سیاستگذاران همپای نظریهپردازان پیش نرفتند/ ویژگی مخالفان علوم انسانی اسلامی در ایران
خبرگزاری تسنیم: دبیر دومین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی گفت: ما در حوزه علوم انسانی بیشتر حرف برای گفتن داریم تا اینکه بخواهیم گوشی برای شنیدن باشیم؛ باید حرفهایمان را به صاحبنظران دیگر کشورها برسانیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عطاءالله رفیعی آتانی، رئیس دبیرخانه دائمی کنگره جهانی علوم انسانی اسلامی است. او همچنین دبیر دومین دوره این کنگره است که فردا 27 آبانماه در سالن همایشهای بینالمللی صدا و سیما کار خود را آغاز میکند و روز دوم و پایانی آن در استان قم با حضور علمای بزرگ اسلامی برگزار خواهد شد.
اسلامی کردن علوم انسانی که ضرورت آن چندین سالی است خودنمایی میکند، از بحثهای روز و جنجالی صاحبنظران و استادان علوم انسانی کشور است؛ تقریبا روزی نیست که رسانهها مطلبی در این باره نداشته باشد و یا هر ماه همایشهای بزرگ یا کوچکی مرتبط با این موضوع در دانشگاهها و مراکز علمی پژوهشی برگزار نشود. اسلامی کردن علوم انسانی موافقان و مخالفان خود را دارد و همین باعث شده این امر با وجود دستاوردهای خوبی که این سالها به همراه آورده، اما هنوز نتواند خود را در جامعه ما تثبیت کند. برخی منتقدان علوم انسانی اسلامی بر کاستیهای نظری آن تاکید ادارند اما برخی آن را غیر عملی و ناکارآمد نمیدانند. در این میان به نظر میرسد پرداختن به ضرورت علوم انسانی اسلامی و تثبیت آن نیازمند برپایی جلسات، همایشها و کنگرههایی است که بیش از هر چیز بر مبنای آموزه کرسیهای آزاداندیشی به توجیه و تبیین مختصات نظریات طرفین موافق و مخالف بپردازد.
کنگره جهانی علوم انسانی اسلامی در دو دوره فعالیتاش ضمن اینکه قرار است بر ضرورت اسلامیسازی علوم انسانی تاکید کند، قصد دارد هم به نقد بنیادی علوم انسانی غربی رایج بپردازد و هم جنبههای بینالمللی علوم انسانی اسلامی را مورد نظر قرار دهد. به بهانه برگزاری دومین دوره کنگره علوم انسانی اسلامی گفتوگوی تسنیم با عطاء الله رفیعی آتانی دبیر علمی این کنگره جهانی را در زیر میخوانید:
*تسنیم: کنگره علوم انسانی اسلامی که امسال دومین دوره و دومین سال برگزاری آن را شاهد هستیم، عنوان بینالمللی را با خود یدک میکشد، سؤال اینجاست که این کنگره تا چه حد توانسته بازخورد بین المللی به معنای علمی و دقیق داشته باشد و در کشورهای دیگر به خصوص در بین پژوهشگران کشورهای اسلامی با اقبال روبرو شده است؟
وجه بینالمللی کنگره علوم انسانی اسلامی 2 جنبه دارد؛ یکی استفاده از صاحبنظران خارجی و آثار آنان در کنگره است که در این دوره حدود 6 نفر از برجستهترین افرادی که در این حوزه صاحب نظر هستند حضور پیدا کردند که هر یک از اینها خودشان و آثارشان میتواند موضوع یک کنگره یا نشست علمی پژوهشی باشد و ما امسال به طور یکجا میزبان این بزرگان و متخصصان علوم انسانی اسلامی هستیم.
