نئوعثمانیسم؛ هویت شرقی _ ارزشهای غربی
خبرگزاری تسنیم: رامین مددلو، کارشناس مطالعات ترکیه در مقالهای با احصای اصول نوعثمانیگری بر اساس متغیرهای ریشهای، تناقضهای گفتاری و رفتاری موجود در سیاست خارجی جمهوری ترکیه در دهه اخیر را تشریح کرده است.
خبرگزاری تسنیم- رامین مددلو
تهاجم ترکیه به بخشهای کردنشین عراق و ورود آن به جنگ داخلی سوریه، موجب شد بسیاری از محققان، ترکیه را دچار تناقض در گفتار و رفتار ببینند. چراکه سیاست اعلامی تنش «صفر» با همسایگان را که از سوی حزب عدالت و توسعه بیان شده بود، یکی از اصول نوعثمانیگری میدانستند. اگر فرض را بر عدم تناقض بگیریم، باید برای حل تناقض رخ داده از واژه نوعثمانیگری شناخت حاصل کرده و سپس اصول سیاست خارجی مبتنی بر نوعثمانیگری را بیابیم.
پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در جمهوری لائیک ترکیه، سیاست خارجی این کشور بر اساس نظرات رهبران حزب دچار تغییر در اهداف و شیوه عمل شد. این تغییرات با استناد به گفتمانی جدید در نحوه اعمال حاکمیت انجام میگرفت. رویکردی که ریشه در تاریخ این کشور داشت و نوعی گذشتهگرایی را در ذهن تداعی میکرد. حزب عدالت و توسعه با بازتعریف اصول و مبانی گفتمان عثمانیگری، با اثرپذیری از رویکرد کمالیسم، رویکردی را در پیش گرفت که در مجامع آکادمیک نوعثمانیگری نام گرفت. نوعثمانیگری در عرصه سیاست خارجی سبب شد جمهوری ترکیه خود را به عنوان یک الگو برای کشورهای مسلمان، با پس زمینه فکری اسلام معتدل، مطرح کند و این به معنای ورود به عرصه هدف سیاست خارجی کشورهای جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در زمینه الگوسازی برای کشورهای مسلمان بود.
پیشینه تاریخی نوعثمانیگری
کمالیسم پس از طرح عثمانیگری
یوسف آقچورا در سال 1904 در کتاب «سه طرز سیاست» گفتمان عثمانیگری را در کنار اسلامگرایی سلطان عبدالحمید و ناسیونالیسم اتحاد و ترقی مطرح کرد. در گفتمان عثمانیگری، تاریخ با محوریت عثمانی بیان میشد و هدف از بیان آن، بازسازی هویت عثمانی در همه حوزههای زیست انسانی به طور اعم و خلق ملت عثمانی با محوریت عضویت تاریخی افراد به طور اخص بود. خلق ملت عثمانی ریشه در احساس ناامنی ناشی از امکان تجزیه عثمانی داشت که در دورههای بعد نیز از پارامترهای تأثیرگذار بر سیاست داخلی و خارجی به شمار میرود.
با وجود تلاشهای طرفداران عثمانیگری و احیای نظام سیاسی خلافت، ناسیونالیسم ترک به همراه غربگرایی افراطی در قالب رویکرد کمالیسم بر عرصه سیاسی ترکیه حاکم شده و جمهوری جدید ترکیه را بنا نهاد. کمالیسم در عرصه سیاست خارجی خطمشیهای ذیل را به عنوان استراتژی سیاست خارجی تعریف کرد:
الف)بهرهبرداری از قدرت اقتصادی و صنعتی غرب
ب)تلاش برای شناخته شدن به عنوان یک ملت اروپایی و پذیرفته شدن در تمدن غرب
ج)مداخله نکردن در امور کشورهای خاورمیانه
د)پرهیز از مداخله در مناقشات میان کشورهای منطقه
ه)توسعه روابط دوجانبه با همه کشورهای منطقه
و)توسعه روابط اقتصادی و تجاری با کشورهای منطقه.
