خاطره صبحگاه دوکوهه بهروایت سردار همدانی
صالحیپور روایت کرد: حاج احمد، شهید دستواره و حاج همت و بقیه را جمع کرد. به ما که در ورود به صبحگاه تأخیر کرده بودیم، گفت "از همین جلوی درب ساختمان سینهخیز بروید".
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، با تعاریفی که در این سالها از فرماندهی حاج احمد متوسلیان شنیدهایم او را مرد جنگ شناخته و نظم و انضباط در کارها برایش در اولویت بود.
در ادامه خاطرهای از مراسم صبحگاه دوکوهه دو سال قبل از عملیات فتح المبین آمده است که توسط حاج حسین همدانی فرمانده سابق لشکر 27 و مجتبی صالحیپور معاون اسبق تدارکات لشکر 27 محمد رسول الله(ص) روایت میشود.
سردار همدانی: همه باید صبحگاه میآمدند و در ورزش شرکت میکردند.
صالحیپور: حاج احمد تأکید داشت که همه بچهها باید مرتب باشند، هیچ فرقی هم بین نیروها نمیگذاشت. شهید همت و شهید شهبازی که جانشین و رییس ستاد تیپ بودند و حتی خودش هم باید در صبحگاه شرکت میکردند.
قرار شد که روز سوم یا چهارم که در دوکوهه مستقر بودیم، صبحگاه انجام دهیم. برادران برای صبحگاه جمع شدند. باران هم بهشدت میبارید. لباسها و پوتینها خیس شده بودند. حاج احمد پس از دویدن پشت میکروفون رفت تا از بالا نظارت کند.
سردار همدانی: گودالهای زمین صبحگاه پر از گِل و آب بود. حاج احمد گفت نیروها سینهخیز بروند. همه میدانستند که وقتی حاج احمد دستوری میدهد باید انجام شود.
صالحیپور: حدود 8 نفر از جمله بنده، شهید دستواره، شهید همت، شهید علی تهرانی، سید باقر حسینی، شهید محسن نورانی و چند تن از برادران که از مریوان بههمراه حاج احمد آمده بودند داخل ساختمان مانده و به صبحگاه نرفتیم.
حاج احمد وارد ساختمان شد و از هر فرد سؤال میکرد که "چرا به صبحگاه نیامدید؟". شهید دستواره که جثه کوچکی داشت در قفسه داخل کمد و آقای میرکریمی هم پشت در پنهان شدند.
در آن لحظه نمیدانستم چهکار کنم، یک کتری را که برای پذیرایی تهیه کرده بودیم و آبی داخل آن نبود بههمراه یک لیوان پلاستیکی در دست گرفتم. حاج احمد گفت "برادر مجتبی، چرا به صبحگاه نرفتی؟" گفتم "بساط صبحانه را آماده میکردم". پاسخ داد "ابتدا صبحگاه را برو بعد بساط صبحانه را آماده کن. حالا یک چایی برای من بریز." لیوان را از دست بنده گرفت. هرچه کتری را کج کردم آبی از آن خارج نشد.
صالحیپور: حاج احمد، شهید دستواره و حاج همت و بقیه را جمع کرد. به ما که در ورود به صبحگاه تأخیر کرده بودیم، گفت "از همین جلوی درب ساختمان سینهخیز بروید".
سردار همدانی: از نظر سن من تقریباً از حاج احمد، شهید همت و محمود شهبازی بزرگتر بودم. حاج احمد و بقیه بیشتر به من احترام میگزاردند. احساس کردم که دیگر به من چیزی نمیگوید. بچهها برای این که گِلی نشوند، سینههایشان را نمیکشیدند با دست و پا میرفتند.
صالحیپور: حاج همت داشت برای اینکه گِلی نشود چهار دست و پا میرفت. حاج احمد پایش را پشت کمرش گذاشت و گفت "روی زمین بخواب". در نهایت حاج همت با وضع ناجوری خارج شد.
سردار همدانی: محمود شهبازی وقتی وضعیت را دید، خودش روی زمین افتاد. من هم تصمیم گرفتم تا به من نگفتند خودم دراز بکشم. بعدها حاج احمد به من گفت "برادر همدانی، اگر آن لحظه سینهخیز نمیرفتید شما را بیشتر از بقیه راه میبردم".
صالحیپور: برای اینکه غرور بچههایی که از پاوه آمده بودند شکسته و بچههای مریوان خوشحال نشوند، حاج احمد روی گِل خوابید و سینهخیز رفت. این مردانگی حاج احمد را نشان میدهد.
سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی در مهر ماه سال جاری حین انجام مأموریتهای مستشاری در حومه شهر حلب به دست تروریستهای داعشی به شهادت رسید.
منبع: دفاع پرس
انتهای پیام/*