جنبه دوم بینالمللی بودن این کنگره به حضور و فعالیت خود ما در کنگره مربوط میشود. چون کنگره علوم انسانی اسلامی یک ماجرای ادامهدار و دراز دامن است. ما هماکنون در حال تدارک نشستهایی در خارج از کشور هستیم و من به شخصه فکر میکنم این جنبه دوم اهمیت بیشتری نسبت به جنبه اول وجه بینالمللی کنگره دارد. زیرا ما در حوزه علوم انسانی بیشتر حرف برای گفتن داریم تا اینکه بخواهیم گوشی برای شنیدن باشیم. چرا که دستاوردهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی قابل قیاس با دیگر کشورها نیست و انتظار هم همین است، چون ما نظامی مستقل با عنوان جمهوری اسلامی داریم که کشورهای دیگر فاقد آن هستند و از این رو دستاوردهای ما بسیار بیشتر و منسجمتر از دیگر کشورها است.
بدینترتیب ما فکر میکنیم که این جنبه دوم بیشتر باید مورد تاکید ما باشد؛ یعنی باید بیشتر نظریات علمی و آثار علمی تولید شده در داخل کشور و شخصیتهای علمی خودمان را که صاحب اثر و ثمر هستند وارد جامعه علمی جهانی کنیم. قصد ما به طور جدی رقم زدن این جنبه است و گامهای خوبی را هم برای تحقق این امر برداشتیم. بنابراین امیدواریم در طول سال آتی بتوانیم دو یا سه نشست علمی و تخصصی در خارج از کشور و کشورهای مختلف جهان برگزار کنیم.
*تسنیم: قرنهاست که علوم انسانی غربی در جهان به عنوان تنها گفتمان رایج، پذیرفته و آموزش داده شده و میشود. حتی کشور ما هم تا همین چند سال پیش بدون خودآگاهی تاریخیاش تحت تاثیر این گفتمان قرار داشته. فکر میکنید نتایج تلاشهای شما تا چه زمانی میتواند یک گفتمان بدیل برای گفتمان رایج غربی ارائه کند؛ گفتمانی که بتواند مورد اقبال دیگر کشورها هم قرار گیرد و مقبولیت عام پیدا کند؟
ببینید فرصت 600 یا 700 سالهای که علوم انسانی غربی در اختیار داشته فرصت کمی نیست؛ فرصتی که با ظرفیتهای بالای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حمایت شده و همچنان هم میشود. این فرصت توانسته یک کار عظیم و دستاورد گسترده را رقم بزند که رقابت با آن اصلا کار آسانی نیست. بنابراین ما نباید برای رسیدن به آن سطح عظمت در سالهای نزدیک امیدواری خوشبنانه داشته باشیم؛ اما نکاتی هست که ما را به آینده امیدوار میکند؛ نخست اینکه میدانیم تمدن و جامعه اسلامی هم بیریشه نیست، تاریخ و تمدن اسلامی یک تاریخ و تمدن به هم پیوستهای است که حدود هزار و پانصد سال عمق و اندیشه دارد. اما به دلایلی که شاید الان محل بحث آن نیست، ما در این رقابت چنان که باید و شاید ظاهر نشدهایم.
از دیگر سو ما ظرفیتهای بزرگی را در حال حاضر در دست داریم که میتواند ما را به نتیجه برساند؛ اتفاقی که امروز در حال رخ دادن است این است که انقلاب اسلامی به عنوان تداوم تاریخی تمدن غنی اسلامی، رقم خورده و تحول در علوم انسانی با استفاده از آن انباره علمی در جامعه، تاریخ و تمدن اسلامی در بستر این انقلاب عظیم در حال رخ دادن است. اگر بخواهیم آنچه را که عقلایی است ذکر بکنیم، باید بگوییم که ظرفیت گفتمانی علوم انسانی اسلامی، ظرفیت بسیار قابل اعتنایی است که جهتگیریهای درستی دارد و از آنجا که در این مقطع اتفاق بزرگی چون انقلاب اسلامی رخ داده و این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی همراه با این جریان است، لذا باید به تحول علوم انسانی امیدوار باشیم. اساسا امید را باید در آن زمینههایی ببینیم که امکان ساختاری جمهوری اسلامی از آن پشتیبانی میکند و به نتیجه رساندن آن را تضمین مینماید.