داوداوغلو معتقد است حاکمان دوره جمهوری با رد ایدهآلها و ساختارهای سیاسی دولت عثمانی، به ایجاد فرهنگ سیاسی متناسب با موقعیت بینالمللی ترکیه پس از جنگ جهانی اول دست زدند. بر این اساس ترکیه جدید ترجیح داد به جای دارا بودن مرکزیتی ضعیف در حوزه تمدنی خاص خود، یک قدرت امنیتی ذیل حوزه تمدنی غرب باشد.
2-3 نوعثمانیگری اوزال
دوره تورگوت اوزال، دوران پس از حاکمیت کمالیسم بود. وی با سیاستهای اقتصادی و سیاسی خود زمینه تضعیف دولتگرایی به جا مانده از دوران کمالیسم و در مقابل آن رشد جامعه مدنی و بخش خصوصی را فراهم کرد. رشد جامعه مدنی، رشد احزاب اسلامگرا در حوزه سیاسی را نیز به دنبال داشت.
با این حال غربگرایی کمالیسم تاثیری جدی بر گفتمان عثمانیگری گذاشت و سبب بازتعریف این گفتمان با عنوان نوعثمانیگری در دهه 90 در دوران حاکمیت تورگوت اوزال شد. بر این اساس عناصر نوعثمانیگری دوران اوزال که با دوران تنظیمات و شروع حرکت غربگرایی مشترک بود، موارد ذیل را شامل شدند:
الف)شکلدهی ساختار جدید دولت به گونهای که منطبق با شرایط بینالمللی باشد
ب)کنترل تاثیر جریانات ملیگرا با تلاش برای شکلدهی هویتی سیاسی و فرهنگی جدید
ج)هماهنگ ساختن ارزشهای غربی با ارزشهای سنتی
د)انطباق با اروپا از طریق عضویت در اتحادیه اروپا
ه)راهبرد هماهنگ با قدرت برتر انگلستان و ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت پس از جنگ سرد.
چنان که مشاهده میشود، ساماندهی دوباره نظام حاکمیتی با تاثیرپذیری از شرایط بینالمللی، تلاش برای جمع بین غربگرایی و شرقگرایی و تعریف جایگاه ترکیه در حوزه تمدنی غرب مواردی بودند که نتیجه بازتعریف گفتمان عثمانیگری بر مبنای تاثیرپذیری از پدیدهها و شرایط زمانی و مکانی شمرده میشوند.
3-3 نوعثمانیگری حزب عدالت و توسعه
حزب عدالت و توسعه معتقد است گفتمان نوعثمانیگری آنها حداقل در دو دوره قبل از حاکمیت حزب نمود داشته است. یکی در دهه 60 میلادی در دوران حاکمیت عدنان مندرس و دیگری در دوران حاکمیت اوزال در دهه 90 میلادی. با این حال دقت در اصول نوعثمانیگری حزب عدالت و توسعه، سبب میشود آن را روایت احمد داووداوغلو از گفتمان عثمانیگری در حوزه سیاست خارجی –با تأثیرپذیری از روایت اوزال- دانست. سیاست خارجی ترکیه از سال 2002 به بعد، توسط داووداوغلو تئوریزه شده است. دیدگاه تمدنی وی بر سه پیش فرض ذیل استوار است: تمدن اسلامی تفاوتهای معرفتشناختی و هستیشناختی خاص خود با غرب را دارد؛ ترکیه بخشی از تمدن اسلامی است؛ ترکیه با احراز رهبری کشورهای مسلمان منطقه میتواند بر هویت دوگانه خود چیره شود.
