چرا هاشمی اصرار دارد تاریخ را در ۲۶ تیر ۸۸ متوقف کند؟!
خبرگزاری تسنیم: آقای هاشمی میگوید از سال ۷۶ تصمیم داشته به سمت کار اجرایی برنگردد اما به اصرار مردم در سال ۸۴ و ۹۲ نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده است.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز چهارشنبه خود نوشت:وی در مصاحبه با روزنامه شرق میگوید: وقتی در سال 76 از کار اجرایی جدا شدم، تصمیم من این بود که دیگر به آن سمت برنگردم. در هر دو انتخابات 84 و مورد اخیر که نامزد شدم، درجه اول به خاطر اصرار مردم بود که در طول شش ماه تقاضایشان را تکرار میکردند و هر روز دو، سه گروه به همین ساختمان میآمدند، هم اخیرا و هم آن موقع اینگونه بود. این حالت، انسان را با یک سوال واقعی مواجه میکند که اگر تو احتمال میدهی که میتوانی تاثیر بگذاری؛ چرا وارد نمیشوی؟ این همه مردم میگویند و تشخیص همه که غلط نیست. ما نباید خودمان را عقل کل بدانیم. بالاخره مردم اینگونه فهمیدهاند و ما هم باید عمل کنیم.
وی با اشاره به ثبتنام خود در آخرین ساعت و کسب نظر رهبر معظم انقلاب میگوید؛ با آقای حجازی در دفتر رهبری تماس گرفته و آقای حجازی از قول رهبر معظم انقلاب گفته «در تلفن که نمیتوانیم این صحبتها را بکنیم.» هاشمی میگوید «در این جمله موافقتی هم بود[!؟] و اگر نمیخواستند میگفتند ما مصلحت نمیدانیم... قبل از آن بارها درباره انتخاب صحبت کرده بودیم و من به ایشان گفته بودم که نمیآیم ولی وقتی با توجه به شرایط تصمیم من عوض شد، میخواستم اول به ایشان اطلاع بدهم اما آن روز به هر دلیل نشد. گویا خداوند اینگونه جور کرد(!)
هاشمی همچنین از قول یک مقام امنیتی میگوید رأیش در نظرسنجیها 70 درصد بوده و 2 روز دیگر به 90درصد میرسد(!)
وی درباره عملکرد دولت در ماجرای سبد کالا میگوید: اگر من بودم اینگونه عمل نمیکردم و گونه دیگری عمل میکردم.
او همچنین در مصاحبه دیگری با روزنامه اعتماد همراهی با فتنهگران را با این توجیه که قبلا دو ساعت و نیم درباره احمدینژاد با برخی علما صحبت کرده و درست هم درآمده، رفع و رجوع میکند و سپس میگوید: من حرفهایم را در همان نماز جمعه 26 تیر 88 گفتم و هنوز هم به آنها معتقدم.
آقای هاشمی توضیح نمیدهد آیا فقط گروههایی که از وی درخواست نامزدی کردند، مردمند و آن 24/5 میلیون نفری که به نامزد دیگری غیر از نامزد مورد حمایت وی در سال 88 رای دادند، مردم نبودند؟! آیا این عبارت که «ما نباید خودمان را عقل کل بدانیم. بالاخره مردم اینگونه فهمیدهاند و ما هم باید عمل کنیم»، صرفا درباره چند گروه حداکثر چند نفره اعتبار دارد اما درباره اصل انتخابات و رای اکثریت فاقد اعتبار است؟
از سوی دیگر باید پرسید آیا کارنامه فرد پیروز آن انتخابات- فارغ از اینکه چه قضاوتی درباره این کارنامه داشته باشیم- مجوز همراهی با فتنهگران ضد انقلاب که میگفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» میشود؟! این اظهارات که من بر سر همان حرفهای نماز جمعه 26 تیر هستم، به این مفهوم است که آقای هاشمی عمدا اصرار دارد تاریخ خرداد یا تیرماه سال 88 متوقف بماند و به روی خود نیاورد- یا تاریخ را پاک کند- که آشوبگران مرتبط با آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی، در هتاکی علیه امام حسین(ع)، اصل جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، و امام و رهبری چیزی کم نگذاشتند و جناب ایشان در قبال همه این رفتار اوباشانه سکوت کرد یا به نحوی سخن گفت که ضد انقلاب گستاختر شوند. این که دیگر دعوای هیجانی و دو سر باخت هاشمی- احمدینژاد نبود.
از افول آمریکا نگوئید به ضرر ما تمام میشود!
اساتید لیبرال در جریان سفر یک جامعهشناس آمریکایی به ایران از وی خواستند علیه سرمایهداری آمریکا و افول سخن نگوید چون علیه آنها و لیبرالیسم تمام میشود.
پایگاه علوم اجتماعی با اشاره به سفر چندی پیش امانوئل والرشتاین، به نقل از واشنگتن پست نوشت: این جامعهشناس مشهور منتقد سرمایهداری که هفته گذشته به دعوت انجمن جامعهشناسان به ایران رفته و در برخی محافل دانشگاهی و استراتژیک سخنرانی کرده بود به خبرنگار ما گفت «برخی از اساتیدی که گرایشات لیبرالی داشتند به من گفتند در ایران درباره افول آمریکا صحبت نکن چون در ایران از این صحبتها علیه لیبرالیسم استفاده میشود»(!)
والرشتاین قبلا در یادداشتی به بررسی پیامدهای افول آمریکا پرداخته و نوشته بود: مدت زمان درازی است که بحث کردهام افول ایالات متحده به مثابه یک قدرت هژمونیک از حدود 1970 آغاز شد و این افول آرام در دوران ریاستجمهوری جورج بوش شتاب گرفت. نخستین بار نوشتن در این باره را در 1980 یا بعد از آن آغاز کردم. در آن زمان واکنش همه اردوگاههای سیاسی به این بحث این بود که آن را به عنوان بحثی نامعقول رد میکردند. در دهه 1990، کاملا برعکس، باز هم واکنش همه طرفهای طیف سیاسی این بود که ایالات متحده به اوج سلطه تکقطبی دست یافته است. اما بعد از شکستن حباب 2008، تغییر نظر صاحبنظران و عامه مردم آغاز شد. امروز درصد بزرگی از مردم (هر چند نه همه آنها) واقعیت افول نسبی در قدرت و جایگاه و نفوذ ایالات متحده را پذیرفتهاند. این پذیرش در ایالات متحده کاملا با اکراه صورت پذیرفته است. سیاستمداران و صاحبنظران در پیشنهاد اینکه چگونه هنوز میتوان جلوی این افول را گرفت با هم رقابت میکنند. به باور من این فرآیند بازگشتناپذیر است.
وی در این تحلیل خاطرنشان میکند: مسئله همگان در وضعیت آشوب ژئوپلتیک سطح بالای اضطرابی است که به بار میآورد و فرصتهایی است که برای شایع شدن حماقت ویرانگر ایجاد میکند. مثلا ایالات متحده دیگر قادر نیست برنده جنگها شود اما قادر است با اقدامات غیرمحتاطانه خطر عظیمی برای خود و دیگران پدید آورد. ایالات متحده در خاورمیانه کنونی به هر کاری دست بزند شکست میخورد.
هماکنون هیچ یک از کنشگران قدرتمند خاورمیانه دیگر از رهنمودهای ایالات متحده پیروی نمیکند. این شامل مصر، اسرائیل، ترکیه، سوریه، عربستان سعودی، عراق، ایران و پاکستان است. سرانجام آن که دو پیامد حقیقی هست که میتوان در دهههای آتی نسبت به آن تا حد زیادی یقین داشت. نخست پایان دلار ایالات متحده به عنوان ارز مرجع است. وقتی این وضعیت حاکم شد، ایالات متحده پشتوانه گسترده بودجه ملیاش و هزینههای عملیات اقتصادیاش را از دست داده است. دومین پیامد، احتمالا افول جدی در سطح نسبی زندگی شهروندان و ساکنان ایالات متحده است. پیامدهای سیاسی این حول اخیر را دشوار بتوان به تفصیل پیشبینی کرد اما بیاهمیت نخواهد بود.
این دولت منتقدنواز!
دولت تدبیر و امید که انتقادپذیری را به عنوان یکی از مهمترین شعارهای خود طرح کرده بود در مدت فعالیت خود نشان داده که کوچکترین قرابتی با شعار انتقادپذیری ندارد.
سایت الف با انتشار این تحلیل نوشت: اظهارات تند مشاورین رئیسجمهور که بارها به علت اشتباهات گفتاری مجبور به بازپسگیری اظهارات خود شدهاند علیه رسانه ملی در حالی صورت میگیرد که در مدت اخیر منتقدین سیاستهای دولت کمترین مجال را برای عرض اندام در رسانه ملی نداشتهاند؛ فشار دولت بر منتقدین آنجایی به اوج خود رسید که رئیسجمهور حقوقدان، منتقدین سیاست خارجیاش را افراد کمسواد و جیرهبگیر خواند.
الف میافزاید: وابستگی مالی رسانه ملی به بودجههای دولتی است که در سایه این اختلافات به عنوان ابزار فشاری از سوی دولت مورد استفاده قرار میگیرد. این مسئله به چالشی عمده برای سازمان صدا و سیما تبدیل شده است.
عملکرد چند ماهه دولت نشان از استانداردهای دوگانه این دولت در مواجه با بسیاری مسائل دارد؛ به عنوان مثال در حالی که غربیها محرم مذاکرات هستهای تلقی میشوند مردم و حتی نمایندگان مجلس نامحرم بوده و حق اطلاع از مفاد توافقنامه ژنو را ندارند.
«رجانیوز» نیز با نقد رفتار پرخاشگرانه و تند دولت علیه منتقدان تصریح کرد: رصد سخنان آقای روحانی از آغاز به کار دولت تاکنون به خوبی نشان میدهد یکی از محورهای تقریباً ثابت اظهارات ایشان، برچسب زدن به منتقدان و توصیف آنها با تعابیری مانند «تندرو»، «افراطی»، «بیسواد»، «همسو با صهیونیستها» و... بوده است تا در پی آن منتقدان دولت «منزوی» شوند. به عنوان مثال ایشان در جریان معرفی به وزیر ورزش در مجلس اظهار داشته بود «مردم در 24 خرداد به افراط، تفریط، خشونت، خود رأیی، تکرأیی، عدم مشورت و عدم تدبیر رأی ندادند و به اعتدال، تدبیر و عقلانیت رأی دادند.» آقای روحانی در 15 بهمن ماه در دانشگاه شهید بهشتی نیز منتقدان توافق ژنو را «بیسواد»هایی توصیف کرد که از برخی جاهای خاص تغذیه میشوند.
رجانیوز با اشاره به اظهارات اخیر روحانی در جشنواره مطبوعات نوشت: این اظهارات بیش از هر چیز بوی تهدید و تشدید روند برخورد با رسانههای منتقد طی روزهای آتی را میدهد. به عبارت دیگر، تأکید آقای روحانی مبنی بر اینکه چرا کسی جرأت نمیکند به رسانههای منتقد دولت نزدیک شود! ادعایی کاملاً خلاف واقع است چرا که برخوردهای قضایی با روزنامه وطن امروز، هفته نامه 9 دی و حتی توقیف هفته نامه یالثارات به علت نقد دولت نشان میدهد که تاکنون کمترین حاشیه امن برای رسانههای منتقد دولت بوده است و به احتمال فراوان با این سخنان رئیس جمهور، روند برخورد با منتقدان تشدید نیز خواهد شد لذا جا دارد به آقای روحانی یادآوری شود که نمیشود همزمان منتقدان را با داس اعتدال قلع و قمع کرد و بلافاصله نیز ژست آزادی بیان و شنیدن نظرات مخالفان را به خود گرفت!
خطر از داخل و خارج رژیم آل سعود را تهدید میکند
رئیس جمهوری آمریکا پس از آن که ساختار حکومت در خانواده حاکم سعودی را به نفع محمد بن نایف بن عبدالعزیز آل سعود ساماندهی کرد، برای سفر به عربستان در 22 ماه جاری آماده میشود.
