روابط و همکاریهای ساواک و موساد
خبرگزاری تسنیم:روابط اسرائیل باایران جدای ازفعالیتهای گسترده اطلاعاتی امنیتی وجاسوسی موساد درایران نبود.اسرائیل به رغم روابط غیررسمی که باایران داشت،نمایندگان ومأموران بسیاری به ایران اعزام کرده بودکه روابط دوکشوررا کنترل میکردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ؛ کتاب «ساواک» در فصل ششم با عنوان روابط و همکاریهای ساواک و موساد خود نوشت :
1. پیشینه و تشکیلات موساد
از همان آغازین روزهای اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل در 1948م./1327ش. طرح تشکیل یک سازمان اطلاعاتی و جاسوسی مورد توجه رهبران آن قرار گرفت. دولت صهیونیستی از سوی محافل سیاسی، اقتصادی و نیز برخی دولتهای اروپایی و امریکا حمایت میشد. صهیونیستها هنگام اعلام موجودیت اسرائیل، سالیانی طولانی با اعراب مسلمان درگیر نبردهایی تجاوزکارانه بودند و برای تحکیم موقعیت خود در منطقه، جنایات بسیاری مرتکب شده و گروههای مختلف تروریستی صهیونیست، قتلهای فراوانی مرتکب شده بودند. بدین ترتیب مقرر شد دولت اسرائیل که مولود خشونت و تجاوزکاری بود، به عنوان زایدهای التیامناپذیر در برابر تیر خشم و کینه مسلمانان قرار گیرد. تشکیل اسرائیل خیانتی آشکار و انکارناپذیر در حق مردمان مسلمانی است که در سرزمین فلسطین حیات تمدنی ـ فرهنگی و سیاسی دیرپایی داشتهاند.
در واکنش به برخورد قهرآمیز جهان اسلام، رهبران اسرائیل برای مقابله با مخالفان داخلی و خارجی خود، به سرعت طرح تأسیس سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی را مورد توجه قرار دادند. رودررویی اجتنابناپذیر با اعراب و مسلمانان از مهمترین انگیزههای طرح تشکیل این سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی جدید بود. در مه 1948، دیوید بنگوریون ـ رهبر اسرائیل ـ با همدستی شرتوک، وزیر امور خارجه، و برخی از مهمترین رهبران جامعه صهیونیست، ضرورت تشکیل سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی را دریافتند. آنان در اولین گام بر آن شدند تا با بهرهگیری از تجارب اطلاعاتی ـ جاسوسی خیم هرزوک، رئیس سازمان اطلاعات ارتش جدیدالتأسیس اسرائیل ـ که ارتباطاتی هم با جوامع اطلاعاتی ـ جاسوسی انگلستان داشت، سازمان اطلاعات سری بریتانیا را الگوی این تشکیلات در دست تأسیس قرار دهند. در آن دوره سازمان اطلاعات سری بریتانیا که اختصاراً (SIS) نامیده میشد، کارآمدترین سازمان جاسوسی ـ اطلاعاتی جهان محسوب میشد. بدین ترتیب طی ماههای مه و ژوئن 1948، طرح اولیه تشکیلات سازمان اطلاعاتی اسرائیل آماده شد و به عنوان دایرهای وابسته به وزارت امور خارجه آن کشور «بخش سیاسی» نام گرفت و بوریس گورئیل (Boris Guriel) که در جنگ جهانی دوم تجارب جاسوسی ـ اطلاعاتی فراوانی اندوخته بود در رأس آن قرار گرفت. اولین کارکنان تشکیلات اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل را نفرات اداره سیاسی آژانس یهود تشکیل میدادند که مدت کوتاهی قبل از آن منحل شده بود. این تشکیلات اطلاعاتی ـ جاسوسی به سرعت رشد کرد و بخشهای متعددی به آن افزوده شد؛ شعبات عملیاتی و جاسوسی مختلفی نیز در برخی از کشورهای اروپایی چون آلمان، فرانسه و انگلستان تشکیل شد. در همان حال در داخل خاک فلسطین اشغالی هم شعبات اطلاعاتی و ضدجاسوسی متعددی کار خود را آغاز کرد. علاوه بر مردم این سرزمین و نیز یهودیانی که به طور فزاینده وارد فلسطین اشغالی میشدند، سفارتخانهها، کنسولگریها، نمایندگیهای سیاسی خارجی فعال و نیز دفاتر سازمان ملل، تحت مراقبتهای بخش ضدجاسوسی تشکیلات جاسوسی ـ اطلاعاتی جدید اسرائیل قرار گرفتند. با ادغام و هماهنگی تدریجی میان تشکیلات اطلاعاتی ـ جاسوسی متعدد دیگری که سالها قبل از اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل توسط گروههای مختلف صهیونیست به وجود آمده بود، سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل به سرعت رشد کرد. هستههای اطلاعاتی ـ جاسوسی در بخشهای مختلف اروپا فعالیت خود را به ویژه هنگام قدرت گرفتن حزب نازی در آلمان ـ در دهة 1930 ـ آغاز کرد و در تمام دهة 1930 و 1940 که نهایتاً به تشکیل دولت رسمی اسرائیل منجر شد، ادامه داد. با تلاش تشکیلات متعدد جاسوسی و اطلاعاتی بود که بسیاری از یهودیان مقیم اروپا و روسیه طی دهههای 1930 و 1940 به سوی سرزمین فلسطین گسیل شدند. همزمان با آن نیز هستههای نظامی ـ تروریستی یهودی ضدعرب در سرزمین اشغالی فلسطین و مناطق همجوار آن شکل گرفت. این گروههای اطلاعاتی ـ جاسوسی که از سوی دولت انگلستان پشتیبانی میشدند، در بخشهای مختلفی از اروپا پایگاه اطلاعاتی ـ عملیاتی داشتند و در متشکل ساختن جامعه یهود اروپا و تشویق آنان برای عزیمت به سرزمین فلسطین نقش قابل توجهی ایفا کردند. گروههای اطلاعاتی ـ جاسوسی یهودی که اقدامات و فعالیتهایشان، با قتل، ترور و خشونت بر ضد مخالفانشان در اروپا و شرق مدیترانه و فلسطین نیز توأمان بود، از سوی سرمایهداران بزرگ یهودی اروپاو نیز امریکا حمایت میشدند. ایرگون، اشترن، پالماچ و هاگانا از مهمترین این گروههای زیرزمینی اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی، محسوب میشدند. اما اولین و مهمترین این گروههای اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی سازمان مخفی یهودیان صهیونیست بود که با نام «موساد آلیابت» فعالیت میکرد و معنای آن «سازمان مهاجرت یهود» بود. با اعلام تشکیل دولت اسرائیل در مه 1948، دیوید بنگوریون تشکیلات متعدد اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی را سامان بخشید و با از میان برداشتن اختلافات و رقابتهای موجود، نخستین سنگ بنای سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی جدید صهیونیستهارا بنا نهاد. با تلفیق و ادغام این تشکیلات متعدد، سازمان «شای» شکل گرفت. اسرائیل از همان هنگام اعلام موجودیت، درگیر مقابله با فلسطینیان و اعراب مسلمان بود و فلسطینیان بسیاری را قتلعام کرد. در همان حال نیز برای کارآمد کردن تشکیلات اطلاعاتی ـ جاسوسی خود تغییرات وسیعی در سازمان شای داد. در واقع این سازمان را منحل کرده و سازمان جدیدی تشکیل داد که اولین هسته تشکیل موساد شد.
این سازمان جدید دارای 5 اداره مختلف بود که عهدهدار وظایف زیر شدند:
1ـ اداره اول موسوم به «آمان» که وظیفه جمعآوری اطلاعات نظامی در کشورهای خارجی را از طریق جاسوسی برعهده داشت.
2ـ اداره دوم موسوم به «رامان» که وظیفه جمعآوری اطلاعات سیاسی برای وزارت خارجه اسرائیل را در کشورهای خارجی برعهده داشت.
3ـ اداره سوم موسوم به «شین بث» که وظیفه مبارزه با فعالیت جاسوسان خارجی در اسرائیل و به عبارت دیگر مسئولیت عملیات ضدجاسوسی در داخل اسرائیل را برعهده داشت.
4ـ اداره چهارم یا واحد بررسی و تحقیقات، که وظیفه تحقیق درباره افراد در داخل کشور و حفظ امنیت داخلی اسرائیل را برعهده داشت.
5ـ اداره پنجم موسوم به بخش ویژه پلیس، که مأموریتهای اجرایی و ترورها و تخریبها را در داخل و خارج کشور برعهده داشت.
تا هنگام تشکیل نهایی موساد چند سالی وقت لازم بود. طی سالهای 1948 ـ 1953م. دولت صهیونیست درگیریهای شدیدی با مردم و کشورهای عربی داشت و در اولین نبرد میان اسرائیل و پنج کشور عربی که در سال نخست اعلام موجودیت اسرائیل و با حمایتهای بدون شائبه انگلستان و امریکا، رخ داد، اسرائیل به پیروزی رسید. در همان حال، سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی این دولت هم به رغم تمام مشکلات خود نقش اساسی در تحولات جاری داشت. هنگام درگیری اسرائیل با کشورهای عربی، برخی از مأموران اطلاعاتی این دولت در ارتشهای عربی نفوذ کرده و اطلاعات با ارزشی در اختیار صهیونیستها قرار دادند. گلدامایر از جمله مهمترین جاسوسان اسرائیل بود که توانست با نفوذ در ارتش اردن، اطلاعات ذیقیمتی در اختیار ارتش اسرائیل قرار دهد. سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل در سال 1953م. ـ پس از پنج سال فعالیت ـ دچار تحول مهمی شده و به دو بخش اطلاعات داخلی و خارجی تقسیم شد. بخش اطلاعات داخلی و ضدجاسوسی اسرائیل به سازمان «شین بث» واگذار شد و جمعآوری اطلاعات خارجی و جاسوسی در کشورهای دیگر به سازمان جدیدی سپرده شد که به زودی موساد نام گرفت. این تشکیلات دوگانه که به سرعت رشد کرد، دوایر متعددی را شامل میشد. با گسترش هر چه بیشتر حیطة فعالیت موساد در عرصه داخلی و خارجی، این بخش، فعالیت شین بث را هم تا حد زیادی کنترل میکرد.
سازمان شینبث در تأمین نیروهای مورد نیاز موساد نقش قابل توجه داشت و برخی از مهمترین مأموران اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد از میان پرسنل شینبث انتخاب میشدند. «مدرسة عملیات عالی مشترک»، مهمترین مرکز تربیت نیروی اطلاعاتی و جاسوسی شینبث و موساد است. رؤسای شینبث و موساد مستقیماً از سوی نخستوزیر اسرائیل منصوب میشوند. اولین رئیس موساد ایزرهال بود که توسط دیوید بن گوریون منصوب شد و از سال 1953 تا سال 1963 به مدت ده سال در ریاست موساد باقی بود. دومین رئیس موساد مایرآمیت به مدت 5 سال و تا 1968 این سمت را برعهده داشت. زوی زمیر سومین رئیس موساد طی سالهای 1968 ـ 1974 در این سمت باقی بود. پس از او اسحاق هوفی در مقام ریاست موساد قرار گرفت. گفته شده که بیشترین فعالیت موساد در رابطه با کشورهای عربی است و بیش از هزار نفر از جاسوسان آن در پوششهای مختلف در این کشورها مشغول فعالیت هستند. در همان حال، مأموران سازمان موساد در بیش از 80 کشور جهان فعالیت جاسوسی دارند. موساد در بسیاری از کشورهای اروپایی شعب و پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی پیدا و پنهانی دارد که از سالهای نخستین تشکیل، فعالیت خود را آغاز کرده و علاوه بر امور جاسوسی و اطلاعاتی، در امور مختلف اقتصادی، تجاری و حتی قاچاق کالا و ارز نیز فعال است. در همین حال همکاری اطلاعاتی نزدیکی نیز با سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای دوست دارند و در تسهیل روابط اسرائیل با کشورهای مختلف نقش قابل توجهی ایفا میکنند.
علاوه بر شینبث و موساد، اسرائیل دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی دیگری نیز دارد. کمیتة هماهنگکننده عملیات و فعالیت سرویسهای متعدد اطلاعاتی ـ امنیتی اسرائیل که از سال 1951 کار خود را آغاز کرده، «کمیته سران سرویسها» و اختصاراً «وعدت» نامیده میشود. از اوایل سال 1963 در حیطه فعالیت و حدود عمل هر یک از سرویسهای صهیونیستها تغییراتی صورت گرفت.
طی دهة 1970 در حیطه فعالیت دستگاههای متعدد اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل و نحوة تعامل و ارتباطات آنان با شخص نخستوزیر و اعضای بلندپایه اسرائیل تغییراتی داده شد. برای تقویت حیطه فعالیت موساد هم چارهاندیشیهای دوبارهای اعمال شد و ارتباط اطلاعاتی ـ امنیتی موساد با نخستوزیر هماهنگتر از سابق گردید.
علاوه بر سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، برخی از سازمانها، دوایر غیرنظامی، وزارتخانهها و سازمانهای غیررسمی صهیونیستی و نیز محافل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یهودی در سراسر جهان یاریگر دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی اسرائیل هستند. تا واپسین سالهای عمر رژیم پهلوی در ایران، تعداد کارکنان اطلاعاتی ـ امنیتی رده بالای موساد از 2000 نفر تجاوز میکرد و شینبث نیز بیش از 1000 نفر در اختیار داشت. در مجموعه اطلاعات نظامی اسرائیل هم بیش از 7000 نفر مشغول فعالیت بودند. دربارة میزان اعتبار مالی که به سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، از جمله موساد، اختصاص داده میشود اطلاعی در دست نیست.
مهمترین حیطه فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی موساد در سراسر جهان متوجه جهان عرب و کشورهای مسلمان است. موساد در سراسر جهان تلاش میکند تا آنجا که میتواند بر منافع و موقعیت کشورهای عرب و کشورهای مسلمان ضربه وارد کند. مأموران موساد در بسیاری از کشورها و از جمله در کشورهای عربی حضور دارند و از هرگونه امکان برای تأمین منافع صهیونیستها در سطوح مختلف بهره میجویند.
موساد در بسیاری از کشورهای غیرعربی پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی دارد که عمدتاً در پوششهای دیپلماتیک و سیاسی فعالیت میکنند. نمایندگیهای سیاسی و کنسولی اسرائیل در جهان مهمترین پایگاههای جاسوسی موساد هستند و اقدامات تروریستی و غیرقانونی بسیاری نیز توسط آنان انجام میشود.
موساد برای مراقبت هر چه بیشتر کشورهای عربی و مسلمان، رابطه اطلاعاتی ـ جاسوسی دوستانهای با بسیاری از سرویسهای اطلاعاتی ـ جاسوسی کشورهای بیگانه ایجاد کرده است. دامنه همکاریهای اطلاعاتی ـ جاسوسی دوجانبه علاوه بر بسیاری از کشورهای اروپایی و برخی کشورهای خاورمیانه مانند ایران دوران پهلوی و ترکیه، بخشهایی از افریقا، امریکای لاتین، ایالات متحده امریکا و آسیای شرقی را نیز دربر میگیرد:
هدف اصلی روابط اسرائیل با ایران، ایجاد و توسعه سیاستهای ضدعربی و موافق اسرائیل، در تصمیمات مقامات ایرانی بود. از اواخر دهة 1950 به بعد، در طی سالها، موساد در عملیات مشترکی با ساواک، همکای داشته است. موساد، به فعالیتهای ساواک یاری داده است و کردهای عراق را حمایت موده است. اسرائیل مرتباً گزارشاتی دربارة فعالیتهای مصر در کشورهای عربی، تحولات و حوادث عراق، و فعالیتهای کمونیستها، که اثراتی برایران داشت، به سازمان اطلاعات ایران منتقل میکرده است.
2. آغاز روابط ایران و اسرائیل
از اوایل دهة 1880م. رهبران صهیونیست تلاشهای منسجمی برای تشکیل دولت یهود در سرزمین فلسطین انجام دادند. نخستین کنگره بزرگ یهود به همت هرتزل در شهر بال سوئیس طی قطعنامهای طرح تشکیل دولت اسرائیل را در فلسطین تصویب کرد. به دنبال آن با تشکیل گروههای متعدد یهود در بخشهای مختلف جهان و به ویژه اروپا، گامهای مهمی برای نیل به این هدف برداشته شد. در این میان آژانس یهود در اتحاد هر چه بیشتر جامعه پراکنده یهود سرآمد سایر گروههای یهودی بود.
در 29 نوامبر 1947/8 آذر 1326 سازمان ملل متحد تقسیم سرزمین فلسطین به دو دولت مستقل عرب و یهود را تصویب کرد و قیمومیت انگلستان بر سرزمین فلسطین به پایان راه خود رسید. با اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل در مه 1948/اردیبهشت 1327 مرحله جدیدی در تاریخ تحولات سیاسی خاورمیانه آغاز شد.
در شرایطی که دولت اسرائیل از سوی کشورهای مسلمان عرب مورد تهدید بود، رهبران آن تلاش داشتند در عرصه بینالمللی و جهانی موقعیت خود را تثبیت و تحکیم کنند. موضوع شناسایی رسمی رژیم صهیونیست اسرائیل از مهمترین اقداماتی بود که میتوانست در توانبخشی آن در برابر مخالفان مؤثر افتد. به همین دلیل اسرائیل درصدد برآمد نظر موافق دولت ایران را نسبت به این مهم جلب نماید. در آن دوره ایران شاهد اختناق سیاسی ـ اجتماعی بود و بسیاری از فعالان سیاسی ـ مذهبی تحت تعقیب قرار گرفته و به انحاء گوناگون از عرصه فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی محروم مانده بودند. آیتالله کاشانی که از مخالفان سرسخت اسرائیل بود دستگیر و به لبنان تبعید شده بود و افکار عمومی کشور امکانی برای ایستادگی در برابر تصمیمات سوء حکومت پهلوی و دولت وقت نداشت. شکست زودهنگام و سریع ارتشهای کشورهای عربی در برابر اسرائیل باعث شد تا اشتیاق حکومت پهلوی، هر چند ضمنی، برای ارتباط با اسرائیل افزایش یابد. چنانکه سپهبد رزمآرا رئیس ستاد ارتش طی سخنانی در باشگاه افسران، پیروزی ارتش اسرائیل بر ارتش کشورهای عرب را ستایش کرد. برخی نشریات داخلی نیز با انتشار مطالبی در این باره به طور ضمنی از ضرورت شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران سخن به میان آوردند.
از سوی دیگر با گسترش ستیز میان اسرائیل و کشورهای عربی، بسیاری از یهودیان عراق از طریق مرزهای غربی وارد ایران شده و مشکلات عدیدهای برای دولت پدید آوردند.
یکی از ایرانیانی که در تشکیل دولت صهیونیستی با آنان همکاری داشت، سیدضیاءالدین طباطبایی بود. سیدضیاءالدین طباطبایی (نخستوزیر کودتای سوم اسفند 1299) در سرزمین فلسطین به کار ملکداری اشتغال داشت و در خرید املاک و زمینهای مردم عرب به نفع یهودیان آن سرزمین نقش واسطه را بازی میکرد و در واقع با فریب مسلمانان فلسطینی املاک آنان را به نام خود (به عنوان یک مسلمان) میخرید و سپس اسناد مالکیت آن را به یهودیان منتقل میکرد.
موضوعی که میتوانست موجبات نزدیکی دولت ایران با دولت صهیونیستی را فراهم آورد، روابط سرد و گاه تیره ایران با برخی کشورهای عربی و مهمتر از همه عراق بود که در بسیاری مسائل سیاسی و مرزی اختلافاتی شدید و دیرینه داشتند. در آن مقطع به رغم برخی اقدامات صورت گرفته، روابط فیمابین تیره بود. روابط ایران با مصر (مهمترین کشور عربی آن روزگار) هم استحکامی نداشت. بهویژه پس از جدایی فوزیه از شاه، روابط طرفین به سردی گرائیده بود.
مهمتر از همه، نقش انکارناپذیر انگلستان و امریکا در سوق دادن حکومت ایران به ایجاد رابطه با دولت اسرائیل بود. انگلیسیها که در عرصه سیاسی ایران نفوذ چشمگیری داشتند، به رغم رشد احساسات ضدانگلیسی در بین مردم ایران، در درون حاکمیت از ارج و اعتبار برخوردار بودند و توانستند بخشهایی از دولت و کارگزاران حکومت را با رأی خود موافق سازند. ایالات متحده نیز که از جنگ جهانی دوم به بعد در شئون مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی ایران نفوذ قابل توجهی یافته بود، در همسویی سیاست حکومت ایران با اسرائیل نقش درجه اول داشت. در آن دوره، امریکا کمکهای مالی، اقتصادی و نظامی قابل اعتنایی به ایران میکرد و گامهای جدی برای ایجاد سلطه بیشتر بر ایران برداشته بود. بر همین اساس هنگامی که شاه در آبان 1328 برای نخستین بار به امریکا سفر کرد، دولت امریکا ضمن وعدههای متعدد درباره ارائه کمکهای اقتصادی، فنی و نظامی به حکومت ایران، ضرورت شناسایی دولت جدیدالتأسیس اسرائیل را به او گوشزد کرد. در همان حال طی اقامت 48 روزه شاه در امریکا، بسیاری از تجار، سرمایهداران و محافل سیاسی ـ اقتصادی یهودی مقیم امریکا در ملاقاتهای متعدد با شاه از هیچ کوششی برای متقاعد کردن وی بر ضرورت شناسایی رسمی دولت اسرائیل و ایجاد روابط سیاسی فیمابین فرو نگذاشتند. شاه در گام نخست تسهیلات لازم را برای پذیرایی مطلوب از یهودیانی که از عراق وارد ایران میشدند، فراهم کرد.
در همان سفر، شاه به طور تلویحی وعده داد تمامی تلاشهایش را برای فراهم آوردن زمینههای شناسایی رسمی اسرائیل به کار خواهد بست.
وعدههای شاه هنگامی امکان عمل یافت که مأموران اطلاعاتی اسرائیل موفق شدند با اعطای رشوههایی کلان، نخستوزیر (محمد ساعد) و برخی وزرا و کارگزاران حاکمیت را به سیاستهای دلخواه خود سوق دهند. گفته شد که مقامات دولت جدید صهیونیست با هزینه کردن چندصد هزار دلار (بین 240 تا 400 هزار دلار)، به آسانی توانستند مقصود خود را عملی کنند:
اسرائیل شناسایی دو فاکتوی خود را با پرداخت رشوة قابل توجهی به دست آورد.