دیدگاه تمدنی داووداوغلو در وهله اول بیانگر نگاه شرقی وی در برابر نگاه غربی رویکرد کمالیسم است. اما دقت در نوشتههای داووداوغلو موجب میشود تأکید دوگانه وی بر هویت شرقی و ارزشهای غربی را دریابیم. این تأکید خود را در پیش فرض سوم دیدگاه تمدنی داووداوغلو نیز نشان میدهد. این مسئله چنانکه بیان شد، در روایت اوزال از نوعثمانیگری نیز رخ مینماید و یکی از شاخصههای جداسازی دو رویکرد عثمانیگری و نوعثمانیگری از یکدیگر است.
اصول سیاست خارجی مبتنی بر نوعثمانیگری
ترکیه نه یک پل واسط بلکه یک محور
داووداوغلو در پیشگفتار کتاب خود، عمق استراتژیک، دو تصویر ذیل را به تعریف از ترکیه جدید میافزاید: "ترکیه یک دولت ملی مدرن است که در قاره اصلی و نیز در حوزه تاثیرات متقابل حوزههای مختلف جغرافیای سیاسی قرار گرفته است" و "ترکیه دولتی ملی است که در گذرگاه قارهها و بین مناطق ایجاد شده است" .
وی میافزاید: "ترکیه دارای جغرافیایی مرکزی است که در دل خود مناطق فعل و انفعال اصلی دنیا را در بر دارد" و در توضیح این عبارت، در ارزیابی دوباره خود از ساختار جغرافیای سیاسی ترکیه میگوید: ترکیه را به لحاظ ژئوپلیتیکی میتوان دارای موقعیت مرکزی در بین مجادلات حاکمیتی و مراکز گذرگاهی قدرتهای خشکی و دریایی شرق-غرب و شمال-جنوب دانست. در مسیر شمال-جنوب مرکز خشکی اوراسیا از طریق دو منطقه مهم خشکی (بالکانها و قفقاز) و یک منطقه دریایی (تنگهها) به دریاها و افریقا متصل میشود. نقطه محوری این اتصال، در ترکیه واقع شده و از طریق ترکیه است که این مناطق به خاورمیانه، قطب منابع جغرافیای اقتصادی و منطقه خزر وصل می شوند. در مسیر شرق-غرب نیز شبهجزیره آناتولی مهمترین حلقه شبهجزایر احاطه کننده بخش اصلی اوراسیا به شمار میرود.
بر این اساس ترکیه خود را در دوران حاضر جزئی از خاورمیانه، قفقاز، اروپا و بالکان نمیداند بلکه خود را در همسایگی با آنها تعریف میکند و ژئوپلیتیکی جدا از این مناطق را برای خود تصور میکند. در ساخت این ژئوپلیتیک مجزا، علاوه بر جغرافیای سیاسی، جغرافیای فرهنگی – تاریخی نیز به کار می رود و ترکیه خود را محور سه قاره به طور اعم و محور مناطق جدا شده از عثمانی سابق به طور اخص تصور میکند.
مرزهای هویتی بینالمللی
ترکیه نوعثمانی، با بهرهگیری از عمق فرهنگی-تاریخی دوران عثمانی خود را در مرکزیت ژئوپلیتیکی و نیز ژئوکالچری دوران عثمانی تصور میکند و علاوه بر این، مرزهای هویتی خود را نه در محدوده مرزهای ترکیه کنونی، بلکه در محدوده مرزهای عثمانی در دوران اقتدار ترسیم میکند. پس از پیروزی پارلمانی حزب عدالت و توسعه در سال 2011، اردوغان آن پیروزی را به مردم اردن، مصر، تونس، شام، سارایوو و قبرس تبریک گفت و آن را پیروزی مردم نابلس، جنین، رام الله، غزه و بیت المقدس نیز دانست.
داووداوغلو روایت صریحتری از مرزهای بینالمللی ترکیه جدید دارد. وی در سخنرانی خود در "چاناک قلعه" گفت: "کشورهای استقلال یافته از عثمانی یک بار دیگر با ما متحد خواهند شد و در افق 12 سال آینده تبدیل به دولت جهانی خواهیم شد".
