آغاز جنگ رضاخان علیه عشایر کردستان
خبرگزاری تسنیم: شورش عشایر در سال ۱۹۲۹ از کردستان آغاز شد، که سرکوب برخی از آنها برای رژیم پهلوی چندان هم ساده نبود. پس از شکست سیمیتقو در پاییز ۱۹۲۶ و گریختن او به عراق، مسئله کردها حل نشده باقی ماند.
خبرگزاری تسنیم - گروه سیاسی:
فرین در 7 ژوئن 1928 در گزارشی مینویسد: «احتراماً به اطلاع وزارت خارجه میرساند که امیرلشکر شمال غرب ایران به همراه تعداد زیادی از نیروهای ایرانی در ماکو مستقر شده، و احتمالاً تاکتیکهای کردها و ترکها را زیر نظر گرفته است... از اجرای قانون جدید خدمت وظیفه اجباری خبرهایی به گوش میرسد اما تاکنون اقدامی جدی در این باره صورت نگرفته است. بعید است که دولت بتواند در آرامش سربازگیری را بر این استان تحمیل کند؛ اما ارتش قدرتمند و مردم ناتوان هستند، و آن دموکراسی که روزی بر تبریز حاکم بود، امروز دیگر وجود ندارد.»(1)
در 29 ژوئن 1928 فرین مینویسد: «امیرلشکر همچنان در ماکو به سر میبرد، و خبر جدیدی از این منطقه نرسیده است.»(2) در 11 جولای 1928: «احتراماً توجه شما را به گزارش شماره 1 مورخ 9 نوامبر 1926 جلب میکنم؛ در آن گزارش اعلام شده بود که اسماعیل آقا «سیمیتقو»، شورشی معروف کُرد... در سپتامبر 1926 توسط امیرلشکر شمال غرب ایران به عراق رانده شد. بر اساس اطلاعات واصله، از آن زمان تا کنون «سیمیتقو» زندگی نه چندان مستقلی را در میان خویشاوندانش در موصل سپری میکند، ولی رابطهاش را با کردهای شکاکی که ریاست موروثی آنها را بر عهده دارد، کاملاً قطع نکرده است.
کنسول بریتانیا در تبریز، که در نقاط مرزی چند منبع خبری دارد
میگوید که بر اساس اخبار و اطلاعات واصله از این منابع، «سیمیتقو» هم اینک در غرب ارومیه خود را برای جنگ آماده میکند
و به روستاها حمله و محصولاتشان را غارت کرده است
هفته گذشته، اسقف اعظم ارمنی به من خبر داد که اسماعیل آقا به منظور کسب اجازه بازگشت به سلماس دارد با دولت ایران مذاکره میکند. صحت این گزارش را از استاندار جویا شدم و او نیز پاسخ داد که مراسلاتی میان اسماعیل آقا و مقامات ایرانی رد و بدل شده ولی هنوز توافقی صورت نگرفته است. رئیس پلیس تبریز نیز این اظهارات را تأیید کرد، و افزود که هیچ بعید نیست که «سیمیتقو» به شرط تضمین حسن رفتار اجازه بازگشت به ایران را پیدا کند. کنسول بریتانیا در تبریز، که در نقاط مرزی چند منبع خبری دارد میگوید که بر اساس اخبار و اطلاعات واصله از این منابع، «سیمیتقو» هم اینک در غرب ارومیه «خود را برای جنگ آماده میکند» و به روستاها حمله و محصولاتشان را غارت کرده است.
بعید نیست که هر دوی این گزارشها صحت داشته باشد و دولت ایران می کوشد با بازگرداندن «سیمیتقو» به کشور، از یک طرف جلوی غارتهای بیشتر را بگیرد و از سویی دیگر ضرورت استقرار نیروی نظامی قدرتمند در مرزهای عراق را کاهش دهد. با اینکه گمان میرود تعداد عشایری که او را همراهی میکنند اندک باشد، ولی ارتباطاتش به گونهایست که بتواند دولت ایران را همواره با ترس از بروز مشکل مواجه سازد و هزینه سنگین گشتزنی در مرز میان سردشت و سلماس را بر دولت تحمیل کند. بنابراین، بازگشتن صلحآمیز او به ایران ظاهراً از ادامه چنین وضعیتی بهتر است.