به دنبال اعلام شناسایی اسرائیل از سوی ایران کشورهای عربی انتقادات سختی از دولت ایران کردند، اما ایران که به پشتیبانی امریکا و انگلستان مستحضر بود، به اعتراضات اعراب توجهی نکرد و سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس فعال شد.
اما نخستین مرحله روابط ایران و اسرائیل دیری نپایید و با آغاز نخستوزیری مصدق روابط دو کشور قطع شد. البته پیش از آن و از آغاز شناسایی اسرائیل، آیتالله کاشانی که سالها در برابر سیاستهای تجاوزکارانه انگلستان در ایران و خاورمیانه ایستاده بود، به سیاست دولت در شناسایی اسرائیل حمله کرد و هشدار داد هرگاه دولت ایران از تصمیم اتخاذ کرده عدول نکند، مردم ایران در آیندهای نه چندان دور، خود برای جلوگیری از نفوذ اسرائیل در ایران راهی پیدا خواهند کرد.
بدین ترتیب در 15 تیر 1330 رسماً اعلام شد روابط ایران و اسرائیل به پایان راه رسیده و باقر کاظمی وزیر امور خارجه وقت اعلام کرد که سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس تعطیل شده است.
به رغم این احوال، اسرائیل تلاش میکرد از قطع کامل رابطه با ایران جلوگیری کند. هنگامی که این مقصود ممکن نشد، ی. دانتر رئیس بخش مهاجرت آژانس یهود در تهران طی نامهای از وزیر خارجه ایران خواست اجازه دهد سرکنسولگری ایران در ترکیه عهدهدار صدور روادید برای یهودیانی شود که قصد داشتند ایران را به مقصد اسرائیل ترک کنند. اما باقر کاظمی وزیر امور خارجه این تقاضای نماینده آژانس یهود در ایران را نپذیرفت و طی مراسلهای از وزارت کشور خواست تا هر چه زودتر به فعالیت آژانس یهود در ایران خاتمه دهد.
البته پس از کودتای 28 مرداد 1332 به تدریج روابط ایران با اسرائیل آغاز شد. با این حال تا شناسایی آشکارتر این رژیم از سوی شاه دو سه سالی زمان لازم بود. علاوه بر گفتگوها و ملاقاتهای عمدتاً مخفیانه نمایندگان سیاسی دو کشور، تلاش برای فروش نفت ایران به اسرائیل در پاییز 1333ش. نخستین گام جدی برای پیوند مجدد دو کشور تلقی شد. با این حال فقط در 1336ش. بود که دو کشور برای صدور نفت ایران به اسرائیل قرارداد رسمی امضا کردند و به تبع آن میان نمایندگان سیاسی ـ اقتصادی دو کشور ملاقاتها و مذاکرات بیشتری پیرامون مسائل ذیعلاقه صورت گرفت. طی ماههای آتی، شاه در ملاقات با برخی مقامات اسرائیل (البته به طور غیررسمی) مانند لوی اشکول ـ وزیر دارایی ـ وعده فروش نفت بیشتر به اسرائیل داد و همزمان با آن توافقاتی برای یافتن راه گسترش روابط طرفین در زمینههای مختلف سیاسی ـ اقتصادی صورت گرفت؛ تا جایی که از اواسط 1338ش. دولت ایران آماده بود برای شناسایی و برقراری روابط سیاسی فیمابین گامهای بیشتری بردارد. در اولین گام جدی و آشکار، وزارت امور خارجه در 21 آذر 1338 نمایندهای غیررسمی به اسرائیل فرستاد تا امور کنسولی ایران را در این کشور که تا آن هنگام اداره آن برعهده سفارت سوئیس در اسرائیل بود، مستقیماً برعهده گیرد. چند ماه بعد و در اوایل تیر 1339 نماینده اسرائیل اجازه یافت تا در کنفرانس بینالمللی زنان که در تهران تشکیل شده بود شرکت کند.
شاه در آستانه برقراری روابط سیاسی غیررسمی بین اسرائیل و ایران (در دوم مرداد 1339) تصریح کرد که اقدام اخیر او جز تأکید و تأیید سیاست دولتهای گذشته نیست.
بدین ترتیب طی سالهای پایانی دهة 1330ش. روابط ایران و اسرائیل گسترش بیشتری یافت و حکومت پهلوی بدون توجه به تبعات سوئی که این رابطه بر منافع ایران برجای مینهاد، به صهیونیستها روی خوش نشان داد. اما دولت ایران به دلایل عدیده که مهمترین آن مخالفت دنیای اسلام و جهان عرب و نیز مردم ایران، بهویژه روحانیون بود هیچگاه نتوانست با رژیم صهیونیستی روابط رسمی برقرار کند و شناسایی این رژیم در حد دوفاکتو باقی ماند.
البته به رغم روابط غیررسمی و دوفاکتو، در طول دوران سلطنت محمدرضا پهلوی رهبران درجه اول اسرائیل بارها (البته به طور مخفیانه) از ایران دیدن کرده و با شاه ملاقات کردند. در این ملاقاتهای مخفیانه که البته کم هم نبود، رعایت مسائل امنیتی و اطلاعاتی اساساً برعهده ساواک و موساد بود که از اواخر دهة 1330ش. روابط گستردهای با یکدیگر برقرار کردند.
از جمله مهمترین رهبران اسرائیل که تا بهمن 1357 به طور مخفیانه به ایران سفر کرده و با شاه و سایر مقامات ایران ملاقات نمودند عبارتند از: دیوید بن گوریون، لوی اشکول، گلدا مایر، اسحق رابین، مناخیم بگین، شیمون پرز، موشهدایان و ایگال آلون.
به رغم روابط بسیار نزدیک بین حکومت پهلوی و صهیونیستها، دولتمردان ایران همواره وجود رابطة جدی بین تلآویو و تهران را تکذیب میکردند، اما این فقط ظاهر امر بود و با واقعیت وجود روابط گسترده ایران و اسرائیل فاصله قابل توجهی داشت.
3. آغاز روابط ساواک و موساد
مسائل امنیتی ـ اطلاعاتی از مهمترین موارد مورد علاقه ایران و اسرائیل بود. از یک سو اسرائیل علاقمند بود با نفوذ اطلاعاتی ـ امنیتی موساد در بخشهای مختلف ایران در مراقبت و کنترل اطلاعاتی ـ جاسوسی بر کشورهای عربی برتری یابد و از سوی دیگر ایران امیدوار بود از تجارب اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد برای هدایت، سازماندهی، آموزش و تجهیز سازمان تازه تأسیس ساواک بهره برد؛ در همان حال در کنترل و مراقبت از مخالفان داخلی و نیز مأموران اطلاعاتی ـ امنیتی شوروی در ایران، یاری موساد را پشت سر داشته باشد. ضمن اینکه با روند رو به تزاید اختلافات سیاسی بین رژیم پهلوی و کشورهای عربی، همکاری ساواک و موساد میتوانست در مراقبت از رفتار و اقدامات احتمالی کشورهای عربی مؤثر افتد.
همکاری ساواک و موساد موضوعی غیرقابل اجتناب بود که پیشاپیش درباره چگونگی و روند آن از سوی امریکا و سیا تصمیمسازی شده بود. به عبارت دیگر این رابطه نیاز ضروری حضور قدرتمندانه امریکا در ایران و منطقه خاورمیانه بود. سیا به جد در نظر داشت با گسترش روابط ساواک و موساد، بسیاری از مسئولیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی در ایران و منطقه خاورمیانه را به این دو سرویس بسپارد:
از ایالات متحده که بگذریم، در دوران پس از 1953 ایران مهمترین روابط دوجانبه امنیتی را با اسرائیل داشت. پیوندهای امنیتی ایران و اسرائیل اساساً در سال 1960 یا 1961، یعنی زمانی آغاز گردید که ظاهراً به تشویق امریکا تعدادی از افسران امنیتی اسرائیل برای آموزش کارمندان ساواک به ایران اعزام شدند. چنان که پیشتر گفته شد، این گروه جای گروه مشابهی از «سیا» را در ایران گرفت و تا 1965 در ایران باقی ماند و منبع مهم آموزشی ساواک در این دوره بود. تقریباً ازهمان زمان ایران و اسرائیل همکاری در عملیات پنهانی مشترک علیه کشورها و سازماندهی تندروی عرب در خاورمیانه را آغاز کردند. دو کشور در دهههای 1960 و 1970 با استفاده از پایگاههای واقع در غرب ایران به یک رشته عملیات جمعآوری اطلاعات امنیتی علیه عراق دست زدند. در این دوره اسرائیل با همدستی ایران (و ایالات متحده) کردهای بارزانی را در شورش علیه حکومت عراق یاری داد...
سرزمین ایران امکانات و جذابیتهای متعدد دیگری نیز داشت که میتوانست در فعالیتهای موساد مؤثر افتد. برخی از این موارد عبارت بود از:
1ـ وجود بیش از چهل هزار اقلیت یهودی در ایران.
2ـ وجود تعداد زیادی از کلیمیان کشورهای عربی بهویژه عراق که در اثر عدم پذیرش جوامع مذکور به ایران مهاجرت کرده و به تدریج به تابعیت دولت شاهنشاهی ایران درآمدهاند. طبق سوابق موجود عدهای از این افراد قبلاً در کشورهای عربی به نفع اسرائیل همکاری داشته و در کشور شاهنشاهی ایران نیز ارتباط خود را با اعضای سرویس زیتون«اسرائیل» و همچنین سایر اعضای نمایندگی اسرائیل حفظ و فعالیتهای اطلاعاتی نیز بعضاً از آنها مشاهده شده است.
3ـ وجود دموکراسی وآزادی مذهب در کشور شاهنشاهی ایران به بهترین وجه برای کلیه اقلیتهای مذهبی بهویژه اقلیت کلیمی.
4ـ اتکا به ریشههای سیاسی و اقتصادی و مالی که جامعه یهود در طی سالیان دراز در اغلب کشورهای جهان به وجود آوردهاند و استفاده و تغذیه کامل از کلیه این امکانات.
5ـ استفاده از ایدئولوژی صهیونیسم در بین اقلیت کلیمی ایران.
6ـ داشتن سازمانهای وسیع فرهنگی و مذهبی و تبلیغات در کلیه کشورهای جهان بهویژه کشورهای اروپایی و امریکایی و تغذیه مؤثر از این مؤسسات چه از نظر اقتصادی و سیاسی و مالی و تبلیغاتی.
دور از واقعیت نیست که در ساختار قدرت و نمودار تشکیلاتی حکومت پهلوی، اهرمی که میتوانست حضور و موقعیت صهیونیستها را در ایران تثبیت و تحکیم کند و به علاوه پوشش امنیتی آنها را نیز تضمین نماید، «ساواک» بود.
علل و عوامل دیگری در امور نظامی و نیز امنیتی ـ اطلاعاتی، موجبات نزدیکی ایران و اسرائیل را فراهم میآورد. برخی از عللی که از دستهبندیهای سیاسی ـ نظامی منطقهای و رقابت شوروی و امریکا نشأت میگرفت، عبارت بودند از:
1ـ همکاریهای محتمل استراتژیک نظامی در صورت حمله یکی از کشورهای عربی به یکی از طرفهای درگیر.
2ـ استفاده از متخصصین امنیتی اسرائیل در سرکوب ناآرامیهای قومی و سیاسی در ایران.
3ـ انبار احتمالی تجهیزات نظامی اسرائیل در ایران در صورت بروز تحریم نظامی از سوی برخی از کشورهای غربی و دریافت تجهیزات نظامی در این گونه مواقع از ایران.
4ـ استفاده از تخصص و تجارب اسرائیلیها در زمینه مدرنیزه کردن تجهیزات نظامی کهنه ایران.
5ـ بهرهگیری از مشاورین نظامی اسرائیل و خرید برخی اقلام نظامی ساخت آن کشور (همچون اسلحه، شعلهافکن و سوی پرتاب موشک).
6ـ مبادله اطلاعات نظامی و ارزیابی قدرت نظامی کشورهای عربی از طریق خرید و یا به غنیمت گرفتن سلاحهای روسی.
ایران امیدوار بود با گسترش رابطه با اسرائیل از نفوذ قابل توجه محافل سیاسی ـ اقتصادی یهودی در هیئت حاکمه امریکا، برای پذیرش تقاضاهایش و حمایتهای مختلف نظامی و مالی بهره برد. تحولات آتی نشان داد که یهودیان ذینفوذ در امریکا در موارد متعددی برای برآورده شدن نیازهای شاه از سوی امریکا پادرمیانی میکردند. ضمن اینکه طی دو دهة پایانی رژیم پهلوی، اسرائیل در تأمین اسلحه و تجهیزات موردنیاز حکومت ایران نقش قابلتوجهی ایفا نمود. چنانکه از برخی اسناد و مدارک موجود برمیآید تبادل اطلاعات، طرح فروش تجهیزات نظامی اسرائیل به ایران و نیز آموزش نیروهای ساواک از مهمترین دلایلی بود که همکاری موساد و ساواک را توجیه میکرد. رضا پرورش از اعضای بلندپایه ساواک در دادگاه انقلاب اسلامی به مواردی در این باره اشاره کرده است:
برگ بازجویی و صورتمجلس
خوانده: رضا پرورش
تاریخ: 12/2/1358
س ـ کلیه هدفهایی را که ایران و اسرائیل در همکاری نزدیکشان با یکدیگر تعقیب میکردند چه بود؟
ج ـ هدفهایی که فرماندهی اطلاعات و نمایندگان اسرائیل بررسی میکردند، یکی تبادل اطلاعات بود که برابر روش جاری تبادل، نمایندگان کشورهایی که با ایران تبادل داشتند اطلاعاتی که از اداره دوم (فرماندهی اطلاعات) میخواستند کتباً نیازمندی میدادند و آنچه فرماندهی اطلاعات از آنها میخواست یا آنها داشتند کتباً به صورت سابقه، در پرونده هرکشور نگهداری یا در بولتن روزانه درج میشد. برنامه دیگری که اسرائیل به فرماندهی اطلاعات اداره دوم داشت، سالی یک بار رؤسای دسکهای (برحسب ضرورت و انتخاب) یک در میان در کشورهای یکدیگر، کنفرانسی برای بررسی و تبادل اطلاعات روی کشورهای موردنظرشان انجام میدادند که در مدت کار من در اداره دوم، یک بار سرلشگر شجاعی با تعدادی از افسران به اسرائیل رفت و یک بار هم سرتیپ مسیحزاده با تعدادی از افسران در اسرائیل در این کنفرانس شرکت جست.
برنامه دیگر، بیشتر جنبه عمومی در سطح ارتش بود. وابسته نظامی اسرائیل سعی داشت تولیدات نظامی اسرائیلی را به ارتش ایران بفروشد که بر این اساس بیشتر فعالیت آنها با صنایع نظامی و ارتشبد طوفانیان بود. فقط از نظر الکترونیک یک بار نماینده آنها با مسئولین الکترونیک اداره دوم و فرماندهی اطلاعات در زمینه الینت، شرکت جست که گویا به نتیجهای نرسید.
برنامه دیگر، آموزش تعدادی از پرسنل مدیریت جمعآوری فرماندهی اطلاعات بود که چند جلسه نماینده اسرائیل در این آموزش شرکت جست.
[امضا]
اولین تماسهای مأموران و نمایندگان اطلاعاتی ـ امنیتی موساد با مسئولان ساواک یکی دو سال قبل از آغاز روابط سیاسی غیررسمی دو کشور برقرار شد. هنگامی که لوی اشکول وزیر دارایی اسرائیل در 1957م./1336ش. برای مذاکره و عقد قرارداد اقتصادی وارد تهران شد، مورد استقبال تیمور بختیار ـ اولین رئیس ساواک ـ قرار گرفت و در مهمانسرای ساواک اقامت نمود. مدت کوتاهی پس از آن، مصر و سوریه درباره مسائل سیاسی ـ امنیتی به توافقی با اتحاد جماهیر شوروی دست یافتند. بلافاصله با هدایتهای پیدا و پنهان امریکا، شاه ارتباط امنیتی، اطلاعاتی و سیاسی جدیتری با اسرائیل برقرار کرد که منجر به عقد قرارداد امنیتی ـ اطلاعاتی میان این کشورها شد. به دنبال این تحولات، تیمور بختیار در اکتبر 1957 به پاریس رفت و موفق شد با یعقوب تسور سفیر اسرائیل در فرانسه ملاقات کرده و درباره مسائل مشترک و مورد علاقه ایران و اسرائیل گفتگو کند. این ملاقات مورد توجه بنگورین ـ نخستوزیر اسرائیل ـ و سایر مقامات صهیونیستی قرار گرفت. حدود یک ماه بعد ـ نوامبر 1957 ـ تیمور بختیار با ایزر (ایسار) هارل رئیس وقت پایگاه موساد در رم ملاقات کرد و طرفین برای آغاز سریع روابط اطلاعاتی ـ امنیتی دو سرویس به توافقات جدی دست یافتند. حدود یک ماه پس از این ملاقات، یعقوب کاروز ـ نماینده موساد ـ به طور مخفیانه وارد تهران شد تا با مقامات ساواک و احیاناً سایر مقامات کشور درباره راههای گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی موساد و ساواک گفتگو کند. مدتی پس از آن و در پی آشکار شدن وحدت مصر و سوریه در فوریه 1958 و نیز به دنبال وقوع کودتا در عراق و خروج این کشور از پیمان بغداد (سنتو بعدی)، ایران و اسرائیل در گسترش روابط امنیتی ـ اطلاعاتی جدیت بیشتری نشان دادند و همزمان با آن، روابط اطلاعاتی ـ امنیتی آن دو با ترکیه و اتیوپی هم بیش از پیش تقویت شد. شاه به بنگورین نخستوزیر اسرائیل پیغام داد که برای گسترش هر چه بیشتر روابط اطلاعاتی ـ امنیتی دو کشور از کانال موساد و ساواک آمادگی تام دارد و مایل است روابط دو کشور در زمینههای مختلف اقتصادی و مبادلات تجاری و غیره ارتقاء یابد. به دنبال این تحولات، دکتر زویدوریل به نمایندگی از اتاق بازرگانی اسرائیل وارد تهران شد تا دفتری در تهران افتتاح کند و این مقدمهای برای ورود مئیر عزری ـ یهودی ایرانیالاصل ـ به ایران و افتتاح نمایندگی غیررسمی سیاسی اسرائیل در تهران شد. عزری که هفت ـ هشت سال پیش، از ایران به اسرائیل مهاجرت کرده بود، پس از ورود به تهران خود را ایرانی معرفی کرد که بار دیگر به زادگاهش بازگشته است. مئیر عزری حدود 15 سال وزیرمختار و نیز سفیر (البته به صورت غیررسمی) در ایران بود.
ملاقاتهای نهایی رؤسا و مدیران ساواک و موساد برای آغاز رسمی همکاری اطلاعاتی ـ امنیتی در روز دوشنبه 24مرداد 1339 صورت گرفت. سپهبد تیمور بختیار رئیس ساواک به همراه سرتیپ حسن پاکروان و سرتیپ علویکیا قائممقام ساواک، با ایسرهارل رئیس موساد و کاروز از مقامات درجه اول موساد ملاقات کرده و برای گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی فیمابین در زمینههای مشروح زیر به توافق رسیدند:
طبق تصمیمات متحده قبلی روز دوشنبه 24 مرداد جلسه... رؤسای سازمانهای اطلاعات ایران و اسرائیل با حضور سپهبد بختیار ـ آقایان هارل ـ کاروز ـ سرتیپ پاکروان ـ سرتیپ علویکیا منعقد شد.
آقای هارل اظهارات زیر را نمود:
با توجه به وضع حساس دو کشور و شرایط بحرانی جهان چنانچه در سیاست عالی و در فعالیت بینالمللی دو کشور همآهنگی ایجاد شود و دربارة هدفهای کلی که بین دو کشور میباشد تبادلنظر ـ مشورت و توافق به عمل آید بدون شک خواهیم توانست در صحنه بینالمللی نقش مؤثری بازی کنیم و خطراتی که توجه ما میباشد رفع سازیم.
در اینجا آقای هارل تذکر داد که وضع جهان و خاورمیانه طوری است که پشتیبانی و حفظ منافع ایران از لحاظ اسرائیل جنبه حیاتی دارد و هر عملی که دولت اسرائیل به نفع ایران انجام میدهد در حقیقت قدمی است که به نفع خود اسرائیل برداشته شده است و بنابراین باید تصریح کرد که هر نوع کمک اسرائیل به ایران بدون توقع هیچگونه عمل متقابلی از طرف دولت شاهنشاهی است و ما اکنون اصراری درباره مبادله نمایندگان سیاسی بین دو کشور نداریم. البته دولت اسرائیل امیدوار است که در آتی این منظور عملی بشود ولی موضوع مزبور فعلاً مطرح نیست.
1. هدفهای کلی:
آقای هارل متذکر شد که هدفهای کلی کار در مرحله حاضر عبارت است از:
ـ جلوگیری از هرگونه افزایش قدرت ناصر
ـ دفع حمله تبلیغاتی که جمال عبدالناصر با تشریک مساعی روسها علیه ایران آغاز کرده است. در این خصوص اقدام عمومی در فاش کردن ماهیت حقیقی عبدالناصر و سیاست او لازم است.
ـ تقویت ایران از نقطهنظر سیاسی و اقتصادی تا مبانی ثبات و پایداری ایران مستحکمتر شود.
دولت اسرائیل حاضر است که تمام امکانات خود را بدون هیچگونه قید و شرط و با تمام قدرت و با رعایت تمام شرایطی که فعلاً باید دولت ایران ملاحظه نماید در اختیار ایران بگذارد.
2. نحوه همکاری:
همکاری میتواند در حیطههای زیر به طور مؤثری صورت گیرد:
1ـ حیطه سیاسی
2ـ حیطه تبلیغاتی
3ـ حیطه اجتماعی
در حیطه سیاسی؛ چنانچه در کشورهای مهم دنیا بین نمایندگان سیاسی دو کشور طبق دستورات مرکز تبادلنظر و مشورت به عمل آید و برای حل مسائل جاری راه مشترکی آغاز شود زودتر و مؤثرتر به منظور خود نائل خواهیم شد و شاید بعضی مسائل که به تنهایی قابل حل نبودند به آسانی راهحل پیدا کنند. نمایندگیهای دولت اسرائیل تمام تجربیت و معلومات خود را در اختیار نمایندگان ایران خواهند گذاشت. «لوبی»های موجود را به کار خواهیم برد. شرط موفقیت این است که نمایندگیهای خارجی ایران که به طور کلی ضعیف میباشند به طور شایستهای تقویت شوند و باید به طور قطع برای این منظور در سفارتخانههای مهم تعداد کارمندان ورزیده و شایسته افزایش یابد زیرا در وضع حاضر امکانات اغلب سفارتخانهها به قدری محدود است که قادر به انجام وظایف محوله نمیباشند.
