاده، اصلاٌ معلوم نیست شهید شده باشند یا نَه». این حرفها برای من بسیار آزار دهنده است.
زمانی که این صحبتها به 30 نفر دانش آموز منتقل شود، از همین سن رشدشان در کودکی افکارشان شکل میگیرد و قرار است در آینده هرکدامشان یک خانواده تشکیل دهند پس بهتر است از همین سن کودکی در آموزش و پرورش از دانش آموزان بخواهند به عنوان یک تحقیق مقالههایی را بنویسند که در مورد یک خانواده شهید، فرزند شهید یا خود شهید باشد. به این شکل بچهها خودشان تلاش میکنند تا این موارد را یاد بگیرند و اگر خودشان سر کلاس این مقالهها را بخوانند در نتیجه شهدای مدافع حرم نیز همانند شهدای دفاع مقدس برای آنها شکل یک قهرمان میشوند و دیگر نمیگویند شهدای جنگ تحمیلی چون جنگ در کشور خودمان بود مقدستر هستند.
گرهی که مدافعان حرم را به شهدای دفاع مقدس پیوند زد
رنجبر: به عقیده من شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم همگی به یکدیگر گره خوردند و اگر شهدای دفاع مقدس نبودند شاید مدافعان حرم هم نبودند، اینها همگی در یک مسیر قرار دارند و باید این مسیر را طی کنند.
تسنیم:آقای حاتمیکیا برای ساخت فیلم "به وقت شام" گفتند اگر مدافعان حرم نبودند شاید اکنون به وقت شام، به وقت تهران یا اصفهان یا هر شهر دیگری بود، نظر شما در ارتباط با این حرف چیست؟
رنجبر: متاسفانه برخی فکر میکنند مدافعان حرم برای مردم کشور سوریه رفتند درصورتی که اگر عقاید دینی و مذهبی و اهل بیت(ع) را کنار بگذارید و فکرش را کنید که مسلمانی در گوشهای از جهان تحت فشار و آزار است، به او کمک میکنید حتی اگر شرایط جنگ و خونریزی هم نباشد؛ اگر یک نفر را ببینید که نیازمند کمک است، به او کمک خواهید کرد و این روحیه تمام مسلمانان جهان است.
جای سئوال است که چرا برخی قصد دارند این مسئله را جا بیاندازند که مدافعان حرم برای مردم سوریه رفتند؟! اگر خبرگزاریها و صدا و سیما روی این مسئله بیشتر کار کنند قطعاً این تعداد اندک افرادی که قصد دارند این مساله را بین مردم رواج دهند هم نظرشان تغییر خواهد کرد.
نباید برای شناساندن مدافعان حرم، از آنها اَبَرقهرمان ساخت
تسنیم: امروزه مسئله ادبیات گفتاری برای انتقال مفاهیم ایثار و شهادت در شرایط جنگی برای نسل جوان بسیار سخت و سنگین شده و با وجود اینکه روحیه جهادی در بسیاری از جوانان دیده می شود اما انگیزه ظهور و بروز ندارد. به نظر شما برای انتقال مفاهیم با ارزشی چون مدافعان حرم از چه روش هایی باید استفاده کرد.
رنجبر: این مسئله نشان میدهد دشمن در این زمینه موفقتر عمل کرده است و من قبول ندارم که باید برای شناساندن مدافعان حرم از آنها ابرقهرمان ساخت.
با استناد به این حرف خداوند که میفرمایند «زمانی که یک نفر شهید شد با ریخته شدن اولین قطره خونش تمام گناهان او پاک خواهد شد» میتوان نتیجه گرفت که یک شهید هم میتواند در زندگیاش گناه کرده باشد. هرچند من قسم میخورم که هیچ گناه و معصیتی از همسر شهید خودم ندیدم.
شهید خیزاب فردی بود که وقتی نماز شبش قضا میشد میگفت حتماً در آن روز خطایی کردم که نمازم قضا شده است. ایشان فوق العاده شوخ طبع بودند و این در رفتارشان محسوس بود.
توجه جوانان به سِت بودن رنگ لباس و انگشتر شهید خیزاب
تسنیم: شما با جوانان بسیاری تا کنون برخورد داشتهاید آنها چگونه و به چه مسائلی از شهید بیشتر دقت میکنند؟ علاوه بر وروحیه جهادی که در شهیدان وجود دارد و جوانان به آن توجه میکنند.
