عربستان برای مقابله با ایران باید از مدل کرهای بهره ببرد
خبرگزاری تسنیم: کارشناسان مؤسسه "رویال یونایتد سرویس"، در گزارشی با عنوان «آیندهای مبهم: واکنشهای منطقهای به برنامه هستهای ایران»، برای مقابله با برنامه هستهای و نفوذ منطقهای ایران، پیشنهادهایی به کشورهای منطقه ارائه میکند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، کارشناسان مؤسسه "رویال یونایتد سرویس" در بخش اول گزارش خود برای جلوگیری از تبعات هستهای شدن ایران در منطقه، به عربستان سعودی پیشنهاد میکنند تا با در پیش گرفتن مدل کره جنوبی، توان خود را به قدری افزایش دهد که بتواند با رفع همه نگرانیها با ایران همزیستی داشته باشد.
بسیاری بر این باورند که ایران بنا به سه دلیل نیازمند ایجاد یک سیستم بازدارندگی است. اولین دلیل واقعیت ژئواستراتژیک است. ایران در منطقهای قرار گرفته که در محاصره قدرتهای هستهای از جمله هند، پاکستان، روسیه و اسرائیل قرار دارد. علاوه بر این برخی از این کشورها که با ایران هم مرز هستند، از جمله پاکستان، افغانستان و عراق، به نحو قابل توجهی بیثبات میباشند. همچنین ایران در طول تاریخ، از جانب دو همسایه خود یعنی روسیه و عراق، مورد حمله قرار گرفته است.
دومین دلیل، امنیت حکومت این کشور است. از منظر ایرانیها، رژیم بعثی به آن دلیل توسط آمریکا سرنگون شد چرا که توانمندی بازدارندگی نداشت تا مانع حمله آمریکا به این کشور شود، این در حالی است که کره شمالی، که سومین عنصر «محور شرارت» دکترین جرج بوش بود، از این خطر مصون ماند چرا که توانمندی هستهای داشت. نتیجه آن است که جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که هیچ راهی برای بازدارندگی آمریکا به جز در اختیار داشتن تسلیحات هستهای وجود ندارد. در نتیجه بازدارندگی تنها گزینه پیش روی ایران است.
دلیل سوم، تلاش ایران برای ایجاد هژمونی منطقهای است که سه وجه همپوشان دارد. اولین وجه آن ایدئولوژیک است و به تلاش ایران برای گسترش شیوه حکومتی خود در کل منطقه و سراسر جهان مربوط میشود. وجه دوم آن ضرورت استراتژیکی است که این کشور برای استیلا بر خلیج (فارس) احساس میکند و تلاشهای بلند مدت آن برای گسترش نفوذ خود در شمال آفریقا و خاورمیانه.
با این حال از منظر سعودی، ایران بیشتر به دنبال ایجاد توانمندیهایی هستهای است بدون آنکه واقعاً بخواهد سلاح هستهای تولید کند، وضعیتی که میتوان آن را «تحصیل توانمندیهای تسلیحاتی هستهای» نامید. این وضعیت تهران را قادر میسازد تا مانع آن شود که برچسب دولت هستهای یا ناقض معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (انپیتی) به آن بچسبد.
پیامدهای ورود ایران به کلوپ کشورهای هستهای
توانمندی هستهای ایران حتی در این حالت محدود و موافق با انپیتی، از جانب عربستان سعودی به منزله تهدیدی موجودیتی است. ایران در این وضعیت به قدرت هژمونیک بلامنازع در منطقه خلیج فارس و در کل خاورمیانه تبدیل میشود و طرفهای مرتبط با آن نیز قدرت بیشتر مییابند. این واقعیت که ریاض نفوذ کمتری بر مسائل امنیتی در خاورمیانه خواهد داشت، تهدیدات استراتژیک جدی را برای رفاه و ثبات این کشور به وجود میآورد. ترس دیگر مربوط به عراق، یکی دیگر از همسایههای پادشاهی عربستان است که میتواند به سکویی برای تهدیدات ایران علیه عربستان سعودی تبدیل شود.
