داعش، فاجعه غزه و موج دوم بیداری اسلامی
خبرگزاری تسنیم: جامعه اسلامی دچار جدال ها و تفرقه های درونی متعدد و متنوعی شد که مروری به شرایط اجتماعی و سیاسی مصر، لیبی و تونس نشان می دهد این جدایی ها نه تنها شامل اختلافات مذهبی می شد بلکه اختلافات قومی، قبیله ای، گروهی و حزبی را در بر می گرفت.
سکه جنایت های متوحشانه داعش و نسل کشی وقیحانه رژیم صهیونیستی در کنار روی کریه ، زشت و ضدانسانی خود، روی مثبت بسیار مهمی نیز دارد و آن زمینه سازی برای آغاز موج دوم بیداری اسلامی در آینده ای نه چندان دور است .اگر واقع بینانه به صحنه جهان اسلام نگاهی بیندازیم در یک نگاه کلان باید اذعان کنیم که بعد از به اوج رسیدن موج بیداری اسلامی و قیام مردم کشورهای عربی و حذف حاکمان عرب، دشمنان "بیدار" جهان اسلام توانستند با صبر و تدبیری درس آموز صحنه بازی شکست خورده را تغییر دهند و از "خواب و غفلت" نخبگان و مردم این کشورها و نبود رهبری های هوشمند و رویکردهای نادرست و ضعف ها استفاده و جریان خروشان موج اول بیداری اسلامی را کنترل و گاه به مسیری که خود می خواهند هدایت کنند به گونه ای که در مصر، لیبی و یمن به عنوان کانون های اصلی بیداری اسلامی، بخش عینی صحنه بازی به مسیر دلخواه دشمنان برگشت و در تونس نیز جریان بیداری اسلامی به جریانی بی خطر تبدیل شد.
خروجی عملیات پیچیده و ترکیبی دشمن در جنگ نرمی که در پیش گرفت این واقعیت تلخ بود که :اولا جهان اسلام دشمن اصلی یعنی اسرائیل و در درجه دوم آمریکا را یا به فراموشی سپرد یا مسئله درجه دوم محسوب کرد به گونه ای که حذف بشار اسد از مطالبه های اصلی اکثریت جهان عرب شد و دغدغه جامعه مسلمانان چالش های داخلی لیبی، عراق، لبنان، مصر و تونس با سطح اهمیت مشکلات درون کشوری بود.
ثانیا جامعه اسلامی دچار جدال ها و تفرقه های درونی متعدد و متنوعی شد که مروری به شرایط اجتماعی و سیاسی مصر، لیبی و تونس نشان می دهد این جدایی ها نه تنها شامل اختلافات مذهبی می شد بلکه اختلافات قومی، قبیله ای، گروهی و حزبی را نیز در بر می گرفت.
ثالثا دولت های کشورهای اسلامی یا در راس حاکمیت خود دوباره به افرادی با هویتی مشابه حاکمان قبل از موج بیداری اسلامی رسیدند یا آرمان ها و اهداف ابتدایی را آرام آرام کنار گذاشتند و رویکردهایی مشابه دولت های گذشته را با تفاوت هایی اندک دنبال کردند.
می توان مدعی شد نتیجه این سه خروجی ، فروکش کردن موج بیداری اسلامی و به حاشیه رفتن تلاش برای مبارزه با ظلم دشمنان جهان اسلام بود تا اینکه چند اتفاق «ناخواسته» یا «خواسته اما غلط تحلیل شده» مقدمه ای شد برای زمینه سازی فکری و اجتماعی موج دوم بیداری اسلامی که پیش بینی می شود در آینده ای نه چندان دور به صحنه کنش اجتماعی بازگردد.اولین مساله که در پی شکست دشمنان دانای جهان اسلام در سوریه رخ داد، جنایت های غیرقابل وصف گروه تروریستی داعش در عراق بود. این گروه به دلیل ماهیت ساختاری و فکری خود در کنار پیاده سازی اهداف آمریکایی شبیه القاعده گاه سازی مخالف با منافع آمریکا کوک می کند ، با شیوه رسانه ای تصویربرداری و انتشار جنایت های متوحشانه و غیرانسانی خود، اولین ضربه را برای مقابله با جریان بیداری اسلامی زد. استمرار انتشار گسترده جنایت های این گروه به دلیل اینکه ریشه تفکرات و ایدئولوژی شان از اندیشه های تکفیری و وهابیت می باشد و اولین دشمن خود را تشیع و در نتیجه ایران میدانند چند نتیجه را به دنبال داشت:
اول اینکه تصویری که رسانههای غربی از اسلام گرایان ارائه کرده بودند و همه آن ها با یک چوب و آن هم جریانهایی غیرعقلانی معرفی کرده بودند را اصلاح کرد چرا که این گروه به صراحت اولین دشمنان خود را ایران و طبیعتا «اسلام انقلاب اسلامی» اعلام می کردند و رسانه های غربی و عربی مجبور شدند با بهکاربردن عبارت اسلام گرایان تندرو برای این گروه و گروه های مشابه آنها، برای «اسلام انقلاب اسلامی» و تفکرات نزدیک به آن تمایز و هویتی مستقل قائل شوند. دوم اینکه در ماجرای سوریه جنایت های این گروه ضریب کمی در رسانه های غربی و عربی پیدا می کرد اما در ماجرای عراق ارائه تصویر واقعی از این گروه ها باعث شد بخشی از واقعیت آنچه در سوریه به غلط ارائه شده بود اصلاح شود و سوم که از همه مهمتر است فرقه منحرف وهابیت که علیرغم کم بودن پیروان خود در میان مذاهب مختلف اهل سنت، توانسته بود به دلیل پول های کلانی که هزینه کرده بود و با استفاده از شیعه هراسی و اختلاف افکنی، نقش رهبری را برای مسلمانان سنی مذهب بازی کند، اعتبار اجتماعی خود را از دست داد به گونه ای که امروز وهابیت و مخصوصا حامی فکری و مالی آن یعنی عربستان نه تنها در عراق بلکه بین مسلمانانی که در کناربرادران اهل تشیع خود زندگی می کنند، بدنام شود و امکان تاثیرگذاری اجتماعی را از دست بدهد. خلاصه آنکه نتیجه فعالیت ها و جنایت های داعش در کنار لطمات جبران ناپذیر و هزینه های انسانی گسترده ای که داشت و دارد، باعث روشنگری جدی در تفکیک بین معتقدان به اسلام سیاسی معتدل و همچنین حرکت به سمت وحدت مذاهب مختلف اسلامی شد امروز ، هم مردم دنیا می دانند که دو نوع اسلام گرایی وجود دارد یکی اسلام گرایی ریشه گرفته شده از انقلاب اسلامی با رویکردی مبتنی بر عقلانیت و دیگری اسلام گرایی افراطی ریشه گرفته شده از تفکر وهابیت که با روشنگری ناشی از جنایت های داعش و حمایت های عربستان شکاف های فرقه ای ایجاد شده بین شیعه و سنی بسیار کمتر از گذشته شده است.
دومین مساله ای که باعث شد بتوان با اطمینان مدعی شد زمینه سازی فکری موج دوم بیداری اسلامی آغاز شده است فاجعه غزه است. جنایت های ضد انسانی، وقیحانه و نژادپرستانه صهیونیست ها و حمایت های آشکار آمریکا، سازمان ملل و حاکمان کشورهای عربی به گونه ای بوده است که به دلیل فعالیت گسترده شبکههای اجتماعی مجازی، رسانه های غربی و عربی نتوانستند از پوشش آن ها خودداری کنند در نتیجه امروز اولا مساله فلسطین دوباره از حاشیه درآمده و مساله اول جهان اسلام شده است، ثانیا احساسات ضدآمریکایی و اسرائیلی بیشتر از گذشته بین مسلمانان دنیا برانگیخته شده است، ثالثا حاکمان کشورهای عربی به بی عملی، خیانت و حمایت از قاتلان کودکان مظلوم مسلمان متهم شده اند و رابعا با توجه به نتیجه بخش نبودن مذاکرات بین محمود عباس و اسرائیل، تفکر مقاومت بیش از گذشته ترویج یافته است.
خلاصه آنکه نتیجه دو جنایت آفرینی گروه داعش و رژیم صهیونیستی، کنار رفتن غبارآلودگی ها و روشن شدن مرزهای حق و باطل؛ شفاف سازی و جداشدن جریان انحرافی وهابیت از جریان اصلی اسلام ؛ بازگشت فلسطین به مساله اول جهان اسلام؛ نزدیک ترشدن و اتحاد هرچه بیشترمسلمانان و در یک کلام روشنگری دوباره در جهان اسلام شده است و این روشنگری آغازگر زمینه سازی فکری موج دوم بیداری اسلامی البته این بار با عمقی بسیار بیشتر و با استفاده از تجربه پیروزی ها و شکست های موج اول محسوب می شود که باید برای تعمیق این روشنگری روز و شب نشناخت و منتظر جرقه ای برای شعله ور شدن نتیجه های عینی موج دوم بیداری اسلامی بود. ومکروا و مکر الله و الله خیرالماکرین.
انتهای پیام/