دوران رکود حس و حال سیاسی
خبرگزاری تسنیم: برخی معتقدند که هم در پایان قرن نوزدهم و هم در فرجام سده بیستم، حسی از بی تفاوتی «از سر سیری» یا «از سر توهم سیری» همه گیر شد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، روزنامه رسالت در سرمقاله خود نوشت: برخی معتقدند که هم در پایان قرن نوزدهم و هم در فرجام سده بیستم، حسی از بی تفاوتی «از سر سیری» یا «از سر توهم سیری» همه گیر شد. این بی تفاوتی، مانع از فعالیت مثبت میشد، و پس از مدتی، این تحلیل را نزد شمار دیگری از تحلیلگران اجتماعی پدید آورد که یک تمدن از سر سیری و از فرط بی تحرکی، در حال گندیدن و مضمحل شدن است.
در واقع، بینش ها و تکنیکهای زیست انسانی و اجتماعی، همواره تا حدی از فعالیت انسانی را میتواند هضم کند، و پس از رسیدن به این حد و حدود، رکود و رخوت فراگیر میشود.
این وضع و حال رکود فعالیت اجتماعی و سیاسی، به قدری هر چند کمتر به جامعه ما هم رسیده است، و مردم دیگر مانند گذشته پیگیر و مشتری بحث ها
و گفتگوها و افکار و خط مشیهای سیاسی نیستند. این یک روند جهانی و همه جانبه است، و در کشور ما هم با میزان کمتری در حال روی دادن است. جهانی و همه جانبه است، به این معنا که محدود به ملت ما نیست، و هم چنین تنها در سیاست نمود ندارد. ما با نحوی رکود سراسری در فعالیتهای انسانی مواجهیم که خود را در اقتصاد، علم، سیاست، اخلاق، هنر، و... نشان میدهد. مجموع شرایط و دانش و تکنولوژی زمانه، مردم روزگار ما را به نتایجی رسانده که انگار گمان میکنند که دیگر کار چندانی برای بهبود نمیتوان کرد.
کار تشکلهای سیاسی، تجمیع توقعات و خواستهای مردم و پمپاژ آن ها بر تارک هرم قدرت است. تجمیع توقعات در دوران رکود فکر سیاسی، کاملاً متفاوت از زمانههای انقلابی و پر رونق فعالیت سیاسی است.
موضوع کاوش این گفتار این است که واکنش احزاب و تشکل ها در قبال ورود جامعه به دوران رکود حس و حال سیاسی چه میتواند باشد؟
واکنش سنخ اول: ابتذال فکر سیاسی
تنها قانونی که هیچ کس نمیتواند آن را از بین ببرد، قانون عرضه و تقاضا است، و کسانی که بخواهند با این قانون مبارزه کنند، خود را به دردسر بزرگی افکندهاند.
وقتی زندگی مردم از فکر سیاسی خالی شد، بر وفق قانون عرضه و تقاضا، برخی گروههای سیاسی، تصمیم میگیرند تا از سیاست، سیاست زدایی کنند؛ اخلاق زدایی کنند؛ سیاست زدایی و اخلاق زدایی کنند، تا توجهات دور شده از امر سیاسی را به سمت خود معطوف دارند، و از این توجهات، بموقع، و در وقت انتخابات استفاده کنند؛ تنها یک استفاده ابزاری.
این جا است که رقابت اهمیت مییابد، زیرا، ممکن است که ابتدا شما به ابتذال تن ندهید، اما، رقبای شما برای حفظ رأی دهندگان دست به این کار بزنند. در گام بعد، بوضوح مسابقه ابتذال راه میافتد.
برخی از روندهای سیاسی جاری را میتوان در این راستا تحلیل کرد.
واکنش سنخ دوم: تمایز بخشی
به طور کلی، برای یک فعالیت سیاسی در دوران بی حسی سیاسی مردم، یا این که به ابتذال تن دهید، یا این که متفاوت باشید. اگر نمیتوانید به ابتذال تن دهید که نباید تن دهید، برای فرار از ابتذال، باید متفاوت باشید.
متفاوت بودن، یعنی، اینکه ایده و خط مشی سیاسی کارآمدتری در قیاس با رقبا به مردم ارائه دهید، طرح ها و سناریوهای حساب شده تر و شفاف تری ارائه دهید و از این طریق ریسک کمتری را به جامعه تحمیل کنید.
واکنش سنخ سوم: تجمیع توقعات مردم در عمق زندگی روزمره
اغلب رهبران سیاسی، تجمیع توقعات مردم را جدی نمیگیرند. آنها بیشتر به طراحی شعارهای رأی آور یا ایدئولوژیهای متعالی گرایش دارند؛ این در حالی است که تجمیع توقعات مردم است که بقای سازمان و تشکل سیاسی ها را تضمین میکند. و در شرایطی که مردم از فعالیت سیاسی، به سوی عمق زندگی روزمره خود عقب نشینی کردهاند، واکنش برازنده یک تشکل سیاسی میتواند این باشد که دستور کارهای سیاسی را از اعماق زندگی روزمره طوری استخراج کند تا مردم و دولت مردان دریابند که چطور اتحادهای اجتماعی میتواند مسائل عمیق زندگی روزمره را بهتر حل نماید.
در دوران رکود فکر سیاسی، هر کسی میتواند سطح فکر و عمل سیاسی خود را به حدی از ابتذال نازل سازد و فکر سیاسی خود را در مقابل رأی بفروشد، ولی این نازل سازی حد و حدودی دارد. وقتی نازل سازی از حد تجمیع توقعات مردم پایین تر رفت، آن وقت به ضد خود تبدیل میشود. نازل سازی فکر و راهبرد سیاسی، طریقه پایداری برای جلب مشارکت سیاسی به نفع احزاب و تشکلها نیست. مهارت رهبران سیاسی آن است که بتوانند در تجمیع توقعات مردم با حذف حشو و زواید، وجه اخلاقی ایدهها و خط مشیهای اصولی در سیاست را حفظ کنند، و نحوی از آموزش سیاسی را هم پی بگیرند.اگر با لحاظ شرایط، تجمیع توقعات مردم، به عنوان کارکرد پایدار احزاب و تشکلهای سیاسی بهتر انجام شود، معلوم خواهد شد که این کارکرد، برای مردم این زمانه هم مهم و مهم تر شده است؛ زیرا، اینجا همان جایی است که اگر درست شود، اتحاد مردم برای حل دشواریهای فزاینده عمیق زندگی روزمره میسر میشود؛ و این اتحاد، همانا جوانههای نوین امر سیاسی خواهد بود، و گفتن ندارد که امر سیاسی، بالاترین افق زیست متمدنانه انسانی است.به رغم اهمیت دو جانبهای که مبحث تجمیع توقعات مردم برای تشکلهای سیاسی و همچنین مردم تک افتاده در گوشه و کنار زندگی شهری دارد، درک درستی از این بحث نزد اصحاب فعالیت سیاسی وجود ندارد، و نگاه به مراودات مردم و احزاب بسیار ساده انگارانه و آمرانه است.
الحاصل، در یک موقعیت غـلـیان علایق انقلابی به امر سیاسی، کمتر کسی به کارکرد نهادهای سیاسی در تجمیع توقعات مردم فکر میکرد؛ در این نحو موارد کار تشکلهای سیاسی تولید ایدههای سیاسی «خوب» و خواست همراهی مردم بود؛ اما، با پیچیدگی فزاینده راه حل ها و همچنین مسائل فراروی مردم، فکر سیاسی اسیر رکود بی سابقهای میشود، و مردم تقاضای کمتری به سمت امر سیاسی روانه میکنند، شاید از آن رو که راه حلهای سیاسی، زیادی کلی هستند، و به مسائل ملموس زندگی آنان نمیپردازند.
انتهای پیام/