در حیطه تبلیغاتی: با در نظر گرفتن حمله تبلیغاتی بیسابقهای که علیه ایران جریان دارد باید تمام وسایل را به کار برد تا از شدت این حمله کاسته شود. برای این منظور باید آشنایی کامل با محیط مطبوعاتی کشورهای مختلف داشت و با شخصیتهای متنفذ این محافل تماس نزدیکی برقرار شود.
و در محیط هر کشور طبق مختصات روانی آن کشور عمل نمود تا به نتیجه برسیم. نمایندگان دولت اسرائیل در خارج در این خصوص معلومات خیلی وسیعی دارند که تماماً در اختیار نمایندگان ایرانی گذاشته خواهد شد. ضمناً برای اعمال نفوذ در سایر رشتههای تبلیغاتی مانند رادیو ـ تلویزیون و غیره میتوان اقدامات مؤثرتری در نظر گرفت.
حیطه اجتماعی و روابط عمومی و اقتصادی: چنانچه با طرق عمل مناسب فعالیتهای دامنهداری برای برقراری تماس با شخصیتهای موثر در طبقات مختلف انجام شود میتوان از خیلی امکانات که تا به حال دست نخورده ماندهاند استفاده نمود. به عبارت دیگر باید سازمانهای روابط عمومی مجهز و منظمی (که تاکنون یا وجود نداشته و یا به نحو غلطی اداره میشده) تأسیس کرد. در این مورد آقای هارل گفت که دولت اسرائیل از مؤسسات خصوصی موجود تجربه بدی دارد و به این نتیجه رسیده که آنها از مقتضیات و اوضاع حقیقی کشورهای ما بیش از حد بیاطلاع هستند و بالنتیجه نمیتوانند عمل مفیدی انجام دهند و با در نظر گرفتن این تجربه دولت اسرائیل تصمیم گرفت که عمل روابط عمومی را رأساً انجام دهد و تا به حال نتیجه رضایتبخشی حاصل شده است. اسرائیل نه فقط حاضر است دستگاه خود را در اختیار ایران بگذارد بلکه نمایندگیهای ایرانی را کمک خواهد کرد تا دستگاه مشابهی برپا کنند. وقتی دستگاه مؤثری ایجاد شد به خودی خود خیلی از مسائل تبلیغاتی و اقتصادی راهحل مناسبی پیدا خواهد کرد.
3. پیشنهادات برای اقدامات اولیه:
آقای هارل پیشنهاد نمود هر چه زودتر بین وزرای امور خارجه و کشور ملاقاتی به عمل آید تا مسائل فوری همکاری و همآهنگی مطرح گردد. چنانچه در آتیه نزدیکی چنین ملاقاتی میسر نباشد اجازه داده شود که وزیر امور خارجه اسرائیل نماینده تامالاختیاری نزد آقای آرام اعزام دارد تا مذاکرات لازم را به عمل آورند. سپس باید به نمایندگیهای سیاسی دو کشور در نقاط مهم دنیا دستورات لازم صادر شود و به این منظور پیشنهاد میشود گروه کار که از یک نفر ایرانی و یک نفر اسرائیلی مرکب خواهد بود تشکیل و به نقاط موردنظر اعزام شوند تا در محل ترتیبات لازم همکاری دوجانبه را بدهند.
سپهبد بختیار در اینجا اظهار داشت پس از اینکه مطالب بالا بشرفعرض رسید و مورد تصویب واقع شد ترتیب لازم برای همکاری دو کشور داده خواهد شد.
در قسمت دوم مذاکرات ترتیبات همکاری بین مأمورین دو سرویس مورد مطالعه واقع شد و عملیاتی که تا به حال انجام گفته مرور شد و اصلاحات لازم برای پیشرفت کار مطرح گردید.
رؤسای دو سرویس درباره حیطه عمل و فعالیت مشترک اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی و نیز چگونگی بهرهگیری از امکانات و تجارب فیمابین به توافقات چشمگیری دست یافتند. چنانکه پیشبینی میشد اولین توافقات دو سرویس درباره چگونگی همکاری اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی مشترک در برابر کشورهای عربی (و در درجه اول مصر و سوریه) بود. ساواک در این باره چنین گزارش داده است:
در تاریخ 24 ـ 25 و 26 مرداد 1339 (مطابق با 15 ـ 16 و 17 اوت 1960) کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل مرکب از آقایان آلموگ ـ رابکین ـ بابایی به نمایندگی از طرف اسرائیل و انصاری ـ عظیما ـ کاوه ـ عالیخانی از طرف ایران تشکیل شد.
دستور کمیته به شرح زیر بود:
1ـ فعالیتهای علیه سوریه و مصر از لبنان
2ـ فعالیتهای علیه سوریه و مصر از کشورهای بیطرف دیگر
3ـ استخدام مأمورین ویژه تحت پوششهای مختلف و آموزش آنها
4ـ تأمین وسایل ارتباطی برای مأمورین موجود و بهبود وضعیت ارتباطی آنها
5ـ شروع عملیات مخصوص
6ـ تهیه اسناد ایرانی برای مأمورین ویژه سرویس اسرائیل
7ـ کسب اخبار از منابعی که من غیر عمد اطلاعاتی را افشاد میکنند (منابع ناآگاه)
کمیته مشترک به اتفاق آراء تصمیم گرفت پیشنهادات زیر را برای تصویب به رؤسای سرویسهای اطلاعاتی دو کشور تعلیم نماید.
1ـ فعالیتهای علیه سوریه و مصر از لبنان.
الف) سرویس ایران یک نفر با پوشش مناسب در سفارت ایران در بیروت مستقر سازد. این شخص ممکنست [ممکن است] به وسیله سرویس اسرائیل تعلیم داده شده و با محیط خدمتی خود آشنا گردد. از طرف سرویس اسرائیل وسائل ارتباط لازم در اختیار او گذارده خواهد شد.
ب) باید از وجود ایرانیهای مقیم لبنان ـ لبنانیها و سوریهای مخالف ناصر مقیم لبنان (که شناخته نشدهاند) برای ایجاد شبکه اطلاعاتی به منظور کسب اطلاع از سوریه استفاده نمود. سرویس اسرائیل حاضر است فهرست تعدادی اشخاص نشان شده را در اختیار سرویس ایران گذارده و حتیالمقدور راجع به تحقیق در اطراف نشان شدهها و استخدام اشخاص مناسب به سرویس ایران کمک نماید.
ج) تحقیق دربارة نمایندگیهای مختلف لبنان که در سوریه مستقر میباشد (از قبیل نمایندگی تجارتی ـ بانکی ـ بیمه ـ حمل و نقل و غیره) و بررسی درباره امکان استفاده اطلاعاتی از طریق این نمایندگیها.
2ـ فعالیت علیه سوریه و مصر از کشورهای بیطرف دیگر:
الف) بررسی امکان عملیاتی علیه مصر از طریق کشورهای لیبی ـ سودان ـ عربستان سعودی.
ب) بررسی امکان استفاده از سودانیهایی که در مصر کارمند ادارات دولتی هستند و به آنها از طرف دولت مصر به منظور مستعفی کردن آنها فشار آورده میشود و بالنتیجه این اشخاص از دستگاه ناراضی هستند.
ج) در هر نقطه از جهان که دو کشور ایران و ج.م.ع نمایندگی سیاسی دارند مأمورین سرویس ایران اشخاص مناسبی را در بین کارمندان نمایندگی سیاسی ج.م.ع نشان کرده و به تدریج در مورد استخدام آنان مطالعه مینمایند. سرویس اسرائیل در مورد استخدام این قبیل نشان شدهها کمک خواهد کرد.
3ـ استخدام مأمور ویژه:
دو سرویس ایران و اسرائیل فعالیت مشترک فعلی خود را به منظور استخدام و تربیت مأمور توسعه خواهند داد. سرویس اسرائیل حاضر است برای تعلیم مأمورین سرویس ایرانی (به طور نظری و عملی) در صورت لزوم به نقاط دیگر جهان نیز کارشناسانی بفرستد.)
4ـ وسایل ارتباط:
سرویس اسرائیل برای تکمیل وسایل ارتباط مأمورین سرویس ایران حاضر است هرگونه وسیله از قبیل بیسیم ـ مرکب نامریی ـ وسایل عکاسی ـ مخفی کردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز به کار بردن آنها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران صورت نیازمندیهای خود را تهیه و به سرویس اسرائیل خواهد داد.
5ـ شروع عملیات مخصوص:
عملیات مخصوص دو سرویس باید با توجه به دو اصل صورت گیرد:
(یکم) ـ بررسی فعالیتهای اطلاعاتی و تخریبی ناصر در خاورمیانه و مقابله با آنها[.] در این مورد لازم است نحوه نفوذ در سازمان اطلاعاتی مصر و سوریه[،] روش رسوخ در میان عوامل ناصر و پایگاههای وی در خاورمیانه و کشورهای دوست دیگر مورد مطالعه قرار گیرد.
(دوم) ـ نقطه ضعف ناصر در سوریه است. بنابراین باید نهایت کوشش را برای کسب اطلاع از وضع سوریه به کار برد و درباره شرایط فعلی محافل و طبقات مختلف این کشور دقیقاً تحقیق کرد و با توجه به آنها برای وارد آوردن ضربه مهلک به ناصر در سوریه از وضعیت مناسب استفاده نمود.
با توجه به نکات فوق توصیههای زیر میشود:
الف) اقدام به عملیات ویژه مشترک در کشورهای عرب با توجه به امکانات ارتباطی ایران (استفاده از محافل اقتصادی سوریه که از ناصر بیزار هستند و همچنین بررسی امکان بکار بردن اعضای حزب منحله بعث). هدف این عملیات کشف فعالیت محافل مصری و طرفدار مصری و پیدا نمودن طرق مقابله با آنها است.
ب) بررسی روابط فعلی ایران و سوریه پس از قطع روابط سیاسی با ج.م.ع در این مورد باید امکان استفاده از تجار سوری مقیم ایران ـ پرواز هواپیماهای ایرانی از فراز سوریه و رفت و آمد کشتیهای ایرانی را در بنادر ج.م.ع موردنظر قرار داد.
ج) کسب اطلاع از مدارکی که محتملاً در سفارت ج.م.ع در ایران.
سرویس ایرانی حاضر است مدارک هویت لازم (شناسنامه و گذرنامه) جهت مأ«ورین اسرائیلی که به صورت یک نفر ایرانی به کشور عربی اعزام میشوند تهیه نماید.
7ـ تحقیق از منابع ناآگاه:
باید به مأمورین اطلاعاتی دو سرویس اهمیت استفاده از منابع ناآگاه توضیح و تعلیمات کافی داده شود. منابع ناآگاه در صورتی که به نحو زیرکانه و صحیحی مورد استفاده قرار گیرند یکی از مفیدترین و سرشارترین منابع اطلاعاتی میباشند. دو سرویس باید مرتباً فهرستی از مطالبی که میتوان دربارة آنها اطلاعاتی از منابع ناآگاه تهیه کرد در اختیار مأمورین خود بگذارند.
ـ به منظور تسهیل امکان اجرای برنامه فوق سرویس ایرانی یک مأمور برای ارتباط با سرویس اسرائیل معرفی خواهد کرد.
ـ به منظور بررسی نتیجه فعالیتهای محوله در مورد پیشنهادات بالا و تشخیص معایب و نواقص و طرق مرتفع ساختن آنها کمیته اطلاعاتی مشترک دو سرویس سه ماه دیگر از این تاریخ در اسرائیل تشکیل جلسه خواهد داد.
روابط ایران و اسرائیل به طور عام و همکاریهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی ساواک و موساد به طور خاص از آغاز دهة 1340ش. گسترش یافت. در این میان امریکا با حساسیت بسیار، روند همکاریهای طرفین را پیگیری، ارزیابی و هدایت میکرد. نمایندگان طرفین، به انحاء گوناگون، اخبار روند تحولات و روابط سیاسی ـ اقتصادی و امنیتی خود را در اختیار امریکا قرار میدادند. با این احوال، شاه تلاش میکرد موضوع گسترش روابط سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران و اسرائیل، به دلیل جلوگیری از گسترش ناآرامیهای سیاسی و مخالفت روحانیون و علما که دشمن رژیم صهیونیستی بودند، در هالهای از ابهام گذارده و مخفی نگه دارد.
در همین حال، نمایندگان و مأموران مخفی و پیدای اسرائیل در ایران، تلاش کردند تا زمینههای گسترش روابط میان اسرائیل و ایران را فراهم آورند. از جمله این اقدامات، ارتباط با برخی مدیران نشریات و روزنامههای وابسته به حکومت بود تا با انتشار مطالبی در نشریات تحت مدیریت خود، به این مهم جامه عمل بپوشانند. البته در این رابطه صهیونیستها از توزیع هدفمند پول بین مدیران نشریات دریغ نمیکردند. بر اساس اسناد به دست آمده از سفارت امریکا در تهران:
نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل، در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماسهای وی از طریق عباس شاهنده ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله والا ناشر و مالک تهران مصور صورت میگیرد. چنین شایع است که وی درخلال هفته اول نوامبر یکصد هزار ریال به روزنامهنگاران پول داده است.
همزمان با اقداماتی از این نوع، مأموران موساد در ایران اقداماتی میکردند که هدف آن گسترش بیشتر روابط بین دو کشور بود. از جمله این اقدامات غیررسمی و مخفی، تماس با رجال و دولتمردان متعدد کشور و القای ضرورت نزدیکی هر چه بیشتر اسرائیل و ایران و لزوم اتحاد آنان در برابر جهان عرب بود. فعالیت نمایندگان اسرائیل به حدی مشکوک و غیرعادی مینمود که حتی سفارت امریکا در تهران هم اطلاع دقیقی از چند و چون آن نداشت. از جمله این مأموران سیاسی ـ اطلاعاتی اسرائیل در تهران دکتر زوی دوریل بود. سفارت امریکا در تهران در 28 آوریل 1965/8 اردیبهشت 1344 در این باره چنین گزارش کرده است:
دکتر زوی دوریل، نماینده اسرائیل در محل، در زندگی مشکوکی به سر میبرد. او به طرز گستردهای در بین هیئت دیپلماتیک میپلکد اما جزو آنان نمیباشد. کوشش وی در حدود یک سال پیش برای معرفی خودش به عنوان سفیر از جانب دولت ایران به طور قطع با شکست مواجه گردید. (او وادار به پس گرفتن بخشنامهای شد که او در آن از طرف خود به عنوان سفیر اسرائیل امضاء کرده بود). تاکنون او تماسهایش را گسترش داده است و شکی نیست که دارای تماسهای مؤثری با مقامات ایرانی میباشد. دوریل هشت سال است که در ایران به سر میبرد و در بسیاری از فعالیتها مشغول به کار میباشد... اشکالی که ما در رابطه با وی داریم این است که کاملاً واضح است که در میان اقدامات متنوع وی، که شامل شایع کردن گزارشات آشوبطلبانه در مورد ناصر نیز میشود، دلگرمی وی به خطی است که ناصر به وسیله کمک امریکاییان نگاهداشته میشود.
چنانکه دلخواه امریکا و رهبران اسرائیل بود موساد در زمانی بسیار کوتاه نفوذ قابل توجهی در ایران به دست آورد و روابط بسیار نزدیک و گستردهای با ساواک ایجاد کرد.
4. موساد در ایران
شواهد موجود نشان میدهد که امریکادر تلاش بود همزمان با گسترش روابط موساد و ساواک، بسیاری از مسئولیتهای سیا را در ایران و خاورمیانه به موساد واگذارد. تا آغازین سالهای دهة 1340ش. سیا در تشکیل، آموزش، تجهیز و راهبری ساواک نقش درجه اول داشت و اینک امریکا در نظر داشت با سپردن بخش مهمی از مسئولیتهای جاری سیا به موساد از نیرو و توان سیا در امور مهمتری استفاده کند. با این حال هدف امریکا از این طرح، کاهش حضور سیا در ایران و کاهش همکاری با ساواک نبود؛ بلکه مقصود اصلی حضور بیشتر موساد در ایران بود تا با هماهنگی با ساواک که خود تابعی از خواستههای سیا بود، هماهنگی بیشتری بین سرویسهای دوست در ایران و خاورمیانه به وجود آید. به عبارت دیگر با حضور موساد در ایران، در حیطه وظایف و عمل سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی حامی سیاستهای امریکا در منطقه، تغییراتی حاصل شد. در این میان اسرائیل به دلیل درگیری و دشمنیهای آشکاری که با دنیای اسلام و کشورهای عربی داشت، بیش از پیش میتوانست با تهدیدات موجود مقابله کند. امریکا ترجیح میداد همگام با حضور قدرتمند سیا در ایران، روابط ساواک و موساد را گسترش دهد و از امکانات بسیاری که ایران در اختیار اسرائیل قرار میداد بهره برد. امریکا امیدوار بود در فاصلهای نه چندان دور، در موارد بسیاری در حیطه وظایف و عمل ساواک و موساد یگانگی و همسویی ایجاد شود. گفتنی است بین خواستهها، اهداف و حیطه عمل این دو سرویس در مسائل مختلف داخلی و خارجی و نیز فعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی در رابطه با امنیت داخلی و کشورهای هدف، اختلاف آشکاری وجود نداشت. گویی حکومت ایران هم مانند اسرائیل باکشورهای اسلامی و عرب اختلاف دارد. به تبع آن، اعمال سیاستی واحد و همسان در قبال این کشورها توسط موساد و ساواک، انکارناپذیر مینمود. تحولات آتی نشان داد که امریکا و اسرائیل در بهرهگیری از این سیاست، موفقیتی قابل توجه کسب کرده و ساواک چنانکه دلخواه سیا و موساد بود، در مسیر مطلوب آن دو گام برمیدارد.
از اوایل دهة 1340ش.و هم زمان با ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک، روابط موساد و ساواک گسترش یافت و با هدایتهای سیا و امریکا، موساد نه به عنوان سرویس جایگزین بلکه به مثابه سرویس مکمل و در عین حال پرتوان به جمع سرویسهای دوست و همگرا در ایران و خاورمیانه پیوست. با گسترش روابط موساد و ساواک، کمربند امنیتی امریکا در برابر شوروی در منطقه استراتژیک خاورمیانه، استحکام بیشتری یافت. بدین ترتیب پس از امریکا، اسرائیل دومین کشوری بود که با ایران روابط استراتژیک داشت. با روند رو به گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ایران و اسرائیل، ایران بیش از پیش در مدار امریکا و غرب قرار گرفت و به تبع آن از کشورهای اسلامی دور افتاد. موضوعی که البته در این میان مورد توجه قرار نگرفت، تأمین منافع جهان اسلام بود. گازیورووسکی در این باره میگوید:
ایران در این دوره روابط بسیار نزدیکی را با اسرائیل به جریان انداخت. ایران در سال 1950 با اسرائیل روابط سیاسی غیررسمی برقرار کرد، و در سال 1957 به اسرائیل اجازه داده شد که یک دفتر روابط در تهران تأسیس کند. افزون بر همکاری نزدیک دو کشور در زمینههای اطلاعاتی و نظامی، ایران در دهة 1960 مقدار قابل توجهی نفت به اسرائیل میفروخت و به ساخت خط لوله نفتی ایلات ـ اشلکون کمک مالی کرد، و اسرائیل هم به ایران کمکهای کشاورزی و کمک در برابر بلایای طبیعی میداد. گرچه هر دو دولت کوشیدند که تا آنجا که ممکن بود در روابط خود محتاط باشند، ولی بسیاری از ایرانیان آگاه، تا اندازهای از روابط واقعی و نزدیک دو کشور اطلاع داشتند. بسیاری از ایرانیان با مردم فلسطین در زمینههای ضدامپریالیستی یا پان ـ اسلامی، ابراز همدردی میکردند و از این روی به شدت از تمایل شاه به حفظ روابط نزدیک با اسرائیل، منزجر بودند. افزون بر این، همین که امریکا به اسرائیل نزدیکتر شد، بسیاری از ایرانیان روابط ایران و اسرائیل را، بیش از پیش نشانگر نفوذ امپریالیسم امریکا در ایران به حساب آوردند.
پس از افزایش انفجارآمیز بهای نفت و خروج نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، شاه به گونهای فزاینده، درگیر کشمکشهای منطقهای مانند درگیری در عمان و شاخ افریقا شد. بسیاری از ایرانیان، اینگونه اقدامها را نمونه بارزتر همراهی ایران با امپریالیسم امریکا به حساب میآوردند. در میان این کشمکشهای منطقهای، بهویژه قیام ظفار در عمان، برای ایرانیان هشدار دهنده بود، زیرا سربازان ایرانی در این سرزمین جنگیده و کشته میشدند تا قیام مسلمانان علیه یک پادشاه خودکامه را که چیزی بیش از یک دستنشانده بریتانیا به حساب نمیآمد، سرکوب کنند.
گسترش مخالفت کشورهای عربی با شاه و حمله به مشی او در برابر دنیای اسلام، بیش از پیش در دوستی او با اسرائیل مؤثر افتاد. برخی کشورهای عربی در رسانههای خود، شاه را خائن به آرمانهای دینی و اسلامی ارزیابی میکردند که با دشمن بزرگ جهان اسلام (اسرائیل) پیوندهای گستردهای برقرار کرده است. همزمان، جوسازیهای اسرائیل و نیز حمایتهای پیدا و پنهان برخی کشورهای عربی از مخالفان سیاسی شاه، موجب نزدیکی هر چه بیشتر ایران با اسرائیل شد.
بنگورین نخستوزیر اسرائیل در این باره پیشگام سایر رهبران اسرائیل بود. او طی نامهای در اوایل دهة 1340ش. به شاه هشدار داد که اگر در گسترش روابط سیاسی و امنیتی با اسرائیل بیش از این تعلل شود، از سوی کشورهای تندرو عرب تبعات سوئی متوجه شاه و رژیمش خواهد شد.
