«خاکستر و برف» لب مرز شعاری شدن میایستد
علیشاه حاتمی از آن دست کارگردانهای سینمایی است که حرفش را رک میزند و حالا که از «خاکستر وبرف» اولین فیلم سینمایی روح الله سهرابی خوشش آمده باز هم نقدهایش را صریح میگوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، قصهی انتظار مادر شهید، قصهی وصل مادر به پیکر شهید گمشده اش اینها تعابیری است که که ما را به یاد اثر سینمایی موفق «شیار143» می اندازد. اما یک سال قبل از تولید «شیار 143»، روح الله سهرابی، کارگردان جوان سینمای ایران «خاکستر و برف» را از وجهی دیگر وصل مادر و پسر شهید را روایت کرد. قصهای با آدمهای امروزما در مواجهه با ارزشهایی که در روزمرگیهایمان کم کم کمرنگ میشوند.
ساختهٔ روح اله سهرابی، با اکران بر پرده سینماهای گروه «هنروتجربه» رفته است. فیلم را کمتر میبینند ولی هستند کسانی که از اکران رونمایی فیلم در جشنواره سی و یکم فیلم فجر خاطره ای به یاد دارند. حالا که فیلم بعد از سه سال فرصت اکران یافته است احمد رضا معتمدی، حبیب احمدزاده، کیومرث پوراحمد در تحسین فیلم یادداشت مینویسند و گفتگو میکنند. علی شاهحاتمی کارگردان و نمایشنامهنویس، از جمله کسانی است که در مواجهه با «خاکستر وبرف» میگوید که خیلى از بزرگان سینما جرأت رفتن به سمت چنین موضوعاتى را ندارند. با کارگردان سریالهای پرمخاطبی چون «خوش رکاب» و «خوش غیرت» به گفتوگو نشستیم.
شاهحاتمی نظراتش را با همان صراحت لهجه بیان میکند البته ذکر این مقدمه:
مقدمه: خیلی از فیلمها شبیه تله فیلم است تا یک اثر سینمایی. به هر حال باید برای یک اثر سینمایی تعریفی مشخص قائل شد. چنانکه توقع و انتظارمان از آن فیلم هم باید یک توقع سینمایی باشد در همه-ی ابعاد، از فیلمنامه گرفته تا کارگردانی و پروداکشن و بازیگران و.... در سینمای امروزِ ما آنقدر که به بازیگر اهمیت داده میشود به فیلمنامه و کارگردانی و... اهمیت داده نمیشود و اتفاقاً لطمهٔ اصلی به سینما از همین نگاه و از همین زاویه وارد میشود.
شاه حاتمی:پیش از آنکه دربارهٔ «خاکستر و برف» بگویم، باید به نکتهای اشاره کنم. چندین بار طی جلسات و صحبتهای مختلف گفتهام، وحشتی که مرا فرا گرفته این است که احساس میکنم بسیاری از جوانان فیلمساز ما بویژه در عرصهٔ آثار کوتاه که طبیعتاً مقدمهای شده است برای ورود افراد به عرصهٔ فیلمهای بلند، به نوعی دچار افکار نهیلیستی شدند. یعنی پوچگرایی و تبعیت از بعضی کارگردانها که شاید آنها کار خود و راه خود را بلدند و در این عرصه به درجهٔ استادی رسیدهاند، ولی تقلید از چنین افرادی میتواند فیلمساز جوان و امروزی ما را به قهقرا ببرد. به عنوان مثال وقتی یک رزمنده قرار است یک تانک در نقطهٔ مشخصی از جبههٔ دشمن را هدف قرار دهد یک آر. پی. جی نیاز دارد ولی حس میکنم، آر. پی. جی چنین فیلمسازانی مشقی و قلابی است. بنابراین نه تنها شلیک بیاثر است بلکه اتفاقاً شلیک متقابلِ دشمن کاری و نابودکننده است. به نظر میرسد برخی از فیلمسازان ما به چنین سمت و سویی در حرکتند.
