اگر یک میلیون پول داشتم زن میگرفتم! + فیلم
«علیرضا کریمی» متخلص به دلکریم پرستار جوان اصفهانی ست که با ویدئوهای طنزی که در صفحه اینستاگرامش می گذارد حسابی محبوب شدهاست با این پرستار خوش صدا گفتگو کردیم.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، یکی ازعجیبترین قانونهای زندگی این است که شبهای امتحان به طرز عجیبی آدمیزاد هوس کارهای تازه و عجیب و غریب میکند. مثلا تصمیم میگیرد اتاقش را مرتب کند یا یک سرو سامانی به کمد لباسهایش بدهد.«علیرضا» وقتی 10 ماه پیش در اتاقش را بسته بود تا به خیال خودش درس بخواند هوس آوازخوانی به سرش زد بعد تصمیم گرفت با همان لحن آوازش شعری در وصف حال و احوالش در این شب سخت بگوید. بعد خواست از این هنرنمایی یکباره در شب امتحان درس «داخلی جراحی» فیلم داشته باشد. فیلم را که گرفت در اینستاگرام آپلود کرد تا بقیه دوستانش هم از این هنرنمایی فیض ببرند. اما هیچکس فکر نمیکرد همین ویدئوی شب امتحانی به یکباره این همه دست به دست بچرخد و معروفش کند. به بهانه پربازدید بودن بازدیدهای «علیرضا کریمی» یا همان «دلکریم» با این جوان خوش ذوق و خوش لهجه اصفهانی گفتگو کردیم.
دز کافئین قهوه شب امتحان زیاد بود!
«علیرضا کریمی» متولد 1373 در اصفهان و دانشجوی آخر رشته پرستاری در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است. اما در اینستاگرام و بیمارستان او را به اسم دلکریم میشناسند و حتی او را عمودلکریم صدا میکنند. علیرضا درباره این تخلص میگوید:« بابا بزرگ من از بچگی به من میگفت تو خیلی دل کریمی داری بچه! خیلی بخشندهای. منم دیدم مثل اینکه خیلی بخشندهام اسم خودم را گذاشتم دلکریم!»
قصه ویدئوهای علیرضا به شب امتحان «داخلی جراحی» میگردد که خیلی هم درس نخوانده بود. اما به یکباره هوس ویدئو ضبط کردن میکند:« حدود 10 ماه پیش ما امتحان داخلی جراحی داشتیم که من زیاد نخوانده بودم. شب امتحان من قهوه خوردم. فکرکنم دٌز کافئین قهوه خیلی بالا بود. همینطور که داشتم آهنگهای حامد زمانی را میخواندم. شعری به نظرم رسید و فیلم گرفتم و داخل صفحهام گذاشتم. آن موقعها صفحه من پرایوت بود. یکی از بچهها فیلم را گذاشته بود در صفحه پرستاران بعد خود آقای زمانی از آنجا در صفحهاش گذاشت که خیلی بازدید و بازخورد داشت. بعد از آن جو گیر شدم و یکی دیگه ساختم بعد هم صفحه ام را از حالت پرایوت خارج کردم و تصمیم گرفتم هدفمند کار کنم. بالاخره ما بچه مذهبیها (میخندد) یک جایی باید تاثیرگذاری مثبت داشته باشیم.»
تبلیغات قبول نمیکنم
علیرضا میگوید بعد از دیده شدن ویدئوهای طنزش آدمهای زیادی سراغش آمدهاند طوری که حتی پایش به تلویزیون هم باز میشود و به همین خاطر پیشنهادات کاری زیادی به او میشود:« الان آنقدر از این دانشگاه و این ور و آنور از من دعوت میکنند اما برای دانشگاه خودمان کارهای طنز میسازم. ولی چندتا فست فود هم به من پیشنهاد دادهاند که برایشان تبلیغ کنم. خداییش خیلی خوب پول میدهند. برای منِ دانشجو که ماهی 200 یا 300 هزارتومان از پدرم پول توجیبی میگیرم. برای یک کار دو دقیقهای 600 تا 700 هزارتومان خیلی خوب است. اما فکر میکنم کار تبلیغاتی شان کارم را پایین میآورد. هربار اسم طنز میشود؛ کلی جلف بازی انجام میشود. میخواستم بگویم میشود چیز سالمی ساخت که همه بخندند اما هیچ توهینی نداشته باشد.»