با وجود این، کسانی که سرنوشت جعفر آقا، برادر بزرگتر اسماعیل آقا و رئیس سابق کردهای شکاکی را به یاد میآورند، گمان میکنند که این یک تله است و بعید میدانند که اسماعیل آقا به این تله بیفتد. جعفر آقا که سر به شورش برداشته بود با وعده عفو و شناسایی وضعیت نیمهخودمختارش به تبریز دعوت شد، ولی بجای استقبال از او، به قتل رسید. سپس مرگ مرموز سردارِ ماکو و حوادث مشابه آن که هرگز توضیح قابل قبولی درباره آنها ارائه نشده است. احتمالاً به نظر میرسد که «سیمیتقو» نیز بسیار محتاطانه عمل خواهد کرد و به آسانی خود را در اختیار ارتش ایران قرار نخواهد داد.
امیرلشکر که بیش از دو ماه در ماکو مستقر بوده است، اکنون در ارومیه به سرمیبرد، ولی معلوم نیست که آیا حضورش در این شهر هیچ ارتباطی با مذاکرات ادعایی با «سیمیتقو» دارد یا خیر. در نامهای که کشیش آلفرد بورگر، رییس گروه مبلغان مذهبی لوتری آمریکایی در ساوجبلاغ ارسال کرده، گزارش شده است که کردهای آن منطقه، که با شکاکیها فرق میکنند، کاملاً آرام هستند و اینکه او خبری از ناآرامی در سردشت نشنیده است، هرچند تعداد بیشتری از نیروهای ایرانی به این منطقه اعزام شدهاند. اوضاع در ماکو ظاهراً آرام است. گمان میرود که ایران و ترکیه بر سر این نقطه از مناطق مرزی میان خود به توافق رسیدهاند.»(3)
در 16 جولای 1928: «احتراماً عطف به گزارش شماره 113 مورخه 11 جولای 1928، بدینوسیله شایعه بازگشت اسماعیل آقا «سیمیتقو» به ایران را، که در گزارش مذکور قید شده بود، تأیید میکنم. او هم اینک به همراه کُردهای شکاکی که تعدادشان از 600 تا چند هزار نفر برآورد شده است، در کوهستانهای غرب ارومیه مستقر است، و با دعوت از سایر کُردها برای پیوستن به او ظاهراً قصد دارد حملهای جدی به مناطق غربی آذربایجان ترتیب بدهد. امیرلشکر، که سه ماه در ماکو مراقب کُردهای آرارات بود، به ارومیه رفته است. از سوی دیگر، نیروهای کمکی از تبریز روانه آن منطقه شدهاند و هنگ اردبیل نیز در 13 جولای تبریز را پشت سر گذاشته و در حال حرکت به سمت ارومیه است.
چنانچه سمیتقو کُردهای ترکیه را هم درگیر کند و یا مجبور به عقبنشینی به ترکیه شود
مشکلات جدیدی را میان این دو کشور به وجود خواهد آورد
حتی اگر حضور او در مناطق مرزی تنها یک خودنمایی هم باشد
عواقب سیاسی آن مسلماً اندک نخواهد بود
یک مبلغ مسیحی زن آمریکایی در راه بازگشت از ایالات متحده به ایران توانست از مسیر بغداد و کرمانشاه خود را به تبریز برساند. او پیش از این هنگامی که خود را از بغداد به موصل رساند و میخواست از مسیر اربیل و رواندوز خود را به ساوجبلاغ برساند، توسط نیروهای انگلیسی بازگردانده شد. او میگوید که کاپیتان کینگ، عامل نظامی بریتانیا در موصل، به وی گفت که حوادث مهمی در کردستان در شُرف وقوع است. اینکه آیا سیمیتقو به غیر از کُردهای شکاکی از منبع دیگری هم کمک دریافت میکند یا خیر معلوم نیست؛ چنانچه سایر عشایر نیز به این حرکت بپیوندند ممکن است مقابله با آنها بسیار سخت شود.