خیلى از بزرگان سینما جرأت رفتن به سمت چنین موضوعاتى را ندارند
با این مقدمه باید بگویم برای من دیدن «خاکستر و برف» به عنوان اولین یا دومین اثر یک فیلمسازِ جوان و تازهنفس، از این جهت مغتنم است که در اولین تجربهٔ سینمایی خود به موضوعی کاملاً حساس پرداخته است که خیلی از بزرگان جرأت رفتن به سمت چنین موضوعات و مضامینی را ندارند. حساس از آن جهت که صریح و به نوعی جسورانه به تبعات پس از جنگ میپردازد. چنانکه نگاه به تبعات پس از جنگ در جامعه، یا ما را به سوی سیاهنمایی مطلق میکشاند یا به یک نگاه کاملاً سفید مثبتِ غیرواقعی سوق میدهد. نگاهی که در آن هیچ بینابین و واقعگرایی به چشم نمیخورد. اما خوشبختانه در «خاکستر و برف» با نگاه سوم طرفیم چنانکه در دام هیچیک از مطلقگراییها و مطلقگوییهای منفی یا مثبت گرفتار نمیشود.
پرهیز از نشان دادن مادر شهید تا دقایق پایانی فیلم، از وجوه مثبت فیلم است
تسنیم: چه میشود که «خاکستر وبرف» این نگاه سوم را انتخاب کرده است و ویژگی که این فیلم را از فیلمهای همردیف خود متمایز میکند، چیست؟
شاه حاتمی: پیشتر به روح الله سهرابی هم گفتم ما در این فیلم بویژه در آغاز آن با یک قدرت منحصر به فرد در سینما طرفیم. یکی از ویژگیهای بسیار جذاب «خاکستر و برف»، آغاز قدرتمند و فوقالعاده آن است. منظورم از شروع بسیار قوی، اینکه وقتی فیلم آغاز میشود، کارگردان کاملاً هوشمندانه صحنههایی را در امتداد هم چیده است که مخاطب در همان ابتدا متوجه زبانِ سینمایی این فیلم شده و پاسخ خود در خصوص اینکه اساساً آمدهام تا چه فیلمی و با چه زبانی را ببینم به خوبی دریافت میکند و از سکانس آغازین، ارتباط فیلم و مخاطب برقرار میشود. ضمن اینکه اساساً پرداختن به موضوع شهیدی که پس از حدود سی سال قرار است به موطن خود بازگردد یا اینکه عدهای در حال تصمیمگیری برای این شهید هستند که بعضاً در این میان منافع خود را نیز در خطر میبینند از نکاتی که خوب و به جا در فیلم قرار گرفتند و در نهایت این مادر شهید است که برای این مهم تصمیم میگیرد.
از وجوه مثبت دیگر این فیلم، پرهیز از نشان دادن مادر شهید تا دقایق پایانی فیلم است. به نظرم یکی از خلاقانهترین تصمیمات کارگردان فیلم، نشان ندادن مادر است. چنانکه نتیجهٔ این انتخاب خلاقانه، اثرگذاری فوقالعاده مادر شهید در همان دو سه دقیقهٔ حضور است. خوشبختانه سهرابی توانسته است از مرز حساسِ حضور یک مادر شهید در فیلم به خوبی عبور کند و از تمام ساز و کارهای سینمایی، به نحوی شایسته و کاملاً بهینه در جهت حفظ شأن و جایگاه مادر شهید بهره گیرد.
