سوال بزرگ جریان مستندسازی:"تلویزیون ایران، مستندهای سوریه را پخش میکند؟"
خبرگزاری تسنیم:محمدساسان و حیدر سهیلی اصفهانی دو مستندساز ایرانی در حوزه سوریه، مهمانان نشستی در مورد شرایط مستندسازی در سوریه بودند. هر دو اعتقاد داشتند که سرمایهگذاری رسانههای خارجی روی مساله سوریه آنقدر زیاد است که هر چه کار کنیم باز هم کم است.
تسنیم: «روایت ایرانی از بحران سوریه» پرونده امروز ما در پروژه «فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی» است. پروژهای که قرار است پیگیری آرمان انقلاب در سطحی فراتر از مرزهای سرزمینی ایران را دنبال کند و به این سوال اساسی پاسخ دهد که چگونه با گذشت سی سال از وقوع انقلاب، آرمانهایی که قابلیت عالمگیر شدن را داشت به جز در چند نقطه جغرافیایی محدود ماند و کسی صدا و نشانهای از آن را درنیافت. شروع این پروژه با مستندسازان ایرانی بود، که به اعتقاد ما یک قدم جلوتر از بقیه عناصر فرهنگی و هنری وطنی، صدای انقلاب را در مناطق مختلف دنیا فریاد میزنند. بحران دو ساله سوریه آزمون خوبی برای جهش جریان معاصر و جوان مستندسازی در ایران بود. و فکر میکنم از این آزمون حداقل سرپایین بیرون نیامد. فکر میکنم که بهتر است با همین محور بحث را شروع کنیم. اینکه چه اتفاقی افتاده است که ایران امروز فقط در داخل ایران و نهایتا لبنان و پاکستان و افغانستان ایران است و این وسط جریان مستندسازی ایرانی کجا قرار گرفته است؟
محمد ساسان: تصور من این است که ما اساسا در کشور دیپلماسی فرهنگی نداریم. من در سفرهایم به چند کشور عربی و اندونزی نشانهای از دیپلماسی فرهنگی ایران ندیدم. من در سال 88 با یک هیئت مطبوعاتی به اندونزی رفتم. درآنجا هیچ کس تصوری از دیپلماسی فرهنگی نداشت. ما در سفارت ایران در اندونزی رایزن مطبوعاتی داریم اما هیچ تاثیری ندارد. مردم اندونزی در بهترین حالت اخبار ایران را از الجزیره و بی بی سی میبینند و درحالت بدتر به سمت سی ان ان و اسکای نیوز می روند. در اندونزی روزنامه ای به نام «رعیت مردکا» هست که مردمی است. این روزنامه به درد مردم می پرداخت. مسئولان این روزنامه میگفتند حاضر هستیم یک ستون روزنامه را به مشکلاتی که استکبار جهانی برای ایران بوجود آورده اختصاص دهیم. مشکلی مانند جنگ موضوع قابل بحث بود اما هیچ فردی با نگاه فرهنگی در آنجا وجود نداشت که تواند به این موضوع بپردازد.
ایرانیها اصلا بشار اسد را نمیشناسند/ در سوریه زندگی جریان دارد و ما فکر میکنیم همه جا جنگ است
یک سال است که من شبکههای خارجی را که به موضع سوریه میپردازند رصد میکنم. باید مقایسه کنیم که انها چگونه مسئله سوریه را پوشش میدهند و ما چگونه به آن میپردازیم. خیلی مهم است که مردم ایران از اتفاقات سوریه خبر داشته باشند اما رسانه خیلی کم رنگ به این موضوع میپردازد. جوانان ایران بشار اسد و آن افرادی را که با حکومت او می جنگند را نمی شناسند. من خودم به آن جا رفتم که بگویم اوضاع سوریه به آن شدتی که رسانههای خارج میگویند نیست. در بخش های زیادی از سوریه زندگی جریان دارد و امنیت برقرار است.