همچنین ضلع دومی که امیدواری مار ا رقم میزند وقوع بیداری اسلامی است که امروز در کشورهای منطقه شاهد هستیم. پس نقطههای امید برای به ثمر رسیدن ظرفیت گفتمانی علوم انسانی یکی خود جمهوری اسلامی و دیگری وقوع بیداری اسلامی است؛ این مثلث ضلع سومی هم دارد که آن را باید ناکامیهای غرب در حوزه نظر و عمل بدانیم.
*تسنیم: منظورتان از ناکامیهای غرب دقیقا چیست و چگونه میتواند ما را در به ثمر رساندن ظرفیت گفتمانی علوم انسانی اسلامی امیدوار کند؟
ناکامیهای غرب چه در حوزه نظریهپردازی علوم انسانی و چه در حوزه نتایج ناکامیهای فراگیری است. حتی اگر شما میبینید که غرب در ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دچار ناکامی و بحران شده است، بسیاری از این ناکامیها را باید در دنیای نظریهپردازی و علوم نظری پیگیری کنید. این ناکامیها نشانگر این است که ظرفیت گفتمانی علوم انسانی اسلامی میتواند به عنوان یک بدیل نظریهپردازی با یک اقبال روبرو شود. یعنی این طرف یک نشاط و انقلابهای اجتماعی و بیداری جهانی اسلامی را شاهدیم که به نفع این گفتمان است؛ ولی آن طرف یعنی غرب میبینیم که گفتمان غالب آن دچار ناکامیهایی بوده است.
حتی اگر تاکنون هم باور داشتیم که تا اینجا هر چه در حوزه علوم انسانی بوده همه از غرب بوده است، اما در شرایط حاضر میبینیم که در تعاملبخشی و سازمانبندی نظر و عمل همین غرب دچار ناکامی و بحرانهای جدی شده است و این میتواند راه را برای استقرار علوم انسانی اسلامی هموار کند.
من فکر میکنم اگر این سه ضلع یعنی همراهی جمهوری اسلامی، وقوع بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی و ناکامیهای غرب را در کنار هم ببینیم، میتوانیم به این جمعبندی برسیم که ما در حال برداشتن یک گام بلند و جدی در زمینه تحول علوم انسانی رایج هستیم.
*تسنیم: به نظر میرسد که شما برای به ثمر رساندن ظرفیتهای گفتمانی علوم انسانی اسلامی با دو مشکل عمده مواجهاید، یکی مشکل برونمرزی، یعنی همین تقابلی که با گفتمان رایج علوم انسانی غربی دارید. در کنار آن، به نظر میرسد که در داخل کشور هم با کسانی مواجهاید که به شدت تحت تاثیر این علوم انسانی رایج و پذیرفته شده مقاومتها و اصطکاکهایی را ایجاد میکنند، عدهای که گاهی روشنفکرمآب یا شبه روشنفکر خوانده میشوند؛ فارغ از عناوینی که روی آنها میگذارند، مقاومتهای نظری آنها ظهور و بروز این علوم انسانی اسلامی در دانشگاهها و حوزههای علمی کشور را با مشکلاتی مواجه میکند و سرعت آن را کند میکند؛ شما چه برنامهای برای مقابله علمی و اثباتی - نه مقابله رسانهای و صدور بیانیه - را در دستور کار دارید؟
ما این مقاومتها را دستهبندی میکنیم و از آنها فهم روشنی داریم؛ برخی از این مقاومتها در واقع از سوی کسانی است که به نوعی تداوم و امتداد غربیها در داخل کشور ما هستند. یعنی به علوم انسانی غربی باور دارند؛ اینها همجنس و همنوع حساب میشوند. بنابراین هر نوع مواجه و برخوردی با آنها باید مبتنی بر نقد و به چالش کشیدن مبانی علوم انسانی غربی باشد؛ یعنی همان مواجههای که با اصل و ریشه علوم انسانی غربی داریم با آنها مطرح کنیم.
ما فکر میکنیم که بهترین شیوه و رویکرد در مواجهه با این منتقدان اسلامی کردن علوم انسانی این است که بیائیم جریان علوم انسانی رایج را نقد علمی و منطقی کنیم؛ به خصوص از منظر مبانی و اصول و همچنین از منظر نتایج عملی به نقد آن بپردازیم، این کاری است که تا کنون هم انجام دادهایم و بیشتر تکیه ما هم روی نقد مبانی بوده و خواهد بود.
کار دومی که باید در مواجهه با این دسته از منتقدان انجام دهیم این است که رویکرد اسلامی را به شکلی پرقدرت معرفی کرده و نشان دهیم؛ یعنی در این حوزه به ترویج و گفتمانسازی بپردازیم تا علوم انسانی اسلامی هم دیده شود. زیرا ما اعتقاد داریم که علوم انسانی اسلامی در جامعه ما توسط این بخش از جامعه علمی ما دیده نمیشود و باید این اتفاق هر چه زودتر بیفتد، خوب دیده شود و به چشم بیاید.
*تسنیم: دستههای بعدی منتقدان چه ویژگیای دارند؟
بخش دیگری از منتقدان علوم انسانی اسلامی که مقاومتهایی در برابر اسلامیسازی علوم انسانی دارند، کسانیاند که برخلاف دسته اول بر این باور نیستند که علوم انسانی غربی تنها راه است، بلکه مشکل اصلی آنها این است که ما با علوم انسانی اسلامی در اداره عملی جامعه با مشکل مواجه خواهیم شد. یعنی به اعتقاد آنها دستاوردهای عملی علوم انسانی اسلامی، دستاوردهای کامل و قابل اعتنایی نیستند. مواجهه ما با این دسته متفاوت است، همانطور که نوع نسبتی که با آنها برقرار میکنیم متفاوت است. یعنی ما باید خود آنها را بیشتر مشارکت دهیم و به آنها القا کنیم که اگر هم بپذیریم چنین مشکلی در علوم انسانی اسلامی وجود دارد، این مسئله مسئولیت و وظیفه و رسالت ما را بیشتر میکند و باید کارهای بیشتری صورت گیرد تا این نقاط ضعف علوم انسانی اسلامی رفع شود.
ضمن اینکه ما باور داریم واقعیت تماما این نیست، ما امروز دستاوردهای علمی و عملی زیادی داریم که هم از نظر پژوهشگران علمی و استادان و هم از منظر کسانی که دست بر کار و عمل دارند و در حوزههای عمومیتر صتحبنظرند مورد تائید و مقبولیت است. به همین دلیل این دستاوردها بسیار قابل اعتنا است. بنابراین ما هم باید بتوانیم به آنها این اعتماد به نفس را بدهیم که دستاوردهای ما کم نیست و هم القاء کنیم که اگر علوم انسانی اسلامی در نقطه قابل قبولی قرار ندارد، این موضوع مسئولیت ما را مضاعف میکند، یعنی باید بیشتر فعال بشویم تا آن را به مرحله مطلوب برسانیم.
اما دسته سوم، افرادی هستند که اگر چه منتقد این تحول محسوب میشوند اما عمدتا از منظر مدیریتی و سیاستگذاریهای علمی به این کار ایراداتی وارد کرده و از این رو مقاومتهایی را ایجاد میکنند. آنها در حقیقت به این مسیر قائلند، اما معتقدند که هم مسئولان سیاستگذاری علمی کشور و هم نهادهای علمی ما همراهان همدلی نیستند و به همین خاطر ناامید یا دلزده هستند. من به این دسته تا حدی حق میدهم زیرا فکر میکنم مسئولان فرهنگی و سیاستگذاران علمی کشور باید بیش از این اهتمام داشته باشند.
متاسفانه لایه سیاستگذاری علمی در کشور ما به اندازه لایه نظریهپردازی و پژوهشی وظایف خودشان را انجام نمیدهند و اینها آسیبهایی را به همراه داشته و دارد تا جایی که میتوانیم بگوییم منتقدان گروههای دیگر هم تحت تاثیر همین آسیبها با اصل اسلامیسازی علوم انسانی موافقت ندارند و آنها هم تحت تاثیر این رویکرد اخیر هم هستند. یعنی از آن جهت که لایه سیاستگذاران علمی کشور وظایف خودشان را انجام نمیدهند به آن رویکردهای مقاومتی و انتقادی نظری سوق پیدا کردهاند.
انتهای پیام/