تسنیم: برخی میگویند پرداخت و نگارش فیلمنامه ای که ریشه در واقعیات هم دارد ممکن است نقطهگذاریهای مرسوم فیلمنامه نویسی را نداشته باشد. نظرتان در مورد فیلمنامه «خاکستر و برف» چیست؟
شاه حاتمی:هر چند فیلم «خاکستر و برف» ممکن است ایراداتی هم داشته باشد چرا که اساساً خلق اثر با مضامین دفاع مقدسی کار بسیار سخت و طاقتفرسایی است اما به اعتقاد من این کاستیها، ایراد فیلم نیست چرا که ما در آثار بزرگان سینمایی که سالهای سال است در عرصهٔ سینمای دفاع مقدس تلاش میکنند چنین کم و کاستیهایی را شاهدیم. مهم، کیفیت و عبور از مرز خطرناکی است که در آن قرار است بدون آنکه اصول و آرمانهای دینی و ملی ما زیر سؤال برود، نقدهایی جدی و تند نیز به جامعه میشود.این موضوع در مورد پرداختن به عملیاتهای هشتسالهٔ دفاع مقدس هم دیده میشود که اگر توسط یک ذهن خلاق و آشنا به دوران جنگ و جبهه انجام نشود، ناخواسته جنگ ما به یک شوخی و طنز تبدیل میشود. چنانکه انگار نه انگار بچههای ما قرار است در مقابل دشمنِ تا بن دندان مسلح بایستند و از خاک و آرمان خود دفاع کنند! بعضی آثار، جنگ را به گونهای نشان میدهند که گویی دعوای بین دو محله یا دو شهر کوچک است.
مدام استرس داشتم که این کارگردان جوان از پس چنین موضوع حساسی برنیاید
تسنیم: «خاکستروبرف» قصه ای مربوط به شهدا و خانواده آنها است و اشارات مضمونیاش در بستر روزهای بعد از جنگ است. پرداخت به آدمهایی که روزگاری درگیر جنگ بودند و حالا در موقعیت صلح با تبعات آن روبرو میشوند دشواریهای خاص خودش را دارد از جمله اینکه استعداد این را دارد که فیلمساز را به ورطه سیاهنمایی یا توهین به آدمهای جنگ بیاندازد. فکر میکنید «خاکستر و برف» توانسته از پس این دشواری برآید؟
شاه حاتمی: اساساً رفتن به سمتِ اثری با مضمون تبعات جنگ که به نوعی مسئلهٔ مفقودین، شهدا و خانواده آنان را دستمایهٔ قصهٔ خود قرار داده است کار دشواری است که به تبع در میان خانوادههای ایثارگران نیز ایجاد توقع میکند. اما من به عنوان کسی که به هر حال سالها در این عرصه فعالیت داشتهام و میدانم چه سخت میتوان از عهدهٔ چنین کاری برآمد باید ازعان کنم آنچه برایم بسیار مهم بود اینکه من در فیلم «خاکستر و برف»، احساس امنیت کردم. مدام در طول فیلم استرس این را داشتم که مبادا این کارگردان جوان از پس چنین موضوع حساسی برنیاید و ناگزیر تمام ساختهاش فرو ریزد. خوشبختانه چنین نشد.
هر چند ممکن است نقدهایی به شیوه روایی داستان داشته باشم ولی در مجموع ما با فیلمی روبرو هستیم که نشان از توانمندی و قدرت یک جوان برای ورود به سینما دارد آن هم ورود به سینمای نحیف و بیجانی که همه سعی میکنند به نوعی ضعف و کاستیها و خلأهای محتوایی و ساختاری اثر خود را فقط با مؤلفهای مثل بازیگر بپوشانند. مثلاً با آوردن یک بازیگر به اصطلاح سوپراستار، سعی میکنند ضعف و ناتوانی فیلم خود را پنهان کنند در حالی که در این فیلم چنین نیست و اتفاقاً فیلم بر ستونهای محکم دیگری به جز بازیگری استوار است. یعنی در «خاکستر و برف» با بازیگرانی روبرو هستیم که شاید برخی از آنها چندان معروف نباشند ولی به خوبی از عهدهٔ نقششان برآمدهاند. با فضایی روبرو هستیم که یک مقدار تلنگر زدن به آن فضا ممکن است تمام حس و حال ما را عوض کند اما میبینیم که به نوع مواجههٔ فیلمساز با فضا و اتمسفر فیلم نیز کاملاً فکر شده و به جاست.