مستند درباره سوریه ساخته میشود و دیده نمیشود/ بیبیسی مستند تجاوز به دو نفر سوریه را آنقدر تکرار کرد تا مساله شد
جنگ داخلی در سوریه به معنی به جان هم افتادن طوایف و اقوام مختلف نیست. بحث من این نیست که چند مستند در آنجا ساخته شده است بلکه میگویم نگاه درست رسانهای وجود ندارد. فردی که از طرف صدا و سیما مسئول هماهنگی کارهاست باید اهل تحقیق باشد و خودش با نگاه مستند سازی بتواند سوژه یابی کند و وقتی مستند ساز به سوریه رسید ده سوژه ده موضوع که منطبق با نگاه جمهوری اسلامی است روی میز بگذارد.اصل حرف اینست که اصلا اراده ای در جهت برنامه ریزی وجود ندارد که این فضا مدیریت شود. در شبکه های خارجی مقابل این کار انجام میشد. فرانس 24 یک مستندی از مظلومیت معارضین ساخته بود که هر کس میدید دلش به درد می آمد. بی بی سی در مرزها دو نفر را پیدا کرده بود که در زندان های سوریه به آنها تجاوز شده بود. بی بی سی آنقدر پخش این مستند را تکرار کرد که مخاطب آن را یک اتفاق جدی میدید. راشا تودی خیلی به نفع ما کار میکند. این شبکه مستندی ساخته که در آن خانواده ای در سوریه را به تصویر کشیده که به مسکو مهاجرت کردهاند. این مستند به درون خانواده می رود و انسان را بسیار متأثر میکند. من تصورم این است که سیاست رسانه ای وجود ندارد. اگر گروهی به سوریه میروند و مستندی میسازند باید روی آن مانور داده شود.
حیدر سهیلی اصفهانی: من فکر میکنم کسانی که متولی امور فرهنگی ایران هستند نباید افراد سیاسی عملگرا باشند. ، در عرصه فرهنگی ، باید نگاه فرهنگی داشت ، حتی اگر قصد ساخت فیلمی سیاسی دارید ، باید درک کنید که این در نهایت محصولی فرهنگی است و نمی توان ، بی اعتنا به روح فرهنگی صرفا پراماتیک به آن اندیشید ، خیلی ها خیال می کنند ساخت برنامه سیاسی در اصل نوعی عملگرایی سیاسی است و به همین دلیل بخشنامه ای به آن نگاه می کنند . در امور فرهنگی حرف زیاد زده میشود ، اما هیچ تعریف دقیقی وجود ندارد. چون تعریف دقیق و استراتژی مشخص وجود ندارد ، در نتیجه تاکتیکی هم برای برخورد با مسائل پیش بینی نمیشود. وضعیت چنان است که گویی متولیان این امر ، نگاهی روزمره ای به این قضایا دارند . صبر می کنند تا اتفاقی بر سرشان بیاید و سپس همه برای رفع تکلیف تلاشی می کنند . همین انفعال در حوزه مستند و تولید محصولات تلویزیونی ، ضربات مهلکی وارد آورده است . واقعا احساس می شود ارادهای برای انجام این کار نیست و از آن جایی که هجوم کم سوادان به لحاظ محتوایی به این حوزه ، ازدحامی بی فایده ایجاد کرده است ، عرصه برای ورود تحصیل کردگان سیاسی به حوزه مستندسازی سیاسی و آموزش آنها در این راه مهیا نیست ، گویی هر مستندسازی با هر سطح از دانش که در موارد متعدد ، از دیپلم تجاوز نمی کند، می تواند فیلمی بسازد و سهم محتوا یعنی مهمترین بخش از مستند ، در حد نریشنی نوشته شده به دست نویسنده ای مثلا تحصیل کرده ، یا مصاحبه با او محدود می ماند.
خیلی از مستندهای ایرانی فقط گزارشاند/فعلا راهی جز این شیوه مستندسازی نیست
این است عامل بحران محتوا و کیفیت در مستندهای سیاسی که البته من در مستندهای غیر سیاسی هم این بیماری را دیده ام . گستاخی بعضی از ظاهرا مستندسازان ما زیاد است ، شاید اگر از آنها بخواهید حاضرند درباره فضا و پیچیده ترین مقولات ، مستند بسازند بدون داشتن کمترین اطلاعی حتی در حد روش شناسی علمی آن ! متولیان امر باید بدانند ، در ایران مستند زیاد ساخته می شود ، اما بخش اعظم آنها مشتی گزارش هستند که فاقد روح تحلیلی و محتوایی هستند ، چون این روح تحلیلی و فکری باید از سوی شخص مستندساز دمیده شود و او باید روح حاکم را شکل دهد ، حتی اگر او بخواهد از نویسنده و عوامل دیگر استفاده کند ، هماوست که تعیین می کند نویسنده با چه حال و هوایی بنویسد و فیلمبردار از چه صحنه هایی از چه زوایایی تصویر بگیرد ... ما مستندسازانی داریم که حتی گاهی از تدوینگر می خواهند داستان مستند را خودش حدس بزند و خودش بدون " دکوپاژ " در واقع کارگردانی کنند و تصویر و موسیقی را کنار هم بچینند و معلوم نیست ، شخص به اصطلاح مستندساز در این وسط چکاره است؟ این بحران و فقدان بستر لازم برای مستند فاخر و عالمانه ساختن سبب شده است شماری از مستندسازان از جمله خود من ، همه مراحل مستندهای خودشان را خودشان انجام دهند ، خودشان تصویر بگیرند، خودشان بنویسند و خودشان تدوین و موسیقی گزاری کنند ، البته این شاید ، با اگر و امایی ، درست نباشد ؛ اما چون واقعا بستری نیست که همکاری جمعی در آن نتیجه مطلوب بدهد ، فعلا راهی جز این نیست.