سمیتقو نزدیک به دو سال را در بینالنهرین در تبعید به سر برد، و حرکت خود را هم از همینجا شروع کرده است، که اثر منفی بر روابط ایران و عراق، که از قبل هم تیره بود، گذاشته است. چنانچه او کُردهای ترکیه را هم درگیر کند و یا مجبور به عقبنشینی به ترکیه شود، مشکلات جدیدی را میان این دو کشور به وجود خواهد آورد. حتی اگر حضور او در مناطق مرزی تنها یک خودنمایی هم باشد، عواقب سیاسی آن مسلماً اندک نخواهد بود. همانطور که پیش از این به اطلاع وزارت خارجه رسید، به نظر میرسد که دولت ایران از مدتها قبل بروز حوادثی از این قبیل را پیشبینی میکرد، و چندین ماه قبل آذربایجان غربی را «منطقه جنگی» اعلام کرد بدون اینکه توضیحی درباره این جنگ بدهد.
در حال حاضر مقامات آذربایجان ادعا میکنند که خطری استان را تهدید نمیکند، ولی برای جلوگیری از شورش عمومی کردها و سرکوب یا اخراج سیمیتقو در اسرع وقت از هیچ اقدامی فروگذار نکردهاند.»(4)
دو شیخ کُرد دیگر به سیمیتقو پیوستهاند
اما عملاً تمام قشون آذربایجان در مرزهای غربی مستقر شدهاند
و از تمام نقاط استراتژیک به خوبی محافظت میشود
بطوری که سیمیتقو بدون کمک خارجی به سختی میتواند کاری از پیش ببرد
در 14 آگوست 1928 فرین گزارش قبلی را پی میگیرد: «احتراماً در این گزارش که ممکن است آخرین گزارش سیاسی من از تبریز باشد، به اطلاع میرساند که التهاب ناشی از بازگشت مجدد سیمیتقو که در گزارشهای شماره 113 و 114 اینجانب به آن اشاره شده بود فروکش کرده است؛ اوضاع ماکو نیز که به سبب کُردهای آرارات ناآرام شده بود تقریباً آرام به نظر میرسد و این آرامش ظاهراً در سراسر استان حکمفرماست، ولی همچنان بلاتکلیفی و بیقراری احساس میشود. استاندار به من اطلاع داد که سیمیتقو هم اکنون در خاک ترکیه در غرب سلماس به سر میبرد و منابع دیگر نیز این ادعا را تأیید کردهاند.
به تازگی دو شیخ کُرد دیگر به سیمیتقو پیوستهاند، اما عملاً تمام قشون آذربایجان در مرزهای غربی مستقر شدهاند و از تمام نقاط استراتژیک به خوبی محافظت میشود، بطوری که سیمیتقو بدون کمک خارجی به سختی میتواند کاری از پیش ببرد. از آنجا که افراد غیرنظامی حق ورود به ماکو را ندارند و مقامات نظامی نیز سکوت اختیار کردهاند، هیچگونه اطلاعات دقیقی از این منطقه در دست نیست، ولی با توجه به تحرک نیروها و خود امیرلشکر میتوان استنباط کرد که حداقل در حال حاضر اوضاع ماکو مایه نگرانی مقامات نیست.»(5)
شورش کردها
فرین در گزارشی تحت عنوان «شورش در آذربایجان غربی» در 25 ژانویه 1929 مینویسد: «احتراماً عطف به گزارش سه ماهه شماره 25 مورخ 14 ژانویه 1929... اضافه میکنم که ظاهراً شورشهایی در آذربایجان غربی در حال شکلگیری و گسترش است. حسنعلی خان آصف، کارمند ایرانی کنسولگری تبریز، در نامهای به تاریخ 14 ژانویه 1929 که دیروز به دست من رسید، مینویسد: «کردستان تقریباً ناآرام است. مقامات نظامی با استفاده از اتومبیلهای شخصی نیروهای خود را روانه ساوجبلاغ کردهاند. میگویند در سردشت و مناطق مجاور آن کُردها علیه خلعسلاح، تغییر کلاه و سربازگیری سر به شورش برداشتهاند. نیروهای کمکی دارند وارد تبریز میشوند تا از آنجا به طرف ساوجبلاغ حرکت کنند.