«خاکستر و برف» به سمت و سوی شعار میرود اما درست لبهٔ مرز شعاری شدن میایستد
نقد اجتماعی موجود در فیلم و نگاه موجود به آدمهای جامعه کاملاً درست انتخاب شده است. با وجود آنکه به سمت و سوی شعار میرود اما درست لبهٔ مرز شعاری شدن میایستد و به لطایفالحیلی خود را از افتادن در پرتگاه شعارزدگی نجات میدهد که اگر این سقوط اتفاق میافتاد دیگر «خاکستر و برف» خود فیلمی بود علیه اندیشههای فیلمسازش. به نظرم کارگردان «خاکستر و برف» از آزمون سختِ سینما، آن هم سینمای ارزشی و دفاع مقدسی با نمرهای عالی و سربلند بیرون آمده است.
کار در عرصهٔ آثار دفاع مقدس جرأت میخواهد
تسنیم: همانطور که گفتید کارگردانهای جوان دوست دارند فیلمسازیشان را با یک اثر دفاع مقدسی شروع کنند. موضوعی که هم برای جامعه و هم برای مسئولان سینمایی و حتی برای سینماگران، حساسیتهای خاص خودش را دارد. فیلمساز جوان چگونه میتواند این اعتماد را جلب کند؟
شاهحاتمی: به نظرم اعتماد از آنجایی شروع میشود که یک کارگردان برای ساخت اولین فیلمش به سراغ یک اثر دفاع مقدسی که در واقع یک سوژه سخت پیرامون تبعات جنگ است میرود. چنانکه خیلی از کارگردانهای قدیمی ما هم که کار جنگی میکردند، از اسم و آرمِ فیلمساز جنگی بودن وحشت داشتند و این وحشت را همانند کلمهٔ بسیجی که خیلیها ممکن است با یک ملاحظه و پرهیزی به کار ببرند، در مورد خود بکار میبردند. شاید این وحشت نیز به نوعی نشأت گرفته از تحریفی است که در نوع روایت قصههای جنگ اتفاق افتاده است.
این کارگردان هم میتوانست همانند خیلی از کارگردانهای دیگری که تمام فکر و ذکرشان جشنوارههای خارجی است و با رغبت هم به آن سو میروند عمل کند چون هیچ انگِ کارگردان جنگی یا انقلابی بودن هم نمیخورند، چرا که کار در عرصهٔ آثار دفاع مقدسی حقیقتاً یک جرأت میخواهد، جرأت نه به این معنا که هر که از راه رسید به سمت تولید اثر دفاع مقدسی برود زیرا در همین عرصه هم آثار ناموفق کم نبوده که بخشی از آن به دلیل همین ورود بیحساب و کتاب به این عرصه است. ورود افرادی که هیچشناختی از فضا ندارند و صرفاً به علاقهٔ سینمایی خود اکتفا میکنند.
یک کارگردانی که چنین موضوع سختی را به عنوان کار اول خود انتخاب میکند و سلامت از آن انتخاب بیرون میآید و سر و صورتش کبود نشده است، بیشک باید حمایت شود و باید این نگاه با تکیه بر تجربیات قبلی تقویت شود و قطعاً همهٔ اینها برآیند مثبتی در کار بعدی چنین کارگردانی خواهد داشت. خوشحالم که نسل جدیدی از این بچهها پا به میدان گذاشتهاند و برخلاف مسئولان که فقط شعار حفظ ارزشها و آرمانها را میدهند، به شعارها عمل میکنند و دلسوزانه و خلاقانه در میدانی که نیاز مبرم و ضروری به عمل دارد، وارد میشوند و به سهم خود موفق هم خارج میشوند.
انتهایپیام/