پیامد دیگر، سمبلیک است. موفقیت تهران در به دست آوردن توانمندی هستهای میتواند وضعیت مطلوب این کشور را به عنوان مدلی برای جهان اسلام، محقق سازد؛ وضعیتی که به واسطه ادعای این کشور به عنوان رهبر جهان اسلام، تقویت میشود. از همین منظر، تلاشهای ایران برای سلب مشروعیت از تلاشهای رقیب سعودی این کشور، تقویت خواهد شد.
چهار گزینه شکست خورده عربستان سعودی
مجموعه گزینههایی که زمانی برای عربستان سعودی فراهم بود، اکنون به نظر میرسد برای تأمین امنیت پادشاهی یا بازداشتن ایران از دستیابی به توان هستهای، کفایت نمیکنند. کاملاً مشخص شده است که اولین گزینه برای ایجاد خاورمیانهای عاری از تسلیحات هستهای، ممکن نیست، چرا که اسرائیل به بهانه عدم شفاف سازی ایران، این ایده را رد میکند. دومین گزینه برای عربستان سعودی، حمایت از حملات محدود به رهبری آمریکا به سایتهای هستهای ایران است. با این حال این گزینهها اثری محدود به همراه دارد چرا که تأسیاست این کشور مخفی بوده و پراکنده هستند. علاوه بر این ایران میتواند برنامه هستهای خود را با سرعت نسبتاً زیادی بازسازی کند و حتی وجوه گستردهتری به آن ببخشد. گزینه سوم، محدود سازی است و به شدت بعید است که کشورهایی همچون روسیه، چین و هند با این گزینه موافق بوده و در آن مشارکت کنند. در نتیجه محدود سازی هم مختوم به شکست است. گزینه چهارم تکیه بر چتر امنیتی آمریکایی است که از نیروهای متعارف تشکیل میشود. با این حال، شکست آمریکا در ممانعت از دسترسی ایران به توانمندی هستهای، اعتماد سعودیها را به شدت نسبت به واشنگتن تضعیف کرده است. علاوه بر این استقرار نیروهای خارجی در خاک عربستان به منظور صیانت از این کشور در برابر یک قدرت منطقهای دیگر، تصویر این کشور به عنوان یک ابرقدرت منطقهای عربی و اسلامی را خدشهدار کرده و از بین میبرد.
گزینههای محتمل برای عربستان سعودی
دیپلماسی
عربستان سعودی اساساً با گزینه دیپلماتیک برای حل مسئله برنامه هستهای ایران موافق است. توافقنامه نوامبر 2013 در ژنو میان ایران و گروه ایییو/ایی3+3، یک گام ابتدایی برای بازداشتن ایران از تولید سلاح هستهای بود. مقامات آمریکایی گفتهاند که این توافقنامه، غنی سازی اورانیوم ایران را در سطح 5 درصد محدود کرده و ایران را از ادامه کار روی راکتور آب سنگین اراک باز میدارند. تضمین حق غنی سازی اورانیوم برای ایران در داخل مرزهای این کشور، وضعیت مناسبی را برای این پادشاهی فراهم نمیآورد، مگر اینکه دو شرط محقق شود: اول اینکه اقدامات بازرسی بسیار مؤثر و گستردهای وضع شود تا این اطمینان به وجود آید که ایران از سطح غنی سازی مورد توافق (5 درصد) تجاوز نمیکند. دوم این که حق مشابهی برای برنامه هستهای نوپای عربستان تضمین گردد.
