روایتی معتبر درباره نگاه امام صادق(ع) به تجارت؛سود سرشار یا حلال؟
مصادف پس از این معامله پر سود به مدینه بازگشت و به خدمت امام رفت. با این گمان که امام با دیدن این سود سرشار، خوشحال خواهد شد و از مصادف ابراز رضایت خواهد کرد. با همین فکر و نیّت، مصادف دو کیسه پر از دینار پیش امام گذاشت.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، از کودکی عید را به خاطر خریدهایش دوست داشتیم. شب عید که می شد دل تو دل مان نبود که لباس نو بخریم و خود را برای پوشیدن آن در روز اول سال آماده کنیم. پیش می آمد که قبل از سال تحویل، چندین و چند بار لباس ها را می پوشیدیم و لذت نو بودن را می چشیدیم. هرچند که کودکان این دوران لذت نو شدن را کمتر حس می کنند، اما همچنان بسیاری از خانوارهای ایرانی به نونوار کردن لباس های شب عید علاقه مند و پایبند هستند. این پایبندی باعث شده که شب عید شلوغ ترین شب سال باشد. شلوغی که می تواند سود خوبی را نصیب کاسبان کند. اما باید از سودهایی که خشم خدا را به همراه می آورد، پرهیز کرد. روایت امروز برکت به ماجرایی از زندگی اما م صادق(ع) اختصاص یافته است. منش ایشان در مواجهه با سود کلان و بهره گیری از نیاز مردم برای سود بیشتر، درس آموز است.
تجارت برای تأمین هزینههای زندگی
در زمان حضرت صادق(ع)، شهر مدینه ارتباطات تجاری خوبی با دیگر مناطق داشت. به همین دلیل، گرچه این شهر یک شهر کشاورزی نیز محسوب میشد و بخش زیادی از هزینههای مردم این شهر از راه تولید و فروش محصولات کشاورزی میگذشت؛ امّا تجارت با دیگر شهرها و مناطق اسلامی آن روزگار، قسمت مهم دیگری از فعالیت اقتصادی مردم مدینه بود. حضرت صادق(ع) در همین شهر زندگی میکرد. بیشتر اوقات زندگی ایشان به تدریس و تربیت شاگردان که متجاوز از چهار هزار نفر بودند، میگذشت و شخص ایشان کمتر فرصت فعالیّت اقتصادی داشت. در برههای از زندگی امام صادق(ع)، بیشتر به علّت کمکهای مالی ایشان به شاگردان و دیگر مردم نیازمند، هزینههای ایشان گسترده شده بود و درآمدهای سابق به اندازه کافی نمیتوانست مخارج زندگی امام را تأمین کند. به همین دلیل، امام تصمیم گرفت تا فعالیّت اقتصادی جدیدی را شروع کند تا بتواند جوابگوی هزینههای زندگی باشد. امام سرمایه ای به اندازه هزار دینار تهیّه کرد و آن را به غلام خویش به نام مصادف سپرد تا با خرید یک کالای تجاری و بردن آن به مصر و فروختن آن، بتواند سودی حلال به دست آورد و کمک خرجی برای زندگی امام باشد. مصادف ابتدا از بازرگانان تحقیق کرد تا ببیند معمولاً چه مال التجاره هایی به مصر برده میشود. سپس با آن هزار دینار، مقداری از همان کالا تهیّه کرد و با راه انداختن کاروانی رهسپار مصر شد.
کاروان تجاری امام و کمبود کالا در مصر
کاروان تجاری امام، با جلوداری مصادف، قبل از رسیدن به مصر در منزلی توقف کرد تا پس از استراحت و تجدید قوا، مجدداً راه مصر را در پیش گیرد. در این کاروانسرا، یک کاروان تجاری دیگر هم اتراق کرده بود که برخلاف کاروان امام، در راه بازگشت از مصر بود. از قضا، جلودار این کاروان از دوستان و آشنایان مصادف بود.
مصادف به سوی رفیق خود رفت تا ضمن احوالپرسی و تازه کردن دیدار، از اوضاع و احوال اقتصادی مصر و شرایطی که بر بازار آن حکمفرما بود نیز مطّلع شود. هدف مصادف از این کار این بود تا با به دست آوردن اطلاعات اقتصادی مصر، بتواند با مال التجاره اش تجارت پر سودی را انجام دهد و نگذارد که کالایش را پایینتر از قیمت واقعی اش در مصر از او بخرند. در ضمنِ گفت و گوی مصادف با کاروانِ تجاریِ تازه از مصر برگشته، معلوم شد که در مصر، کالای کاروان مصادف به شدّت نایاب شده و به دلیلِ همین نایابی و نیاز مردم و بازار مصر به آن، قیمت گزافی پیدا کرده است. مصادف این موضوع را به همسفران و همکاروانیهای خود اطّلاع داد تا با مشورت آنان بتواند بهترین تصمیم ممکن را بگیرد. مصادف بسیار دوست داشت که اکنون که امام به او اعتماد کرده و کاروان تجاری خود را به او سپرده است، بتواند پاسخگوی اعتماد امام بوده و نزد ایشان سرفراز و رو سفید باشد. مصادف فکر میکرد که چون این کاروان یک کاروان تجاری است و امام نیز او را به قصد تجارت، مأمور کرده است؛ پس قاعدتاً امام به دنبال سود بیشتر است و اگر در هنگام بازگشت به مدینه بتواند سرمایه بیشتری به امام بدهد، امام نیز از او راضی تر خواهد بود. به همین دلیل نیز مصادف و همراهانش تصمیم گرفتند که از این فرصت استفاده کرده و از نایابی مال التجارهشان در مصر حداکثر بهره را ببرند. بنابراین با یکدیگر قرار گذاشتند که کالایشان را به دو برابر قیمت و با صد در صد سود بفروشند. پس از رسیدن به مصر و مشاهده بازار مصر از نزدیک، مصادف فهمید که تمام اطلاعاتی که به او رسیده درست بوده است و قیمت کالایی که در اختیار دارند، در بازار مصر بسیار بالاست. مطابق با پیش بینی، مصادف توانست کالایش را دو برابر قیمتی که خریده بود بفروشد و صد در صد سود خالص به دست آورد.
