«سینمای سیاسی» فقط یک مشترک لفظی

«سینمای سیاسی» فقط یک مشترک لفظی

اصولا رابطه سینما و سیاست، در ادبیات رایج فعلی، بر دو نوع است: سینمای سیاسی- سینمایی که در آن، برای نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم، به سراغ موضوعات سیاسی می‌روند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، اصولا رابطه سینما و سیاست، در ادبیات رایج فعلی، بر دو نوع است: سینمای سیاسی- سینمایی که در آن، برای نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم، به سراغ موضوعات سیاسی می‌روند. گاهی به اشتباه به جای آن از عبارت ژانر یا گونه سیاسی استفاده می‌شود. سینمای سیاسی - سینمایی که مناسبات سیاسی، در شکل‌و‌جهت‌دهی به روابط میان دست‌اندرکاران آن نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. این عبارت تقریباً معادل «سینمای سیاست‌زده» است که استفاده‌کنندگان، معمولاً از این معادل دوم، چندان دل خوشی ندارند و در صورت لزوم به‌کارگیری، تنها جایی از آن استفاده می‌کنند که بتوان با شعبده آن را از جیب طرف مقابل بیرون آورد.


اما بحران ناشی از این اشتراک لفظی ساده، از جایی آغاز می‌شود که بخواهیم مراد گویندگان گزاره‌های «سینمای سیاسی، خوب است» و «سینمای سیاسی، بد است» را دریابیم. یک شخص برآمده از خاستگاه و جایگاه تولید سینمایی، علی القاعده ادعا می‌کند که «سینمای سیاسی، خوب است» و به تبع آن، عمدتاً اگر از گفتمان شبه‌روشنفکری هم باشد، چه اظهار دارد و چه نه، گزاره‌های دیگری را مثل «سیستم فرهنگی بسته کشور ما، اجازه‌ به وجود آمدن سینمای سیاسی را نمی‌دهد یا آن را تنها برای تأیید فرهنگ رسمی می‌خواهد» افاده خواهد کرد.


در مقابل شخصی برآمده از خاستگاه و جایگاه مدیریت دولتی، اظهارات شخص مزبور را در گزاره «سینمای سیاسی، خوب است» تأیید می‌کند اما گزاره‌های تبعی آن را به کلی مردود می‌داند. وی احتمالاً لبخند می‌زند و از باز بودن فضای سیاسی برای ظهور و بروز هر نوع گفتمانی (قطعاً منظور گفتمان‌های سیاسی است که می‌تواند شامل منویات سیاسی در ادبیات سیاسی یا در ادبیات فرهنگی باشد) سخن می‌راند. وی، به نحوی وجود مراقبت و نظارت را انکار می‌کند که گویی شوراهای اعطای پروانه و دفتر نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی، در ساختار مدیریتی متبوعش توهمی بیش نیستند و در بهترین حالت، بسان گام گذاشتن ملکه سبا روی «صرح ممرد»، دامن خویش بالا می‌گیرد و «کشف ساق» می‌کند تا آن را از آلایش به رسوایی وجود منطق نظارتی در نهاد متبوعش منزه نگه دارد.

معضل خنده‌ گل‌مراد


اما توافق تولیدکننده و مدیر بر صدق گزاره‌ «سینمای سیاسی، خوب است» از یک سو و فشار تولیدکنندگان بر مدیران برای اهدای آزادی لازم برای ساخت «فیلم سیاسی» و عقب‌نشینی مدیران دولتی برای تقدیم این آزادی، این سؤال را ایجاد می‌کند که در مقام مصداق، آن کدام «سینمای سیاسی» است که از ابتدا معلوم است که با گفتمان رسمی کشور تطابق ندارد و در دایره آزادی‌های موجود نمی‌گنجد؟
روشن است که این سینما در همه کشورها، در معنای مصداقی «سینمای اپوزیسیون» نام دارد و در هر ژانری که باشد، بنا دارد که فاصله‌گذاری‌اش را از گفتمان رسمی به نوعی اعلام کند. بنابراین معنای «سینمای سیاسی» مصداقاً مشخص‌تر می‌شود و بحران «اشتراک لفظ» ظهور می‌کند چرا که معلوم می‌شود سینمای خوب مدنظر، نه یک سینمای بامتانت برای طرح عقاید سیاسی است بلکه از ابتدا، طرفین توافق می‌دانند که فارغ از حق و ناحق، قرار است موضوعاتی در خلاف جهت گفتمان رسمی در آن بیان شود. این معنای دوم از «سینمای سیاسی» یعنی سیاست‌زدگی را پیش می‌کشد.


