شرحی از اعتراض یک جانباز چادرنشین در برابر ساختمان بنیاد شهید

شرحی از اعتراض یک جانباز چادرنشین در برابر ساختمان بنیاد شهید

مختار حاجی عسکری، جانباز ۵۰ درصد جنگ است که در برابر ساختمان بنیاد شهید چادر زده و به همراه خانواده خود در این چادر زندگی می‌کند. او نسبت به آنچه وعده‌های تحقق نیافته برخی مسئولان درباره خود می‌خواند، اعتراض دارد.

در میانه خیابان طالقانی، در جوار ساختمان مرکزی بنیاد شهید و امور ایثارگران، گوشه پیاده رو یک چادر مسافرتی برپاست که روی آن پلاکاردهایی است با خط درشت اعتراضاتی را برای رهگذران شرح می‌دهد. اعتراضاتی که همه مفهوم‌اش عدم رسیدگی مسئولان بنیاد شهید به مشکلات جانبازان است. داخل این چادر جانباز 50 درصد دفاع مقدس به همراه همسر و دو فرزند جوانش حضور دارند. آن‌ها 5 روز است که به نشانه اعتراض مقابل ساختمان بنیاد شهید چادر زده‌اند تا بلکه پاسخی را از جانب مسئولان دریافت کنند.

مختار حاجی عسکری جانباز 50 درصددر گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به نحوه جانباز شدنش در هشت سال دفاع مقدس می‌گوید: در جبهه سه بار مجروح شدم. دو بار در سال 61 و یک بار هم سال 62 . فرمانده تخریب بودم و دو بار روی مین رفتم. تاریخ اولین مجروحیتم در عملیات مسلم ابن عقیل با دومین مجروحیتم در عملیات والفجر مقدماتی دو ماه و 16 روز فاصله دارد. سومین مجروحیتم در عملیات خیبر بوده است. در عملیات مسلم ابن عقیل هم بغل دستم خمپاره خورد.

تا سال 80 هم اصلا به بنیاد جانبازان مراجعه نکردم. در سال 80 در اثر مشکلاتی که در زندگی پیدا کردم مجبور شدم به بنیاد بیایم. به نوعی فقط برای خدا به جبهه رفته بودم و دنبال درصد نبودم اما مشکلات مالی و مسکن به من فشار آورد و مجبور شدم و برای تعیین درصد جانبازی اقدام کردم. سال 80 به کمیسیون پزشکی بنیاد رفتم و 50 درصد جانبازی به من دادند. 25 درصد از این 50 درصد، اعصاب و روان است.

عسکری از علت حضور خود در مقابل ساختمان مرکزی بنیاد شهید و امو ر ایثارگران در خیابان طالقانی تهران چنین می‌گوید: سه سال در بنیاد به دنبال تسهیلات دویدم تا سال 83 که به من دستور خرید خانه دادند. گفتند سه خانه پیدا کن، بازرسان مسکن ما می‌آیند یکی از آن‌ها را تایید می‌کنند و می‌خرند. ما رفتیم و در بنگاه‌ها می‌گشتیم. سه خانه پیدا کرده و به بنیاد معرفی کردیم. یکی از آن‌ها را تایید کرد و برای تخصیص بودجه رفت. یک خانه‌ای بود که در آن سال، 32 میلیون تومان قیمتش بود. متاسفانه تا الآن نخریدند. روسا یک به یک عوض شدند. و هر شخص جدیدی که می‌آمد می‌گفت ما نسبت به این دستور هیچ تعهدی نداریم.

دو سال پیش یعنی در سال 92 وقتی اینجا چادر زده بودم آقای دکتر صمیمی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ دستور واگذاری یک قطعه زمین در پروژه همت را به من داد.

دو سال هم از این ماجرا می‌گذرد و متاسفانه هیچ اقدامی در مورد واگذاری نکرده‌اند. یعنی به طور کلی این‌ها روی کاغذ خانه می‌دهند و روی کاغذ جانباز را صاحب خانه و صاحب ماشین می‌کنند. تمام مشکلات جانبازان روی کاغذ حل می‌شود.