رنجبر: برخی اوقات جوانان به بعضی چیزها دقت میکنند و به من میگویند عکسهایی که از شهید خیزاب پخش شده کت و شلوارشان هر رنگی بوده انگشترشان هم با آن همرنگ بوده است. دلیل دقت نظر جوانان هم این است که به دنبال الگو هستند و من همسر شهید یا هر عضوی از خانواده یک شهید از هر ادبیاتی برای صحبت با این جوانان استفاده کند شاید تاثیر آنچنانی نداشته باشد اما اگر واقعیتهای زندگی از زبان ما گفته شود و به آن گفتهها در رفتار نیز عمل شود قطعاً تاثیر خواهد داشت.
در کنار صحبت از زندگی شهدا، دستنوشتههایی که اکثر شهدا دارند باید مورد استفاده قرار گیرد و صدا و سیما و خبرگزاریهایی که در این زمینه مشغول به فعالیت هستند، باید از این دستنوشتهها استفاده کنند.
در زمینه نوشتن کتاب هم باید بیشتر فعالیت کرد تا جوانانی که اهل مطالعه هستند با خواندن زندگینامه شهدا از آنها تاثیر پذیرند. من زن و شوهری که اختلاف بسیاری با یکدیگر داشتند و میخواستند از هم جدا شوند را به بهانهای دعوت کردم و یکی از نامههای شهید خیزاب را جلویشان گذاشتم تا بخوانند و بعد از خواندنش زندگی آنها برگشت و اکنون در کنار همدیگر زندگی میکنند.
نسل جوان نمیدانند حرفهایی که از قول دیگران درباره شهدا میشنوند حقیقت دارد یا نَه، باید صحبتهایی که از خانواده شهدا مطرح میشود را با رفتار درست و در عمل به آنها نشان داد.
عضویت در سپاه، زندگی شهید خیزاب را متحول کرد
تسنیم: چه چیزی باعث شد که شهید خیزاب جذب این مسیر و وارد سپاه شوند و در نهایت به عشق شهادت برسند؟
رنجبر: بعد از گذراندن دوران دبیرستان یکی از دوستانشان سر مزار شهید خرازی به ایشان پیشنهاد میدهد که من میخواهم برای عضویت سپاه اقدام کنم و شما هم اگر دفترچه میخواهید بگیرید و درنهایت با هماهنگی یکدیگر دفترچه میگیرند سپس شهید خیزاب به تهران منتقل میشوند و 4 سال دانشگاهشان را در تهران درس میخوانند.
سپس بلافاصله بعد از اتمام دوران دانشگاهشان در سن 23 سالگی به خواستگاری من آمدند و ازدواج کردیم، بعد از بدنیا آمدن محمدمهدی هم برای گرفتن فوق لیسانس که در کشور نفر اول شدند مجدد از دانشگاه امام حسین(ع) تهران فارغ التحصیل میشوند و به نوعی در این مسیر بزرگ میشوند.
ایشان در روز خواستگاری به من گفتند: « من یک بال را از سپاه گرفتم و منتظر یک بال دیگرم برای پرواز» و من فکر میکنم قرار گرفتنشان در این مسیر هم به خاطر فعالیتشان در بسیج و سپاه باشد.
یک بار هم از شهید خیزاب پرسیدم چه چیزی باعث شده شما آنقدر زیاد به حضرت آقا علاقه داشته باشید و ایشان پاسخ دادند: «اگر من در مسیر سپاه قرار نمیگرفتم هرگز نمیتوانستم عاشق ولایت شوم». این مسئله بسیار مهمی است.
شهید خیزاب علاقه بسیاری به رهبر داشتند و قبل از شهادتشان به من سفارش کرده بودند: «اگر من شهید شدم و از شما پرسیدند چه چیزی میخواهید، بگویید دیدار حضرت آقا». ایشان بارها تأکید کرده بودند «اگر من در مسیر سپاه نبودم نمیتوانستم به چنین درکی از ولایت برسم» و این حرف نشان دهنده این است که ایشان با قرار گرفتن در این مسیر به حقایق رسیدند و ولایت را با اعماق وجودشان پذیرفتند.
من همیشه میگویم خیلی وقتها نباید همه چیز را مطرح کرد چون بسیاری مسائل خصوصی است برای مثال فردی عکس ازدواج یک شهید را پخش کرده که از نظر من چندان مورد پسند نیست اما شوخیها و تفریحات شهید را باید مطرح کرد. قبل از شهادت همسرم ما به سفر شمال رفتیم و من گاهی که میگویم برخی تعجب میکنند که مگر شهدا هم شمال میروند؟
تلاوت صد آیه از قران هر شب در منزل با صدای شهید خیزاب
تسنیم: از علاقمندیهای شهید خیزاب بگویید. در خانه چگونه بودند.