مسافرت نیکیتا خروشچف دبیرکل حزب کمونیست شوروی در اردیبهشت 1343 به قاهره که گسترش روابط شوروی و مصر را در پی داشت، بیش از پیش شاه را برای گسترش روابط خود با اسرائیل مصمم ساخت. طی سالهای بعد و به دنبال تحولات سیاسی ـ امنیتی که هر از گاه در خاورمیانه و کشورهای عربی روی میداد، رهبران اسرائیل میکوشیدند روابط خود را با ایران تحکیم بخشند. تا اوایل دهة 1970م./1350ش. که مصر قرارداد کمپ دیوید را با اسرائیل امضاء کرد، تندرویهای رهبران سیاسی این کشور همواره بزرگترین سلاح تبلیغاتی رژیم صهیونیستی برای نزدیک کردن سیاست خود با رژیم پهلوی بود. دیگر کشور عربی که با اعمال سیاستهای قهرآمیز در برابر اسرائیل و نیز حکومت ایران موجبات همکاریهای گسترده ساواک و موساد را فراهم آورد عراق بود. موساد و ساواک طی حدود 20 سال همکاری، بخش مهمی از فعالیت مشترک خود را به عراق اختصاص دادند.
عراق، با حکومت پهلوی رقابتی پرتنش داشت و کشمکشهای سیاسی و تهدیدات نظامی ـ امنیتی طرفین بر ضد دیگری تمامی نداشت.
مسائلی از این دست، روابط ایران و اسرائیل را گسترش داده و این دو کشور را به یکدیگر وابسته کرد. فرد هالیدی تصریح میکند که در شرایط انزوای ایران از سوی کشورهای اسلامی خاورمیانه، ایران و اسرائیل مشتاقانه روابطشان را «تحکیم» بخشیدند. ایران بیش از هر کشور دیگری با صهیونیستها روابط سیاسی ـ امنیتی و اقتصادی داشت. ویلیام سولیوان آخرین سفیر امریکا در ایران، در این باره میگوید:
شاید مطلعترین همکاران خارجی من در تهران، که کمتر از امه به چشم میخورد نمایندة سیاسی اسرائیل در تهران بود. او که یکی از دیپلماتهای ارشد کشور خود به شمار میرفت در تهران عنوان سفارت نداشت. زیرا با وجود روابط نزدیک و صمیمانة اسرائیل با حکومت شاه، چون ایران یک کشور اسلامی بود شاه ترجیح میداد روابط ایران و اسرائیل در سطح غیرسمی باقی بماند. با وجود این چون قریب هشتاد هزار یهودی در ایران زندگی میکردند و جامعة یهودیان ایران در کلیة رشتههای تجارت و اقتصاد ایران رسوخ کرده بودند دیپلماتهای اسرائیلی در تهران به شبکه اطلاعاتی وسیعی در ایران دست داشتن که نظیر آن در اختیار هیچ کشور دیگری نبود.
مایکل لدین از کارگزاران سیاست خارجی امریکا نیز با اشاره به خشم انقلابیون ایران به رهبری امام خمینی(ره) از اسرائیل، درباره روابط گسترده ایران و اسرائیل چنین نوشته است:
کسانی که به روابط میان ایران و اسرائیل آشنایی ندارند، چه بسا از شدت خشم آیتالله خمینی از همان سال 1975 دچار شگفتی شوند. آنها عموماً از این امر بیخبرند که همه نخستوزیران اسرائیل از دیوید بنگوریون گرفته تا مناخیم بگین در این دوره به تهران رفتهاند همچنانکه بسیاری از رجال دیگر اسرائیلی این کار را کردهاند، مثلاً موشهدایان و اسحاق رابین، در کمال خفا به تهران رفتهاند، تا با همتایان ایرانی خود دربارة منافع مشترکشان گفتگو کنند و میان دو کشور همکاری شدیدی وجود داشته است.
ایران برای اسرائیل معتمدترین تأمین کننده نفت بوده است و اسرائیل در عوض با کمک به تهران در زمینه آمادگی نظامی و با سهیم کردن ایران تا حد معینی در اطلاعات سرویسهای اطلاعاتی خود و حتی با تأمین کمک فنی واکنش نشان داده است.
اسرائیل در تهران سفارت نداشت، لکن یوری لوبرانی رئیس هیئت اسرائیلی در ایران به اندازه هر دیپلمات دیگری که رسماً این عنوان را داشت، سفیر بود.
5ـ پایگاههای اطلاعاتی موساد در ایران
بر اساس همین روابط نزدیک و منافع مشترک بود که شاه موافقت کرد موساد در بخشهای غربی و جنوبی کشور چند پایگاه جاسوسی ـ اطلاعاتی ایجاد کند و با یاری ساواک بر ضد کشورهای عربی ـ اسلامی منطقه به اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی دست زند. حسین فردوست، موساد را پس از سیا، فعالترین سرویس اطلاعاتی ـ امنیتی خارجی میداند که در ایران حضور گسترده داشت.
از همان سالهای نخست دهة 1340ش. سازمان موساد با همکاری ساواک، سه پایگاه اطلاعاتی ـ جاسوسی در استانهای خوزستان، ایلام و کردستان تأسیس کرد که عمده فعالیت آن عملیات اطلاعاتی ـ جاسوسی بر ضد عراق و برخی کشورهای عربی دیگر بود. برخی از همکاران اطلاعاتی موساد و ساواک در این پایگاهها، عرب بودند و تابعیت کشورهای عراق، کویت، امیرنشینهای امارات، بحرین و نیز عربستان را داشتند. طی سالهای بعد، فعالیت این پایگاهها گسترش یافت و با بهرهگیری از تجهیزات جاسوسی مدرن و نصب رادارهای متعدد در مناطق مختلف مرزی ایران با عراق، بخش اعظمی از خاک این کشور تحت کنترل قرار گرفت.
چنانکه از خاطرات فردوست برمیآید، مقامات موساد برای بهرهگیری بیشتر از امکانات ساواک در پایگاههای خود، حتی به برخی مقامات ساواک ماهیانه مقرریهایی میپرداختند که فردوست از آن به رشوه تعبیر کرده است. فردوست فعالیت این پایگاهها را برای اهداف جاسوسی موساد بسیار مفید ارزیابی میکند و تصریح میکند که برای اداره آنها از مأمورانی بسیار ورزیده و کارآزموده بهره گرفته میشد. در بخشهایی از خاطرات فردوست در این باره چنین میخوانیم:
زمانی که در سال 1340 به ساواک رفتیم، سرتیپ علوی کیا (قائممقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید. نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد. دیدم که در پاکت مبلغ 80 هزار تومان (یا 60 هزار تومان) وجه نقد است. از او پرسیدم که این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همکاری برونمرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی کیا بابت هزینههایی که ساواک در این همکاری متحمل میشود، پرداخت میگردد!» پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علویکیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظ کرد. با سرتیپ علویکیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است که اسرائیلیها 3 پایگاه برونمرزی در غرب و جنوب ایران احداث کردهاند و بابت هزینههایی که ساواک از این بابت متحمل میشود، هر ماهه این مبلغ را به ساواک میپردازند که به مسئول هزینههای سرّی ساواک داده میشود.» گفتم: اگر ساواک اجازه ایجاد این 3 پایگاه را داده، دیگر اجازهخانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکزی ساواک نیست و اینها در هر محلی که هستند رئیس ساواک آن منطقه میتواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند. در حالی که پرداخت وجه به قائممقام ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد 3 پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه میدهند. علویکیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راهحل پیشنهادی شما صحیحتر است!» به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرفها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادارات کل دوم و هفتم) بود به اتفاق علویکیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم میکردند...»
فردوست درباره روند فعالیت پایگاههای سهگانه جاسوسی موساد در قلمروهای غربی و جنوبی ایران و حیطه فعالیت و عمل هر یک از آن پایگاهها نیز اطلاعات جالب توجهی ارائه کرده است:
به هر حال، اسرائیل دارای 3 پایگاه برون مرزی در ایران بود، که احتمالاً از سال 1337 این پایگاهها ایجاد شده بود. این 3 پایگاه در خوزستان (مرکز اهواز)، درایلام (مرکز ایلام) و در کردستان (مرکز بانه یا مریوان) و در محلی مستقر بود که ساواک هم در آن محل باشد. در آن زمان اطلاعی از وضع این پایگاهها نداشتم و اداره کل آموزش هم وجود نداشت تا کسب اطلاع کنم، لذا برای آشنایی کامل و دقیق از سازمان برون مرزی اسرائیل و نحوة گردآوری اطلاعات، خواستم که بهترین رئیس پایگاه به تهران احضار شود، که گفته شد رئیس پایگاه خوزستان است. او 3 روز در تهران ماند و صبح و بعد از ظهر هر چه لازم بود دیکته کرد و من همه را نوشتم و بعداً بر اساس آن یک جزوه مدون، تنظیم نمودم. این جزوه به حدی کامل بود که بعدها هر چه در ساواک در زمینه برونمرزی آموزش داده میشد به کاملی این جزوه نبود. از همان روز اول مشهود بود که این فرد از افراد ممتاز سازمان برونمرزی اسرائیل است. لذا، بعدها او را چند بار برای آموزش به اداره کل دوم دعوت کردم و متوجه شدم که حتی از نیمرودی نیز ورزیدهتر است.
هدف پایگاههای برونمرزی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای عربی بود و اکثر مأمورین را این 3 پایگاه استخدام میکردند و پس از آموزش کامل مرحله بهرهبرداری شروع میشد. اکثر مأمورین پایگاهها عراقی بودند، ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور کویتی و بحرینی و امیرنشینهای امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام و به کار گمارد، به طوری که از این 3 پایگاه کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان و سوریه جمعآوری میشد. البته منظور اسرائیلیها در شروع کار عراق بود، ولی به تدریج امکانات به حدی زیاد شد که کشورهای فوقالذکر را نیز تحت پوشش قرار داد. یک نسخه از کلیه اطلاعات جمعآوری شده به اداره کل دوم ساواک تحویل میشد و یک نسخه نیز به سرعت به اسرائیل ارسال میگردید. باید اضافه کنم که اداره کل دوم ساواک نیز دارای حدود 10 پایگاه برونمرزی برای کار در عراق و کشورهای عربی بود، ولی نتیجه کار این 3پایگاه اسرائیلی حتی با مجموع کار آن 10 پایگاه نیز قابل مقایسه نبود. علت عدم ورزیدگی و عدم تجربه کافی رهبران برونمرزی اداره کل دوم بود.
علیالظاهر پایگاههای سهگانه اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد در مناطق غربی و جنوبی ایران در سال 1346 برچیده شد و مسئولان آن سازمان ترجیح دادند از آن پس، هدایت شبکههای اطلاعاتی گستردهای را که تا آن هنگام در ایران ایجاد کرده بودند (گفته شده که در همین رابطه حدود 300 نفر مأمور ورزیده اطلاعاتی و جاسوسی تربیت شده و به کار گرفته شده بودند) از خاک اسرائیل برعهده گیرند. چند سال بعد، بار دیگر اسرائیل درصدد برآمد پایگاههای سهگانه اطلاعاتی ـ جاسوسی در غرب و جنوب ایران را فعال سازد، اما رؤسای ساواک چندان تمایلی به فعالیت دوباره آن نشان ندادند. در آستانه قرارداد صلح ایران و عراق در الجزایر (1975م./1354ش.) برخی کارشناسان و مدیران ارشد ساواک هشدار دادند که با فعال شدن دوباره پایگاههای اطلاعاتی موساد در مناطق غربی و جنوبی کشور، در روند صلح دو کشور (ایران و عراق) مشکلات جدی بروز خواهد کرد. در این میان، رئیس وقت ساواک خوزستان ضمن اشاره به اثرات سوء فعالیت پایگاههای جاسوسی سهگانه مذکور، گفته که همکاریهای گذشته، فایده قابل اعتنایی برای ایران نداشته است. وی به تبعات سوء از سرگیری فعالیت این پایگاهها در روابط ایران و عراق نیز پرداخته است:
عطف به 38319/243 ـ 1/11/54
موضوع استقرار مجدد رهبر عملیات برونمرزی دوستان زیتون در آبادان و شروع همکاری مشترک با پایگاه برونمرزی، این ساواک با بررسی سوابق همکاری 12 ساله دوستان زیتون در خوزستان و نتایجی که در گذشته به دست آمده به شرح زیر اظهارنظر میگردد:
1ـ دوستان زیتون انتظار بهره کار منابع را داشته و به حفاظت آنها کمترین توجهی نمینمودند و در نتیجه آخرالامر تعدادی منابع ایرانی و عراقی لو رفته و تعدادی نیز دستگیر و اعدام و تعدادی هم متواری و پناهنده شدند که هنوز از نظر تأمین مخارج خانواده آنها ساواک با مشکلاتی درگیر است.
2ـ به طور کلی عدم آشنایی رهبر عملیات برونمرزی دوستان [اسرائیلیها] به زبان خارجی و بعضاً عدم آگاهی از خصوصیات اخلاقی، طرز زندگی، آداب و سنن و تعصبات مذهبی منطقهای ساکنان نوار مرزی باعث میگردد که اگر رهبر عملیات دوستان زیتون از ابتدای نشان کردن در جریان ماوقع قرار نگیرد به نامه پراکنی و شکوه و شکایت نزد اولیای خود در مرکز میپردازد[...]. و اگر در جریان قرار گیرند و در عملیات شرکت کنند ناخودآگاه چنان رفتار میکنند که نشان شده را یا بری از همکاری و یا بسیار متوقع و یا مطلع از فعالیت به نفع یک کشور بیگانه مینمایند[...]. بعضاًدوستان زیتون مایل بودند که زیرکانه و مخفیانه منابع پایگاه برونمرزی خود را مستقیماً خود از طرق دیگری اداره نمایند[...].
5ـ با توجه به توافقت سیاسی و مرزی بین دولتین ایران و عراق و تعهدات سیاسی ناشی از آن و تشدید مراقبتهای نوار مرزی و هوشیاری دستگاههای ضداطلاعاتی حریف و صدور اوامر مؤکد در زمینه رعایت کامل حفاظت در جلوگیری از لو رفتن عوامل و دیگر کارهایی که به حسن نیت سیاسی دولت شاهنشاهی لطمه بزند. به نظر میرسد در حال حاضر با در نظر گرفتن موارد بالا به هیچوجه ریسک کردن در فعالیتهای مشترک برونمرزی و تشکیل شبکات [شبکههای] اطلاعاتی و گسترش آن به صلاح نباشد. زیرا دوستان زیتون به این مسئله اهمیتی نمیدهند و محتملاً دلشان به حال ما نسوخته و با اوضاع و احوالی که به همین علت بعداً از نظر سیاسی بین ایران وعراق روی خواهد داد و عکسالعمل اعراب روی ایران اعتنایی نخواهند نمود.
نتیجه اینکه با توجه به مقدار زیاد یهودی ایرانی که در آبادان وجود دارد و شناسایی دوستان زیتون روی آنها و اینکه اکثر این یهودیها در بیشتر شئون مختلف اجتماعی و تجاری آبادان و خرمشهر نفوذ کامل دارند و سابقه امر نشان میدهد که رفت و آمدهای مشکوک و بیدلیل رهبران عملیات اعزامی دوستان [اسرائیلی] درگذشته به نقاط پست و دور افتاده شهر احتمال تماس آنها را با این یهودیها و یا عوامل دیگری دور از برنامه همکاری مشترک و به طور کلی دید ساواک [... است].
پس از مدت کوتاهی، بار دیگر از اوایل 1355ش. پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد در غرب و جنوب کشور فعالیت خود را از سر گرفتند و تا پایان دوران پهلوی این پایگاهها فعال بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این پایگاهها توسط انقلابیون تصرف شد و به فعالیت آن خاتمه داده شد. روزنامه کیهان در سوم اسفند 1357 درباره کشف یکی از همین پایگاهها چنین نوشته است:
«عدهای از مجاهدین قهرمان شهر کرمانشاه موفق به کشف یک پایگاه بزرگ مخابراتی و جاسوسی در غرب این شهرستان شدند... گروهی از مطلعین و مجاهدین هنگام جستجو تعدادی اسناد و مدارک سری در ساختمانهای این پایگاه کشف کردند و عقیده داشتند که این مجموعه به وسیله عمال ساواک و مأموران جاسوسی اسرائیل و هدایت و کنترل سیا در دست ساختمان بود...»
6ـ نمایندگان و مأموران موساد در ایران
روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی اسرائیل با ایران جدای از فعالیتهای گسترده اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی موساد در ایران نبود. اسرائیل به رغم روابط غیررسمی که با ایران داشت، نمایندگان و مأموران بسیاری به ایران اعزام کرده بود که روابط دو کشور را کنترل میکردند. در این میان نمایندگی غیررسمی اسرائیل در تهران که به مثابه سفارت آن کشور عمل میکرد، مأموران و نمایندگان بسیاری در خود جای میداد. اینان در زمینههای مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی و جاسوسی تجربه و تخصص داشتند و بر حسب نیاز انجام وظیفه میکردند.
دولت ایران به رسانههای گروهی و ارباب مطبوعات دستور داده بود که از انتشار هرگونه خبری درباره روابط سیاسی و اقتصادی ایران و اسرائیل خودداری کنند تا موجبات رنجش و اعتراض کشورهای عربی فراهم نشود. این در حالی بود که رسانههای گروهی اسرائیل، روابط خود را با رژیم پهلوی آشکارا منتشر میکردند.
در همان حال با تمهیدات مشترک ساواک و موساد، تلاش میشد تا مسافرتها و رفت و آمدهای سران، مقامات و کارگزاران سیاسی دو کشور پنهان بماند. شخص شاه نیز مُصر بود تا مسافرت مقامات اسرائیلی به ایران با نهایت پنهانکاری انجام شود و در این باره به ساواک دستورات اکیدی صادر کرده بود. به همین دلیل قبل از آغاز سفر هیئتهای اسرائیلی به ایران، هماهنگی و پیشبینیهای امنیتی شدیدی با همکاری موساد و ساواک و وزارت امور خارجه هر دو کشور اندیشیده میشد.
پیش از سفر مقامات اسرائیلی به ایران، سرویس اسرائیل (موساد) درباره هویت مقاماتی که مقرر بود از ایران دیدن کنند اطلاعاتی در اختیار ساواک قرار میداد تا تدابیر لازم اندیشیده شود. موساد معمولاً اطلاعات دقیقی دربارة زمان مسافرت، تعداد مسافران، زمان توقف در ایران و برخی جزئیات دیگر به اطلاع همتای ایرانی میرساند. هرچه شأن و منصب مقاماتی که از ایران دیدن میکردند مهمتر مینمود، تدابیر امنیتی و پنهانکاری، بیشتر میشد.
ساختمانی که سفارت غیررسمی اسرائیل در آن مستقر بود، تابلو، پرچم و یا علامت مشخص کننده دیگری نداشت و نمایندگان اسرائیل نمیتوانستند در مراسم تشریفاتی و رسمی دولت و دربار ایران شرکت جویند. با این احوال رئیس هیئت نمایندگی و یا معاونین او در مواقع غیررسمی به آسانی میتوانستند با شاه و دیگر مقامات ایران ملاقات کرده و درباره تمامی مسائل به گفتگو و رایزنی بپردازند. نفرات اسرائیل نیز از اینکه حکومت ایران برای اجتناب از انتقادات کشورهای عربی، اجازه فعالیت رسمی به آنان نمیداد چندان ناراضی به نظر نمیرسیدند. آنچه مهم بود تأمین خواستهها و منافع دولت اسرائیل در مطلوبترین شرایط بود که رژیم پهلوی بدون هیچ محدودیتی در راستای تحقق آن گام برمیداشت.
ساختمان سفارت اسرائیل در تهران تحت شدیدترین تدابیر امنیتی قرار داشت. دالانها و دهلیزهای زیرزمینی داشت و نیز تجهیزات دیدهبانی نصب شده در آن، فضای امنیتی و اطلاعاتی به این ساختمان میبخشید. مأموران کا.گ.ب که در تمام دوران رژیم پهلوی به رغم تمام تلاشهای صورت گرفته نتوانسته بودند راهی به درون این نمایندگی غیررسمی سیاسی، اما بسیار مهم بیابند، تنها زمانی توانستند به گوشههایی از اسرار آن دسترسی یابند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمایندگی ساف در تهران این امکان را برای آنان مهیا ساخت.
روزنامه اطلاعات هم در اوایل تیر 1358 به افشای گوشههای دیگر از وضعیت داخلی سفارت غیررسمی اسرائیل در تهران پرداخت و از سیستم اطلاعاتی ـ جاسوسی بسیار مجهز و پیشرفتهای خبر داد که در بخشهای مختلف این ساختمان 135 اتاقه به کار گرفته شده بود:
در سفارت سابق اسرائیل در ایران که اخیراً تبدیل به دفتر نمایندگی سازمان مقاومت فلسطین (الفتح) شده است مجهزترین دستگاههای تجسس برای کنترل تلفنهای خارج ازکشور کار گذاشته شده بود. اعضای سفارت اسرائیل تلفن کشورهای مختلف را با این دستگاهها کنترل میکردند.
قبل از ظهر روز پنجشنبه هیئت اجرائی جمعیت ایرانی تعاون فلسطین از محل سابق سفارت اسرائیل دیدن کردند.
برادر اسماعیل، نماینده فلسطین که از روز پیروزی انقلاب تاکنون در این سفارتخانه بوده است، اطلاعاتی از اعمال و نحوه کار اعضاء سفارت اسرائیل در اختیار هیئت گذاشت. وی گفت: بیشک ساختمان این سفارتخانه 135 اتاقی، بیشتر شبیه به شکنجهگاه، زندان و مرکز جاسوسی است، تا یک سفارتخانه. اتاقهای تاریک و مشرف به هم با درهای آهنی که فقط با کلید رمز باز میشود گواه این ادعا است.
برادر اسماعیل برای این هیئت توضیح داد: بیش از چهار ماه است که در مورد کارهای اعضای این سفارتخانه تحقیق کرده است.وی گفت اسرائیلیها با نصب دستگاههای بسیار مجهز و قوی تلفن سران کشورهای مختلف از جمله سوریه و عراق را کنترل میکردهاند.
قسمتی از طبقه همکف ساختمان سفارتخانه به میدان تیراندازی اختصاص داده شده که افراد و مأموران امنیتی در آنجا تعلیم تیراندازی میدیدند. دور حیاط سفارتخانه سیمهایی کار گذاشته شده. به محض اینکه کسی وارد حیاط سفارتخانه شود با صدای بوق، مأموران سفارتخانه متوجه ورود او میشوند. روی پشتبام سفارتخانه دستگاه نقالهای کار گذاشته شده که به محض وجود خطر، این دستگاه قادر است عدهای را به پشتبام همسایه انتقال دهد.
