چقدر از جمعیت زندانها را میتوان کاهش داد؟
این روزها خیلیها از این صحبت میکنند که «مجازاتهای جایگزین» بهترین مسیر برای کاهش آمار زندانیان و البته کم کردن از آسیبهای زندان است.
به گزارش گروه "رسانهها" خبرگزاری تسنیم، این روزها خیلیها از این صحبت میکنند که «مجازاتهای جایگزین» بهترین مسیر برای کاهش آمار زندانیان و البته کم کردن از آسیبهای زندان است.
با این حال بهنظر میرسد هنوز هم این موضوع به اندازه کافی مورد توجه و پذیرش قرار نگرفته است.چه اینکه مدتی قبل رئیس سازمان زندانهای کشور در گفتوگو با همشهری از وجود 6هزار زندانی در زندانهای کشور خبر داد که میتوانستند به جای حبس، محکوم به انجام مجازاتهای جایگزین شوند. مظفر الوندی هماکنون دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک است و پیش از این علاوه بر مشاور اسبق رئیس سازمان زندانها، مسئولیت مدیرکل پیشین زندانهای استان گیلان را نیز بر عهده داشته است. با او بهعنوان یک کارشناس حوزه قضایی درباره این موضوع گفتوگو کردهایم.
مجازاتهای جایگزین واقعا میتواند تأثیری در کاهش جرم در جامعه داشته باشد؟
مجازاتهای جایگزین اگر چه در کشور ما عمری تقریبا 20ساله دارد اما عمر آن در دنیا به یک صد سال میرسد. این موضوع که مجازات جایگزین انتخاب شده هم بازدارنده و تأثیرگذار باشد و هم به نفع خود فرد مجرم و جامعه، همیشه یک دغدغه جدی بوده است. در اعمال مجازات باید ببینیم مجازات یک فرد به چه دلیل است. یک هدف تنبیه مجرم و پشیمانی وی از کاری است که انجام داده، یعنی مجازات باید خصوصیاتی داشته باشد که مجرم از انجام دوباره جرم هراس داشته باشد. دیگر اینکه هزینهای که برای مجازات درنظرگرفته میشود فایده داشته باشد.یعنی اینطور نباشد که مجازات با هزینه بالا انجام شود و خروجی آن منفی باشد.موضوع بعدی بازدارندگی است.یعنی در سیستمهای اجتماعی دیگرانی که بیرون از زندان هستند حس بازدارندگی برای آنها بهوجود بیاید. باور کارشناسان این است که مجازاتهای جایگزین درصورت انتخاب و اعمال صحیح میتوانند این کارکردها را داشته باشند.
خیلیها میگویند همین مجازاتهای جایگزین هم کاربرد کافی ندارد؛ یعنی حتی به اندازه زندان هم بازدارنده نیست.
برای این موضوع ما باید شاخص داشته باشیم و البته به مقدماتی احتیاج است. یکی اینکه ذهنیت و فرهنگ عمومی مردم را آماده کنیم. یعنی فرد بزهدیده، قاضی حکمدهنده و پلیس دستگیرکننده از این مجازات اعمال شده جایگزین باید رضایت خاطر داشته باشند. اگر مجازاتی که برای مجرم اعمال میشود، شاکی احساس کند قانون به درستی اجرا نشده، نسبت به این موضوع بدبین خواهد شد. مهمترین کار این است که قبل از اجرای مجازاتهای جایگزین دهنیتها را در ابعاد مختلف اصلاح کنیم. باید اذهان را برای اجرای مجازاتها آماده کنیم و مردم باید خیالشان راحت باشد که این نوع مجازاتها اثربخش هستند.
آیا مانع دیگری هم برای نهادینه شدن مجازاتهای جایگزین هست؟
بله، باید دقت کنید که این موضوع در بلندمدت جواب میدهد. الان در آییننامه خیلی از سازمانها مکلف هستند از نیروی خدماتی این آدمها استفاده کنند، ولی آیا ادارهها قبول میکنند یک متهم بهعنوان نیروی خدماتی برای آنها کار کند و آیا از نظر فرهنگی آماده پذیرش این افراد هستند؟ باید در این زمینه فرهنگسازی کرد. الان ما در بخش قانونگذاری مشکلی نداریم بلکه عمده مشکل ما مربوط به بخش اجرا میشود که باید برای آن فکری کرد. علاوه بر این، بخشی نیز به تفکرات و سلیقههای شخصی که در هر بخشی مسئولیت دارد مربوط میشود. یک قاضی تفکر استفاده از مجازاتهای جایگزین را دارد و در قانون جستوجو میکند تا مجازات جایگزین پیدا کند. یک قاضی هم سریع حکم حبس صادر میکند.
میشود یک نمونه مثال بزنید که بدانیم مجازات جایگزین از حبس کارآمدتر باشد؟
مثال زیاد است. اولا خیلی از قضات ما در حوزه کودکان و نوجوانان حکمهایی از این دست دادهاند که در کارآمد بودنش تردیدی نیست. آیا شما در اینکه اجبار یک نوجوان به آموختن کامپیوتر بهتر از زندان فرستادن است شک دارید؟البته مثالهای دیگری هم هست، نخستوزیر ایتالیا بهعنوان یک مجازات جایگزین، جلوی دفتر یک خیریه را جارو میکشید، بهطور قطع این از زندان بدتر است، وقتی مقامات را میفرستیم زندان چه اثری دارد؟ چه اتفاقی میافتد؟ اختلاس ما کمتر شده است؟ تازه وقتی هم اعدام میکنیم، داستانهای خاص خودش ایجاد میشود. همیشه در مجازاتها، دست بالا را میگیریم اما اثر خاصی ندارد.
چرا مدافعان مجازاتهای جایگزین تا این اندازه مخالف زندان هستند؟
واقعیت این است که تبعات زندان بر فرد زیاد است. از سوی دیگر افراد مجازات میشوند اما این مجازات بازدارندگی ندارد، یعنی فرد بعد از زندانی شدن با کلاس بالاتری از جرم وارد جامعه میشود. این موضوع به این دلیل است که وقتی افراد شبانه روز با هم در یک جا باشند و اشتغال نداشته باشند سرانجام از تجربیات هم صحبت میکنند. در اتاق یک زندان کافی است 5نفر سابقهدار باشند. زندان با توجه به اینکه همه در یک وجه مشترک هستند این کار نمود بیشتری پیدا میکند.البته ما معتقدیم مجازات زندان باید باشد اما در حداقلهای جرم و برای افراد خاصی که هیچ امکانی برای اصلاح و نگهداری آنها وجود ندارد.علاوه بر این زندان هزینه بالایی راهم برای کشور دارد. امسال حدود 500میلیارد تومان هزینه جاری زندانهاست. چند سال قبل هزینه شبانهروز یک زندانی حدود 15هزار تومان بود که درماه حدود 500هزار تومان میشد، البته الان میزان دقیق را نمیدانم. حقوق پرداختی و نگهداری تأسیسات و امکانات و سایر هزینهها هم بالای 500میلیارد تومان در سال است. هزینه ساخت زندان و... را هم به این رقم اضافه کنید.البته اینها فقط هزینههای آشکار است.
سرانجام زندان تنبیه میکند. این را قبول ندارید؟
نه، الزاما اینطور نیست، ضمن اینکه خیلی وقتها فایدهای ندارد. مثلا در مورد زندانیان مهریه نه فرد طلبکار به حقش میرسد و نه فردی که در زندان است میتواند اشتغال داشته باشد که محکومیت خود را بدهد. از طرف دیگر هم دولت باید هزینه کند که هزینههای ورود فرد به زندان و تبعات بعدی آن زیاد است. در سالهای گذشته و پیش از ابلاغ قانون، برخی قضات ما متوجه اهمیت این موضوع شدند و بهصورت تجربی برخی مجازاتها را اعمال یا تعلیق میکردند.
اصلا چرا اینقدر تعداد زندانی در کشور ما بالاست که باید به فکر کاهش آن باشیم؟
در طول سال ورودی زندانها حدود 600هزار نفر است ولی افراد که بهاصطلاح در زندان اقامتی هستند تعداد آنها به حدود 220هزار نفر میرسد.بین 30تا 40درصد اینها کسانی هستند که بهعلت عدمتودیع وثیقه به زندان میافتند یعنی فرد جلب میشود به دادسرا برای اتهامی که به وی زده شده اما مثلا روز چهارشنبه ظهر است و اتهام در حد معمولی است. فرد اگر کفالت دهد میتواند برود و شنبه بیاید به اتهامش رسیدگی شود اما امکان کفالت ندارد و فرد به ناچار ظهر چهارشنبه به زندان میافتد تا شنبه که به اتهامش رسیدگی شود. باید این فرهنگ ایجاد شود که در بدو ورود به فرد گفته شود امروز به دادسرا بیا و چون با توجه به وضعیت پرونده احتمالا بازداشت وجوددارد،برای همراه داشتن کفیل یا وثیقه اقدام کند.
یعنی به این ترتیب میتوان ورودی زندانها را کاهش داد؟
بله، این 40درصدی که بهخاطر وثیقههای کم به زندان میروند میتوانند به زندان نروند و با وثیقه منتظر محاکمه باشند. حالا اگر بعد محکوم به زندان شدند، بهعنوان محکوم به زندان میروند. بنا بر آمار زیر 45درصد افرادی که وارد زندان میشوند کمتر از یکماه در زندان هستند. برای این فرد کاری نمیشود کرد، نه میتوان کار فرهنگی کرد نه آموزش داد بلکه زندگیاش از هم پاشیده و خانوادهاش متلاشی شدهاند و بعد از یکماه باید دنبال کارش برود. اینها موارد دم دست است و نیاز به قانون پیچیده و خاصی ندارد. البته معتقدم ما باید بهدنبال تنظیم جمعیت کیفری باشیم نه کاهش آن. یعنی ظرفیت اجرای مجازات را درنظر بگیریم و متناسب با آن زندانی را به زندان بیاوریم. وقتی میگوییم «کاهش» در قبال آن موضعگیری میشود. تنظیم یعنی پلیس بهدنبال مجرمان اصلی باشد و مسئولان با هم در ارتباط باشند.مثلا پلیس و قاضی و رئیس زندان که ورود و خروجی زندانها را با هم هماهنگ کنند، رئیس زندان میگوید ظرفیت زندان 200نفر است و بیشتر نمیتواند وارد زندان کند، هر وقت یک نفر از زندان خارج شد یک متهم دیگر را وارد زندان کند. این موضوع خیلی جاها اعمال میشود و زندان برای مجرمین واقعی است.
زندان در دیگر کشورها
چند سال قبل در سفری که به ژاپن داشتیم قرار شد تا از زندانهای این کشور بازدید کنیم. زندان مورد نظر حدود 2هزار و 500زندانی داشت. اما آنچه در بدو ورود جلب توجه میکرد این بود که در محوطه اطراف زندان برخلاف زندان قصر ما که مملو از جمعیت است، هیچکس نبود. داخل محوطه زندان نیز برخلاف زندانهای ما که تعداد زیادی کابین ملاقات دارد تنها 5کابین ملاقات وجود داشت که به گفته رئیس زندان یکی از این کابینها هم برای دیپلماتهاست. دربرابر تعجب ما از خلوتی محوطه زندان، رئیس زندان به ما گفت که در ژاپن یک سیستم رفاهی وجود دارد که هرفردی به مرحله اجرای مجازات میرسد بهطور خودکار خانوادهاش تحت پوشش این سیستم میروند و میزان حقوق پرداختی به خانواده زندانی توسط این سیستم حمایتی همانند زمانی است که فرد بیرون از زندان بوده و تا زمانی که فرد در زندان تحمل کیفر میکند این حقوق به خانواده وی پرداخت میشود و آنها مورد حمایت دولت هستند. آنجا نه انجمن حمایت زندانیان داشتند، نه سایر نهادهای حمایتی، فقط متصل به دولت و سیستم رفاهی کشور هستند یعنی فردی که به زندان میرود، باید مثلا 5سال مجازات را تحمل کند، همه این اطلاعات به سیستم وصل میشود تا خانواده وی مورد حمایت قرار گیرند. این د رحالی است که ما در کشورمان بهرغم وجود نهاد حمایت از خانواده زندانیان و... توان حمایت از خانوادهها را نداریم و د رنهایت این خانوادهها مستمری ناچیزی دریافت میکنند که کفاف زندگیشان را نمیدهد. ازطرف دیگر مجازاتهایی که در این کشور اعمال میشد واقعا مجازات بود. زندانیان صد در صد اشتغال داشتند. در سلول انفرادی بودند، صبح سراغ کارشان میرفتند، در کارگاههای مختلف کار میکردند و شب به سلولشان برمیگشتند. نظرشان از اشتغال هم مثل ما درآمدزایی نبود و فقط کار میکردند. وقتی به کارگاهها میرفتیم بهخاطر جو سنگین امنیتی جرأت نمیکردند سرشان را بالا بیاورند و ما را نگاه کنند.
منبع: همشهری
انتهای پیام/