حسنعلی خان آصف، کارمند ایرانی کنسولگری تبریز نوشته است
که کُردهای منگور که در نزدیکی ساوجبلاغ زندگی میکنند در ماه ژانویه به این شهر حمله کردند
و همزمان سایر کردها نیروهای ایرانی مستقر در سردشت را محاصره کردهاند
میگویند مجتهد اصلی تبریز* که به دلیل ناآرامیهای ماه اکتبر در این شهر به کردستان تبعید شده بود، حالا دستور یافته است که به قم برود. از یک تاجر شنیدهام که در 8 یا 9 ژانویه ملا حلیف[خلیل]، یکی از شیوخ کُرد، به ساوجبلاغ حمله کرد، ولی با 35 کشته و 100 مجروح مجبور به عقبنشینی شد، در حالی که از نیروهای ایرانی فقط 1 افسر کشته و سه سرباز مجروح شدند.
روز گذشته از سرگرد وودوارد، وابسته نظامی بریتانیا در تهران، اطلاع یافتم که بر اساس اخبار تلگرافی واصله، نیروهای ارتش ایران در درگیریهای نزدیک سردشت شکست خوردهاند.»(6) در 16 مارس 1929 او میافزاید: «احتراماً عطف به گزارش شماره 39 مورخ 25 ژانویه 1929 در ارتباط با شورش در کردستان، به اطلاع میرساند که بر اساس آخرین خبرهای واصله از تبریز این شورش سرکوب شده است. حسنعلی خان آصف، کارمند ایرانی کنسولگری تبریز، در نامه مورخ 21 فوریه 1929 خود، که به دلیل بدی وضعیت جاده تهران و تبریز دیروز به دست من رسید، نوشته است که کُردهای منگور که در نزدیکی ساوجبلاغ زندگی میکنند در ماه ژانویه به این شهر حمله کردند و همزمان سایر کردها نیروهای ایرانی مستقر در سردشت را محاصره کردهاند.
در ساوجبلاغ، کُردهای منگور پس از دادن 40 کشته از جمله پسر رئیس منگورها، حمزه آقا، مجبور به عقبنشینی شدند. سپس نیروهای کمکی به سردشت اعزام شدند و با کشتن 90 تن از شورشیان از جمله 5 تن از رؤسای آنها، نیروهای ایرانی را از محاصره درآوردند و کُردها را به عقب راندند. پس از این کُردها تسلیم شدند و گزارشها حاکی از آن است که اوضاع در هر دو شهر ساوجبلاغ و سردشت کاملاً آرام است. با این حال، امیرلشکر آذربایجان به همراه 4000 سرباز ارتش در آن منطقه باقی خواهد ماند.
گزارش شده است که دوست محمد[خان]، سردسته شورشیان بلوچستان، نیز تسلیم شده است و همچنین 300 ترکمنی که به شمال شرقی خراسان حمله کرده بودند به ترکمنستان روسیه بازگشتهاند... روند سربازگیری با آرامش پیش میرود و تهران از سربازان قدیمی و جدید پر شده است. در سالگرد کودتا، شاه از 8000 سرباز مسلح سان دید، که مانور آنها از دید ناظرین خارجی بسیار قابل قبول ارزیابی شد. در کل، اوضاع کنونی ارتش رضایت بخش تلقی میگردد.»(7)
تریت در گزارشی در 29 مارس 1929، شورش اخیر در کردستان را چنین توضیح میدهد:
احتراماً به اطلاع وزارت خارجه میرساند که در چند هفته گذشته گهگاه شایعاتی در مورد شورش کردهای ساوجبلاغ و سردشت به تهران میرسید. هم اینک سفارت گزارشی از حسنعلی آصف، کارمند کنسولگری تبریز دریافت کرده است که جزئیاتی از این ناآرامی در آن ارائه شده است. بنابر اطلاعات مندرج در این گزارش، کردهای منگور ساکن در نزدیکی ساوجبلاغ این شورش را آغاز کردند و زمان حمله خود را مقارن با ماههای سخت زمستان قرار دادند تا آنطور که پیشبینی میکردند پیشروی نیروهای دولتی را با دشواری مواجه سازند. با این حال، عملکرد سریع و فعال نیروهای دولتی منجر به شکست کامل کردها شد...