با این حال چنین توافقی، بنا به چهار دلیل نگرانیهای سعودیها را در مورد بلند پروازیهای هستهای ایران برطرف نمیکند. اول اینکه این توافق هنوز نهایی و دائمی نشده و هیچ تضمینی نیست که چنین شود. دوم اینکه اصلاً مشخص نیست که بیشتر از یک تفسیر از این توافقنامه وجود نداشته باشد. اینکه ایران اجازه داشته باشد در واقع امر راکتور آب سنگین خود در اراک را همچنان تکمیل کند یا خیر و اینکه تهران مجبور به پیروی از سطوح مورد توافق غنی سازی شود یا خیر، هنوز هم مورد مناقشه است. توافقی که میان ایران و گروه 1+5 منعقد شد، هنوز هم میتواند به یکی از توافقنامههای شبیه به "توافقنامه ژنو1 سوریه" تبدیل شود: توافقنامهای به شدت مورد مناقشه که منجر به ایجاد وضعیت رکود سیاسی و نه یک راهحل دیپلماتیک شده است.
سوم اینکه هر چند توافق مذکور در جهت ممانعت از ایران برای تولید سلاح هستهای گام برمیدارد، اما تا زمانی که ایران اجازه داشته باشد برنامه هستهای خود را ادامه دهد، به ویژه با برخورداری از حق غنی سازی، گزینه ایران مسلح به تسلیحات هستهای به طور کامل حذف نمیشود. چهارم اینکه این توافقنامه تنها یکی از عناصر هماوردی سعودی ـ ایران را پوشش میدهد؛ اما دیگر وجوه آن را حل نمیکند، از جمله دستور کار هژمونیک ایران. بسیاری از اساتید دانشگاهی و کارشناسان سعودی بر این باورند که ایران امتیازات فراوانی در بخش هستهای داده است تا نقش خود در کل منطقه را توجیه و مشروع کند. همچنین این توافقنامه در جهت عادی سازی روابط ایران ـ غرب (از جمله ایران ـ آمریکا) است. ترسیم کل این تصویر نشان میدهد که توافقنامه موقت، در حالت کنونی خود، بعید است که احساس امنیت در پادشاهی عربستان ایجاد کند.
بازدارندگی
مفاد توافقنامه ژنو به ایران اجازه میدهد تا یک برنامه «غنی سازی مورد توافق دو طرف» را در اختیار داشته باشد و به نحوی تنظیم شده است که حق مورد ادعای غنی سازی ایران را به رسمیت میشناسد. اگر یک توافقنامه جامع شامل پذیرش حق غنی سازی ایران در سطح پایین باشد، عربستان سعودی نیز خواهان برنامه هستهای با وسعت برنامه ایران خواهد شد. همچنین اگر توافق موقت یا توافق آتی بر سر جایگاه ویژه ایران در منطقه خلیج فارس و به طور کلی منطقه خاورمیانه بحث کند، به احتمال بسیار عربستان آن را نخواهد پذیرفت و ممکن است یک سیاست تجدید نظر طلبانه منطقهای را برای تسکین نگرانیهای امنیتی خود در پیش گیرد.
اگر گروه 1+5 نتواند مانع از آن شود که ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند یا غنی سازی اورانیوم در سطح 5 درصد را متوقف سازد، عربستان سعودی به طور مستقل از آمریکا، به دنبال به دست آوردن یک سیستم قابل اتکای بازدارندگی برخواهد آمد تا در مقابل تهدیدی که ایران به وجود میآورد، تعادل ایجاد کند. تغییر جدی در توازن قوا به سمت ایران و فضای مبهم جهانی، منجر به آن خواهد شد که پادشاهی عربستان «تمایل سیاسی» برای حرکت به سمت این تصمیم را عملی سازد. برای عربستان سعودی، «هستهای» شدن نیازمند ایجاد راکتورهای هستهای، به دست آوردن سوخت هستهای، تسلط یافتن به تکنولوژیهای غنی سازی و طراحی سیستمهای پرتاب خواهد بود. علاوه بر این چنین تصمیمی عربستان را وادار به مقابله با فشارهای منطقهای و بینالمللی خواهد کرد که علیه این تصمیم شکل خواهند گرفت. این مسیر، مسیری طولانی و سرشار از معضل است اما باید به خاطر داشت که کشورهایی همچون چین، هند و پاکستان تنها به این دلیل هستهای نشدند که ابزار، دانش و زیرساخت لازم را فراهم آورند، بلکه ایشان تمایل سیاسی برای این کار را نیز ایجاد کردند، عاملی کلیدی که برای عربستان سعودی فراهم خواهد بود البته در صورتی که جامعه بینالملل، ایران را به عنوان یک قدرت هستهای با توانمندی نظامی هستهای بپذیرد.