ناراحتی امام از اقدام مصادف
مصادف پس از این معامله پر سود به مدینه بازگشت و به خدمت امام رفت. با این گمان که امام با دیدن این سود سرشار، خوشحال خواهد شد و از مصادف ابراز رضایت خواهد کرد. با همین فکر و نیّت، مصادف دو کیسه پر از دینار پیش امام گذاشت. امام پرسید «اینها چیست؟» مصادف گفت: «دو کیسه هزار دیناری است. هزار دینار آن، سرمایه ای است که به من داده بودید و هزار دینار دیگرش سودی است که برایتان کسب کردهام». امام پرسید: «هزار دینار سود؟! یعنی دو برابر سرمایه اصلی؟! چگونه چنین سود کلانی را به دست آوردید؟!» مصادف پاسخ داد: «قبل از رسیدن به مصر، متوجّه شدیم که مال التجارهمان در آنجا نایاب شده و به علّت نیاز شدید مردم مصر به آن، قیمت زیادی پیدا کرده است. بنابراین تصمیم گرفتیم که کالایمان را با دو برابر قیمت بفروشیم تا بتوانیم حداکثر سود را برای شما بیاوریم». امّا واکنش امام به این معامله با پیش بینی مصادف یکی نبود. برخلاف تصوّر مصادف، امام نه تنها خوشحال نشد بلکه بسیار هم ناراحت شد و فرمود: «سبحان ا...! واقعاً شما چنین کاری کردید؟! سوگند خوردید که در میان مسلمین، بازار سیاه درست کنید؟! و از احتیاج آنان، وسیله ای برای ارضای خواسته های خود بسازید؟! تصمیم گرفتید که از نیاز مسلمین به نفع خودتان سوءاستفاده کنید؟! نه! به خدا قسم که من چنین تجارتی را نمیخواهم. از این دو هزار دینار، فقط هزار دینارش را بر میدارم که اصل سرمایه من است و به آن هزار دینار دیگر کاری ندارم». سپس امام فرمود: « بدان ای مصادف! کسب روزی حلال از شمشیر زدن در میدان جنگ سختتر است و اجر آن نیز بیشتر».
تحلیل روایت
محوریّت داستان نقل شده از امام صادق، مسئله خرید کالا توسط فروشنده (کاسب) بود. کاسب و تاجر، جایگاه مهم و بالایی در حوزه اقتصادی دارند. در حدیثی از پیامبر در کتاب نهج الفصاحه آمده است که :«وارد کننده کالا به بازار مسلمین، مثل مجاهد در راه خداست و احتکارکننده کالا در بازار مسلمین، مانند کسی است که به خدا کافر است». تجارت درست و اصیل به معنای رساندن کالا از تولیدکننده به خریدار و تسهیل رابطه این دو است و در ادبیات اقتصادی، خدمات نام دارد. امّا تجارت و بازرگانی، خارج از شریعت و اخلاق نیست و باید بر اساس آنها تنظیم شود. یکی از این قواعد و شرایط، رعایت اصل انصاف است که در داستان مذکور نیز به آن اشاره شد. تاجر (فروشنده) نباید از نیاز مردم به کالایی که در اختیار دارد و یا از ازدحام بازار و کمیابی کالا سوءاستفاده کند و با رعایت نکردن انصاف و تعیین قیمت گزاف و به دور از عدالت برای کالا، به چیزی جز سود حداکثری خود نیندیشد. بر اساس روایت داستانی بالا، امام صادق (ع)صراحتاً از چنین معاملهای کناره جست و سود حاصل از آن را نپذیرفت. این در حالی است که در شرایط اقتصادی امروز، مشاهده میکنیم که در بازارهای ما این اصل بعضاً رعایت نمیشود. همین امر (البته در کنار عامل های کلان اقتصادی)، عامل بسیاری از کمبودها و شبه احتکارها در بازار ماست. برای مثال، زمانی که بازار ارز دچار نوسان میشود و قیمت ارز به طرز غیر قابل پیش بینی کم و یا زیاد میشود؛ مشاهده میکنیم که افراد زیادی برای خرید ارز اقدام میکنند تا با بالا رفتن آن، آن را با قیمتی بسیار بالاتر از آنچه که خریده اند بفروشند و به تنها چیزی که فکر نمیکنند اثرات زیانبار چنین اقداماتی بر اقتصاد کشور و در نتیجه بر زندگی سایر مردم است. همچنین، در زمان شلوغی بازارها و نیاز مردم به خرید کالاهای مدنظر، نظیر ایّام نزدیک به عید نوروز، شاهد گرانیِ بعضاً غیرطبیعی کالاها هستیم. در سطح خُرد، یکی از علل این اتّفاق، تصمیم فروشندگان برای گران کردن کالاها و استفاده از فرصت شلوغی بازار جهت کسب سود حداکثری است. کاش همه ما بیشتر به این نکته توجّه کنیم که حضرت صادق(ع) به چنین سودهایی حتّی دست هم نزد.
منبع: خراسان
انتهای پیام/