سخنان داووداوغلو به صراحت بیان میدارد که ترکیه نوعثمانی در پی تعریف یک فراهویت مبتنی بر ژئوکالچر مشترک بین طیفی از کشورها نیست، بلکه در پی تعریف یک هویت مشترک با مرزهای مشترک است. وی در سوم مارس سال 2013 بیان داشت: "قرن گذشته برای ما تنها یک پرانتز بود. ما این پرانتز را خواهیم بست. ما این کار را بدون جنگ و یا دشمن خواندن کسی و بدون تجاوز به هیچ مرزی انجام می دهیم و بار دیگر سارایوو را به دمشق و بنغازی را به ارزروم و باتومی متصل میکنیم. ... ممکن است اینها از دید شما کشورهای متفاوتی باشند؛ اما یمن و اسکوپیه 110 سال پیش جزئی از یک کشور واحد بودند. ارزروم و بنغازی نیز همین طور".
سؤالی که اینجا مطرح میشود آن است که چه متغیرهایی موجب شده است نوعثمانیگری به دنبال ساخت ترکیه با مرزهای بینالمللی باشد؟
چنانکه قبلا اشاره شد، احساس ناامنی ناشی از احتمال تجزیه از جمله پارامترهای تاثیرگذار بر سیاست خارجی ترکیه است. تجزیه عثمانی تجربه تاریخی و بالفعل و مسئله کردهای ترکیه تجربه عینی و بالقوه در این زمینه است. رویکرد ناسیونالیستی اتحاد و ترقی که در دوران حاکمیت کمالیستها به اوج خود رسید، تعریفی ترکی از هویت ملی ترکیه ارائه داد. حزب عدالت و توسعه معتقد است مسئله کردی ربطی با ناسیونالیسم ندارد و بیشتر زاییده سکولاریسم تحمیلی و رفتار ایدئولوژی کمالیستی در برابر ناسیونالیسم ترک است. تکیه بر علقههای مشترک و اخوت اسلامی موجب توانمندی کشور شده و به این مناقشه پایان خواهد داد.
حزب با تکیه بر اینکه اسلام هویت غالب کردهاست سعی کرده با تبیین هویتی اسلامی، مانع از افزایش شکاف میان هویت ملی و هویت کردی شود. اردوغان در سال 2005 بیان داشت: "در کشور ما اجزای قومی جمعیت با علقههای مشترک اسلامی به وحدت رسیده اند. وی در آوریل همان سال نیز گفته بود: در ترکیه مسئلهای به نام مسئله کردی وجود ندارد. این مسئلهای وهمی است. رهیافت ما در این باره در چارچوب اصل شهروندی قرار دارد. ما در برابر همه گروههای قومی در ترکیه موضع برابر داریم و هیچ تمایزی بین گروههایی نظیر ترک، کرد، لاز، گرجی و آبخاز قائل نیستیم".
مشکلی که حزب با آن روبرو است، قدرت کمالیستها و ارتش در ترکیه و اقدامات پ.ک.ک است که موجب گسترش ناسیونالیسم ترکی و در قبال آن ناسیونالیسم کردی میشود. بر این اساس نمی توان بر سیاست داخلی جهت حل این مسئله تکیه کرد. به همین دلیل مسئله کردی که مهم ترین بخش از احساس ناامنی ناشی از خطر تجزیه است، به سیاست خارجی منتقل میشود و سیاست خارجی در راستای تعریف مرزهای هویتی، آن را به حدود قبل از دوران کمالیستها، یعنی قبل از شروع احساس ناامنی ناشی از تجزیه طلبی کردها میرساند. به عبارت سادهتر، ترسیم مرزهای هویتی بینالمللی برای ترکیه نوعثمانی، علاوه بر ریشه داشتن در متغیرهای ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری، ناشی از شکافهای اجتماعی – سیاسی منبعث از تاسیس نظام سیاسی جدید در دوران کمالیستها نیز هست.