همزیستی با یک ایران هستهای
عربستان سعودی، که به خوبی از خطرات دیپلماتیک و اقتصادی کسب توانمندیهای هستهای برای خود با خبر است، میتواند عدم رقابت با ایران را انتخاب کند و چیزی که «مدل کرهای» نامیده میشود، برگزیند. کره جنوبی، در حالی که میکوشد کره شمالی را محدود سازد، تصمیم نگرفته است تا توانمندیهای تسلیحاتی هستهای را نیز برای خود فراهم آورد. در عوض، سئول ترکیبی از فعالیتهای اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی را به کار گرفته تا رقیب شمالی خود را محدود کرده و تهدیدات ناشی از توانمندیهای هستهای و غیر هستهای آن را به حداقل برساند. این فعالیتها ایجاد توانمندی نظامی متعارف برتر، برنامه هستهای پیشرفته و صلح آمیز و نیز در پیش گرفتن سیستم سیاسی و اقتصادی مدرن را شامل میشود. مدل کرهای همچنین در بر دارنده ابقای روابط دفاعی گسترده با آمریکا و صیانت از روابط نظامی نسبتاً قوی با ژاپن است، حتی اگر روابط دوجانبه میان سئول و توکیو، دشوار به نظر برسد؛ این دشواری در روابط میان کره شمالی و حامی دیپلماتیک اصلی آن یعنی چین نیز دیده میشود.
اگر عربستان سعودی بخواهد مدلی شبیه به مدل مشهور به مدل کرهای را برگزیند، در نتیجه ریاض نیازمند ایجاد یک دکترین نظامی جدید خواهد بود که همکاری نزدیک با دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس و پاکستان و نیز ترکیه و مصر را میطلبد و حمایت نظامی از افغانستان، یمن و احتمالاً عراق را نیز ضروری میسازد. یک سیستم سربازگیری مؤثر و گسترده داخلی نیز ضروری خواهد بود. ارتقای روابط دفاعی با متحدین سنتی غربی (آمریکا و قدرتهای اروپایی) و نیز دسترسی به مسکو، پکن و دهلی نو و بغداد نیز ضرورت مییابد. راه اندازی یک برنامه هستهای صلح آمیز بر مبنای تعریف حق غنی سازی اورانیوم برای اهداف غیر نظامی نیز میسر خواهد شد.
با این حال پذیرش مدل کرهای از طرف سعودیها در خاورمیانه، نیازمند اموری فراتر از اینها است. برای آنکه یک چنین مدلی کارآمد و نتیجه بخش باشد، رسیدن به راهحلی عادلانه و جامع برای مسئله فلسطین ضروری است تا از این طریق استفاده احتمالی ایران از منابع جدید نفوذ خود قطع و ریشه افراطگرایی در منطقه خشک گردد. همچنین قدرتهای غربی باید حمایتهای اقتصادی، تکنولوژیک و دیپلماتیک حداکثری از عربستان به عمل آورند، چنانکه در زمان جنگ سرد از دولتهای خط مقدم خود چنین حمایتهایی میکردند. همزمان، دسترسی اقتصادی و دیپلماتیک ایران باید محدود گردد. این استراتژی دیپلماتیک دو وجهی، اگر توسط غرب در پیش گرفته شود، نفوذ ریاض در منطقه را حداکثر میسازد و مانع از آن میشود که ایران در منطقه عرض اندام کرده و مدل خود را در منطقه و فراتر از آن گسترش دهد.
انتهای پیام/