در بالای پشتبام اتاقکی است که در آن از بالای سقف باز میشود و به زیرزمین ساختمان راه دارد، در این مکان اسلحه نگهداری میشده است. برادر اسماعیل همچنین توضیح داد: در ورودی اکثر اتاقها، رمزی بود و مگر با شماره رمز باز نمیشد. ما برای باز کردن این درها سقف اتاقها را خراب کردیم و از داخل اتاقها با به دست آوردن شماره رمز درها را باز کردیم.
مأموران بسیار موساد در ایران که عمدتاً در پوششهای اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک (البته غیررسمی) فعالیت میکردند در نقاط مختلف ایران حضور داشتند و بسیاری از ملزومات نظامی، تجهیزات و اسلحه آنها از طریق پست دیپلماتیک به ایران حمل میشد. ساواک در تسهیل این نقل و انتقالات غیرقانونی نقش درجه اول داشت. بسیاری از کسانی که در پوششهای فرهنگی و سیاسی از اسرائیل وارد ایران میشدند از مأموران سازمان موساد بودند که در موارد متعددی حتی ساواک و نمایندگان سیاسی ـ امنیتی سفارت امریکا در تهران و سیا هم به ندرت میتوانستند از کنه مأموریتهای جاسوسی آنها آگاهی یابند. در همان حال، برخی مأمورین اطلاعاتی و جاسوسی موساد در پوشش روزنامهنگار، خبرنگار و نظایر آن در ایران فعالیت میکردند و مأموریتهای محوله را با چنان مهارتی انجام میدادند که تا پایان حکومت پهلوی به ندرت از سوی ساواک و دیگر سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی فعال در ایران شناسائی شدند.
چنانکه مرسوم موساد در سراسر جهان بود بسیاری از مأموران و جاسوسان آن در ایران نیز دارای گذرنامه و ملیتهای علیالظاهر غیراسرائیلی بودند. چه بسا افرادی با گذرنامههای جعلی کشورهای اروپایی، امریکایی و غیره در ایران برای موساد، فعالیت میکردند؛ با این تذکر که جاسوسان و مأموران غیررسمی موساد یهودیانی بودند که در کشورهای مختلف زندگی میکردند و تابعیت و گذرنامه مربوطه آن کشورها را نیز در اختیار داشتند، اما نسبت به دولت اسرائیل وفاداری ایدئولوژیک و سیاسی داشتند.
در گسترش نفوذ موساد در ایران، برخی شخصیتها و افراد وابسته به صهیونیستها مؤثر بودند و با اقدامات و فعالیتهای پیدا و پنهان آنان، موساد به سرعت در ایران رشد کرد. یعقوب نیمرودی از مهمترین این افراد محسوب میشود که بیش از سیزده سال در ایران حضور داشت. نیمرودی اول ژوئن 1926 در یک خانواده یهودی عراقیالاصل در بیتالمقدس به دنیا آمد و خیلی زود به عضویت سازمان تروریستی هاگانا درآمد. او در سالهای 1940 ـ 1947م. عضو هاگانا بود و در فعالیتهای تروریستی علیه مسلمانان فلسطینی مشارکت داشت. نیمرودی به سرعت در شبکه اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی اسرائیل پلکان ترقی را پیمود و همزمان با تأسیس رسمی موساد، از افسران بلندپایه آن شد. وی از مهمترین پایهگذاران موساد در ایران، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بود. نیمرودی در جوانی، عضو شبکه عربی پالاخ (ستاد عملیات نظامی سازمان تروریستی مخفی یهودیان صهیونیست پیش از تأسیس رسمی دولت اسرائیل) بود و در حوادث خونینی که منجر به اعلام رسمی تأسیس دولت اسرائیل شد، نقش قابلتوجهی برعهده گرفت. وی در سالهای بعد و در جریان لشکرکشیهای اسرائیل به کشورهای عربی، هدایت شبکههای اطلاعاتی ـ جاسوسی آن کشور را بر عهده داشت. یعقوب نیمرودی اولین بار در 30 دی 1334 از طریق مرزهای ترکیه وارد ایران شد و معاونت آژانس یهود را در ایران به عهده گرفت. بدین ترتیب او اولین افسر اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد در ایران محسوب میشد. البته نیمرودی هنگام ورود به ایران، ادعا کرد کارمند آژانس یهود است، اما آگاهان مسایل سیاسی تردیدی نداشتند که مأموریت اصلی او در ایران نمایندگی موساد است که با پیشبینیها و تمهیدات امریکا، مقدر بود تا چند سال بعد به مهمترین همپیمان و متحد ساواک در ایران و منطقه خاورمیانه ارتقاء مقام یابد. در موفقیت موساد در ایران، یعقوب نیمرودی نقش بسیاری داشت؛ وی تا پایان دوران مأموریت رسمیاش در ایران ـ 1348ش. ـ برجستهترین نماینده موساد محسوب میشد. طی دوران حضور او در ایران، ساواک روابط بسیار گسترده و نزدیکی با موساد برقرار کرد. فعالیتهای نیمرودی تنها در عرصه اطلاعاتی ـ جاسوسی و امنیتی خلاصه نمیشد، او در بسیاری از مسائل اقتصادی، فرهنگی و نیز سیاسی یاریگر دولت اسرائیل در ایران بود. نیمرودی با حکومت پهلوی ارتباط بسیار نزدیکی داشت؛ روابط بسیار نزدیک او با شاه رشک و حسد رجال درجه اول ایرانی را برمیانگیخت. بنیامین بیت هلحّمی در کتاب «ارتباط اسرائیل»، دربارة نیمرودی و دوران حضور او در ایران چنین نوشته است:
«نیمرودی» در سال 1927 در یک خانواده یهودی که از کردستان عراق، به اورشلیم مهاجرت کرده بود، به دنیا آمد. وی در اوایل جوانی در سازمان اطلاعاتی قبل از استقلال [اعلام وجود دولت جعلی] اسرائیل موسوم به «شای» استخدام شد و استخدامکنندهاش مقام ارشدی در این سازمان بود به نام «اسحاق ناوون» (Navon) که بعداً به مقام منشی خصوصی «بنگوریون» و سپس ریاست جمهوری اسرائیل دست یافت.
از آنجا که «نیمرودی» میتوانست عربی صحبت کند، برای آنهایی که از اروپای شرقی آمده و «هاگانا» [گروه تروریستی جنایتکار صهیونیست] و سازمان «شای» را تحت کنترل داشتند، عضو به دردبخوری از آب درآمد. در هنگام [اعلام شرم آور] تشکیل دولت [جعلی] اسرائیل، به سرویس اطلاعت نظامی پیوست. در اوایل دهة 1950، هنگامی که «نیمرودی» به فرماندهی جنوبی نیروی [موسوم به] دفاعی اسرائیل پیوسته بود، با یک فرمانده [دیگر] جوان و درحال صعود ارتش برخورد کرد و با او دوست شد. این شخص «آریل شارون» نام داشت. نقطة عطف این سرگرد جوان، [«یعقوب»] به سال 1955 و هنگامی پدیدار شد که او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران کار خود را، در این شهر گذراند... او بعداً درباره سیزده سالی که در تهران به سر برده بود، اظهار میداشت که این مدت، شادترین دوران زندگیاش بوده است. از نمونة نوینی بود از فرستادگان اسرائیلی که به جای پنهان شدن و در تاریکی به سر بردن، قدرت خود را اعلام میکرد و حتی با وجود اینکه ایران و اسرائیل هنوز [در ظاهر] روابط کامل دیپلماتیک نداشتند، به مقامات عالیرتبة ایرانی دسترسی داشت. میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت میکردند از اینکه میدیدند، ژنرالهای ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار میکشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیس ستاد و یا حتی«شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بکند...«نیمرودی» از توجه به افسران جوانی هم که به ملاقاتش میرفتند، غافل نبود؛ زیرا امکان داشت بعداً در موقعیتی قرار گیرند که وی به لطف آنها نیازمند باشد.یعقوب نیمرودی بعدها دربارة حیطه فعالیت و عمل خود در ایران چنین اعتراف کرد: «اگر یک روز به روزنامهنگاران اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران کردهایم مطلع شوند از آنچه میشنوند وحشت خواهند کرد حتی نمیتوانند آن را تصور کنند.»یعقوب نیمرودی مشتاق بود با اعطای رشوه و برگزاری میهمانیهای پرزرق و برق، دوستان ایرانیاش را بیش از پیش به خود جلب کند. اندرولسکی و کاکبورن در «ارتباط خطرناک» چنین نوشتهاند:
... در آن روزها، یک سرهنگ در نیروی دفاعی اسرائیل حقوق قابل توجهی دریافت نمیکرد. با این حال گروه وسیعی از ایرانیان برجسته از جمله رؤسای ستاد و نخستوزیران از اینکه از مهماننوازی دوستداشتنی نیمرودی برخوردار شوند، شاد میگردیدند. بهویژه آنکه تماس با او سبب زیر سئوال رفتن فرد نمیشد. نیمرودی از توجه به افسران جوانی هم که به ملاقاتش میرفتند غافل نبود. زیرا امکان داشت بعداً در موقعیتی قرار گیرند که وی به لطف آنها نیازمند باشد. گزارشی که در سال 1985 در روزنامه اسرائیلی داوار منتشر شد و مطلب آنقدرها تملقآمیزی نبود، از وجود شایعاتی پیرامون دریافت رشوه و هدیه خبر میداد. نیمرودی چنین مسائلی را تکذیب کرد و ممکن است این حرفها صرفاً شایعاتی باشند که افراد حسود از خودشان درآوردهاند اما باید خاطرنشان ساخت کسی که جانشین نیمرودی شد پس از چند ماه تحت شرایط ناخوشایندی برکنار گردید و در دفاعیه خود پیرامون عملکرد خویش گفت، آنچه انجام داده به خاطر این صورت گرفته که رسم و عادت در محل کارش در تهران چنین بوده است.
نیمرودی مدت کوتاهی پس از پایان مأموریتش در ایران از سمتش در موساد و ارتش اسرائیل هم کناره گرفت و بار دیگر فعالیتش را در عرصه اقتصادی ـ تجاری ایران پی گرفت و ارتباطش را با شاه و رجال بلندپایه ایرانی حفظ نمود. با این حال ساواک تردید نداشت که حضور مجدد یعقوب نیمرودی در ایران، فقط به معاملات و فعالیتهای اقتصادی و نظایر آن محدود نخواهد بود و او اقدامات جاسوسی خود را در ایران، علیه کشورهای عربی از سر خواهد گرفت. در 26 اسفند 1348 اداره کل هفتم ساواک طی نامهای به اداره کل ششم در این باره چنین اظهارعقیده کرد:
روزنامه کثیرالانتشار معاریو (مستقل، چاپ تلآویو) طی مقالهای نوشته است: سرهنگ یعقوب نیمرودی و یک نفر یهودی میلیونر ژاپنی به نام آیزنبرگ به زودی شرکتی به منظور شیرین کردن آب شور در نقاط مختلف ایران تأسیس خواهند کرد. سرهنگ نیمرودی درصدد است که برای اشتغال کامل به کارعمرانی جدیدش در ایران از ارتش کنارهگیری نماید و این امر برای شخص وی و افرادی که از 22 سال خدمت وی به ارتش اسرائیل آگاهی دارند عملی دشوار محسوب میگردد... با توجه به تجربیات نظامی وسیع نیمرودی و تخصصی که در امور خاورمیانه عربی دارد، کنارهگیری وی از ارتش در هنگامی که اسرائیل بیش ازهر زمان دیگر نیازمند یک چنین افراد است باعث تأسف میباشد.
... سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت مینموده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از اینکه از ارتش کنارهگیری نماید یا ننماید به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیج فارس و شیخنشینها خواهد بود.
بدین ترتیب نیمرودی همزمان با فعالیتهای کلان اقتصادی ـ تجاری در ایران که ثروت هنگفتی برای وی به بار آورد، با دستگاه اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل در ایران نیز ارتباط داشت و تا واپسین روزهای حضورش در ایران دوران پهلوی، مدیران موساد را از خدمت و تجارب خود بهرهمند میساخت. گفته شده که او در قاچاق آثار عتیقه و باستانی ایران به کشورهای خارجی و از جمله اسرائیل دست داشت.
از دیگر کسانی که در گسترش روابط سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و جاسوسی ایران و اسرائیل نقش قابلتوجهی ایفا کرد، مئیر عزری بود که به عنوان نماینده سیاسی غیررسمی اسرائیل حدود بیست سال در ایران حضور داشت. در تمام دوران روابط ایران و اسرائیل، مئیر عزری در مقام نمایندگی سیاسی، اقتصادی و بازرگانی اسرائیل در تهران باقی ماند. وی از یهودیان ایرانی بود که پس از اعلام تشکیل دولت صهیونیست، از ایران به فلسطین اشغالی مهاجرت کرد و در آستانه آغاز روابط غیررسمی سیاسی دو کشور در 1338ش. به ایران بازگشت و تا واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی در ایران بود. مئیر عزری طی دوران طولانی حضورش در ایران، با طبقات ممتاز حکومت و شخص شاه روابط بسیار نزدیکی داشت.
برخی از بلندپایهترین رهبران اسرائیل در دوران پهلوی (به طور مخفیانه) توسط عزری از ایران دیدن کردند و با شاه و برخی رجال سیاسی کشور ملاقات نمودند. اسدالله علم رابطه بسیار نزدیکی با مئیرعزری داشت و هم او بود که با موافقت شاه، نشان درجه دوم تاج را به عزری اعطا نمود. از 1973م. به رغم حضور پررنگ عزری در نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران، ریاست سفارت غیررسمی آن کشور برعهده اوری لوبرانی بود.
فرد دیگری که در گسترش نفوذ موساد در ایران نقشآفرین شد اوری (یوری) لوبرانی بود. لوبرانی از ژوئن 1973 سفیر غیررسمی اسرائیل در تهران بود و از سالها قبل از تأسیس رسمی دولت اسرائیل، در برخی گروههای جاسوسی ـ تروریستی یهودی فعالیت داشت. وی قبل از آنکه وارد ایران شود در مشاغل بسیار حساس سیاسی، دیپلماتیک و اطلاعاتی خدمت کرده بود.
اوریلوبرانی با شاه و امیرعباس هویدا رابطه دوستانهای داشت و هرگاه اراده میکرد میتوانست با آنها ملاقات کرده و درباره مسائل مختلف به گفتگو بنشیند:
... یک نفر دیگر هم [که] در زندان به ملاقات «هویدا» رفت، «یوری لوبرانی» نام داشت و در عمل سفیر اسرائیل در ایران بود. البته اسرائیل در ایران، سفارت رسمی نداشت، اما دفتر منافعش «را دولت ایران در هر زمینه اصلی، چون یک سفارت تلقی میکرد.» (قسمت داخل گیومه نقل شده از "Israeli operations in Iran" U.S. Embassy, Tehran-Iran 2 April 1965-NSA, No 549 میباشد) از اوایل دهة پنجاه، ریاست دفتر اسرائیل را «لوبرانی» به عهده داشت و او روابط ویژه و نزدیکی با «هویدا» پیدا کرده بود... مرتب با او، در دفتر نخستوزیر هم دیدار و گفتگو میکرد. هر وقت سفیری از یکی از کشورهای خارجی به دیدار «هویدا» میآمد، او تأکید داشت یکی از منشیانش، در جلسه حضور داشته باشند. تنها استثنا «لوبرانی» بود. (گفتگو[ی «عباس میلانی»] با «افسانه جهانبانی» پاریس 3 ژوئن 98) وقتی در این مورد از «لوبرانی» پرسیدم، جواب داد: «تا آنجا که من میدانستم، «هویدا» در مورد من استثنایی قائل نمیشد.» در عین حال میگفت همواره احساس میکرد از روابط دوستانة ویژهای با «هویدا» برخوردار بود. میگفت: «به خاطر همین دوستی بود که وقتی به زندان افتاد، من هم از تمام قدرتم استفاده کردم، تا پیش از خروج از ایران، یک بار با او در زندان دیدار و وداع کردم.» (گفتگو[ی «عباس میلانی»] با «یوری لوبرانی» ـ 8 ژوئیه 1999)
اوری لوبرانی از مقامات عالیرتبه موساد هم محسوب میشد. در برخی منابع از او تحت عنوان «خطرناکترین فرد» در موساد نام برده شده است. او با رهبران اسرائیل رابطه نزدیکی داشت و با تعدادی از نخستوزیران اسرائیل همکاری کرده است. گفته شده لوبرانی در آموزش ساواک و آشنا کردن مأموران آن با شیوههای مرگبار شکنجه، نقش قابل توجه داشته است. لوبرانی نخستین و در واقع تنها مقام اطلاعاتی ـ جاسوسی خارجی در ایران محسوب میشد که همزمان با آغاز تحرکات انقلابی در ایران، سقوط قریبالوقوع شاه را پیشبینی میکرد. محمد شریده در کتاب «رهبران اسرائیل» درباره اوری لوبرانی چنین نوشته است:
اوری لوبرانی، مأمور عالیرتبه اطلاعاتی سازمان موساد و به عنوان فردی قدرتمند، برای انجام بسیاری از مأموریتهای مهم اطلاعاتی توصیف میشود. ناظران سیاسی میگویند که وی، کارمند کشوری عالیرتبه و نمونهای است که میتوان کارهای «نامطلوب» را به او واگذار کرد. گفته میشود، وی خطرناکترین فرد اسرائیل و سازمانهای وابسته به آن است.
در دوران حزب کارگر و جناح لیکود انجام وظیفه کرد. وی یک «ملیگرای متعصب» است که به ایدئولوژیهای دیگر و تفسیرهای آنان، وقعی نمیگذارد. با «دیویود بنگوریون»، «لوی اشکول»، «گلدا مایر»، «مناخیم بگین»، «اسحاق شامیر» و «اسحاق رابین» همکاری داشته است.
از آنجا که رابطهای محکم و صمیمانه با شخص «هایلا سلاسی»، امپراتور اتیوپی داشت، لذا از سوی سازمان اطلاعاتی موساد به «آدیس آبابا» اعزام شد. ضمناً او رابطهای بسیار محکم و صمیمانه با «محمدرضا پهلوی» [ستم] «شاه» ایران داشت و لذا از سوی سازمان موساد به ایران اعزام شد و گفته میشد که وی در ایجاد اتاقهای بازجویی معروف (وحشتناک) «ساواک» همکاری داشته است.
علیرغم این مسائل وی در سال 1978، «سقوط شاه» را پیشبینی کرد که این امر در آن زمان برخلاف نظرات (مورد قبول) سازمان سیا و وزارت خارجه اسرائیل بود... در سالهای 1967 تا 1971 برای جلوگیری از نفوذ اعراب در افریقا، به فعالیت پرداخت و روابط استواری با تعدادی از رهبران افریقایی مانند «عیدی امین» رئیس جمهوری سابق اوگاندا برقرار کرد.
در هنگام حضورش در ایران، به عنوان فرستادة موساد، با «یعقوب نیمرودی» که تاجر اسلحه بود، همکاری کرد... در سال 1983 سازمان موساد را ترک کرد تا به مدت فقط شش ماه با وزارت دفاع همکاری کند، ولی تاکنون همچنان در وزارت دفاع خدمت میکند. شریک مؤسسه صادراتی اسلحه «یورکون» است که به همراه ژنرال «آوراهام اورلی» آن را تأسیس کردند.
اوری لوبرانی به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل در تهران، به جای مئیرعزری منصوب شد. به دنبال گسترش روابط ایران و مصر در اوایل دهة 1350ش. بود که همکاریهای اطلاعاتی ـ سیاسی ایران و اسرائیل کاهش یافت و دولت اسرائیل برای تحرک بخشیدن دوباره به همکاریهای دو کشور، دریافت که چارهای جز اعزام فردی برجستهتر و کارآزمودهتر به ایران ندارد. لوبرانی طی سالیان گذشته مدتها مشاور عالی بنگوریون نخستوزیر اسرائیل ـ 1948 ـ 1963م. ـ بود. برخلاف نمایندگان سابق، اوری لوبرانی نخستین فردی بود که تلاش کرد استوارنامهاش را تسلیم شاه کند. در همان حال نیز نامهای رسمی از سوی آباابان، وزیر امورخارجه اسرائیل ـ برای همتای ایرانیاش ـ عباسعلی خلعتبری ـ به همراه داشت. البته شاه برای اجتناب از اعتراض کشورهای عربی، نتوانست به طور رسمی با لوبرانی ملاقات کند. لوبرانی در آذر 1353، با همکاری ساواک و شخص نصیری، ترتیب مسافرت مخفیانه اسحاق رابین ـ نخستوزیر وقت اسرائیل ـ را به تهران فراهم آورد. لوبرانی در دورة حضورش در تهران، توانست بار دیگر روابط اسرائیل با ایران را بیش از پیش گسترش دهد.
7ـ نقش موساد در آموزش و تجهیز ساواک
هر چند از اوایل 1339ش. شاه (با حمایت و هدایت امریکا) تصمیم گرفت روابط غیررسمی سیاسی با اسرائیل برقرار کند، اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، افراد و گروههای متعددی از اسرائیل به طور پیدا و پنهان با برخی محافل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران ارتباطاتی داشته و پیشاپیش نیز مأمورانی از سوی دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی اسرائیل در بخشهایی از خاک ایران نفوذ کرده بودند. از اواسط 1333ش. نمایندگان سیاسی ـ اقتصادی اسرائیل به طور غیررسمی و گاه مخفیانه برای برخی مبادلات تجاری و بهویژه خرید نفت با محافل سیاسی ـ اقتصادی ایران تماسهایی داشتند و یکی از مهمترین افسران اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد از 1334ش. در ایران حضور داشت. بنابراین هنگامی که ساواک در اواخر 1335ش. تشکیل شد، مدتها از حضور مأموران موساد در ایران سپری میشد. برخی از این مأموران با افسران بلندپایه ارتش و فرمانداری نظامی تهران که تیمور بختیار در رأس آن بود، ارتباطاتی داشتند. البته حضور مأموران موساد در ایران نمیتوانست از نظر مأموران سیا در ایران مخفی بماند. هم، این سازمان بود که در طرح تشکیل، هدایت و راهبری بعدی ساواک نقش کلیدی داشت. اسرائیل در آن دوره روابط بسیار نزدیک و استراتژیکی با امریکا داشت و با تشویق و هدایت امریکا بود که زمینههای اصلی گسترش روابط ایران و اسرائیل فراهم شد. باز با هدایت سیا بود که به تدریج ساواک و موساد روابط تنگاتنگی با یکدیگر برقرار کردند. بدین ترتیب از همان آغازین ماههای شکلگیری و فعالیت ساواک، مأموران موساد، هر چند غیرمستقیم، در جریان اقدامات و فعالیتهای آن قرار داشتند. هنگامی که از اواسط مرداد 1339ش.، رهبران موساد و ساواک به طور رسمی با یکدیگر ملاقات کرده و راهکارهای عملی برقراری روابط را بررسی کردند، مدتها از رایزنیهای غیررسمی و مخفیانه نمایندگان و مأموران طرفین سپری شده بود. سیا در تشکیل، هدایت و راهبری مدیریتی ـ عملیاتی ساواک در سالهای نخست فعالیتش، نقشی انکارناپذیر داشت. در این میان موساد به دلیل تجارب وسیعی که در امور اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی داشت بیش از هر منبع اطلاعاتی دیگر میتوانست بر یکی از مهمترین اهداف سیا در ایران که همانا کارآمد کردن هر چه بیشتر ساواک بود یاری رساند. آموزش و تجهیز فنی و اطلاعاتی ساواک اولین گام در کارآمد کردن این سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی جدیدالتأسیس بود. گفته شده که آموزشهای سیا به رغم تمام تلاشهایی که از همان آغاز امر به کار برده بود، مورد توجه بلندپایگان و افسران ساواک قرار نگرفت. بدین ترتیب ضرورت آموزشهای بیشتر و در عین حال کارآمدتری در مواجه با دنیای پیرامون احساس میشد. در چنین شرایطی امریکا و سیا (و تا حدی انگلیسیها) از حضور نیرومند موساد در امر آموزش، تجهیز و هدایت عملیاتی ساواک استقبال کردند. حسین فردوست در خاطرات خود به گوشههایی از این موضوع اشاراتی کرده است.