داووداوغلو نیز در چهارم مارس 2013 میگوید: "افرادی که در طول تاریخ در این منطقه با هم زندگی کردهاند، در قرن اخیر از یکدیگر جدا شدند. در آن زمان و هنگامی که مرزها محدود شد، جغرافیا تقسیم شد و حوزههای اقتصادی از هم جدا شد، ترکیه کشور مرکزی بود. اما انگار اینها کافی نبود و بذر جدید جدایی نیز در کشور ما شروع به رشد کرد... این درد شدید، درد به دست آوردن مجدد آن سرشت تاریخی قدیمی است. ما باید اقدامات خود را هم در عرصه داخلی و هم خارجی هماهنگ کنیم. یقیناً ما باید ابتدا دردهای خودمان را درمان کنیم.
زمان آن رسیده که بزرگ فکر کنیم. وقتی من یک آکادمیسین بودم، عادت داشتم هنگام تفکر درباره کشور، در زمستان نگران کمونیسم و در تابستان نگران جداییطلبی باشم. اکنون زمان آن رسیده که مشکلاتمان را حل کنیم. اگر این کار را به تأخیر بیندازیم، عوامل خارجی به ناچار بر ما تأثیر منفی میگذارد و محتمل است که دقیقاً خلاف این موضوع اتفاق بیفتد." پایگاه اجتماعی حزب عدالت و توسعه نیز این نظر را تایید میکند. چراکه حزب ائتلافی از جوامع ترک سنی و کرد نادیده گرفته شده است و این ائتلاف بیانگر اهمیت مسئله کردی و بازتعریف هویت ملی از سوی حزب است.
هویت شرقی – ارزشهای غربی
حزب در پی دستیابی به ارزشهای غربی در ظرفی از هویت شرقی است و این هویت شرقی را هویتی اسلامی تعریف میکند.
- هویت شرقی
از همان اوایل تشکیل حزب عدالت و توسعه تاثیرات نحوه بینش احزاب دموکرات مسیحی اروپا به مسئله دین در این حزب دیده می شد. به گونهای که گفته میشد این حزب، یک حزب محافظهکار است و میزان توجه آن به اسلام، حداکثر در حد توجه حزب دموکرات مسیحی آلمان به مسیحیت خواهد بود.
آبشخور درک اردوغان از محافظهکاری یک برداشت رایج سه وجهی است: خانواده، عثمانیسم و پارسایی. احساس پارسایی در عین تاکید بر ملاحظات دینی در حوزه فردی، به اسلام به مثابه روح و فرهنگی جامعهساز باور دارد. بنا به درکی فراگیر و مشترک در میان رهبری حزب، بدون اسلام اخلاقیاتی وجود ندارد و اسلام شرط لازم بنای جامعهای اخلاقی است. حزب نگاهی اجتماعی به اسلام دارد ولی این نگاه در حوزه اجتماعی باقی میماند و وارد عرصه سیاسی نمیشود. رهبران حزب، دین و سکولاریسم را با یکدیگر متضاد نمیدانند و معتقدند حوزه نفوذ آنها با یکدیگر متفاوت است.
احزاب دموکرات مسیحی نیز در اروپا تلاش کردهاند بین مسیحیت، مدرنیته و سیاست آشتی ایجاد کنند. در واقع چنین مدلی در ترکیه در حال ارایه است؛ دین و مدرنیته؛ دین و سیاست در کنار هم (نه در ترکیب با هم) قرار دارند. حزب عدالت و توسعه خود را پایبند به قواعد بازی سکولارها نشان میدهد. اگر از سویی اردوغان از سیاستهای رژیم صهیونیستی در سرزمین های اشغالی انتقاد میکند و در اجلاس داووس در سال های گذشته به این رژیم انتقاد می کند، به روابط دیپلماتیک خود با این رژیم پایبند می ماند و روابط نظامی – تجاری خود با این رژیم را قطع نمی کند.