اما این بحران زمانی جالب می‌شود که توجه کنیم، چترگفتمان فرهنگی شبه‌روشنفکری، بر بخش جدی از بدنه سینمایی کشور سایه انداخته است و تنها، از بد روزگار است که بخشی از آنان در جایگاه مدیریت دولتی و بخش خوش‌شانس‌تر در جایگاه تولید قرار گرفته‌اند. این مسأله علت هماهنگی در اعمال فشار بدنه‌ تولید و عقب‌نشینی مدیریت دولتی را روشن می‌کند. آن بخش از مدیریت دولتی که به گفتمان رسمی اعتقادی ندارد و یا برای تحقق آن ایده‌ای نپرداخته یا همتی نگماشته است، حتماً بیش از آن که نماینده‌حاکمیت درعرصه فرهنگ باشد، نماینده‌ هم‌گفتمانی‌های خودش خواهد بود.


بدین‌ترتیب به‌رغم همه‌ سروصداهای موجود «ناخوش‌احوالی سینما» -که خصوصاً در آستانه تغییر دولت‌ها اوج می‌گیرد- با یک حساب سرانگشتی می‌بینیم که تولید در «سینمای سیاسی» در معنای مصداقی دوم، نه‌تنها در کشور ما مهجور نیست بلکه بسیار پرتوان ظاهر شده است و این دست‌کم در قدرت اعمال فشار بر مدیریت فرهنگی دولتی و تبدیل کردن آن به تریبون یک گفتمان خاص فرهنگی کاملاً روشن است؛ یعنی اقلیت گفتمانی فرهنگ کشور، اکثریت گفتمانی فرهنگ سینما را قبضه کرده است.


اما شخص ثالثی برخاسته از بدنه جوان نقد رسانه‌ای، می‌تواند سؤال کند که آیا این به اصطلاح گفتمان رسمی حاکمیت در عرصه فرهنگی، تا به حال به قدر گفتمان رقیب اپوزیسیون تولید سینمایی داشته است؟ آیا فریاد نبود آزادی در صحنه‌ای برمی‌آید که صدای دیگری، مزاحم شنیده شدن آن است؟ آیا مدیریت دولتی از ابزارهای نظارتی‌اش برای خاموش کردن صداها استفاده می‌کند یا اصلاً، خود، از داشتن این ابزارها خشنود است؟ آیا گفتمان انقلاب اسلامی برای سایه انداختن بر فرهنگ کشور، اصولاً نیازی به حذف رقیب با ابزارهای نظارتی دارد؟ ما که قائلیم که اگر این گفتمان، به واقع خود را در عرصه اجتماع به نمایش بگذارد، چنان زیبا خرامان می‌کند که کسی به زرق‌و‌برق دروغین رقیب -برساخته از طلای اسکار و نخل و خرس و امثال آن- نظاره نخواهد کرد. قضیه همان است که آوینی گفته بود: «منتظر بمانیم تا «خودآگاهی تاریخی» این قوم نیز در این آینه ظاهر شود و باطن زیبای انقلاب اسلامی را تا آن جا که این آینه قابلیت انعکاس آن را دارد، به جهانیان عرضه کند.»


البته فارغ از این اختلاف گفتمانی، همه دلسوزان فرهنگ و سینما باید بدانند که خلأ مسأله‌شناسی در سینما، دام سیاست‌زدگی را جلوی همه پهن کرده و خطر درافتادن به آن، برای همه هست چه هفت جیرانی باشد، چه گبرلو و چه افخمی؛ اما به‌هرحال مسأله‌ بحران«مشترک لفظی سینمای سیاسی» همچنان به قوت خود باقی است و تا منتقد که جلودار گستراندن چتر گفتمانی در جامعه نخبه و سپس عامه‌ مردم است، اراده‌ حل این معضل را نداشته باشد، اتفاق جدیدی رخ نخواهد داد و منافع سیاسی خود را در پشت این اشتراک پنهان خواهند کرد.
مؤلف نیز به همین واسطه، اضافه کردن عبارت «معضل خنده گل‌مراد» را به ترمینولوژی سینما پیشنهاد می‌کند. این عبارت به مسأله عدم اشتراک در تعریف «سینمای سیاسی» اشاره دارد و معضل بودنش از همین جا آغاز می‌شود که «چهره گل‌مراد» قادر نیست به اندازه‌ کافی در انتقال حس، گویا باشد و در نتیجه  برای شیرفهم کردن مخاطب باید هربار به گزاره‌ نهایی، اشاره‌ مستقیم کرد که «گل‌مراد می‌خندد». باید برای «خنده گل‌مراد»، یک اسم و برای «گریه‌ او» اسم دیگری بگذاریم شاید کار آسان‌تر شود. بنابراین فارغ از گفتمان، «سینمای سیاسی، خوب و سینمای سیاست‌زده، بد است».

منبع: صبح نو

انتهای پیام/

بازگشت به سایر رسانه ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon