فیلمهای هالیوود، ابزارهای روابط عمومی فوقالعاده
خبرگزاری تسنیم: استنیلی جف میخواست فیلمی برای کلمبیا پیکچرز درباره گروهی از دانشجویان دانشکدهی افسری مسلح بسازد که در تلاشی شجاعانه برای ممانعت از بسته شدن دانشکده، که دانشکده افسری را تسخیر کرده و جلوی گارد ملی مقاومت می کنند.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم،شواهد و قرائن نشان میدهند که هالیوود، صنعت فیلمسازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمانهای دولتی آمریکا، بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشتهها میپردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانیمدت و علنی هالیوود با پنتاگون نمودهاند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 31 قسمت از فصلهای کتاب «عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه میآید بخش سی و دوم از این کتاب است.
در فیلمنامهای که قرار بود فیلم بر اساس آن ساخته شود، با عنوان Father Sky که بعدها به Taps تغییر پیدا کرد، اعضای بیرحم گارد ملی از نیروی نظامی قوی و برتری علیه دانشجویان یاغی که بین دوازده تا هجده سال دارند استفاده میکنند. البته دانشجویان در انتهای فیلم به فرمانده گارد یک دستی زده و پیش از این که تسلیم شوند، وی را به اسارت در میآورند. جرج سی اسکات قرار بود در نقش فرمانده محبوب دانشکده، و تیموتی هاتن در نقش دانشجوی افسری بازی کنند که پس از تصمیم هیئت امنای دانشکده برای بستن آن رهبری دانشجویان را برعهده می گیرد.
رونی کاکس قرار بود نقش سرهنگ گارد ملی را داشته باشد که به دستور فرماندار وظیفه داشت دانشکده را تسخیر کند. تام کروز و شان پن، که برای نخستین بار در این فیلم نقش اصلی را ایفا می کردند، دانشجویان جوانی بودند که دیدگاههای متضادی درباره شورش دانشجویان داشتند.
از بدشانسی جف، زمان درخواستش برای همکاری گارد ملی دقیقاً با دهمین سالگرد قتل عام ایالت کنت، یعنی 4 می 1970، همزمان شده بود که طی آن گارد ملی بر دانشجویان معترض آتش گشود و چهار دانشجو را به قتل رسانیده و نه نفر دیگر را زخمی کرد.
گارد ملی پس از خواندن فیلمنامه، که مقامات گارد مطمئن بودند مردم را به یاد رویدادهای ناخوشایند یک دههی پیش در ایالت کنت خواهد انداخت، گفتند به هیچوجه با ساخت آن همکاری نخواهند کرد.
دان باروش، رئیس دفتر فیلمسازی پنتاگون در نامهای به تاریخ 20 می 1980 به جف نوشت: «پس از بررسی کامل فیلمنامه ضمیمه شده، اداره مرکزی گارد ملی تصمیم گرفت که حمایت ما از Father Sky بر علیه منافع گارد ملی و وزارت دفاع بوده و در نتیجه قادر به همکاری در ساخت این محصول نخواهیم بود. بدیهی است که آجودان ژنرال پنسیلوانیا با این تصمیم موافق است. درونمایه کلی فیلمنامه صرفاً خصومت مردم نسبت به گارد ملی به مثابه دشمن دانشجویان جوان و حمله کننده به محوطهی دانشگاهها را بیدار خواهد کرد. ما طی ده سال گذشته سعی کردهایم واقعهی ایالت کنت را توجیه کنیم. در فیلم Father Sky گارد ملی سعی در غلبه بر نوجوانان از طریق استفاده از قدرت نظامی برتر خود دارد. این تصویری نیست که بخواهیم به مردم ارائه شود.»
جف که از انتقادات پنتاگون آزرده خاطر شده بود، به همراه نویسندگانش سعی کرد فیلمنامه را تبدیل به چیزی کند که گارد ملی از آن حمایت نماید. از آنجا که فیلمنامه مشابه واقعه ایالت کنت می بود، گارد ملی میخواست جریان «با توجه به شرایط» در نظر گرفته شود؛ به عبارت دیگر تقصیر مرگ دانشجویان در فیلم نمیبایست بر گردن اعضای زیاده متعصب و دست به هفت تیر گارد ملی بیفتد، بلکه باید خود دانشجویان مقصر مرگ همقطارهای خود باشند.
جف در نامهای به تاریخ 3 جولای 1980 به باروش نوشت: «در پیوست نسخهی بازنویسی شده فیلم Taps، که پیش از این Father sky نامیده می شد، را ضمیمه کرده ام. بار پیش که افراد شما فیلمنامه را دیدند، لطف کرده و فهرست مخالفتها و دغدغههای خود را برای ما ارسال نمودند. ما پس از بررسی دقیق نگرانیهای آنها وقت زیادی را صرف بازنویسی فیلمنامه کردیم.»
در فیلمنامه جدید سرهنگ کربی فرمانده گارد ملی مهربان تر و دلرحمتر به تصویر کشیده شده بود، و بیش از آن که دشمن دانشجویان باشد دوست آنها بود.
جف به باروش گفت: «معتقدم فیلمنامهی کنونی در نحوهی به تصویر کشیدن گارد ملی دقیقتر است، و مهمتر از همه، معتقدم که گارد ملی ـ به ویژه آنچنان که در شخصیت کربی به تصویر کشیده شده،منطقی و هوشمند، عقلانی و انسانی عمل میکنند. در موقعیتی که در آن 100 پسربچه مسلح بوده و قادر به بکارگیری پیشرفتهترین تسلیحات موجود هستند، این کربی است که سعی میکند راه حلی صلح آمیز برای حل معضل بیابد. هنگامی که دیگران خواستار حمله هستند، کربی دائماً به آنها یادآوری می کند که طرف مقابل گروهی از کودکان هستند و به صورتی مناسب باید با آنها برخورد شود. و در نهایت هنگامی که فرماندار تشخیص میدهد که برای حل موقعیت باید دست به کار شد، کربی از مردانش می خواهد تا زمانی که نیاز مبرمی وجود ندارد، یا جز در دفاع از خود، دست به اسلحه نشوند.»
جف سپس به موضوع ایالت کنت پرداخت و نوشت، «آقای باروش، من متوجه هستم که یکی از مخالفتهای شما و همکارانتان به این خاطر است که این فیلم ممکن است واقعهی ایالت کنت را در ذهن مخاطب زنده کند. متأسفانه واقعه ی ایالت کنت رویدادی حقیقی است که در نتیجه آن مردم احساساتی منفی نسبت به گارد ملی یافتند. من معتقدم که بهترین راه برای مقابله با این احساسات به تصویر کشیدن گارد ملی به صورت سازمانی تحت فرماندهی افراد هوشمند و دلرحم جامعه است که هدف آنها حفظ صلح است. من معتقدم که فیلم Taps به این مهم دست می یابد، و مطمئنم که فیلم Taps نه تنها برای گارد ملی مضر نیست، بلکه ابزار روابط عمومی فوق العادهای خواهد بود. »
گارد ملی نظر مساعدتری نسبت به فیلمنامهی بازنویسی شده داشت.
در فیلمنامه اولیه، سرهنگ کربی پیش از این که حملهاش بر مواضع دانشجویان را آغاز کند به افرادش دستور میدهد که پیش حمله آنها را به توپ ببندند.
کربی به نقشهی محوطهی دانشکده اشاره کرده و به یکی از فرماندهان گروهانش میگوید: «کاپیتان، رنجرهای شما از طریق تونلهای فاضلاب به این نقطه می روند. سعی کنید آنها را غافلگیر کنید، اما اگر به مشکلی برخوردید می دانید چه باید بکنید.» سپس به افرادش می گوید هنگامی که به «هدفشان دست یافتیم منور آبی رنگ شلیک خواهم کرد. برای پشتیبانی از افراد محوطه را به توپ ببندید.»
سپس کربی و افرادش از طریق فاضلاب مواضع دفاعی دانشجویان را غافلگیر کرده و هنگامی که برای حمله از تونل خارج می شوند، طبق فیلمنامه «کادریها را میبینیم که مورد اصابت گلولههای بیحس کننده قرار میگیرند و به خاطر غافلگیر کننده بودن حمله مواضعشان به سرعت تسخیر میشود.»
اما در فیلمنامه اولیه، پیش از این که کربی بتواند برای درخواست کمک منور آبی رنگ را شلیک کند «افسران ضد حملهی از پیش برنامهریزی شدهای را آغاز کرده، کربی و افرادش را به دام میاندازند و آنها را در محوطه باز ـ در موقعیتی باز و آسیب پذیر ـ محاصره می کنند.»
سپس برایان مورلند فرمانده افسران که نقش او را تیموتی هاتن ایفا می کند به کربی می گوید که تسلیم شود: «سرهنگ کربی، لطفاً به افرادتون بگید سلاحشون رو زمین بگذارند. از حرف من اطاعت کنید تا آسیب نبینید.»
کربی با عصبانیت فریاد می زند: «مورلند من میخوام این منور را شلیک کنم، که بعدش یک حمله هماهنگ علیه مواضعتان صورت می گیرد. هیچ شانسی نداری پسر! تسلیم شو.»
طبق فیلمنامه مولند یک بار شلیک کرده و بازوی کربی را زخمی می کند. کربی بازویش را می گیرد و از درد تعادلش به هم میخورد و در نتیجه منورافکن را می اندازد.
مورلند می گوید: «سرهنگ کربی، یک بار دیگه درخواستم رو تکرار می کنم. به افرادتون بگید سلاحشون رو زمین بگذارند و تسلیم بشن. شما کاملاً محاصره شدید. کاری که میگم رو انجام بدید یا همینجا می میرید.»
کربی که در می یابد در موقعیتی کاملاً آسیب پذیر قرار دارد به افرادش می گوید سلاح های خود را زمین بگذارند. اما در نهایت حیرت، پس از این که افراد گارد تسلیم می شوند مورلند شمشیر تشریفاتیاش را به کربی میدهد و تسلیم می شود، و در نتیجه درگیری چند روزه به پایان می رسد. مورلند به کربی می گوید: «ما تسلیم می شویم.»
در فیلمنامه اولیه افسران جوان تمامی سلاح های خود را به گارد میدهند و در برابر نگاه حیرت زده کربی مورلند به همراه سایر افسران برمی گردند و به سمت ورودی دانشکده می روند. طبق فیلمنامه «همچنان که کربی با نگاهی حسرت آلود به آنها می نگرد ـ و هیچ احساس پیروزی نمی کند» دوربین روی دروازه های دانشکده زوم می کند که باز می شوند و افسران جوان به والدین خود ملحق می شوند.
در ابتدا قرار بود فیلم این گونه به پایان برسد، اما گارد ملی به هیچوجه نمی توانست چنین پایان بندی را بپذیرد؛ آنها به هیچوجه تصمیم نداشتند به ساخت فیلمی کمک کنند که در آن اعضای گارد ملی توسط چند پسربچه اسیر می شوند.
بنابراین جف و نویسندگانش پایانبندی جدیدی نوشتند که اعضای گارد ملی را به صورت افرادی دلرحم و قهرمان به تصویر می کشید؛ از به توپ بستن خبری نبود، کربی و افرادش دیگر تسلیم نمی شدند و مورلند فاتحانه از محوطهی دانشکده خارج نمی شد ـ بلکه جسدش را بیرون می بردند. و مورلند به بازوی کربی شلیک نمی کند، بلکه شخصیت تام کروز این کار را انجام می دهد و سپس دچار جنون شده و با مسلسل اعضای گارد ملی و تیم نیروهای ویژه پلیس را که ساختمان را محاصره کردهاند به گلوله می بندد و در نتیجه کشته می شود.
بنابراین وقتی جف پذیرفت فیلمنامه را تعدیل کند، گارد ملی با درخواست همکاری وی موافقت کرده و تانک، جیپ و تسلیحاتی را که خواسته بود در اختیارشان گذاشت.
چهار روز پس از اکران فیلم در روز 11 دسامبر 1981، جان هنلی یکی از مقامات دفتر فیلمسازی گارد ملی در یادداشتی «نبرد» گارد ملی با تهیه کنندگان و پیروزی نهایی آنها برای بازنویسی فیلمنامه به گونهای که مطابق میل گارد باشد را شرح داد.
هنلی در این یادداشت به تاریخ 15 دسامبر 1981 نوشت «شاید بتوان گفت فیلمنامهی اولیه منفیترین چیزی بود که تا کنون درباره گارد ملی خواندهام. از آنجا که فیلم توسط کمپانی بزرگی تولید می شد می دانستیم که با یا بدون حمایت ما ساخته خواهد شد. به منظور تعدیل فیلمنامه پذیرفتیم که با تهیه کننده همکاری کرده و در فرایند نوشته شدن فیلمنامه مشارکت کنیم. در نسخه نهایی تصویر خوبی از گارد ملی ارائه شد. فرمانده گارد یعنی سرهنگ کربی که نقش او را رونی کاکس ایفا میکند، فردی هوشمند و دلرحم است که می خواهد به هر قیمتی شده از درگیری مسلحانه با دانشجویان اجتناب کند. او به صورت فرمانده رک و صریح نیروها به تصویر کشیده شده که ظاهری نظامی و مرتب دارد. شکی نیست که وی تنها فردی در فیلم است که ایراد شخصیتی نداشته و تنها صدای عقل و منطق در میانه درگیری به شمار می رود.»
«برخلاف فیلمنامهی اولیه، اعضای گارد ملی قاتلین بیرحم و تشنه به خون نیستند. بلکه افراد حرفهای کارامدی هستند که وظیفهاشان را انجام می دهند. در فیلم هیچ گاردی در حال شلیک به دانشجویان نشان داده نمی شود. صحنه آخر فیلم که دو دانشجو کشته می شوند به درخواست ما مبهم بوده و مشخص نیست این کار توسط اعضای گارد انجام شده یا نیروهای ویژه پلیس. به طور کلی من معتقدم گارد ملی به صورت نیروی نظامی حرفهای به تصویر کشیده شده که سعی دارند وظیفهی خود را بدون هیچ خونریزی انجام دهند. برداشت کلی مخاطبین از گارد ملی مساعد خواهد بود. »
و در نهایت این همه چیزی بود که گارد ملی از اول میخواست؛ مأموریت آنها به انجام رسیده بود.
منبع:مشرق
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.