او در ادامه توضیح می‌دهد: به من گفتند چون تا سال 80 اقدامی برای جانبازی نکرده بودی از بغل اسم تو یک نفر خانه یا زمینی را به اسم خودش برداشته است. توانستم ثابت کنم که من چیزی نگرفته ام ولی مشخص نشد که زمین من را به چه کسی داده‌اند. این موضوع را معاونت مسکن جانبازان در سال 83 گفت. او گفت در سیستم زده شما منزل مسکونی دارید. وقتی ثابت شد که چنین چیزی صحت ندارد. یک دستور کتبی دادند معاونت مسکن بنیاد شهید برای مدیر کل بنیاد شمال شرق تهران یعنی محمد جواد قاضی، ولی رسیدگی نشد چون می‌گویند بودجه نداریم.

می‌دانم که همه جانبازان و خانواده شهدا دارند با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند. من در حال حاضر حکم حالت اشتغال هم دارم که نشان می‌دهد من دارای از کارافتادگی کل بدن هستم.

این جانباز 50 درصد دفاع مقدس به نحوه اعتراضش به عدم پاسخگویی مسئولان بنیاد شهید اشاره می‌کند و می‌گوید:  اینجا هستیم چون بنیاد شهید حتی طبق دستوراتی که خودش داده هم عمل نکرده است و ما الان جهت اعتراض اینجا هستیم.

سال 87 افسر و مامور کلانتری آمد و اسباب و وسایل من را بیرون انداختند چون صاحب خانه حکم تخلیه را گرفته بود. و من خواهش کردم وسایلم را ببرند در بنیاد جانبازان که آن موقع در کوثر بود، تخلیه کنند. آنجا رفتم و به همراه وسایلم ماندم. آن موقع رئیس بنیاد شهید آقای دهقان بود. ایشان کلی وعده وعید داد و گفت تو از اینجا برو، من مشکلت را حل می‌کنم. اما خبری نشد. من دو فرزند دارم. پسرم 26 ساله و دخترم 27 ساله است. تا به حال در زمان‌های مختلف، 7 حکم تخلیه گرفته‌ام. الان در ملک پدری همراه خانواده پدر هستم و مشکلات زیادی در آنجا دارم.

عریضه‌ای نوشتم و داستان 11 سال عذابی که از بنیاد شهید شامل حال خانواده ام شد را در آن نوشته ام حتی چهار یا پنج ماه قبل از اینکه اینجا بیایم، این عریضه را آوردم اینجا و گفتم اگر احقاق حق نکنید و به دستورات صادره عمل نکنید، در هفته دفاع مقدس به عنوان اعتراض در مقابل بنیاد شهید چادر می‌زنم که متاسفانه به این عریضه هم هیچ ترتیب اثری داده نشد و علنا با پیگیری نکردن مشکل ما این کار را تایید کردند.

او در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چندمین بار است که با این روش برای اعتراض اقدام می‌کنید، می‌گوید: من چهارمین بار است که در مقابل ساختمان بنیاد چادر می‌زنم منتها چون دائم روسا عوض می‌شوند، هر فرد جدیدی که می‌آید می‌گوید من چکاره ام؟ این دستور رئیس قبل بوده. مثلا آقای شهیدی می‌گوید این دستور زریبافان بوده و به ما چه ربطی دارد. من می‌گویم قبل از شما روی صندلی این پست زریبافان نشسته بود، چه فرقی می‌کند چه کسی این قول را داده است؟ الان از جمعه شب 5 روز است که اینجا هستم. 

البته برخی از مسئولین بنیاد برای اینکه صدای اعتراض او را بشنوند برای دیدارش به کنار چادر خانواده این جانباز رفته‌اند و حرف‌هایش را شنیده‌اند. عسکری در این باره می‌گوید: از مسئولین بنیاد هم گهگاهی می‌آیند و فقط بیرون ایستاده و می‌گویند تو اول چادرت را جمع کن بعدا ما به مشکل تو رسیدگی می‌کنیم. رئیس حراست بنیاد شهید استان تهران، معاون کل بنیاد شهید استان تهران و آقای دکتر صمیمی رئیس بنیاد شهید و امورایثارگران تهران بزرگ هم آمده است. من جمعه شب اینجا آمدم و آقای صمیمی صبح شنبه اینجا بود. صمیمی کسی بود که یکبار ما را از اعتراض در اینجا بلند کرد و این برگه پروژه همت را به ما داد و گفت اگر من این مشکل را حل نکردم تو بیا دوباره اینجا چادر بزن.

