وضعیت قومی - تباری در حکومت وحدت ملی افغانستان
خبرگزاری تسنیم: کارشناس برجسته روس به بررسی قومی تباری حکومت وحدت ملی افغانستان و پیامدهای کنار هم قرار گرفتن سران و رهبران اقوام مختلف در این حکومت پرداخته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، «الکساندر کنیازوف» کارشناس برجسته روسه در مقالهای به بررسی حکومت وحدت ملی افغانستان و ادامه راه این حکومت پرداخته است.
در زیر متن کامل مقاله این کارشناس روس را مطالعه میکنید:
یکماه پس از مراسم ادای سوگند ریاستجمهوری رئیسجمهور اشرفغنی، دولت جدید دینامیک بالا از فعالیتهای 2 چهره اصلی کلاس سیاسی دولت جدید، اشرف غنی، رئیسجمهور جدید و رئیس اجرایی یا «نخستوزیر» غیررسمی، دکتر عبدالله عبدالله، را نشان داد.
جالب توجه است که اگر اشرف غنی پس از ادای سوگند ریاستجمهوری، برای شروع، اولین گام از سیاستهای خارجی را با دیدارها و ملاقاتها از پکن تا ریاض و مقامهای عالی پاکستان و تعداد دیگر برداشته است، در اینسو، عبدالله عبدالله در سطح بزرگ و بهطور فزاینده توجهش را به شماری از مناطق کشور متمرکز کرده و بهخصوص با شماری از مقامهای منطقهای ولایتهای عمدتاً پشتوننشین همچون ولایت فراه، ولایت قندهار، ولایت کنر و تعداد دیگر، دیدار و بازدید نموده است.
البته که جغرافیای این همه فعالیتها، اتفاقی نیست. کسی که در جریان 2 دور انتخابات ریاستجمهوری تصور میشد، در قبال مناطق پشتوننشین موضع روشنی ندارد؛ اما این عبدالله است که با برقراری این همه ارتباطات، اجازه میدهد تا کار بیشتر و بهطور مؤثر در مناطق نامبرده، در دست اجرا قرار گیرد.
اشرف غنی تماس با سرمایهگذاران بالقوه با توجه به اهمیت کمکهای خارجی برای کشور و همینطور تماس با گروههای عمده مخالفان دولت و احتمال تنش میان نهادهای دولتی را بهخوبی احساس میکند. ملاقات اشرف غنی با مقامات پاکستانی و عربستانی، برای درک بهتر این مسئله به ما روشنی میدهد.
همزمان در کابل و شماری از مناطق عمده مرکزی، مثل قندهار، مزار شریف، جلالآباد، در سطوح مختلف مذاکرات سخت و سنگینی در جریان است: روند تشکیل دولت و تشکیل مقامهای محلی (انتصاب فرمانداران ولایتها) مطابق با نتایج حاصل از انتخابات ریاستجمهوری همچنان ادامه دارد.
دلیل اصلی تأخیر در نتایج انتخابات شوراهای ولایتی که با انتخابات ریاستجمهوری همزمان بود، در واقع طولانی شدن روند انتخابات بود.
جدولبندی نتیجه انتخابات ریاستجمهوری افغانستان که بهطور بیسابقه به درازا کشید، بهطور کلی با پیش کشیدن دلایل مختلف قابل ارزیابی است. انتخاب اشرفغنی به ریاستجمهوری و کنار زدن عبدالله عبدالله در موقعیت خلاف قانون اساسی (رییس اجرایی) در نتیجه نتایج انتخابات نیست؛ نتایج رسمی که بهطور کامل تأیید نشده است و تا اکنون نیز سوالبرانگیز به نظر میرسد.
در کابل این مسئله پنهان نیست. پس از چندین ماه چانهزنیها، سرانجام انتخابات به مصالحه، تنها میان 2 گروه سیاسی قومی افغانستان انجامید که در طول مبارزات انتخاباتی با هدف گریز از جانشینی دیگران و برای رسیدن به یک اتحاد و تشکیل دولت 2 سری متشکل از نیروهای اصلی این روند سیاسی، اقدام به مشروعسازی انتخابات کردند.
اشرفغنی و اطرافیان نزدیک او را که اغلب به عنوان «تکنوکراتها» نام میبرند و مدت طولانی نیز در غرب اقامت داشته است، یکی از طرفداران اصلی تعامل با مراکز سیاسی آمریکا و متعهد به طرحهای سیاسی غرب است و چنین جریانی، یعنی «تکنوکراتیزم». حقیقتاً تیم اشرف غنی معرف منافع قبیلهای اتحاد درانی- یکی از 2 طایفهی پشتونهای اصلی است.
گذشته از این، قبیله احمدزاییها با رهبری نجیبالله در سال 1986 در سیاست افغانستان حضور پیدا کردند. از لحاظ تاریخی، احمدزایی اصطلاحاً «اتحاد بزرگ کوچی»، «کوچی»-عشایری نامیده میشود؛ اما این اصطلاح نه تنها فقط در مورد قبایل کوچی پشتون، بلکه در مورد سایر گروههای قومی نیمهعشایری: ایماقها، بلوچها و ترکمنها و دیگران نیز بهکار برده میشود. اتحاد کوچیها در زمان انتخابات ریاستجمهوری، یکی از حامیان اصلی اشرف غنی در داخل کشور افغانستان بود.
در طول مبارزات انتخاباتی، اشرف غنی با حمایت خارجیها و بهخصوص آمریکاییها، موفق شد یک ائتلاف نسبتاً چندقومی را تشکیل دهد. چهره دوم در تیم انتخاباتی مذکور، عبدالرشید دوستم یکی از رهبران معروف ازبکها بود که در دههی 90 رهبری اصلی ازبکها و ترکمنهای افغانستان را به عهده داشت. در زمان حاضر، دوستم بهطور قابل توجهی نقش رهبری خود را برای جامعه ازبکها از دست داده است و اکنون بیشتر در خدمت شخصیتهای خارجی و رئیسجمهور تازه انتخاب شده قرار دارد. در کارزار انتخاباتی، بهطور دسیسهوار احمد ضیا مسعود برادر احمد شاه مسعود وارد تیم اشرفغنی شد که در زمان کرزی بهطور نمادین در پست معاونت رئیسجمهور قرار داشت و با این حساب، بهطور کلی واقعبینی سیاسی در افغانستان، بهسوی هیچ تقرب میکند.
اشرف غنی برای ساختن یک فُرمت همهشمول تیم انتخاباتی، موفق شد سرور دانش، یکی از رهبران جامعه هزاره که قبلاً سمت فرمانداری ولایت دایکندی را داشت، وارد تیم خود کند.
اتحاد سست و ناپایدار شد، گرچه در گذشته در صحنههای سیاسی، کارکرد خود را داشت. احمد ضیا مسعود در میان تاجیکها متحد قابل اعتمادی برای اشرف غنی شد؛ در حالی که او مثل عبدالله عبدالله چندان نفوذی، حتی در میان تاجیکهای منطقهی پنجشیر ندارد.
از سویی، سلسله مراتب مداوم شیعه - هزاره باعث یک اتحاد ضعیف و فاقد کارکرد آیندهگرایانه میشود و در هر صورت، سرور دانش در کنار محمد محقق و محمد کریم خلیلی- رهبران معنوی هزارهها- به عنوان یکی از این رهبران، باقی میماند.
نفوذ عبدالرشید دوستم در میان ازبکها و بهخصوص ولایتهای جوزجان و سرپل، امروزه تا حدی محدود است و این مسئله، معلول یکسری واقعیتهاست: در حدود یک ماه است که در ولایت جوزجان اقوام ترکمن با طالبان مبارزه میکنند و علاوه بر جوزجان و همسایههای نزدیک این ولایت، گروههای طالبان بخشهایی از خاک ولایتهای بادغیس و فاریاب و همینطور بخشی از ولایت سرپل را نیز در دست دارند.
در حال حاضر، یکی از مشکلات عمده در برابر رهبری اشرفغنی، عبارت از تقسیم و ترکیب منافع قدرتمندان قبیلهای از پشتونهای سنتی و اعضای اقلیتهای ملی متمایل به گروهی از «تکنوکراتهای» دولت جدید است که این واقعیت خود نشان میدهد، روند مذکور بیش از همه به نفع کاخ سفید و سایر گروههای سیاسی آمریکا است که در طول انتخابات ریاستجمهوری افغانستان بیشترین تلاشها را کردند و زمینه را برای ریاستجمهوری اشرف غنی مساعد ساختند.
همچنین گفتن این واقعیت مشکل است که اشرف غنی بخواهد روابط خود را با سنت قبیلهای محدود یا از میان ببرد. اشرف غنی متعلق به گروهی موسوم به بیروت- بهطور غیررسمی به اصطلاح گروههایی از رهبران پشتون در کابل که در سالهای 70 از طریق بورسیههای تحصیلی USAID به دانشگاه آمریکایی در بیروت، دعوت شدند و سپس در آمریکا ادامه تحصیل دادند- است. در خلال این دوره زمانی، به اشرفغنی فرصت داده شد تا در بانک جهانی کار کند و سازمانهای بینالمللی بهطور کلی آنها را به موقعیت برتر، سوق دادند. از همین گروه- انورالحق احدی، زلمی خلیلزاد و تعداد دیگری از چهرههای شناخته شده «طرفدار امریکا» اکنون از نخبگان سیاسی افغانستان به شمار میآیند.
جالب است که در تقابل با تیم عبدالله عبدالله، یکی از چهرههای فعال و بانفوذ در روند مبارزات انتخاباتی، احمد ضیا مسعود، برادر کوچک احمد شاه مسعود قرار داشت. وفاداری به این چهره مردمی میان اکثر تاجیکها [احمد شاه مسعود]، توانست در سری تبلیغات دوره انتخاباتی بر هر 2 طرف [عبدالله و غنی] در جلب آرا تأثیر بگذارد.
گرچه واقعاً بخشی از زندگی عبدالله عبدالله به عنوان مشاور و نزدیکترین همکار مسعود سپری شد اما بدون هیچ مشکلی و بهسادگی، عبدالله عبدالله در مقام دوم همچنان حمایت قوی اکثریت کشور را با خود داشت و دارد و حامیان سیاسی و مردمی او تقریباً معادل وزن سیاسی پشتونها، در جامعه تاجیک معرفی میشوند.
همچنین بخش قابل توجهی از جامعه هزاره متمایل و وفادار به محمد محقق، معاون عبدالله عبدالله و همینطور جمعیت قابل توجه ازبکها از ولایتهای شمالی مثل تخار، قندوز، سمنگان و همچنین تعداد دیگری از اقلیتهای قومی که روابطشان با این چهرهی جهادی جامعهی هزاره نزدیک است، در کنار عبدالله عبدالله قرار داشتند.
2 روز قبل از برگزاری رسمی مراسم ادای سوگند ریاستجمهوری، عطا محمد نور، والی بانفوذ ولایت بلخ، انتخاب اشرف غنی به ریاستجمهوری را به او تبریک گفت. این رهبر تاجیک، در واقع فراتر از دست خود، با کنترل بسیاری از مناطق شمال و با تشکیلات بزرگ نظامی، سیاستی را پیش میبرد که به فاصله میان مناطق تحت نفوذ او و کابل، منجر شده است. پس از تشکیل دولت وحدت ملی، عطا محمد نور ظاهراً وارد فرایند توزیع قدرت در کابل شده است. به هرحال، او استقلال خود را دارد و یکی از عوامل مهم حمایت از عبدالله عبدالله که تا حال نیز یکی از قویترین متحدان او بوده است، خواهد بود و بر موضع همیشگی خود باقی خواهد ماند.
یکی از موفقیتهای بزرگ عبدالله عبدالله، تعامل با تعدادی از جناحهای منسوب به «حزب اسلامی» گلبدین حکمتیار بود. اتحاد با محمد خان، معاون حزب اسلامی، بسیاری از ناظران را شگفتزده کرد و با این حال، احراز کرسی «رییس اجرایی» دولت وحدت ملی از سوی عبدالله عبدالله، تا حدی در نتیجه تعدادی از آرای پشتونها در مناطق مختلف کشور افغانستان است. در دور دوم انتخابات، عبدالله عبدالله حمایت زلمی رسول، یکی از بازماندگان دور اول انتخابات ریاست جمهوری را بهدست آورد که وی به لحاظ تباری، متعلق به قبیله محمدزایی- یکی از بانفوذترین قبیلههای پشتونهای افغانستان است و بهخصوص اینکه نادر شاه (1929-1933) یکی از سران این قبیله در گذشته، پادشاه افغانستان بود.
انتهای پیام/ع