رنجبر: شهید خیزاب هر شب صد آیه از قرآن را در خانه تلاوت میکرد و میگفت که میخواهم نور شود به در و دیوار خانه بتابد برای زمانهایی که من نیستم. تا از شما مراقبت کند.
جایگاه والای زن از نظر شهید خیزاب
تسنیم: در مورد زندگی مشترکتان با شهید خیزاب بگویید.
رنجبر: زندگی من و آقا مسلم سرشار از آرامش و امنیت بود، هرگز بین ما بحثی پیش نیامد. آقا مسلم معتقد بود که زن از ارزش و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است. من و همسرم در کنار هم یک "ما" کامل بودیم.
خیلیها معتقدند که امکان ندارد بین زن و شوهری هیچ بحث و بگو مگویی پیش نیامده باشد اما من به جرات میگویم که در زندگی مشترک ما در طول همه این سالها هرگز حتی یک بار هم بین ما بحثی پیش نیامد و این هم به خاطر اخلاق بسیار خوب و پسندیده آقا مسلم بود. او حتی به من میگفت هرگز بابت هیچ کاری ازمن عذرخواهی نکن چون ارزش زن بسیار بالاست.
سجادهای که هنوز رو به آسمان پهن است
تسنیم: سجاده شهید خیزاب هنوز در بالکن خانه باز است و شما آن را جمع نکردهاید، چرا؟
رنجبر: ما از بعد از شهادت هنوز نتوانستیم سجاده شهید را از بالکن جمع کنیم چون ایشان عادت داشتند در آنجا نماز میخواندند تا آسمان را ببینند یا خودشان به گلهایی که در بالکن بود رسیدگی میکردند و من بعد از شهادت نتوانستم درست به آنها رسیدگی کنم اما خودشان رشد میکنند و من اینطور فکر میکنم که شهید خودش حواسش به همه چیز حتی گلها هم هست.
با این چیزها انسان زنده بودن شهدا را حس میکند، شهدا با افرادی که از دنیا میروند خیلی فرق میکنند، حضورشان را به خوبی میتوان احساس کرد، شاید اتفاقی که قرار است چند ماه دیگر رخ دهد خیلی زودتر خبرش به نحوی الهام شود و هیچکس نمیتواند منکر این موارد شود اما من فکر میکنم اگر درباره حقایقی که خود شهدا مطرح کردند گفته شود تاثیر بیشتری خواهد گذاشت.
شما نگاه کنید صدای شهید حججی یا روضهای که شهید خیزاب پشت قبرستان بقیع خوانده زمانی که با صدای خود فرد پخش شود چقدر تاثیرگذارتر از زمانی است که از طرف یکی از اعضای خانواده شهید یا دیگر افراد جامعه شنیده شود.
میگفت برای مصاحبه سخت نگیر، شاید یک نفر بیدار شود
تسنیم: شما از بین خانواده شهدای مدافع حرم اصفهان رسانهایتر بوده و شناخته شدهاید و همیشه دستنوشتههای شهید همراهتان است، صحبت کردن از شهید خیزاب را رسالتی از طرف ایشان روی دوش خودتان احساس میکنید یا علاقه شخصی و نیاز جامعه دلیل صحبت از ایشان است؟
رنجبر: همسرم قبل از شهادت گفتند اگر جایی برای مصاحبه آمدند سختگیری نکنم و همان زمان هم گفتند که اگر من شهید شدم و برگشتم نبینم گریه و زاری کنی چراکه دوستان من درحال جهاد هستند و چه بسا گریه شما مانع شود که به همسران و پسرانشان اجازه دهند در جنگ شرکت کنند.
این مسئله برای من جای سئوال داشت که شهید خیزاب اینچنین به فکر هستند به خصوص درارتباط با مسائل فرهنگی و سعی میکنم در موضوعات فرهنگی با کمک خود شهید اقداماتی را انجام دهم. من هم سعی میکنم با دغدغههایی که برای محمدمهدی دارم به صورت ویژه در خبرگزاریها و مدارس حضور پیدا کنم و درباره شهید صحبت کنم و فکر میکنم دلیل رسانهای شدن من همین باشد.
بارها شهید خیزاب قبل از شهادتشان به من گفتند: «اگر کسی برای مصاحبه آمد سخت نگیرید و نگویید حوصله ندارم چراکه شاید همین صحبتها یک نفر را بیدار کرد» لذا فکر میکنم بیشتر صحبتهای شهید خیزاب من را به این سمت کشاند.
گفتوگو از ثریا قنبری و فوزیه یکتاپور
انتهای پیام/ ت