میگویند صدایت برای خوانندگی خوب است
علیرضا میگوید که یک لشگر یک نفرهاست که همه کارها را خودش انجام میدهد. از گفتن شعرها تا گرفتن فیلم و تدوین کردنها را همگی خودش انجام میدهد. اما از وقتی ویدئوهایش گرفته دوستانش هم همراهی میکنند و حتی در ویدئوهای آخر بازی میکنند حتی عده زیادی میگویند استعداد خوانندگی هم دارد:« صدای خواندن خودم بد نیست. سلام میرساند (میخندد) اما قبل از این بیشترین استفادهای که از صدایم میکردم خواندن قرآن و اقامه اذان در مسجد بود. خواندن بحث هزینه و استودیو دارد که من در حال حاضر از عهدهاش بر نمیآیم. اما اگر شرایطش فراهم شود. حتما کار میکنم. اتفاقا سعی میکنم یک خواننده درست و حسابی شوم. اما شاید طنز هم خواندم چون یک سری به من میگویند قیافه ات هم خیلی طنز است.(میخندد) یکبار یک نفر به من گفت تو یک میلیون بده من ویدئوهایت را فلان جا منتشر می کنم که کارت حسابی بگیرد. گفتم من اگر یک میلیون داشتم که ازدواج می کردم.(می خندد) نشد که با دومیلیون قطعا ازدواج می کردم!»
وقتی کسی خانه نیست آواز میخوانم
علیرضا هربار که شعرهایش را می نویسد باید تمرین کند تا بتواند خوب اجرایشان کند و همین تمرین کلی داستان دارد:« من خیلی سخت کار می کنم. وقتی کسی در خانه نیست در اتاق را میبندم و برای خودم عربده میزنم. اما وقتی کسی هست مجبورم ساکت باشم. یکبار کسی خانه نبود و من داشتم با صدای اوج در خانه تمرین میکردم که یک لحظه پدرم در را باز کرد و نگاهم کرد. چیزی نگفت ولی از نگاهش معلوم شد از من نا امید شده و آقم میخواهد بکند. وقتی تلویزیون رفتم پدرم میگفت همه جوانهای مردم به خاطر موفقیت تلویزیون میروند تو به خاطر جنگولک بازی دعوت شدی! (میخندد) اما مادرم پستهایم را دنبال میکند. هرجا میرود گوشیاش را در میآورد و به همه نشانم میدهد و آبرویم را میبرد.»
علیرضا چون دانشجوی پرستاری است و روزهای زیادی را در بیمارستان کارآموزی دارد سعی میکند بیماران را با کارهایش بخنداند و برایشان آهنگهای درخواستی بخواند:« در بیمارستان به بخش کودکان که میروم میگویند عمو دلکریم آمد. میگویند برو سر فلان تخت بچه بیقراری میکند. چند وقت پیش یک بچه 4ساله را آورده بودند. میخواستند ازش رگ بگیرند اما اذیت میکرد.یک ساعتی برایش مسخره بازی درآوردم تا حالش بهتر شد. من بچهها را واقعا دوست دارم. دعا کنید که زود هم بچه دار شوم. البته قبل از آن دعا کنید که زود ازدواج کنم.(میخندد) بیمارستان فارابی اصفهان هم که میروم جایی تحت عنوان موسیقی درمانی دارد. آنجا خوراک خودم است. بیماران اعصاب و روان آنجا بستری هستند. برای این عزیزان موسیقی پخش میشود و خودشان هم میخوانند و گاهی هم برایشان میخوانیم و قرش میدهند (میخندد) البته این قر دادن ثواب هم دارد. چون به درمانشان کمک میکند. اما معمولا بیشتر آهنگهای قدیمی و شب به گلستان تنها دوست دارند.»
منبع:مهر
انتهای پیام/