اعزام نیروهای کمکی اعزامی به سردشت، نیروهای دولتی را قادر ساخت تا کردهای آن منطقه را متفرق سازند و همچنین، طبق گزارشها، تلفات سنگینی بر آنها وارد کنند. این شورشها با طلب بخشش و عفو از شاه برای شورشیان که مورد قبول واقع شد، خاتمه یافت. منابع موثق در تهران صحت گزارش مذکور را تأیید میکنند. شنیدهام که چندین آشوبگر، که عمدتاً ملا هستند، در این ناآرامی دست داشتهاند.
آقای تیمورتاش به طور محرمانه به من گفته است که دلیل اصلی مشکلات اخیر در کردستان و همچنین بخش قابلتوجهی از نارضایتیهای موجود در تبریز، حسین [آقا] خان خزاعی، امیرلشکر این منطقه، است، که به دلیل رفتار خودسرانه و عملکرد خشن خود در میان ایرانیان و اقلیت [کُرد] این منطقه بسیار منفور است. خبردار شدهام که اکنون گروهی مأمور تحقیق و تفحص درباره عملکرد او در اداره امور این ایالت شدهاند. روز گذشته به تهران گزارش شد که امیرلشکر ترور شده است.
البته ظاهراً این گزارش صحت نداشته است. با وجود این، معلوم شده که یکی از افراد زیردستش به او حمله کرده، ولی سوء قصد او نافرجام مانده است. با اینکه هنوز جزئیاتی از این ماجرا در دست نیست اما به نظر میرسد که رفتار خشن این امیرلشکر با زیر دستان خود و اطرافیانش عامل اصلی این حرکت بوده باشد.(8)
مصادره اموال خصوصی بدون پرداخت غرامت به منظور اجرای طرح شهرداری در تعریض خیابانها نیز نارضایتی بسیاری فراهم آورده است
شرایط اقتصادی اصلاً رضایتبخش نیست
هزینههای زندگی با سرعت بسیاری رو به افزایش است
و انتقاد از عملکرد مستشاران آلمانی وزارت مالیه همه جا شنیده میشود
اوضاع همچنان پرتنش باقی ماند. فرین در 12 آوریل 1929 مینویسد: «احتراماً عطف به... شایعات مربوط به ناآرامیهای تبریز و نقاط دیگر آذربایجان، یکی از شایعترین آنها حاکی از آن بود که نیروهای ارتش سر به شورش برداشته و امیرلشکر عبدالحسین** [حسین آقا]خزاعی به قتل رسیده است. پیام حسنعلیخان آصف (مورخ 1 ژانویه)، کارمند کنسولگری تبریز، که با تأخیر به دست ما رسیده، حاکی از آن است که امیرلشکر در ساوجبلاغ به سر میبرد.
اوضاع در این منطقه همچنان وخیم است، لذا سرتیپ حبیباللهخان شیبانی، وزیر پیشین فوائد عامه، و سرتیپ مرتضیخان، از وزارت جنگ، احتمالاً برای کمک به امیرلشگر در سرکوب کُردها راهی این منطقه شدهاند. حسنعلی آصف در مورد شورش، قتل یا طغیان مردم در تبریز چیزی نگفته است؛ اما بر کمبود نان در این شهر تأکید کرده است. وضعیت بد جاده و اختلاف نظر اداره مالیه و اداره ارزاق بر سر قیمت دولتی غله موجب فشار بر مردم و نارضایتی قابل توجه آنها شده است.