فردوست درباره سطح نازل آموزشهای ساواک در آستانه دهة 1340 و تلاش او در مقام قائممقام ساواک در ارتقاء سطح آموزش نفرات این سازمان چنین اظهارنظر کرده است:
اشکال اساسی که با آن مواجه شد این بود که اجرای وظایف ساواک در ایران هیچ سابقهای نداشت و این وظایف را قبلاً شهربانی و مدتی فرمانداری نظامی (بعد از 28 مرداد) به سبک خود و به وسیلة افراد غیرمسلط انجام میداد. پس، لازم بود که این آموزش توسط سازمان اطلاعاتی و امنیتی یک کشور مسلط و با تجربه داده شود. طی 5 سالی که از تأسیس ساواک میگذشت، هیئت مستشاری امریکا آموزشهائی داده بود، که به هیچوجه کفایت نمیکرد و معلوم شد که بیش از این حاضر به همکاری نیستند (یعنی اجازه نداشتند و تعدادیشان نیز معلومات لازم را نداشتند). آموزش خود من در دورة «دفتر ویژه اطلاعات» در انگلستان نیز هر چند بسیار عالی بود، ولی برای کار دیگری بود و نه برای ساواک. لذا تصمیم گرفتم که مجدداً از انگلیسیها کمک بگیرم. در آغاز خودم و سپس با صمدیانپور و ماهوتیان به لندن رفتم. ولی این آموزشها نیز نازل بود و معلوم بود که انگلیسیها رغبتی به آموزش جدی ساواک ندارند و صراحتاً گفتند که بیش از این برایمان میسر نیست. به هر حال تشکر کردم. سپس 2 ـ 3 دوره و در هر دوره 5 یا 6 نفر را برای آموزش به امریکا فرستادم. در مراجعت مشخص شد که امریکاییها چیز به درد بخوری آموزش ندادهاند. در آن زمان، ایران، اسرائیل را به طور «دوفاکتو» به رسمیت شناخته بود و اسرائیل یک سفارتخانه غیررسمی در تهران داشت و مسئول اطلاعات آن سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود، که با تأیید محمدرضا با ساواک رابطه فعال داشت. اطلاع داشتم که تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل بسیار قوی است. زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپا و امریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بودهاند و این افراد پس از تشکیل کشور اسرائیل سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل دادهاند. لذا به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان دادم، که منجر به تأسیس اداره کل آموزش شد و سرتیپ کیوانی ریاست آن را به عهده گرفت.
یعقوب نیمرودی نماینده موساد در ایران که موضوع آموزش ساواک را راهی بسیار کارآمد برای گسترش نفوذ موساد در ایران ارزیابی میکرد، به پیشنهاد فردوست به سرعت واکنش مثبت نشان داد و مدت کوتاهی پس از آن، نخستین نیروهای ساواک برای کسب دورههای آموزشی به اسرائیل اعزام شدند. در همان حال با افزایش امکانات آموزشی ساواک در داخل کشور ترجیح داده شد استادانی از موساد به ایران فراخوانده شوند تا کار آموزش ساواک در داخل ایران نیز ادامه یابد. در این باره، کتابها و جزوات آموزشی متعددی توسط اسرائیل در اختیار ساواک قرار گرفت که به سرعت ترجمه شده و در کلاسهای آموزش مورد استفاده قرار گرفت. موفقیت زودهنگام و در عین حال کارآمد موساد در آموزش ساواک، اولین گام جدی در گسترش روابط اطلاعاتی ـ جاسوسی و امنیتی فیمابین و به تبع آن سوق داده شدن تدریجی ساواک به سوی موساد بود:
در آغاز 2 یا 3 تیم و هر تیم مرکب از حدود 10 نفر از ادارات کل عملیاتی (دوم، سوم، هشتم) برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین 1 تا 2 سال و نتیجه آموزش عالی بود. این نشان میداد که اسرائیلیها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کردهاند. سپس، ترجیح دادم که استادان اسرائیلی را به تهران بیاورم. به تدریج موارد مورد نیاز را از شخص نیمرودی میخواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت میکرد. در هر کلاس حدود 35 نفرانتخاب شده و شرکت میکردند. از استادان خواسته بودم که پس از خاتمه کلاس به ترتیب تقدم استعداد و قدرت فراگیری، لیستی به شخص من بدهند. چنین میکردند و من نفرات اول تا سوم کلاس را به عنوان استاد انتخاب میکردم تا به بقیه آموزش دهند. استادان اسرائیلی با خود کتب و مدارک آموزشی مربوطه را نیز میآوردند و این کاری بود که امریکاییها و انگلیسیها نکردند و ساواک قبلاً از این حیث در مضیقه جدی بود. این کتب ترجمه میشد و از لحاظ نظم در تدریس کمک مؤثری بود. اساتیدی که از اسرائیل آمدند و به خاطرم مانده، همه اساتید برجستهای بودند: استاد امنیتی (ضدبراندازی) ورزیدهترین فردی بود که تا آن زمان در رشته خود در اسرائیل دیده شده بود و بعدها از اداره کل هشتم شنیدم که وی به قائممقامی ریاست سازمان امنیت اسرائیل رسیده و احتمالاً باید حالا رئیس شده باشد. شاید به کمک او بود که عطارپور و سایر مأمورین ساواک پس از انقلاب در اسرائیل شغلی پیدا کردند. درس وی مسائل امنیتی و براندازی و ضدبراندازی بود، که کتاب داشت و ترجمه شد و ضمناً از درس او نیز نُتبرداری شد. استاد خطشناسی برای آموزش اداره کل پنجم آمد که بعداً توضیح خواهم داد. استاد تحقیق نیز در عالیترین سطح از اسرائیل آمد و به پیشنهاد اداره کل نهم (تحقیق) تأسیس شد. استاد اطلاعات خارجی ساواک نیز رئیس پایگاه برونمرزی اسرائیل در خوزستان بود. درباره او قبلاً توضیح دادهام و گفتم که وی حتی از نیمرودی نیز ورزیدهتر بود. در زمینه ضدجاسوسی، کاملترین آموزشی که ساواک دید پس از تشکیل اداره کل آموزش بود، که از طریق سرتیپ تاجبخش، رئیس ضداطلاعات ارتش، مطلع شدم که یک هیئت 10 نفری از افسران متخصص ضداطلاعات ارتش امریکا به تهران آمدهاند و در بین آنها ژنرال هم هست. با دعوت تاجبخش، 8 نفر را از ساواک برای آموزش به ضداطلاعات ارتش فرستادم. آموزش بینظیر بود و موجب تشکر فراوان من از تاجبخش شد. آنها یک دوره کتاب انگلیسی نیز به ساواک دادند که به سرتیپ کیوانی (مدیرکل آموزش) تحویل دادم. همان موقع برایم مشخص شد که ارتش هدف اصلی امریکاییها در ایران است و به ساواک اهمیت درجه 2 میدهند. همانطور که گفتم، هیئت مستشاری امریکا در ساواک به حدی بیفایده شده بود که عذرشان را خواستم و آنها نیز با خوشحالی رفتند. این در حالی بود که هر روز به تعداد مستشاران امریکایی ارتش اضافه میشد. مشخص بود که امریکاییها و انگلیسیها تعمداً امکانات خود را از ساواک دریغ میکنند و بیتفاوتی نشان میدهند تا ساواک هر چه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. چنین نیز شد و این عمل امریکا و انگلیس ثمرات خوبی برای اسرائیل داشت. نیمرودی همیشه با علاقه از ایران به عنوان تنها دوست اسرائیل در منطقه یاد میکرد.
به هر حال، به تدریج ساواک در زمینه آموزش به خودکفایی رسید و اساتید کافی تربیت شد، ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و گاهی از اساتید اسرائیلی دعوت به عمل میآمد و گاهی هیئتهای 5 ـ 6 نفره، در مواردی که استاد مربوطه نمیتوانست به تهران بیاید، به اسرائیل اعزام میشد.
به تدریج برخی از نفرات ساواک که آموزشهای تخصصی قابلتوجهی پشت سر گذارده بودند، در فنون کسب شده صاحبنظر شده و به مرحله استادی رسیدند و رأساً آموزش کارکنان ساواک را برعهده گرفتند و علاوه بر آن، در آموزش مأموران برخی سرویسهای اطلاعاتی منطقه هم سهیم شدند. تا جایی که موساد بر آن شد از تجارب برخی از متخصصین ساواک برای نظارت بر آموزش مأموران اطلاعاتی ـ امنیتی کشورهای خارجی در اسرائیل بهره برد.
هر چند از اوایل دهة 1340ش. ساواک در امور آموزش نفرات خود به موساد وابسته بود، اما این امر به مفهوم پایان مأموریتهای آموزشی سیا درباره ساواک نبود. تا پایان دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، گروههایی از نفرات ساواک، برخی از آموزشهای خود را در پایگاههای سیا در امریکا طی میکردند. بنا به نوشته بوندارفسکی:
روزنامه «اینترنیشنل هرالد تریبون» اعترافات و اقاریر زیادی را درباره چگونگی نقش «سیا» و اسرائیلیها در ساواک شاه، نقل کرده که یکی از جالبترین آنها اعتراف جس لیف کارمند سابق سیا و کارشناس مسائل ایران است. او میگوید ساواک مستقیماً به دست امریکاییها ایجاد شد. یکی از کارکنان بلندپایه «سیا» شیوههای مدرن شکنجه زندانیان را به ساواکیها تعلیم میداد. سمینارهای خاصی تشکیل میشد که به بررسی و تعلیم تکنیک شکنجه اختصاص داشت. لیف میگوید که امریکاییها ساواک را با «تجربه» نازیهای هیتلری که قربانیان خود را در سالهای دومین جنگ جهانی به شیوههای مختلف شکنجه میدادند، آشنا کردند...
«سیا» در تأسیس ساواک ـ این دستگاه عظیم تضییق و ترور ـ رهبری مستقیم داشت. از همان لحظه تشکیل ساواک در سال 1957، عمال آن توسط کارکنان «سیا» آموزش میدیدند و مجهز میشدند و رهنمود میگرفتند. در اواخر سال 1978 سخنگوی وزارت خارجه امریکا تأیید کرد که 175 تن از کارکنان ساواک در پایگاه مخصوص «سیا» در ماکلین ـ مرکز ویرجینیا ـ دوره تعلیماتی میگذرانند. البته باید گفت که سال 1978 از این لحاظ «کمبار» بود، زیرا سالهای پیش از آن، در هر دورة پنج ساله «پالایشگاه ویرجینیا»ی «سیا» به طور متوسط 455 تن از عمال ساواک تعلیم میدیدند.
موساد در زمینههای مختلف آموزشهایی در اختیار ساواک قرار میداد که مهمترین آن روشهای برخورد با مخالفان سیاسی حکومت و گروههای مختلف چریکی و برانداز بود. روشهای کارآمد تحقیق و بازجویی از مخالفان و زندانیان، بخش مهمی از آموزشهای موساد به ساواک محسوب میشد. برخی از مهمترین شکنجهگران ساواک دورههای آموزشی شکنجه را زیرنظر متخصصان اسرائیلی فراگرفته بودند و در موارد متعدد مأموران موساد در زندانها و بازداشتگاههای ساواک حضور مییافتند تا به طور عملی و مستند آموختههای خود را به کارآموزان در ساواک انتقال دهند.
ساواک از اوایل دهة 1340ش. تقریباً در تمام مسائل آموزشی خود به آموزههای استادان و متخصصان موساد وابسته شد. ضمن آنکه در موارد مشخص، کلاسهای آموزش منظمی از سوی موساد برای نفرات ساواک برگزار میشد، هرگاه موارد خاصی پیش میآمد متخصصینی از موساد روانه ایران میشدند تا همپیمانان استراتژیک خود را در ساواک آموزش دهند.ساواک هم هر از گاه آخرین نیازهای آموزشی خود را در اختیار مأموران موساد قرار میداد تا بر اساس برنامههای اعلام شده، کارشناسان و متخصصین مربوطه را همراه با تجهیزات مورد نیاز برای ساواک ارسال دارد. برای نمونه در دی 1355، ساواک برای مقابله با گروههای چریکی و مبارزان مسلح تقاضاهای آموزشی خود را به شرح زیر برای موساد ارسال کرد:
1ـ شناسایی انواع منفجرهها که در خرابکاریهای ابتکاری از سال 1970 [1349] تاکنون در اختیار خرابکاران قرار داشته است (در حدود امکانات)
2ـ نحوه مسلح کردن و آزاد کردن ماسورههای کوچک که در پاکات پستی (منفجر شونده) به کار میرود ضمن شناسایی مواد منفجره مربوطه داخل پاکات
3ـ نحوة خرابکاری در کشتیها (از داخل آب با وسایل غواصی)
4ـ شناسایی و بازدید انواع وسایل و مواد منفجره که دارای حجم کم و قدرت انفجار فوقالعاده است (مکانیزم و نحوة عمل)
5ـ شناسایی و بازدید انواع وسایلی که از طریق راه دوره منفجر میگردد. (صوتی)
همچنین فیلمهای آموزشی متعددی از سوی موساد برای ساواک ارسال میشد که به تناسب موضوع و محتوایی که داشت در اختیار نفرات ذیربط در بخشهای مختلف ساواک قرار داده میشد.موساد علاوه بر آموزش، تجهیزات الکترونیکی، اسلحه، کتاب، نشریات آموزشی و لوازم دیگری که ساواک برای فعالیتهای متعدد خود نیاز داشت در اختیار آن قرار داد. از جمله تجهیزاتی که پس از آغاز مبارزات چریکی و گسترش درگیریهای درون شهری در میان فهرست سفارشات ساواک از اسرائیل جای گرفت اسلحه یوزی بود. از اواخر دهة 1340 تا پایان دوران سلطنت پهلوی، صدها قبضه از این اسلحه که مسلسلی سبک و خودکار بود از اسرائیل وارد شد.اسرائیل و موساد در تجهیز ساواک با وسایل روزآمد اطلاعاتی ـ جاسوسی و فنی و نظامی نقش مهمی داشتند. بر اساس اسناد و مدارک به ندرت میتوان مواردی یافت که اسرائیل تجهیزات موردنیاز ساواک را در اختیار این سازمان قرار نداده باشد.
8ـ طرح کریستال (بلور)
با تشکیل دولت اسرائیل، کشمکش بین این دولت با کشورهای اسلامی عرب آغاز شد. گسترش روابط امریکائیها با حکومت پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 1332 منجر به شناسایی دوفاکتو اسرائیل از سوی ایران شد و ایران آشکارا در مقابل سیاستهای ضداسرائیلی کشورهای عربی قرار گرفت. اسرائیل از همان آغاز آشکار ساخت که در درجه اول برآنست تا از روابط خود با ایران در برابر جهان عرب سود جوید. حکومت ایران هم هماهنگ با منافع غرب و امریکا در منطقه، از رابطه با اسرائیل و بهویژه موضعگیری مشترک بر ضد کشورهای اسلامی ـ عربی استقبال کرد. شاه در دهة 1330ش. رابطة سیاسیاش را با کشورهای اسلامی عرب تیره کرده بود و در دهة 1340ش. آماده بود تا با گسترش رابطه با اسرائیل، در رقابت با کشورهای عرب موضع جدیتری اتخاذ کند. این در حالی بود که مردم ایران، سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل را محکوم میکردند، مردم، روابط ایران و اسرائیل را در راستای منافع ملی کشور تشخیص نمیدادند. در چنین شرایطی، موساد پس از چند سال حضور در ایران و روابط نزدیکی که با ساواک داشت، درصدد برآمد با یاری جستن از ساواک و امکانات بالقوه و بالفعل آن، فعالیت مشترک انسجامیافتهای بر ضد اهداف اطلاعاتی ـ جاسوسی کشورهای عربی مخالف اسرائیل آغاز کند. بدین ترتیب، مقدمات فعالیت مشترک موساد و ساواک در طرح کریستال از اواخر 1344ش./ ژانویه 1966 بین رؤسای دو سرویس، مهیا شد و تصمیم گرفته شد برای آغاز فعالیت، کمیته اجرایی مرکب از نمایندگان اداره کل دوم و اداره کل هشتم ساواک و نیز نمایندگان موساد در تهران تشکیل شود. اما هنگامی که این طرح در اختیار اداره کل سوم ساواک قرار گرفت، اجرای آن برخلاف مصالح ساواک ارزیابی گردید. به عقیده اداره کل سوم ساواک این طرح تداخل وظایف ادارات کل دوم، سوم و هشتم ساواک را در پی داشته و به نفوذ عوامل و مأموران موساد در بخشهای مهمی از دوایر اطلاعاتی و امنیتی ساواک که مغایر با اصول حفاظتی پذیرفته شده این سازمان بود، میانجامید. اداره کل دوم ساواک نیز هشدار میداد که به پیمان مشترک موساد و ساواک در چارچوب طرح کریستال نمیتوان اعتماد داشت، زیرا:
با امکانات وسیعی که دوستان زیتون از نظر رهبران عملیات ورزیده و کادر تعلیم یافته و بودجه کافی و سایر موارد در اختیار دارند این امکان نیز وجود دارد که پس از ورود عوامل و مأمورین استخدام شده به کشور هدف دوستان زیتون مأمور موردنظر را در اختیار گفته و بدون همکاری با ساواک از او استفاده نمایند. خصوصاً در کشورهایی که همجوار کشور زیتون بوده و عوامل دیگر ساواک هم در این مورد قادر به کنترل عملیات آنان نمیباشند.
در نهایت اداره کل دوم ساواک تصریح کرد که به دلیل واقع شدن مرکز فعالیت «طرح کریستال» در ایران، امتیازات ویژه در اختیار موساد قرار خواهد گرفت اما تبعات سوء ناشی از شکست فعالیت پنهانی، دامنگیر حکومت ایران خواهد شد و به رغم تمام فوایدی که برای موساد و اسرائیل خواهد داشت، «نامی از کشور زیتون [اسرائیل] برده نخواهد شد.»
با این حال گزارش اداره کل دوم ساواک مورد توجه مقامات بلندپایه ساواک قرار نگرفت و نصیری دستور داد مذاکرات برای نیل به توافق نهایی در چارچوب طرح کریستال ادامه یابد. در خرداد 1345 مذاکرات ادامه یافت و متن نهایی همکاری دو سرویس در اوایل تیر 1345 مورد تأیید طرفین قرار گرفت. در توافقنامه نهایی، هزینه اجرای طرح مشترکاً برعهده هر دو سرویس نهاده شد و سه کشور عراق، سوریه و مصر به عنوان کشورهای هدف تعیین گردید.
همکاری موساد و ساواک در قالب طرح کریستال مدت کوتاهی پس از امضای توافقنامه نهایی آغاز شد و چنانکه از اسناد و مدارک برمیآید رهبری و هدایت کلی عملیات با موساد بود. در بسیاری از موارد مأموران موساد، سوژههای مطلوب را که در ایران مییافتند، شناسایی میکردند و سپس با ارائه اطلاعاتی درباره پیشینه و راههای بهرهگیری از آنها در اهداف اطلاعاتی ـ عملیاتی در کشور هدف، آنها را با امکانات فراوانی که ساواک در اختیارشان قرار داده بود، به خدمت میگرفتند. هر چند توافقنامه «کریستال» طرفین را ملزم میساخت که در سه کشور مصر، سوریه و عراق اقدام به استخدام جاسوس و خبرچین کنند، اما در سالهای آتی، گستره فعالیت به برخی کشورهای عربی دیگر نیز (نظیر حوزه خلیج فارس) کشیده شد و در حیطه عمل، بیشترین فعالیتها در عراق متمرکز شد. بسیاری از اتباع کشورهای عربی ملیتهای دوگانه ایرانی و عربی داشتند و بسیاری از آنان در ایران ساکن بودند، در مواردی نیز اقوام، آشنایان و نزدیکانشان در کشورهای عربی هدف سکونت داشتند. این دسته از اعراب که تعدادشان کم هم نبود، در بخشهای جنوبی و غربی ایران حضور چشمگیری داشتند و بیش از هر منبع اطلاعاتی دیگر میتوانستند در طرح کریستال مؤثر واقع شوند. در سراسر مناطق غربی و جنوبی ایران، خانوادههای پرشمار کرد و عرب زبانی زندگی میکردند که در کشورهای هدف هم دارای علایقی بودند.
اتباع بسیاری از کشورهای هدف با مقاصد مختلف اقتصادی، تجاری و فرهنگی مکرراً از ایران دیدار میکردند و این گروه که گاه در میان مقامات سیاسی کشورهای هدف هم دارای نفوذ و اعتباری بودند، برای مقاصد تعیین شده در طرح کریستال مؤثر میافتادند. با این احوال به کارگیری اتباع کشورهای هدف صرفاً به کسانی که با ایران ارتباطاتی داشتند محدود نشد و دو سرویس تلاشهای گستردهای داشتند تا از اتباع کشورهای هدف در سایر کشورهای جهان نیز بهره گیرند.