او ادامه می‌دهد: هنوز آقای شهیدی رئیس بنیاد شهید و سردار انصاری قادم مقام بنیاد شهید را ندیده‌ام. چهار ماه پیش گفتم می‌خواهم با آقای شهیدی صحبت کنم اما گفتند نمی‌شود و من عریضه نوشتم. من فقط با آقای فاضلی دفتردار آقای شهیدی صحبت کردم و عریضه‌ام را به ایشان دادم. اما جلوتر نتواستم بروم. متاسفانه به هیچ عنوان نمی شود دردت را به بالایی‌ها بگویی.

همسر این جانباز هم در مورد این مسأله می‌گوید: کمترین خواسته ما این بود که خود شهیدی بیاید و مشکلات ما را از نزدیک ببیند. آقای شهیدی که رئیس کل بنیاد شهید است باید خودش می‌آمد و به کار ما رسیدگی می‌کرد نه اینکه افرادشان را بفرستند تا با حیله و نیرنگ ما را تهدید کنند.

عسکری از واکنش مردم در مقابل چادر زدن او در خیابان می‌گوید: مردم هم سراغ ما آمده‌اند و من شرمنده این مردم هستم. این مردم خیلی خوب هستند. ابراز همدردی می‌کنند و دعا می‌کنند و می‌گویند ان‌شاءالله شما بتوانی حقت را بگیری. اما اعضای حراست ساختمان بنیاد، ماشین پشت چادر می‌گذارند تا دیده نشویم. بنری اینجا نبود. یک بنر بزرگ را آورده‌اند در این مقابل زده‌اند تا چادر من دیده نشود. الان کامیونی آورده‌اند این طرف چادر گذاشته‌اند و یک کامیون آن طرف عین یک زندان محبس درست کرده‌اند.

او به وام قرض الحسنه بنیاد شهید اشاره می‌کند و می‌گوید: قبلا که اینجا آمدم آقای سردار انصاری به معاونت‌ها دستور دادند و گفتند چون قول پروژه همت را به ایشان داده‌اید، امکان دارد اتمام این پروژه طول بکشد تا زمانی که پروژه به ثمر برسد. 50 میلیون به او قرض الحسنه بدهید. الان این نگهبانان و حراست بنیاد به مردم و کسانیکه از علت حضور ما اینجا سوال‌ می‌کنند، می‌گویند این یک آدم کلاهبردار است که هر سال می‌آید 100 میلیون پول از بنیاد می‌گیرد و می‌رود. هر سال هفته دفاع مقدس می‌آید و باج می‌گیرد و می‌رود. اما واقعیت اینست که 50 میلیون خود سردار به عنوان قرض الحسنه داد تا بتوانم خانه رهن کنم. در قرارداد ملکی که اجاره کردم نوشته شده است که 50 میلیون پول قرض الحسنه ملک، مال بنیاد جانبازان می‌باشد و زمانیکه صاحب خانه بخواهد این قرارداد را فسخ کند باید پولش را به نماینده بنیاد شهید تحویل دهد.

به گزارش تسنیم، شاید این شیوه اعتراض یا پیگیری یک وعده داده شده، در ظاهر انتقادهایی به همراه داشته باشد، اما به نظر می‌رسد، پیگیری و حل مشکلات و یا حتی اقناع ایشان پسندیده‌تر از گارد گرفتن در برابر خواسته‌هایشان یا برخوردی باشد که غیر انسانی خوانده می‌شود. این یک توجیه تاریخ مصرف گذشته برای منفعل کردن است که آنانی که روزگاری برای این سرزمین از جان خود مایه گذاشتند، شأن خود را پایین نیاورند و نسبت به کمبودها یا عدم تحقق وعده‌ها اعتراضی نکنند یا اینکه هر نمونه‌ اعتراضی از همان ابتدا به چند تک موردِ محدود که در پس زمینه آن یک سوء استفاده وجود داشته، تعمیم داده شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران