ماشینهای شاسی بلند از روی جلدِ گیتار میگذرند
خبرگزاری تسنیم: این نوازندگان از گزندِ ماشینهای شاسی بلند در امان نیستند؛ ماشینهایی که از بس بلندند زیر چرخشان را نمیبینند! گاهی کیسه پولشان که همان جلدِ سازِ گیتار است، زیر چرخِ ماشینهای شاسی بلند له میشود.
خبرگزاری تسنیم – یاسر شیخی یگانه
ماشینهای بسیاری در حال خروج از نمایشگاه بینالمللی هستند. هر کدامشان باندها را به کار انداخته و صدای موسیقی را به آخرین درجهها نزدیک کردهاند. ویژگی مشترک همه ماشینها نوع موسیقی است؛ پاپ.
بیشک همه آنان سلیقهای نزدیک به هم داشتهاند که به تماشای کنسرتی مشترک از موسیقی پاپ آمدهاند. از دیدن ماشینهایی که سرنشینانشان آرام و بیبوق در ترافیکِ منتهی به اتوبان، در حال رانندگی هستند، میتوان حدس زد که بابک جهانبخش در سانس نخست کنسرتش مخاطبانش را راضی کرده است.
آمدوشدِ ماشینها در فضای نمایشگاه بینالمللی زیاد است. برخی سانس نخست کنسرت را دیدهاند و به خانه میروند و برخی برای دیدن سانس دوم میخواهند خود را به سالن میلاد برسانند. در آن میان دو نوازنده بساطشان را پهن کردهاند و یکی گیتار و دیگری ملودیکا مینوازد. این نوازندگان از گزندِ ماشینهای شاسی بلند در امان نیستند؛ ماشینهایی که از بس بلندند زیر چرخشان را نمیبینند! گاهی بغچهٔ پولشان که همان جلدِ سازِ گیتار است، زیر چرخِ ماشینهای شاسی بلند له میشود. به هر حال نوازندگانِ دورهگرد دشت خوبی کردهاند.
نمنمک مخاطبان سانسِ دوم کنسرت، خود را به سالن میلاد میرسانند. همان حدودِ ساعت 21: 30 دقیقه و طبق وعده، مخاطبان در صندلیهای خود مستقر شدند. اما کنسرت آغاز نشد. تبلیغهای بسیاری برای تماشاگران پخش شد که هر کدامشان به نوعی واکنشِ مخاطبان را بر میانگیخت.
بالاخره با نزدیک به 50 دقیقه تاخیر بابک جهانبخش و گروهش به روی صحنه آمدند. صدای جهانبخش تنها عاملی بود که توانست اعصابِ خراب تماشاگران را آرام کند.
تصور کنید جایی نشستهاید که از روبه رویتان چراغی به سمت شما روشن است و نورش مستقیم به چشمتان میخورد. آیا چیزی از روبه رو میبینید؟
از همان ابتدای کنسرت طراحی نورِ سالن چشم و ذوق مخاطبان را آزرده کرد. طراحیِ نوری که با هدف زیبایی و روشنایی صحنه انجام میشود، صحنه را تاریک رها کرده بود. چهره هیچ کدام از حاضران بر روی صحنه به خوبی مشخص نبود. تنها گاهی با نوری موضعی چهره جهانبخش را میشد دید. طراحی نور به همین جا ختم نمیشد؛ چراغهای صحنه به جای نورافشانی کردن صحنه، مخاطبان را هدف گرفته بودند و مشغول آزار چشم آنان بودند.
با این حال قطعههایی که جهانبخش میخواند، مخاطبان را راضی نگه میداشت. این خواننده با اینکه طی دو روز 3 سانس در سالن میلاد به اجرا پرداخته بود و این چهارمین اجرایش محسوب میشد؛ اما با این حال و با وجود خستگی، در تمام طول اجرا با انرژی ظاهر شد تا لحظاتی خوش را برای مخاطبانش رقم زند.
جهانبخش در اجرایش از دو خواننده موسیقی پاپ یاد کرد. با خواندن بخش از قطعه «من و بارون» از رضا صادقی یاد کرد و در ادامه نیز یاد و خاطرهٔ زنده یاد مرتضی پاشایی را برای حاضران در سالن زنده کرد که با استقبال مخاطبان همراه شد.
اجرای بابک جهانبخش که مصادف بود با مبعث پیامبر اکرم (ص)، پر از قطعههای شاد بود. قطعههایی که انرژی بسیاری به تماشاگران میداد.
در این میان تماشاگرانی که در ردیفهای آخر سالن میلاد حضور داشتند به خوبی ضعف صدابرداری این سالن را درک کردند. ضعفی که بر هیچ کسی پوشیده نیست.
جهانبخش در بخشی از کنسرتش به مشکلات سالن میلاد نماشگاه بین المللی اشاره کرد و گفت: کاش سالنهای بزرگتری داشته باشیم که بتوان تماشاگران بیشتری در آنجای شوند.
شاید اشاره جهانبخش به مشکل برگزاری 4 سانس در 2 روز بود. وقتی خوانندهای طی دو روز 4 سانس کنسرت برگزار میکند، بیشک خسته شده و نمیتواند تمام توانش را برای هواداران به نمایش بگذارد. اما وجود سالنهای بزرگ با ظرفیت بیشتر و البته کیفیت صدایی آکوستیک، میتواند این مشکل را برطرف کند.
وقتی خوانندگان موسیقی پاپ که طرفداران بسیاری دارند، طی دو شب و دو سانس در سالن میلاد، پذیرای 12 هزار نفر جمعیت هستند؛ با وجود یک سالن بزرگتر میتوان همین تعداد تماشاگر را در یک شب و در یک سانس و یا در 2 شب و در 2 سانس میزبانی کرد.
چنین کمبودهایی آدمی را یادِ وعدههای پیروز ارجمند مدیر کل دفتر موسیقی میاندازد که در حدود یک سال و نیم پیش از ساخت سالنهای کنسرتِ بزرگ و با کیفیت در تهران و شهرستانها خبر داده بود. البته تا کنون هیچ خبری از این سازههای بزرگ در دست نیست!
به هر روی کنسرتِ جهانبخش تمام میشود و همین کنسرتها هم رضایت علاقهمندانِ تشنه موسیقی را تا حدودی فراهم میکند و آنان را آرام و شاد و راضی به خانه میفرستد.
برخی از تماشاگران ترجیح میدهند برای برنخوردن به ترافیک فضای نمایشگاه، زودتر سالن را ترک کنند. برخی هم چندان عجله ندارند و تا آخرین لحظه در سالن میمانند. برای خروج نمیتوان از آسانسور استفاده کرد و همه باید از پلهها پایین بروند.
درِ خروج و یا همان درِ ورود پارکینگ باز هم پاتوقِ همان دو نوازنده شده است. یکی با گیتار و دیگری با ملودیکا. این بار هم جلدِ گیتارشان محل جمع آوری پول است. خیلیها با شنیدن صدای گیتار و ملودیکا دست به جیب میشوند، خیلیها انگار هیچ صدایی نمیشنوند و خیلیها هم تنها از موسیقی این دو نوازنده لذت میبرند و میگذرند. آنان باز هم دشت خوبی میکنند.
در این میان اما باز هم ماشینهای شاسی بلند از روی جلدِ گیتار میگذرند...
انتهای پیام/