قرائت حزب از اسلام ریشه در دو متغیر جغرافیای سیاسی و اجتماعی ترکیه دارد. ترکیه در حد واسط کشورهای غربی و جهان اسلام واقع شده است. این کشور نه مانند کشورهای اسلامی همچون ایران، عراق، عربستان و غیره در قلب جهان اسلام واقع شده و نه مانند کشورهای اروپای غربی و ایالات متحده در عمق استراتژیک جهان غرب استقرار یافته است. همفضایی ترکیه با جهان غرب و اسلام سبب شده تا به طور همزمان متأثر از دو جبهه باشد. جنبشهای اسلامی ترکیه نیز نه در حلبیآبادهای پرشمار پیرامون شهرهای بزرگ، که در بطن گروههای پیشرو اجتماعی شکل میگیرند و از ثروت و تحصیلات این گروهها تغذیه میکنند. نهادها و رفتارهای دینی در دستان این کارآفرینان جدید اسلامی، در شیوههای زندگی طبقه میانه – بالا متجلی میشود.
اکثر این افراد بخشی از خرده بورژواری آناتولیایی-محور هستند که از سیاستهای اقتصادی نو-لیبرال اوزال سود جستند. این مسئله نه در رهبران حزب، بلکه در میان طرفداران حزب نیز قابل مشاهده است. بر این اساس بدنه فعال حزب، به لحاظ اقتصادی خرده بورژواهایی تازه رشد یافتهای هستند که رشد خود را مدیون سیاستهای لیبرالیستی اوزال بوده و حاضر نیستند منافع اقتصادی خود را در خطر ببینید. به همین دلیل سعی میکنند نسبتی میانه میان لیبرال- دموکراسی و اسلام ایجاد کنند.
- ارزشهای غربی
جایگاه ارزشهای غربی در حزب به شکل احترام به فرد و در محور قرار دادن فرد در عرصه اجتماع و دفاع از آزادی و دموکراسی در عرصه سیاسی خود را مینمایاند. حتی در مسئلهای مانند روسروی بانوان، حزب از جایگاه دفاع از حقوق شهروندی به آن مینگرد نه از جایگاه دفاع از حقوق اسلامی. در عرصه سیاست خارجی، این مؤلفه به شکل تلاش برای عضویت در اتحادیه اروپا رخ مینماید. رهبران حزب معتقدند ورود به اروپا با ذوب شدن در آن متفاوت است، می توان جزئی از اروپا شد ولی در آن حل نشد.
باید توجه داشت که حزب در نهایت به دنبال ارائه نسخه جدید امپراتوری مسلمان عثمانی، هماهنگ با فضای زمانی و مکانی گسترش یافته دوران مدرنیته است. بر این اساس اروپایی شدن و هماهنگی با تمدن غرب را نه یک اصل پایدار بلکه یک اصل ناشی از مصلحت میداند. نگاه به شرق به جای نگاه صرف به غرب خود بیانگر آن است که حزب عدالت و توسعه برخلاف رویکرد کمالیسم در قرائت خود از نوعثمانیگری به دنبال غربی شدن نیست بلکه به دنبال معرفی خود به عنوان یک کشور شرقی با ارزشهای غربی است.
نتیجهگیری
تلاش شد با احصای اصول نوعثمانیگری بر اساس متغیرهای ریشهای به تناقض گفتار و رفتار در سیاست خارجی جمهوری ترکیه در دهه اخیر پاسخ داده شود. با دقت در اصول احصا شده این نکته روشن میگردد که ترکیه دچار تناقض نشده بلکه تنها روش رفتار خود را تغییر داده است. سیاست تنش صفر با همسایگان به خاطر اقتصاد ضعیف و نیز مشکلات امنیتی داخلی اتخاذ شده بود و خود مبتنی بر اصل مرزهای هویتی بینالمللی بود. همچنین است نفوذ نرم در کشورهای حوزه ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری امپراتوری عثمانی در دوره اول حاکمیت حزب عدالت و توسعه. باید نوعثمانیگری را هم به شکل یک گفتمان بنگریم نه یک نظریه. نوعثمانیگری توان ارائه نظریات متفاوت را دارد چراکه نظریه پاسخ یک گفتمان با اصول پایدار به شرایط زمانی و مکانی مختلف است.