مصادره اموال خصوصی بدون پرداخت غرامت به منظور اجرای طرح شهرداری در تعریض خیابانها نیز نارضایتی بسیاری فراهم آورده است، شرایط اقتصادی اصلاً رضایتبخش نیست، هزینههای زندگی با سرعت بسیاری رو به افزایش است، و انتقاد از عملکرد مستشاران آلمانی وزارت مالیه همه جا شنیده میشود. حسنعلی آصف میگوید: «وزارت مالیه مدام ناکارآمدتر میشود و اعتباری را که در زمان مستشاران آمریکایی داشت از دست داده است.»(9)
ویلیامسن در 2 مه 1929 مینویسد: «شورشهای گزارش شده از آذربایجان سرکوب شده و خبر جدیدی در این باره به تهران نرسیده است. در روزهای اول ماه آوریل، برخی افسران نظامی عالیرتبه از جمله ژنرال شیبانی، رئیس شورای نظامی، از تبریز و ساوجبلاغ دیدار کردند. حسن علی آصف، از کنسولگری تبریز، گزارش کرده است که حوادث کردستان خاتمه یافته، ولی مسئله کُردها هنوز حل نشده است.»(10)
در 31 مه 1929، ویلیامسن مینویسد: «در عین حال، گزارش شده است که 1300 تن از نیروهای تبریز و کرمانشاه به سمت کردستان، احتمالاً حوالی سنه [سنندج]، اعزام شدهاند، و هدف آنها سرکوب شورشهای جدی در این منطقه است. همچنین وسائط نقلیه خصوصی را برای تأمین نیازهای حمل و نقل خود به کار گرفتهاند، ولی ظاهراً در این مناطق قانون رعایت میشود، چرا که بابت خدمات رانندگان یا اجاره اتومبیلهایشان غرامت پرداخت میشود.»(11)
اسماعیل آقا سیمیتقو، رهبر کُردهای شکاک، که مدت دو سال به عراق و ترکیه پناهنده شده بود
اخیراً در مرزهای سلماس دیده شده و تلاش کرده برای بازگشت صلح جویانه به کشور با مقامات دولتی مذاکره کند
در 6 ژوئن 1929 فرین گزارش میکند که «هیچ خبر مهمی از تبریز دریافت نشده است، بجز اینکه عملیات نظامی علیه کردهای منگور همچنان ادامه دارد. گزارش شده است که هواپیماهای ارتش در نزدیکی ساوجبلاغ خسارات سنگینی بر این کردها وارد ساخته و یکی از رؤسای آنها را نیز دستگیر کردهاند.»(12)
ویلیامسن در 26 ژوئن 1929 مینویسد: «حسنعلی آصف، کارمند کنسولگری تبریز، در نامهای خبر داده است که امیرلشکر آذربایجان رسماً پیروزی بر کردهای منگور را اعلام کرده است. بر اساس اظهارات او، در 6 ژوئن جنگ سختی در گرفت و در نهایت کُردها شکست خوردند و گریختند، و تلفات زیادی از آنها بجای ماند. رهبران شورشی موفق به فرار شدند، ولی بسیاری از نفرات و اسبهایشان به دست نیروهای دولتی افتادند. گمان میرود که ملا خلیل***، رهبر کردها، به موصل گریخته است.
یک لشکر دیگر ایران نیز با آتش زدن روستاها و محصول زراعیشان در این منطقه بر کردهای پورگان منگور «پیروز» شدند.»(13) فرین در 7 آگوست 1929 مینویسد: «کنسولگری تبریز گزارش کرده است که اسماعیل آقا سیمیتقو، رهبر کُردهای شکاک، که مدت دو سال به عراق و ترکیه پناهنده شده بود، اخیراً در مرزهای سلماس دیده شده و تلاش کرده برای بازگشت صلح جویانه به کشور با مقامات دولتی مذاکره کند، ولی از آنجا که دولت به صداقت او مظنون بود نیروهای نظامی خود را به این منطقه اعزام کرد و با تعقیب اسماعیل آقا او را دوباره به خاک ترکیه راند.»(14)
بنابراین اوضاع برای بازدید رضا شاه از آذربایجان به اندازه کافی امن شد. ویلیامسن در گزارشی مورخ 31 اکتبر 1929 سفر شاه را گزارش میکند: «احتراماً به اطلاع میرساند که سفر شاه ایران در طول دو هفته گذشته از ساوجبلاغ شروع شد و اعلیحضرت سپس از شهرهای خوی (شمال دریاچه ارومیه)، تبریز، اردبیل، آستارا در حاشیه دریای خزر، پهلوی، رشت، مشهدیسر و ساری نیز بازدید کردند. او شب سی و یکم اکتبر را در ساری گذراند. با اینکه در گزارش روزنامهها میخوانیم که در هر شهر استقبال گرمی از رضا شاه صورت گرفته است، اخبار محرمانه حکایت از آن دارد که اعلیحضرت حداقل در قسمتی از طول سفرش بسیار بد خُلق بوده است.