از جمله مهمترین گروههایی که برای بهرهگیری در طرح کریستال مورد توجه جدی دو سرویس قرار گرفتند نظامیان و نیروهای امنیتی کشورهای هدف بودند که طی دوران فعالیت پروژه کریستال در حد مطلوب مورد استفاده قرار گرفتند. گروههای دیگری که مورد توجه قرار گرفتند دانشجویانی بودند که در ایران و یاکشورهای عربی به تحصیل مشغول بودند. هر چند در توافقنامه نهایی تصریح شده بود که از اعضای نمایندگیهای سیاسی و دیپلماتهای کشورهای هدف در طرح مشترک بهرهای گرفته نشود، اما طی سالهای بعد این موضوع به تدریج نادیده گرفته شد و در موارد متعددی هر دو سرویس به بهرهگیری از گروه سیاسی ـ دیپلماتیک کشورهای هدف هم تمایل نشان دادند.
در میان کشورهای عربی نیز، عراق از مهمترین اهداف اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی مشترک ساواک و موساد محسوب میشد و به تبع آن بیشترین اهداف و سرمایهگذاریهای اطلاعاتی ـ جاسوسی هم بر ضد آن کشور صورت میگرفت. بسیاری از جاسوسان مشترک ساواک و موساد راهی عراق میشدند و در همان حال مأموران ساواک در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی و اقتصادی اخبار و دیدگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی قابل اعتنایی در اختیار سرویس اسرائیلی قرار میدادند. بر اساس دادههای اطلاعاتی ـ جاسوسی از این نوع بود که دو سرویس تحرکات و اقدامات سیاسی، نظامی، امنیتی و ... عراق را تحت مراقبت قرار داده، برای مواجه احتمالی با آن چارهاندیشی میکردند. پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی دو سرویس در سراسر مرزهای غربی و جنوبی ایران، همگام با اخبار و اطلاعاتی که از سوی خبرچینان اعزامی به عراق میرسید، همواره دادههای اطلاعاتی طرفین را روزآمد میکردند.
9ـ تبادل اطلاعات
علاوه بر مأموران و نشانهای مشترک ساواک و موساد در کشورهای هدف هر دو سرویس معمولاً مأموران دیگری نیز در اختیار داشتند که در کشورهای مختلف به دور از اطلاع و آگاهی دیگری در امور محوله اطلاعاتی ـ جاسوسی و نظایر آن فعال بودند و دو سرویس ترجیح میدادند هویت این مأموران مخفی بماند. بدین ترتیب در شرایطی که هر دو سرویس میدانستند هر یک از طرفین چنین مأمورانی در اختیار دارند اصرار چندانی جهت آگاهی از هویت آنان نشان نمیدادند. چنانکه از اسناد برجای مانده ساواک برمیآید در موارد متعدد موساد تقاضا کرده است برای برخی موارد اطلاعاتی، ساواک هویت مأمورانش را در کشورهای مختلف به مأموران آن سرویس بشناساند. اما کارشناسان ساواک هشدار میدادند که شناسایی اینگونه مأموران از سوی موساد متضمن اثرات سوئی برای ساواک خواهد بود. در چنین شرایطی بود که دو سرویس ترجیح میدادند برای تأمین نیازهای اطلاعاتی خود به تبادل اطلاعات روی بیاورند. بدین ترتیب بود که در میان مجموعه همکاریهای ساواک و موساد، موضوع تبادل اطلاعات، مورد علاقه طرفین بود. معمولاً هر یک از دو سرویس نیازهای اطلاعاتی خود را به صورت کتبی و گاه شفاهی در اختیار دیگری قرار میدادند و بر اساس آن، یافتههای اطلاعاتی ـ جاسوسی میان دو سرویس مبادله میشد. در این میان موساد مشتاق بود مأموران ساواک را درباره چگونگی جمعآوری اطلاعات از کشورهای عربی (و در درجة اول عراق، لبنان و سوریه) آموزش دهد. اما کارشناسان اداره دوم ساواک (جمعآوری اطلاعات خارجی) به تماس مستقیم مأموران خود در نمایندگیهای کشورهای عربی با مأموران و نمایندگان موساد تمایلی نداشتند و ترجیح میدادند موساد تجارب و اطلاعات خود را مستقیماً در اختیار مسئولان ساواک و یا آن اداره کل در تهران قرار دهد تا ساواک رأساً نمایندگیهای خود را در کشورهای عربی توجیه کند.
هر یک از دو سرویس (ساواک و موساد) از طریق نمایندگیهای خود در تلآویو و تهران آخرین یافتههای اطلاعاتی خود را در اختیار دیگری قرار میدادند. معمولاً اطلاعات مورد علاقه طرفین از طریق پست ویژه به نمایندگی سرویس مربوطه در پایتخت هر دو کشور ارسال میشد و سپس در اختیار مسئولان امر قرار میگرفت.
اخبار و اطلاعاتی که در چارچوب همکاری مشترک دو سرویس مبادله میشد از سوی کارشناسان مربوطه مورد ارزیابی قرار میگرفت و بر اساس میزان اعتبار و ارزشی که داشت درجهبندی اطلاعاتی ـ موضوعی میشد تا بر حسب موضوع مورد استفاده قرار گیرد.
در دوران شدت یافتن درگیریها و کشمکشهای سیاسی ـ نظامی اسرائیل با کشورهای عربی، اطلاعات و اخباری که مأموران ساواک درباره موضعگیری، تواناییهای نظامی، اقتصادی و تحرکات نظامی و ... کشورهای عربی درگیر با اسرائیل در اختیار موساد قرار میدادند، مفید و کارساز بود.
از جمله طی جنگهای سالهای 1967م./1346ش. و 1973م./1352ش. اعراب و اسرائیل، مأموران و نمایندگیهای ساواک در کشورهای عربی، اطلاعات باارزشی از توان نظامی، تحرکات و تصمیمات سیاسی، نقل و انتقالات نظامی کشورهای عربی درگیر با اسرائیل به موساد عرضه داشتند. ساواک در گزارشی تحت عنوان «اخباری که با سرویس زیتون [اسرائیل] مبادله شده است» به مجموعه اطلاعاتی که طی جنگ اخیر درباره موقعیت و تحرکات سیاسی ـ نظامی کشورهای عربی درگیر با اسرائیل به موساد ارائه داده است، چنین اشاره میکند:
1ـ عربستان سعودی آمادگی خود را برای کمک به مصر به رئیسجمهوری آن کشور اطلاع داده است، ولی از طرف انورالسادات تاکنون تقاضایی نشده است.
2ـ دولت اردن دیر یا زود وارد جنگ خواهد شد و بدین ترتیب نیروهای عربستان سعودی در آن کشور، به مقابله با اسرائیل کشانده خواهند شد.
3ـ عدهای از مردم سوریه، از نتیجه جنگ مصر و سوریه با اسرائیل، با غرور زایدالوصفی کار اسرائیل را تمام شده میدانند، ولی عدهای دیگر معتقدند که باید در انتظار نتایج کلی جنگ در روزهای آینده بود.
4ـ دستور آمادهباش فوری به ارتش اردن، از طرف اعلیحضرت ملک حسین پس از تماس تلفنی با رؤسای جمهوری مصر و سوریه در تاریخ 14/7/1352 صادر گردید.
5ـ در 14/7/1352 پادشاه اردن به نخستوزیر، وزیر دفاع، فرمانده کل نیروهای مسلح، رئیس ستاد ارتش و سایر مقامات مسئول، دستوراتی در مورد بررسی دقیق اوضاع دو جبهه و تماس مستمر با ردههای مسئول به منظور کسب اطلاعات لازم از دو کشور مصر و سوریه داد.
6ـ عبور ارتش مصر از کانال سوئز، امید مردم مصر را به پیروزی در جنگ تقویت نموده است. اوضاع قاهره عادی است [و] بنزین، شکر و چای جیرهبندی و مدارس تعطیل گردیده است. عبور نیروهای مصر از کانال سوئز ادامه دارد.
7ـ روحیه افراد ارتش سوریه قوی است. این حالت ناشی از ترس از شکست در مقابل دشمن و اسارت و کشته شدن میباشد. قرار است در آینده، عدهای از فدائیان فلسطین به ارتشهای سوریه و اردن ملحق شوند.
8ـ بعد از شروع جنگ میان اعراب و اسرائیل، ارتش کویت نیز به حالت آماده باش درآمده است. پادگان فرماندهی کل ارتش کویت در خاموشی به سر میبرد و نقل و انتقالات و پرواز هلیکوپترها در این پادگان، هنگام شب ادامه دارد.
9ـ طبق اظهارات زعیم شلاش (تبعه سوریه مقیم کویت که در قسمت توپخانه این کشور به خدمت اشتغال دارد) در تاریخ 14/7/1352 دولت عراق از ترس حمله اسرائیل به این کشور، نیروهای خود را از مرزهای ایران و کویت به سمت شمال عراق منتقل نموده است.
10ـ در شب 14/7/1352 به دستور نیروی هوایی کویت، دو بلوک از مهمانخانههای دولتی صلیبیات کویت در اختیار افراد نظامی مصر و سوریه که به این کشور آمدهاند، قرار گرفته است.
11ـ در ساعت 30/22 مورخ 15/7/1352 به دستور نیروی هوایی کویت، دو بلوک از مهمانخانههای دولتی صلیبیات کویت در اختیار افراد نظامی مصر و سوریه که به این کشور آمدهاند، قرار گرفته است.
12ـ در شب مورخ 16/7/1352 تعداد یک صد نفر سرباز کویتی دیگر نیز به جبهه جنگ مصر و اسرائیل اعزام گردیدهاند.
13ـ در تاریخ 14/7/1352 یکی از دکترهای مصری اظهار داشت: «دولت مصر از کویت تقاضای دریافت خون نموده است. قرار بوده در تاریخ 15/7/1352 مقدار خون موردنظر؛ به مصر ارسال شود.»
14ـ کلیه دکترهای کویتی و آنهایی که تبعه سایر کشورهای عربی، ولی مقیم کویت میباشند، به خدمت احضار شدهاند.
15ـ بیمارستان الصباح کویت، آماده برای پذیرش آسیبدیدگان جبهه جنگ مصر با اسرائیل شده است.
16ـ اعلیحضرت ملک حسین روز 17/7/1352 در جلسه شورای عالی دفاع غیرنظامی حضور یافت و دستوراتی به مقامات اسرائیل داد.
17ـ در روز اول جنگ اعراب و اسرائیل، دو اسکادران از هواپیماهای عراق در عملیات شرکت داشت و لشکر یکم و سوم عراق، در اختیار سوریه گذارده شد.
18ـ الجزایر دو لشکر در اختیار مصر قرار خواهد داد که شامل پیادهنظام و نیروی زرهی و توپخانه است.
19ـ ساعت 8 صبح 17/7/1352 در حدود بیست کامیون حامل بمبهای سنگین که حفاظت و استتار نداشته و متعلق به نیروی هوایی مصر بودند، در مسیر حلوان ـ قاهره که به طرف شمال در حرکت بودند مشاهده شده است.
20ـ در روز 17/7/1352 حفاظت از مراکز نظامی و پادگانها در مصر، شدت یافته است و اعلامیههای نظامی مصر نشان میدهد که نیروهای این کشور نسبت به واحدهای اسرائیل در وضع بهتری قرار دارند. پارهای محافل معتقدند که هدف مصر این است که با وارد آوردن ضربه به اسرائیل و اشغال قسمتی از صحرای سینا، از موضع قدرت به حل بحران بپردازند.
21ـ واحدهایی از ارتش عراق که بیشتر از یک تیپ زرهی تخمین شده شده، در 16/7/1352 به سوریه اعزام گریدند.
22ـ مصر از بعضی از کشورهای عربی مانند لیبی، عراق و الجزایر خواسته است موشکهای سام 6 و رادار و بیسیم در اختیار مصر قرار دهند. این موضوع مورد موافقت سه کشور فوق قرار گرفته است.
23ـ اردن درحال حاضر (18/7/1352) قسمت اعظم نیروهای مسلح خود را در شمال، در برابر جبهه اسرائیل مستقر نموده و در نظر ندارد علیه اسرائیل وارد جنگ شود. لیکن نگرانی اردن از این جهت است که اسرائیل بخواهد با اشغال مناطق شمالی اردن، از این طریق نیروهای سوریه را در «جولان» مورد حمله قرار دهد. در این صورت اردن، ناچار است در جنگ وارد شود.
24ـ تا زمانی که «جولان» در دست اسرائیل قرار دارد، اردن داخل جنگ علیه اسرائیل نخواهد شد، لیکن به محض سقوط ارتفاعات جولان به دست نیروهای سوریه، اردن نیز جبهه سوم را خواهد گشود.
25ـ در 18/7/1352 در حدود یک صد کامیون که متعلق به بخش خصوصی بودند، در خدمت ارتش، وسایل و ذخایر پادگانهای مصر در اطراف اسوان را به جبهه منتقل نمودند.
26ـ تا 19/7/1352 تلفات ارتش مصر زیاد بوده، به طوری که تعدادی از هتلهای قاهره برای زخمیهای جنگی اختصاص داده شده است.
27ـ در 17/7/1352 مصر قسمتی از پایگاههای متحرک موشکهای سام ـ 6 را به قسمت شرق کانال سوئز، با موفقیت منتقل نموده است و سعی میکند پایگاههای ثابت سام ـ 2 و سام ـ 3 را نیز به صحرای سینا منتقل نماید. حمله هوایی اسرائیل به «پرت سعید» قبل از این تاریخ، در حقیقت به منظور جلوگیری از انتقال این پایگاهها بوده است.
28ـ اکثر هواپیماهای نیروی هوایی اردن به پایگاه «التبوک» واقع در شمال عربستان سعودی منتقل شده و به حال آمادهباش به سر میبرند.
29ـ یگانهای توپخانه کویت، آماده عزیمت به جبهه جنگ سوریه و اسرائیل شدند.
30ـ نیروهای عراقی در 17/7/52[13] مرکب از 16 تا 18 هزار سرباز و یکصد ارابه تانک و 3 الی 4 اسکادران میگ 31 وارد سوریه شدند.
31ـ واحدهای سنگینی از نیروهای عربستان سعودی با تجهیزات و ساز و برگ نظامی در 19/7/52[13] از پایگاه التبوک به سوریه اعزام شدند.
32ـ پادشاه اردن روزهای 14 و 15/7/52[13] به طور محرمانه به قاهره و دمشق عزیمت و با رؤسای جمهوری دو کشور مذاکراتی انجام داده است.
33ـ به دنبال اعلام حالت آمادهباش در اردن (19/7/52) کلیه خودروهای باری و اتوبوسهای شهری در آن کشور، جهت بهرهبرداریهای نظام، از صاحبان آنها مصادره گردیده است.
34ـ کابینه کویت ساعت 00/9 روز 21/7/1352 تشکیل جلسه داد و تصمیم گفته شد یک یگان مختلط، از طریق عراق به سوریه اعزام گردد.
35ـ به طور کلی، در وقایع جنگ کنونی ناباوری مردم مصر، تدریجاً جای خود را به نوعی اعتماد به نفس داده، معهذا هنوز عدهای همه حرفهای رادیوهای سوریه و مصر را قبول ندارند.
36ـ بر اثر وقایع جاری، بار دیگر بین ارتش لبنان و فدائیان در منطقه جنوب لبنان تصادماتی روی داده است.
37ـ قرار است لبنان نیروهای نظامی خود را از مواضع مرزی اسرائیل، به داخل کشور منتقل سازد تا در صورت حمله اسرائیل، فقط فدائیان که به جنگ مشغول خواهند شد، سرکوب گردند.
38ـ سوریه با داشتن نیروی انسانی بیشتر در مقابل اسرائیل، از سیستم دفاعی شورویها که عبارت از ایجاد خطوط دفاعی متعدد میباشد، استفاده میکند. تا 21/7/52[13] بقایای خط اول دفاعی شدیداً در حال مقاومت بوده است. خطوط دفاعی بعدی (احتمالاً دو خط دفاعی) خود را برای مراحل آینده جنگ با اسرائیل آماده میکند.
39ـ واحدهای ارتش اردن که رسماً خبر اعزام آنها به سوریه در 21/7/1352 اعلام شد، قبلاً به جبهه سوریه اعزام شده بودند. گفته میشود که استعداد این واحدها در حدود یک تیپ زرهی است.
از اقدامات مشترک موساد و ساواک برگزاری سمینار و کنفرانسهای دوجانبه درباره مسائل و مباحث مورد علاقه طرفین در ایران و اسرائیل بود.
بر اساس اسناد موجود، موضوع برخی از این سمینارها به سیاستهای شوروی در خاورمیانه و کشورهای عربی و تلاشهای آن کشور برای گسترش و نفوذ سیاسی، نظامی در کشورهای افریقایی مربوط میشد. بررسی اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و نظامی برخی کشورهای خاورمیانه و افریقا که به نوعی در تضاد با سیاست ایران و اسرائیل بود و یا ارتباط دوستانهای با آنها داشتند، از دیگر موضوعات مطروحه در این سمینارها بود.
10ـ همکاری مشترک ساواک و موساد با سرویسهای دیگر
از اوایل دهة 1340ش. هم زمان با گسترش روابط ساواک و موساد، سازمان سیا به طور غیرمستقیم تمهیداتی به کار برد تا بخشی از وظایفش در رابطه با ساواک برعهده موساد نهاده شود.بسیاری از اقدامات مشترک اطلاعاتی دو سرویس در منطقه خاورمیانه و افریقا که گاه با همکاری سرویسهای اطلاعاتی سایر کشورها بود، با حسن مساعدت و همراهی سیا صورت میگرفت.
از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی خاورمیانه که با ساواک و موساد رابطه داشت، سرویس امنیت ملی ترکیه (TNSS) بود. این روابط سهجانبه که به زودی به «نیزه سه سر» (Trident) شهرت یافت در مسیر اهداف میثاق حاشیهای اسرائیل بود. ترکیه اولین کشور خاورمیانه بود که به صورت رسمی روابط سیاسی و دیپلماتیک با اسرائیل (1949م.) برقرار ساخت و به دنبال آن همکاری نزدیکی بین موساد و TNSS به وجود آمد. چنانکه از منابع موجود برمیآید طی ماههای پایانی سال 1958م. و اوایل سال 1959م. که مقارن با سالهای نخست تأسیس ساواک و برقراری تدریجی روابط آن با موساد بود، نخستین پایههای برقراری روابط سهجانبه میان ساواک، موساد و TNSS بنیان نهاده شد که مهمترین هدف آن جلوگیری از نفوذ شوروی و مقابله با کشورهای عربی تندرو مخالف اسرائیل و مخالف حکومت ایران بود. در این میان موساد و سرویس امنیت ملی ترکیه، بیش از ساواک از این همکاری مشترک سود میبردند. موساد متعهد شده بود اطلاعات مربوط به فعالیت طرفداران شوروی در ترکیه و سایر مخالفان حکومت ترکیه در خاورمیانه را در اختیار TNSS قرار دهد. در همان حال TNSS موافقت کرد اطلاعات مربوط به مقاصد سیاسی نظامی کشورهای عربی بر ضد اسرائیل را به موساد ارائه دهد. بدین ترتیب بیشترین فعالیت سازمان سهجانبه «نیزه سه سر» تبادل اطلاعات میان این سرویسها در زمینههای مورد علاقه طرفین متمرکز شده بود. گفتنی است ائتلاف نیزه سه سر تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی به فعالیت خود ادامه میداد. با این احوال ساواک ترجیح میداد بیشترین همکاری اطلاعاتی امنیتی خود را با اسرائیل و موساد خارج از سازمان نیزه سه سر انجام دهد.
سازمان نیزه سه سر دارای چند کمیته و یک شورا بود و علاوه بر تماس دایم و جلسات ادواری نمایندگان سه سرویس، رؤسای سه سرویس هر شش ماه یک بار سمینارها و جلساتی تشکیل میدادند و درباره مسائل مورد علاقه طرفین به بحث و تبادل نظر میپرداختند.
کشور دیگری که سرویس اطلاعاتی آن روابط اطلاعاتی ـ امنیتی مشترکی با موساد و ساواک داشت، اتیوپی در افریقا بود. شایان گفتن است که هایله سلاسی پادشاه این کشور روابط نزدیکی با ایران و اسرائیل داشت. هرچند روابط اطلاعاتی ـ امنیتی اتیوپی با ایران و اسرائیل گسترش قابلتوجهی نیافت، اما سرویس اطلاعاتی آن کشور هر ساله حداقل یک کنفرانس مشترک با موساد و ساواک برگزار میکرد. این کنفرانس که هر ساله در یکی از کشورهای عضو برگزار میشد دارای سه کمیته و یک شورا بود و هدف اصلی آن تبادل اطلاعات میان سه سرویس در زمینههای مختلف اطلاعاتی ـ امنیتی مورد علاقه طرفین بود.
11ـ بهرهبرداریهای یکجانبه
چنانکه از اسناد و مدارک موجود برمیآید برخلاف نمایندگی سرویس موساد در ایران که از آزادی عمل و فعالیت اطلاعاتی گستردهای برخوردار بود و برای کسب اطلاعات لازم از مراجع مختلف کمتر دچار محدودیت بود، نمایندگی ساواک در اسرائیل به ندرت امکان مییافت جز مراجع رسمی اطلاعاتی موساد که هر از گاه اخبار و اطلاعات دلخواه را در اختیار او قرار میدادند از منابع دیگری کسب خبر کند. نیز نمایندگی ساواک در اسرائیل برای ارسال اخبار و اطلاعات مکتسبه و تنظیمی خود برای مقامات ساواک در ایران دچار محدودیتهایی بود و اطلاعات ارسالی آن از سوی مأموران موساد کنترل میشد. موساد همواره تلاش میکرد نمایندگی ساواک را در اسرائیل به طور انحصاری تغذیه کند و امکان دسترسی مستقلانه آن به منابع اطلاعاتی دیگر به حداقل برسد. مهمتر از آن محتوای اطلاعات ارائه شده به نمایندگی ساواک در اسرائیل بود. بنا به گزارش نمایندگی ساواک، بسیاری از اطلاعات، پیش از آنکه در اختیار نماینده ساواک قرار گیرد در نشریات پرتیراژ و مهم اسرائیل به چاپ رسیده و منتشر میشد. نماینده ساواک در اسرائیل شکایت میکند که محتوای بسیاری از جلسات محرمانه وی با نمایندگان موساد در نشریات این کشور به چاپ میرسد نمایندگی ساواک تصریح میکند که حضور او در اسرائیل و ارتباطش با نمایندگان موساد در آن کشور سودمندی درخوری ندارد.