این اصول به رفتار تناقض آمیز ترکیه در نحوه مواجهه با مسائل اسلامی در عرصه بینالمللی نیز پاسخ میدهد. حزب عدالت و توسعه اسلام را متعلق به حوزه فرد و جامعه دانسته و عرصه سیاسی را از مفهوم جامعه جدا میداند. اعتراض رهبران حزب به رژیم صهیونیستی نه از باب یک نظام سیاسی اسلامی، بلکه از باب افراد مسلمانی است که همدردی با مسلمانان را وظیفه خود میدانند.
توجه به مبانی این اصول سبب میشود حزب عدالت و توسعه را نماد اسلامگرایان ترکیه ندانیم. حزب عدالت و توسعه اسلامگرایی با قرائت خاص برخی مجامع ترک سنی و کرد رانده شده با ترکیب اجتماعی خرده بورژوازی غالب در عرصه تاثیرگذاری بر ساخت و عمل سیاسی حزب است. همین ترکیب، خود سبب خواهد شد حزب از افتادن در ورطه رادیکالیسم برای دستیابی به اهداف غایی نوعثمانیگری دور باشد.
***
کتابنامه
فارسی
آقچورا، یوسف (1392) ، سه طرز سیاست، ترجمه رسول عربخانی، تهران: پردیس دانش، چاپ اول
زارع، محمدرضا (1383)، علل رشد اسلامگرایی در ترکیه، تهران: اندیشه سازان نور، چاپ اول.
یاووز، م. هاکان(1389)، سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه، ترجمه احمد عزیزی، تهران: نشر نی، چاپ اول.
افضلی، رسول و متقی، افشین (1390)، بررسی و تبیین ژئوپلیتیکی اسلامگرایی اعتدالی در سیاست خارجی ترکیه از سال 1995 تا 2011، با رویکرد سازه انگاری، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره 4، صص 202-175.
امیدی، علی و رضایی، فاطمه (1390)، عثمانیگرایی جدید در سیاست خارجی ترکیه: شاخصها و پیامدهای آن در خاورمیانه، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره 3، صص 267-231.
شکوهی، سعید (1390)، بررسی مولفه های دکترین عمق استراتژیک داووداغلو و تاثیر آن بر سیاست منطقه ای ترکیه، فصلنامه دیپلماسی صلح پایدار.
واعظی، محمود (1387)، تجربه جدید در ترکیه؛ تقابل گفتمان ها، فصلنامه راهبرد، شماره 47، صص 78-41.
لاتین
Taspinar, omar (2008), Turkey’s Middle East Policies (Between Neo-ottmanism and Kemalism), CARNEGIE ENDOWMENT, Carnegie Middle East Center.
Lesser, Jan (2007), Western Interest in Changing Turkey, Rand Center for Middle East Public Policy.
Perthes, Volker (2010), Turkey’s Role in the Middle East: An Outsider’s Perspective, Insight Turkey, Vol: 12, No:4.
Robins, Philip (2007), Turkish Foreign Policy Since 2002: between a Post- Isalmist Government and a Kemalist, International Affairs, Vol. 83, Vol. 1, pp: 289-304.
Davutoğlu, Ahmet (2012), Turkey’s Zero-Problem Foreign Policy, in Foreign Policy Online, Available at: http: http://www.foreignpolicy.com/articles, (Accessed on: 10/5/2012)
ترکی استانبولی
Davutoglu, Ahmet (2001), Stratejik Derinlik, Istanbul: KURE YAYINLARI.
http://www.haberturk.com
http://www.timeturk.com
http://www.sabah.com.tr
http://www.byegm.gov.tr
انتهای پیام/