نگاهی به فیلم بدون تاریخ بدون امضا؛ سونامی تردید
تردید عضوی مهم و بوجود آورنده در افکت هایی چون تعلیق و معماست به شرطی که پاسخ آن هم اندازه بسط و گسترش آن قانع کننده، به موقع و در مهندسی درام درست باشد.
خبرگزاری تسنیم- سید سعید هاشم زاده
فیلم دوم جلیلوند بی شک قطعه ای موزون و خوش ساخت است. فیلمی که تاثر بر می انگیزد و می داند در چه مسیری تماشاگر خود را مغلوب و در گره کاراکترهایش اسیر کند. نقطه عطفهایی درست و به جا دارد و شروعی درگیر کننده. شخصیتهایی قابل باور و البته خوش ساخت در کارگردانی و ریتم درست روایت. فیلمی پخته تر که ادامه روند چهارشنبه 19 اردیبهشت است. روندی که در آن محتوای پرسش برانگیزی ایجاد میشود؟ در چهارشنبه نوزده اردیبهشت این پرسش بوجود میآید که آیا می توان با کمک رسانی به یک نفر نجات دهنده بود و اینجا در نقاطی از اثر، یعنی در بدون تاریخ بدون امضا این مسئله ایجاد می شود که آیا در پرداخت و تشریح همه مردگان می توان دقیق بود و عدالت دلیل مرگ را رعایت کرد؟! در دو فیلم جلیلوند فردی، بخوانید قهرمان، میخواهد امری خارج از عادت مرسوم را انجام دهد. یکی میخواهد پولی را ببخشد و دیگری می خواهد به جسدی خارج از مرسومات پزشکی قانونی رسیدگی کند. اما فیلم دوم، در کنار خوش ساختی و مهندسی وقایع، نکته دیگری نیز در مسئله خود حمل میکند. نکته ای که او را به درام های این روزهای سینمای ایران نزدیک میکند و بیش از پیش به اصغر فرهادی. درامی که جلیلوند می سازد با بوجود آمدن شک و تردید در کاراکترهایش جان می گیرد و منجر به درگیری با مخاطبانش می شود.
تردید عضوی مهم و بوجود آورنده در افکت هایی چون تعلیق و معماست به شرطی که پاسخ آن هم اندازه بسط و گسترش آن قانع کننده، به موقع و در مهندسی درام درست باشد. مود تردید در فیلم بدون تاریخ بدون امضا اما نه به مقصدی می رسد و نه به پاسخی. این عدم پاسخ گویی و اطمینان نداشتن به حقیقت وقایع و حوادث اثر، گاه می تواند همچون جریانی باشد که از روی پرده به مخاطبان تزریق شود تا این شک، تا این تردید، در ذهن بماند و مسئله ایجاد کند. درست تر اینکه تردید موجب می شود تا فاجعه ای رخ دهد که ممکن است بیرون از قصه، در سطح جامعه داستانی نیز موج بزند و خود را بروز دهد. در بدون تاریخ بدون امضا اما شاهد تقلیل دادن چنین کاربردی در فصل نتیجه گیری هستیم. قهرمان داستان با شک و ترس خویش، فاجعه ای را رقم می زند اما برای عذاب وجدان خود، خود را متهم می کند تا عذاب وجدان پدری را حل و فصل کند. این برداشتی است که با عدم پاسخگویی کاوه در سکانس نهایی به دست می آید، جایی که همکارش از او می پرسد و او پاسخی ندارد...
افراط نویسنده در بوجود آوردن شک نه تنها نقش درست این عنصر در بوجود آوردن افکت ها را از بین می برد بلکه تبدیل به از بین بردن شان عمل قهرمانانه، و نیز بوجود آوردن حس تردید در مخاطب می گردد. مود اثر اگر بر این مساله سوار است نباید آن را فریاد زد. اما فیلم جلیلوند این را فریاد می زند و بیشترین گزاره ها، پرسشی است... منتظر پاسخ هستیم و محتمل است که فیلمساز برای تاثیر بیشتر به پنهانکاری روی می آورد و جسارت پاسخ قانع کننده که حس بسازد را ندارد.
با نکته های ریز و درشت مثبت و قانع کننده در فیلم، بدون تاریخ بدون امضا یک افراط در تکرار عنصری تاثیر گذار است که حسی/ فلسفی نمی شود و اثر را جمع نمی کند، بلکه در میان آسمان و زمین رها می کند. با پرسشی چند باره و از بین برنده عمل مثبت کاراکتر اصلی.
پی نوشت : در جریان اکران اثر، حضور کودکان در سالن سینما باز پرسش درباره سن بیننده را بوجود می آورد. عدم ریت بندی یا درجه بندی سنی مخاطب برای آثار بنظر می رسد، احساساتی زننده را در مخاطب بوجود می آورد که با اتکا به روانشناسی مخاطب می توان اثرات آن را جدی دانست و نیاز به درجه بندی سنی مخاطب را ضروری.بخصوص اینکه چند درام مهم این سالها به کودک کشی در داستانگویی خود روی آوردند و جدا از بحث تحلیلی آن، این واقعه برای کودکان مخاطب تاثیر برانگیز و بسیار تراژیک است.
انتهای پیام/