میگویند بجای اینکه وجهه یک پادشاه رئوف و پدر باگذشت را از خود نشان بدهد، همچون یک مستبد غاصب بر شهرها فرود میآمد، شلاقی در یک دست و کاسه باج و خراج در یک دست دیگرش، به همه چیز و همه کس مظنون و از همه چیز و همه کس عیبجو. در اینجا نیز شاه دارد همان کار زشتی را که در سفر نوامبر 1928 به ولایات جنوبی کشور انجام داد تکرار میکند. در آن زمان نیز خیلی بیادبانه و غیرعاقلانه رؤسای عشایر را به حضور نپذیرفت، و فرصت را برای جلب وفاداری و احترام آنها از دست داد.»(15)
هنری اس ویلارد، کنسولیار آمریکا در تهران، در گزارش مورخ 15 سپتامبر 1930 تحت عنوان «اوضاع سیاسی و اقتصادی در آذربایجان»، دیدار اخیرش از تبریز را اینطور توصیف میکند: «احتراماً به اطلاع میرساند که در سفر اخیرم به تبریز برای بستن کنسولگری آمریکا در این شهر، فرصت یافتم تا بطور اجمال اوضاع سیاسی و اقتصادی استان آذربایجان را نیز که ممکن است برای آن وزارتخانه جالب توجه باشد بررسی کنم. نتیجه مشاهداتم به طور خلاصه مؤید آن است که مردم این استان اگر واقعاً در شُرف شورش نباشند حداقل آشکارا از دست دولت ناراضیاند و بسیاری از ساکنین استان معتقدند که اگر تهدیدی متوجه ثبات دولت کنونی شود، تبریز و توابع آن مسلماً بلافاصله از آن حرکت حمایت خواهند کرد.
با اینکه در گزارش روزنامهها میخوانیم که در هر شهر استقبال گرمی از رضا شاه صورت گرفته است
اخبار محرمانه حکایت از آن دارد که اعلیحضرت حداقل در قسمتی از طول سفرش بسیار بد خُلق بوده است
فعلاً دلیل اصلی نارضایتیها، جدای از رکود تجارت که تأثیر بدی بر کل کشور گذاشته است، ظاهراً همان چیزی است که آدمهای عادی مالیات کمرشکن میخوانند. صحبت از مالیاتهای سنگین نقل همه مجالس است، و یأس و نفرت از اینکه چرا دولت باید، آنطور که مردم ادعا میکنند، عملاً همه عایداتشان را از دستشان بیرون بکشد احساس غالب مردم است. مردم احساس میکنند که تلاش برای پیشرفت در چنین شرایطی بیفایده است؛ که از نظر من، دلیل اصلی خصومت قابل مشاهدهای است که در تولیدکنندگان کالاهای ایرانی میتوان دید، و باعث شده است که صادرات ایران به ویژه در منطقه آذربایجان متوقف شود.
مقایسه وضع زندگی افسران ارتش با وضعیت اسفبار عموم مردم به این تنفر دامن میزند. علاوه بر خصومتی که به دلیل برنامههای مالیاتی دولت در بین مردم ایجاد شده است، اتهام بیکفایتی و فساد اداره مالیه آذربایجان نیز مزید بر علت است. در واقع رئیس فعلی مالیه آذربایجان آماج اصلی این اتهامات است، که فقط مانده مردم از بالای پشتبام خانههایشان آن را جار بزنند چون صحبت از آن نقل همه مجالس است. تقریباً همه معتقدند که مسببین اخراج هیأت میلسپو خائن به مملکت بودند، و حتی آنهایی هم که قبلاً خواهان اخراج هیأت آمریکایی بودند حالا به اشتباه خود اذعان دارند.