دیگر نارضایتی کارشناسان و مقامات ساواک از موساد در مورد بهرهگیری یک سویه و انحصاری آن از جاسوسان و خبرچینان مشترک دو سرویس در چارچوب طرح کریستال بود. در موارد متعدد نمایندگان ساواک هشدار میدادند که مأموران به کار گرفته شده در کشورهای هدف توجه چندانی به نیازهای اطلاعاتی ساواک نشان نمیدهند و اخبار و اطلاعات ارائه شده از سوی آنان اساساً در راستای اهداف اطلاعاتی موساد مورد استفاده قرار میگیرد.
12ـ همکاریهای نظامی ـ تسلیحاتی و اقتصادی
چنانکه پیش از این هم آمد، روابط رژیم پهلوی با اسرائیل به حیطه خاصی محدود نبود و در تمام شئون اقتصادی، تجاری، نظامی، فرهنگی و سیاسی گسترش یافت. در این میان روابط اطلاعاتی ـ امنیتی دو کشور در تسهیل روابط طرفین مؤثر افتاد.
در روابط نظامی و تسلیحاتی دو کشور، موساد و ساواک مهمترین حلقههای اتصال و تماس نمایندگان آنها محسوب میشدند. اطلاعات مربوط به مسائل نظامی و تسلیحاتی اسرائیل از طریق نمایندگان و مأموران موساد در اختیار ایران قرار میگرفت. هر چند دو کشور در زمینه روابط نظامی و تسلیحاتی در سطح امیران ارتش و نمایندگان سیاسی ارتباطات گستردهای داشتند اما در موارد بسیاری، مقدمات و تمهیدات لازم برای روابط طرفین از سوی سرویسهای اطلاعاتی دو کشور تسهیل میشد. علاوه بر اینکه بسیاری از تجهیزات نظامی و لجستیکی ساواک توسط اسرائیل و موساد تأمین میشد، اسرائیل برای فروش تسلیحات نظامی به ایران عمدتاً از طریق نمایندگان موساد تماس میگرفت. گسترش روابط نظامی و تسلیحاتی دو کشور تابعی از روابط سیاسی ـ امنیتی و اطلاعاتی طرفین در منطقه بود. دو سرویس در دیدار مقامات نظامی دو کشور نقش قابلتوجهی داشتند؛ در عین حال، موساد در معرفی سلاح و جنگافزارهای اسرائیلی به مقامات نظامی و سیاسی ایران (از طریق ساواک) بیشترین نقش را برعهده داشت.
از اوایل دهة 1340، علاوه بر این که اسرائیل تجهیزات نظامی به ایران صادر میکرد، بین دو کشور پیمانهای همکاری نظامی و طرحهایی برای تولید تجهیزات نظامی و موشکی به امضاء رسید. و امریکا نیز گسترش روابط و همکاریهای نظامی و تسلیحاتی بین ایران و اسرائیل را تشویق میکرد.
در اواخر دهة 1330ش. روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ساواک با موساد گسترش یافت و همکاری دو سرویس در تسهیل صدور نفت ایران به اسرائیل مؤثر افتاد. با تمهیدات مشترک دو سرویس، مقامات اقتصادی، سیاسی و نفتی اسرائیل از ایران دیدن کردند و با مقامات ایرانی و از جمله شخص شاه ملاقات نمودند. اسرائیل در اقتصاد کشاورزی ایران نیز فعال بود و برخی از مهمترین پروژههای کشاورزی و زراعی ایران در دشتهای گسترده و حاصلخیز قزوین به مورد اجرا گذاشته شد. بدین ترتیب اسرائیل در بسیاری از امور تجاری ـ بازرگانی، صنعتی، خدمات، کشاورزی و تحقیقاتی همکاری و روابط بسیار نزدیکی با حکومت ایران داشت.
در موارد متعدد، رئیس و مدیران ارشد ساواک دربارة مسائل اقتصادی و تجاری با نمایندگان اسرائیل مذاکره میکردند.
13ـ مسائل فرهنگی
فعالیتهای فرهنگی اسرائیل در ایران که البته جدا از حضور و نفوذ اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی موساد در ایران نبود، در شرایط انزوای اسرائیل، میتوانست در خاورمیانه بیش از هر فعالیت دیگر برای اعتبار بخشیدن به موجودیت و قوام آن کشور مؤثر افتد. دستگاهها و محافل فرهنگی و تبلیغاتی اسرائیل با دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی این کشور در ارتباط بودند و فعالیتهای خود را با اهداف و خواستههای موساد هماهنگ میکردند.
از جمله مهمترین تلاش صهیونیستها برای نفوذ در محافل فرهنگی و تبلیغاتی ایران در عرصه مطبوعات بود و برخی نشریات و روزنامهها به طور پیدا و پنهان به حمایت از اسرائیل پرداختند. از مهمترین این نشریات روزنامه آیندگان بود که گفته میشد با سرمایهگذاری مستقیم صهیونیستها تأسیس شد و چنانکه وعده داده بود تا واپسین سالهای فعالیتش نیز ستایشگر سیاستهای صهیونیستها بود. ساواک در این باره چنین گزارش کرده است:
آقای مئیر عزری معاون نمایندگی اسرائیل در تهران اظهار داشته است که داریوش همایون از او خواسته است که در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایهگذاری نمایند. او ضمناً گفته است که در صورتی که این سرمایهگذاری عملی شود تعهد مینماید که برای همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید.
داریوش همایون یازده شماره نشریه بامشاد را که در آن تفسیرهایی در مورد اعراب و اسرائیل بر له و علیه اعراب نوشته شده بود ارائه داده است و خواهش کرده که آنها را به وزارت امور خارجه اسرائیل بفرستد و اضافه نموده که در سفری که به تلآویو کرده با مقامات وزارت امور خارجه اسرائیل راجع به این موضوع صحبت کرده و در آن وقت آنها از او پشتیبانی کرده و وعده کمک دادهاند...
داریوش همایون یکی از گردانندگان روزنامه آیندگان در سفری که در ایام جنگهای شش روزه اسرائیل و اعراب به اسرائیل رفته بود موضوع خرید یک رتاتیو از سرمایهداران اسرائیل را عنوان کرده و وزارت خارجه اسرائیل پس از مشورت با نمایندگی آژانس اسرائیل در ایران و با کمک (عذری) نماینده اسرائیل در تهران که از دوستان داریوش همایون میباشد سرانجام موافقت کرده که دولت اسرائیل یا سازمان صهیونیزم پرداخت اقساط فروش رتاتیو را عهدهدار شده و با پرداخت قسمتی از مخارج رتاتیو آن را به داریوش همایون بفروشد.
در مقابل این مساعدت مالی که دولت اسرائیل و وزارت امور خارجه این کشور به داریوش همایون کرده او متعهد شده است که حمله به اعراب را در روزنامه مذکور عنوان نموده و از اسرائیل حمایت بنماید.در هفته گذشته موافقت کامل وزارت خارجه و پشتیبانی از همایون به وسیله عذری به او ابلاغ گردید.نظریه: در محافل مطبوعاتی شایعاتی در زمینه خریداری دستگاه رتاتیو جهت روزنامه آیندگان از اسرائیل پخش گردیده است.
در میان اسناد برجای مانده از ساواک، گزارشات بسیاری درباره حیطه فعالیت، تشکیلات، اعضا و ارتباطات سازمانهای فرهنگی وابسته به صهیونیستها وجود دارد. مهمترین این سازمانها آژانس یهود بود که در بسیاری از سازمانهای فرهنگی ـ تبلیغی یهود در ایران نفوذی تام داشت و روابط آن با مأموران و نمایندگان اطلاعاتی ـ امنیتی و سیاسی ـ اقتصادی و نظامی اسرائیل در ایران بسیار نزدیک بود. مهمترین وظیفه آژانس یهود انتقال یهودیان سراسر جهان به سرزمین فلسطین اشغالی تعیین شده بود. ساواک گزارشات بسیاری از فعالیت آژانس یهود در ایران تهیه کرده که تلاش آن سازمان را برای گسترش نفوذ سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی اسرائیل در ایران و طرح اعزام یهودیان ایرانی به فلسطین اشغالی و ارسال سالانه مقادیر فراوانی پول و سایر کمکهای یهودیان ایرانی را به دولت اسرائیل نشان میدهد. با هماهنگی ساواک و موساد، آژانس یهود انتقال یهودیان سراسر آسیا و خاورمیانه را به اسرائیل، از طریق خاک ایران انجام میداد.
بین رؤسا و مدیران برخی از مهمترین سازمانهای فرهنگی ـ تبلیغی صهیونیستی فعال در ایران، از جمله آژانس یهود روابط نزدیکی با رؤسا و مدیران وقت ساواک وجود داشت. نمایندگان آژانس در نقاط مختلف ایران به فعالیتهای جاسوسی ـ اطلاعاتی نیز مشغول بودند و در این باره برخی محافل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی یهودیان ایرانی را در مسیر مقاصد اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل (موساد) به کار گرفتند. چنانکه از اسناد برجای مانده از ساواک برمیآید آژانس یهود در مسائل مربوط به جامعه یهود ایران دخالتهای ناروایی میکرد و برای پیشبرد اهداف سیاسی ـ اطلاعاتی خود حتی از تهدید محافل مختلف یهودی فعال در ایران نیز ابایی نداشت.
14ـ موساد و ساواک در دوران انقلاب
از همان آغاز، روابط ایران و اسرائیل با مخالفتهایی در بین محافل سیاسی ـ اجتماعی روبرو شد. همزمان با گسترش روابط دو کشور در دهههای 1340 ـ 1350ش. روند مخالفت با نفوذ اسرائیل در ایران، از سوی مخالفان سیاسی حکومت، بهویژه روحانیون، افزایش یافت. به همین دلیل روحانیون و گروههای مسلمان بیش از سایر گروههای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و از مخالفت با اسرائیل منع شدند. روحانیون و علمای دینی از همان سالهای پایانی دهة 1320ش. که تلاشهایی برای آغاز روابط غیررسمی سیاسی بین ایران و اسرائیل صورت گرفت، طی اعلامیههای متعددی ایجاد هرگونه رابطه با دولت صهیونیستی را محکوم کردند. البته روند مخالفت روحانیون و اسلامگرایان، با نوساناتی چند ادامه یافت. در سالهای نخست دهة 1340 موج جدیدی از مخالفت روحانیون به رهبری امام خمینی(ره) با اسرائیل آغاز شد. در همان حال ساواک و سایر دستگاههای امنیتی و انتظامی، روحانیون مخالف حکومت را هشدار میدادند که سخنی در مخالفت با اسرائیل و روابط آن با رژیم پهلوی بر زبان نرانند. حساسیت رژیم پهلوی و ساواک نسبت به مخالفت مردم با حضور اسرائیل در ایران در تمام سالهای دهة 1340 و دهة 1350ش. کاستی نگرفت. تا جایی که حتی مخالفان از به کار بردن واژههایی نظیر بنیاسرائیل که در قرآن کریم بدان اشارت رفته بود، منع شدند. آیتالله سیدعلی خامنهای در بخشهایی از خاطرات خود در این باره چنین اظهار داشته است:
... متأسفانه در کشورهای دیگر این فرصت را به مردم نمیدهند که اقلاً غصههای خودشان را نسبت به این قضایای عظیم امت اسلام بر زبان جاری کنند. شما کشورهای عربی را ببینید. چقدر انسانهایی هستند که از قضایای مربوط به سازش با دشمن صهیونیستی دلشان خون است ولی نمیتوانند چیزی بگویند، مثل وضع خود ما در دوران رژیم گذشته، که آن روز دلهای ما خون بود ولی نمیتوانستیم چیزی بگوییم.
بنده یک وقتی در قبل از انقلاب به مناسبت تفسیر آیات مربوط به بنیاسرائیل در اوایل سورة بقره، چیزهایی را در جمع دانشجویان گفته بودم. بعد بنده را در یکی از بازداشتها، زیر منگنه و سئوال و بازجویی قرار دادند که چرا شما اسم اسرائیل را آوردید؟ چون من از بنیاسرائیل صحبت کرده بودم و بحث مربوط به آیات بنیاسرائیل بود! گفتند: چرا اسم اسرائیل را آوردید؟! یعنی در آن دوران، کسی که تفسیر قرآن هم میکرد حق نداشت از بنیاسرائیل یک کلمه بگوید که مبادا به متحد آن رژیم خبیث و خائن (پهلوی) که آن وقت با اسرائیل روابط گرمی داشت بر بخورد. در خیلی از کشورهای اسلامی امروز هم، مثل همان وضع، حاکم است.
مخالفت با اسرائیل محدود به روحانیون و علمای مذهبی نمیشد. برخی گروههای سیاسی دیگر نیز ضمن انتقاد از سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل در فلسطین، روابط گسترده این کشور را با رژیم پهلوی محکوم میکردند.علاوه بر مخالفان سیاسی ـ مذهبی، جوّ عمومی جامعه نیز نسبت به اسرائیل غیردوستانه و مخالفتآمیز مینمود. مراقبتهای شدید ساواک از افراد، مؤسسات و سازمانهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، تجاری اسرائیلی و یهودی در ایران حاکی از جوّ عمومی غیردوستانه مردم ایران نسبت به اسرائیل بود. نمونه بارز تدابیر شدید امنیتی ساواک در قبال اسرائیلیها هنگام برگزاری بازیهای آسیایی در تهران و حضور ورزشکاران اسرائیلی در تهران روی داد و ساواک «حدود دههزار نفر از دانشجویان و اشخاص مظنون» را بازداشت کرد. با این احوال همزمان با برگزاری مسابقه فوتبال بین تیمهای ملی ایران و اسرائیل که به شکست تیم اسرائیل منجر شد، مردم تهران احساسات ضداسرائیلی آشکاری به نمایش گذاشتند.
موساد در مبارزه با مخالفان سیاسی حکومت ایران هم همکاری پیدا و پنهانی با ساواک داشت. در دهههای 1340 و 1350ش. که با گسترش مخالفتهای سیاسی ـ مذهبی، گروههای چریکی متعددی نیز به صف مخالفان حکومت پیوستند، موساد در شناسایی و ردیابی مخالفان حکومت نقش قابل اعتنایی داشت. بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت ایران در کشورهای مختلف عربی (بهویژه لبنان، سوریه و تا حدی مصر) که با برخی از گروههای فلسطینی و ضداسرائیلی هم ارتباطاتی داشتند در همکاری مشترک ساواک و موساد شناسایی شده و تحت تعقیب قرار گرفتند.
همزمان با گسترش فعالیت مخالفان سیاسی، موقعیت رژیم پهلوی در داخل و نیز در عرصههای بینالمللی با مشکلاتی مواجه میشد و انتقاد از عملکرد حکومت و فشار روزافزون بر مخالفان، به رسانههای گروهی جهان، گروههای مختلف حقوق بشر و نظایر آن کشیده میشد. در این دوره موساد تلاش میکرد تا با بهرهگیری از رسانهها و مطبوعات تحت کنترل خود چهرهای مساعد و موفق از رژیم پهلوی ارائه دهد. روند این همکاریها طی سالهای نخست دهة 1350ش. گسترش یافت و در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر که با آغاز حرکت انقلابی مردم ایران همراه بود سرعت بیشتری گرفت. به رغم اقداماتی از این نوع، در سالهای میانی دهة 1350ش. موقعیت رژیم پهلوی متزلزتر از آن بود که نوشداروهای تبلیغی ـ رسانهای، حتی در سطح بینالمللی و جهانی، بتواند بر حیات این محتضر شفایی بخشد. همگام با گسترش مخالفتهای سیاسی، موقعیت اسرائیل نیز در ایران مورد تعرض انقلابیون قرار گرفت.
در دوران انقلاب، اسرائیل مورد نفرت و کینه انقلابیون بود. موساد تحولات انقلاب ایران را با حساسیت و جدیت پی میگرفت و از هر تلاشی در حمایت از رژیم پهلوی فرونمیگذاشت. برخلاف سیا که بسیار دیر متوجه شد رژیم پهلوی دیگر قادر به ادامه حیات نخواهد بود، موساد و نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران که ارتباط مستقیمی با ساواک داشت، ماهها قبل از سیا به دولت متبوع خود هشدار داد که شاه ایران در برابر مخالفان مدت طولانی دوام نخواهد آورد و سقوط نهایی رژیم پهلوی حتمی خواهد بود. در همان حال اسرائیل از هر فرصت لازم برای روحیه دادن به شاه و لزوم مقاومت هر چه بیشتر در برابر مخالفان بهره میبرد. از جمله اسحاق رابین نخستوزیر وقت اسرائیل که در آن هنگام مذاکرات صلح با مصر را دنبال میکرد، طی روزهای 25 و 26 شهریور 57 با ارسال پیامهایی برای شاه ایران، ضمن ابراز تأسف از رخدادهای جاری تأکید کرد که از هر تلاشی برای دفاع از حکومت او بهره خواهد برد.
همزمان با گسترش حرکت انقلابی مردم ایران، موساد نیز بر فعالیت خود در ایران افزود. نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران بیش از پیش اقدامات و سیاستهایش را با موساد و ساواک هماهنگ میکرد تا بلکه جهت کنترل ناآرامیهای سیاسی راهی بیابد. همچنین موساد به تقویت هر چه بیشتر بنیه دفاعی، آموزشی، تهاجمی و اطلاعاتی ساواک میپرداخت تا در مقابله با انقلابیون و مخالفان شاه کارآمدتر از گذشته عمل کند. نیز موساد در تلاش بود تا مخالفان رژیم پهلوی را در کشورهای مختلف عربی تحت کنترل درآورده و جاسوسان مشترک بیشتری به کشورهای عربی اعزام کرد. موساد آمادگی داشت تمام امکانات و توانایی بالقوه و بالفعل خود را در حمایت از رژیم پهلوی به کار گیرد تا بلکه برای نجات نهایی شاه از سقوط حتمی راهی پیدا شود. چنانکه موساد و مجموعه تصمیمگیرندگان اسرائیل به درستی درک کرده بودند، سقوط شاه ضربه جبرانناپذیری بر منافع اسرائیل در ایران و خاورمیانه وارد کرده، موضع آن را در برابر کشورهای عربی و مسلمانان تضعیف میساخت. تنفر از اسرائیل و موساد در میان مخالفان حکومت پهلوی در دوران انقلاب اسلامی، هنگامی بیش از پیش غلیان یافت که شایع شد مأموران موساد در ایران، بر روی تظاهرکنندگان مخالف حکومت آتش گشوده و در سرکوب مستقیم مردم ایران همدست ساواک و سایر مراجع انتظامی و نظامی رژیم پهلوی شدهاند. تا جایی که همان زمان «اسرائیلیان به جلاد خلق ایران شهرت پیدا کردند» . در 30 مهر 1357 هم برخی خبرگزاریها از قول مخالفان حکومت پهلوی در خارج از کشور، خبر دست داشتن مأموران موساد در کشتارهای دوران انقلاب را منتشر کردند:
در همین شرایط، امروز کنفدراسیون دانشجویان ایرانی (فدراسیون آلمان) با صدور اعلامیهای، یک بار دیگر خواهان توجه بیشتر افکار عمومی به اوضاع ایران شد. در این اعلامیه گفته شده که تعداد شهدای حوادث هفتههای اخیر ایران پانصدهزار نفر است و دولت [ایران] با کمک دولتهای امپریالیستی نظیر امریکا و نیز دخالت دادن سربازان اسرائیلی در کشتار تظاهرکنندگان، روی واقعیت حوادث ایران و قیام مردم سرپوش گذاشته است. کنفدراسیون بار دیگر ساواک را مسئول کشتار سینما رکس آبادان خواند و وسایل ارتباط جمعی آلمان را متهم کرد که تحتتأثیر تبلیغات دستگاههای وابسته به ایران هستند.
به رغم تمام این احوال، حرکت مردم مسلمان ایران که توسط امام خمینی(ره) رهبری میشد، توفندهتر از آن بود که حامیان خارجی شاه و از جمله موساد و اسرائیل بتوانند در روند پیروزی آن مانعی ایجاد کنند. آخرین اقدامی که گفته شده موساد برای جلوگیری از سقوط نهایی شاه ایران درصدد انجام آن بود، مشارکت در کودتای ارتش شاه و ترور امام خمینی(ره) در پاریس بود. مصطفی الموتی از قول اری بن مناشه از مأموران عالیرتبه موساد در این باره چنین نوشته است:
در آوریل سال 1978 رؤسای من نظریاتم را درباره رویدادهای ایران و انقلاب قریبالوقوع آن کشور پذیرفتند و کنفرانسی که نمایندگان سیا نیز در آن شرکت داشتند، یکی از تحلیلگران امریکا (عضو سیا) نظر مرا بیاساس خواند و مدعی شد آنچه که در ایران میگذرد سر و صدای بچگانهای است که به زودی آرام خواهد شد. در دسامبر سال 1978 طرحی از طرف (رافی ایتان) مشاور امور ضدتروریستی نخستوزیر اسرائیل تهیه شد که خمینی در پاریس ترور شود.
سیا نیز موافقت خود را اعلام داشت تا یک تیم تروریستی اسرائیل به پاریس برود و خمینی را ترور کرده بازگردد.
برای حمله به اقامتگاه خمینی در نوفل لوشاتو و مصدوم کردن خمینی تیم کماندوئی سرهنگ آصف هف تز Assef Heftez رئیس گارد ویژه پلیس ضدترویسم اسرائیل در نظر گرفته شده بود.بدیهی است که این تیم قادر بود مأموریتی را که برعهدهاش قرار میگرفت با موفقیت اجرا کند و بدون برخورد با اشکال و مانعی به اسرائیل بازگردد. ولی موانع اجرای طرح جای دیگری بود.اوری لوبرانی Uri Lubrani نماینده سیاسی اسرائیل در ایران مأموریت یافت که موضوع را با شاه در میان بگذارد. شاه بیتأمل مخالفت کرد و گفت اجازه نخواهد داد جوی خون در کشور جاری شود. او عقیده داشت در صورتی که ژنرالها قدرت را به دست گیرند خونریزی اجتنابناپذیر میگردد و میپنداشت بدون نیاز به چنین اقدامی او قادر خواهد بود بر بحران غلبه کند.لوبرانی پس از ملاقات شاه به سازمان اطلاعاتی اسرائیل اطلاع داد که نه شاه دیگر میتواند در قدرت باقی بماند و نه ژنرالها قادر به کودتا هستند. کشور عملاً در اختیار رهبران مذهبی قرار گرفته است...با سقوط رژیم پهلوی فصل نهایی همکاریهای مشترک موساد و ساواک پایان یافت و برخی از افسران و مدیران بلندپایه و ارشد ساواک هم به اسرائیل پناهنده شدند.
منبع : کتاب «ساواک» سازمان اطلاعات و امنیت کشور/ناشر: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
انتهای پیام/