سایت اینترنتی شبکه تلویزیونی المنار در یادداشتی در این باره نوشت: آمریکا محمد بن نایف آل سعود را شریکی قدرتمند میداند. آمریکا سران عربستان را وادار کرد تا تمام اختیارات بندر بن سلطان- به ویژه پرونده سوریه- را به پسر عمویش محمد بن نایف واگذار کند. پس از خشم اوباما و اعضای دولتش نسبت به بندر بن سلطان به سبب سوءمدیریت بحران سوریه و نیز پس از اظهارات بندر بن سلطان به رئیس جمهور فرانسه در تابستان گذشته مبنی بر این که عربستان پس از آنکه اعتمادش را به آمریکا از دست داد میخواهد روابطش را با اروپا تقویت کند، محمد بن نایف به بهترین شخصیت نزد دولت آمریکا مبدل شد.
استقبالی که محمد بن نایف در آخرین سفرش به آمریکا در تاریخ 12 تا 14 فوریه گذشته با آن روبرو شد، تایید و حمایت آمریکا از وی را کاملا آشکار میسازد. وی در این سفر با باراک اوباما و نیز وزیر خارجه آمریکا و جان برنان رئیس سازمان سیا دیدار کرد.
المنار میافزاید: ملک عبدالله میخواهد پسرش متعب را به جانشینی خود برساند اما نیاز آمریکا به تجربه محمد بن نایف وی را به خوششانسترین نامزد آمریکا برای جانشینی عبدالله تبدیل کرده است. آمریکا تلاش میکند تا محمد بن نایف پس از عمویش به پادشاهی برسد و برای دوری از هرگونه تنش در میان خانوادهها و جناحهای خاندان حاکم سعودی، متعب بن عبدالله ولیعهد محمد بن نایف شود. وضعیت نگرانکننده عربستان، در رأس اولویتهای آمریکا در منطقه و در مراحل آتی خواهد بود.
همزمان با انتشار این گزارش، عبدالباری العطوان سردبیر روزنامه القدس العربی و سایت رأسالیوم در تحلیلی خاطر نشان کرد: مقامات سعودی احساس میکنند که خطر از داخل آنها را تهدید میکند؛ با طولانی شدن بحران سوریه و ورود جنگ در این کشور به چهارمین سال خود، شورش و خشونتها در داخل عربستان در حال شدت گرفتن است. اکنون در سوریه مبارزه با تروریسم در اولویت قرار گرفته است، و سرنگونی نظام این کشور دیگر در اولویت نیست.
وی با بیان اینکه نایف بن عبدالعزیز در تلاش برای رهایی از میراث بندر بن سلطان است، مینویسد: اعلام تروریست بودن گروه اخوانالمسلمین، به معنای مجرم دانستن اکثر مبلغان بزرگ و کوچک سعودی، و قانونی بودن بازداشت آنان طبق قوانین جدید و زندانی کردن آنان به مدت 3 تا 20 سال است. حتی حضور مبلغان سعودی در نشستها و دیدارهای هیئت علمای ارشد مسلمان که یوسف قرضاوی ریاست آن را برعهده دارد، آنان را مشمول قانون مبارزه با تروریسم میکند، و همین امر شامل هر کسی خواهد بود که مهمان شبکه الجزیره (قطر) شود، یا نماد زرد میدان «رابعه العدویه» (اخوان المسلمین مصر) را با چهار انگشت نشان دهد؛ این در حالی است که دهها هزار عربستانی این نماد را در شبکههای اجتماعی گذاشتهاند، که برخی از آنان نیز از مبلغان بزرگ و کوچک هستند.
العطوان معتقد است: آشکار است که نایف در پس پرده صدور این قوانین قرار دارد تا از میراثی که پسر عمویش بندر بن سلطان برایش گذاشته رهایی یابد، و به صورت تدریجی مفهوم دخالت نظامی در سوریه را تغییر دهد، و همه اتهامات در خصوص حمایت کشورش از تروریسم را پاک کند، چرا که این امر در آینده با پیامدهای قانونی بینالمللی همراه خواهد بود.
عطوان افزود: برای ما عجیب نخواهد بود، اگر روزی نیروهای سعودی به دلیل حمایت قطر از یک گروه «تروریستی» و تهدید امنیت و ثبات عربستان، بحرین و مصر به مرزهای این امیرنشین تجاوز کنند.
وی مینویسد: به نظر میرسد سیاست عربستان در مبارزه با انقلابهای دموکراسی خواهانه مردم در کشورهای منطقه شکست خورده و باید سیاست جدیدی جایگزین روش مشت آهنین شود.
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.