مکرراً از مردم سادهدل شنیدهام که دولت از دکتر میلسپو تقاضا کرده به ایران بازگردد و او بزودی به ایران بازخواهد گشت، که این امر حکایت از حمایت و طرفداری روزافزون مردم از اداره منابع مالی مملکت توسط هیأت آمریکایی دارد. اگرچه مردم با احتیاط بیشتری درباره برخی مسایل ابراز نظر میکنند، ولی به نظر میرسد که چندان دلِ خوشی از اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی ندارند. اعلیحضرت که هیچوقت واقعاً محبوبیتی در آذربایجان نداشته، چندان احترامی در بین مردم تبریز ندارد؛ و یکی از دلایل عدم محبوبیتش هم این است که اصل و نسب خانوادگی درست و حسابی ندارد؛ که از همین حالا میتوان حدس زد آینده دموکراسی در ایران چگونه خواهد بود. با وجود این، هنوز خیلیها میترسند که اگر تخت شاهی به دلیل مرگ و یا دلایل دیگر خالی بماند، وضع از آنچه در دوران قاجار بود هم بدتر شود.»
مردم چندان دلِ خوشی از اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی ندارند
اعلیحضرت که هیچوقت واقعاً محبوبیتی در آذربایجان نداشته، چندان احترامی در بین مردم تبریز ندارد
و یکی از دلایل عدم محبوبیتش هم این است که اصل و نسب خانوادگی درست و حسابی ندارد
ویلارد سپس به کشته شدن سیمیتقو به دست نیروهای دولتی اشاره میکند: «در مدت کوتاهی که در تبریز توقف داشتم، ظاهراً خبری درباره شورش کردها نبود که به تهران نرسیده باشد. ولی جابجایی موقت مبلغان مسیحی لوتری آمریکایی از ساوجبلاغ، که چندان از مرکز عملیات دور نیست، به تبریز ظاهراً حکایت از ترس مقامات از گسترش این شورشها دارد. در ارتباط با کشته شدن سیمیتقو، رهبر معروف شورشی کُرد، به دست نیروهای دولتی، ظاهراً واکنش بسیاری از مردم به این مسئله نوعی شرمندگی و سرافکندگی بوده است. اگرچه حملات غارتگرانه سیمیتقو همواره موجب وحشت اهالی بود، او وجهه یک قهرمان را در ذهن برخی عوام داشت، و نوع مردنش حتی در مناطقی که کاملاً او را میشناختند باعث خوشحالی کسی نشد.»(16)
پاورقیها:
1. گزارش فرین، شماره 110، 891.00/1448، مورخ 7 ژوئن 1928.
2. گزارش فرین، شماره 45، 891.404/12، مورخ 29 ژوئن 1928.
3. گزارش فرین، شماره 113، 891.00/1450، مورخ 11 جولای 1928.
4. گزارش فرین، شماره 114، 891.00/1452، مورخ 16 جولای 1928.
5. گزارش فرین، شماره 122، 891.00/1454، مورخ 14 آگوست 1928.
* میرزاصادق آقا مجتهد تبریزی (1274-1351 ه ق).
6. گزارش فرین، شماره 39، 891.00/1467، مورخ 25 ژانویه 1929.
7. گزارش فرین، شماره 51، 891.00/1468، مورخ 16 مارس 1929.
8. گزارش تریت، شماره 800، 891.00/1470، مورخ 29 مارس 1929.
** کذا.
9. گزارش فرین، شماره 59، 891.00/1471، مورخ 12 آوریل 1929.
10. گزارش ویلیامسن، شماره 821، 891.00/1472، مورخ 2 می 1929.
11. گزارش ویلیامسن، شماره 847، 891.00/1475، مورخ 31 می 1929.
12. گزارش فرین، شماره 71، 891.404/15، مورخ 6 ژوئن 1929.
*** حرکت ملاخلیل جنبه مذهبی داشته و تحرکات امثال سیمیتقو متفاوت بوده. وی معترض به رفتارهای ضدمذهبی رضاشاه بوده است. ر.ک: «قیام ملاخلیل و ردّ فرمان رضاشاه».
13. گزارش ویلیامسن، شماره 869، 891.00/1483، مورخ 26 ژوئن 1929.
14. گزارش فرین، شماره 79، 891.00/1490، مورخ 7 آگوست 1929.
15. گزارش ویلیامسن، شماره 967، 891.00/1495، مورخ 31 اکتبر 1929.
16. گزارش ویلارد، شماره 67، 891.00/1507، مورخ 15 سپتامبر 1930.
انتهای پیام/