در این بازار شامی که ایجاد شده معلوم نیست چه کسی آوینی است و چه کسی افه آوینی
در دیپلماسی فرهنگی ، ما نیاز به گروهی داریم که تعریفی از کار خود ارائه دهند و مسیر راه را مشخص کنند. متاسفانه نه در زمینه دیپلماسی فرهنگی و نه حتی در صدا و سیما چنین گروهی وجود ندارد. حرف زیاد زده میشود ، اما هیچ تعریف دقیقی از کاری که میخواهیم انجام دهیم وجود ندارد. چون تعریف مشخص و مسیر راه نداریم در نتیجه استراتژی و تاکتیک مشخصی نیز نداریم. در عرصه فرهنگی ما میبینیم یک دفعه یکی از عرصههای استراتژیک ما ، بحرانی و متورم شده است. آن وقت است که هول هولکی ، نیرو میفرستیم و فیلم میسازیم . حالا این وسط باید دید کدام فرد در حال سودجویی است و چه کسی با دلسوزی کار میکند ، هیچ معلوم نیست. در این بازار شامی که ایجاد میشود مشخص نمیشود که چه کسی خوب کار میکند. چه کسی شهید آوینی است و چه کسی افه ی آوینی است.
کسانی هستند بین مستندسازان که اصراری ندارند که مسیری را برای فهمیدن طی کنند. اگر کسی بخواهد یک موبایل را تعمیر کند میرود به کارگاهی که این کار را به او آموزش دهد. اما نمیدانم چرا بعضیها میخواهند سریع مستندساز شوند. معلوم نیست مد شده؟ برای پیشرفت چشم بسته است ؟ مال چیست نمی دانم . هر کس می آید و می خواهد مستندساز شود ، بی زحمتی ، بدون داشتن فکر و ایده مشخصی...
محمد ساسان: این نکته را هم من باید بگویم که بعد از قضایای سال 88 واتفاقاتی که در کشور رخ داد، اهمیت مساله فرهنگ و جنگ نرم برای مسئولین روشنتر شد و در این زمینه سرمایه گذاری های کلانی انجام گرفت و تعداد زیادی از بچه مذهبی ها با احساس مسئولیت و نیتی خالصانه بر دوش خود تکلیفی جهت ادای دین به انقلاب حس کردند و این احساس وظیفه باعث شد که همه فکر کنند میتوانند در فضای هنر تولید اثر داشته باشند. من تصورم این است که هنر یک بحث جوششی است و اگر در کسی باشد او بدون اینکه از یک مقطعی به او تکلیف شود یا بخواهد به صورت انجام وظیفه کاری انجام دهد، خودش حس میکند که میتواند حرفی بزند.او هنر را ابزار صرف نمیبیند. حتی شهید آوینی هم در یگ گفت و گوی 22 صفحه ای به نام هنر،فرهنگ و تهاجم فرهنگی در این باره حرف های مهمی زده. من معتقد به آموزش هنر هستم اما کسی که ذاتا علاقه به هنر دارد خودش به دنبال یادگیری آن میرود ونیاز نیست کسانی مختص او با اعتقاداتی خاص فضایی برای او و امثال او فراهم کنند تا هنرمند شود.
تسنیم: البته در این مورد زیاد با شما موافق نیستم. فکر میکنم این روی آوردن بچههای مذهبی و حزباللهی بعد از فتنه88 نتایج درخشانی برای فرهنگ و هنر داشت که اصلا، هزینه این وارد شدن عدهای کارنابلد به این حیطه با آن قابل مقایسه نیست. ما شتاب گرفتن این موج ارزشمند مستندهای انسانی را مدیون همین موج و همین جریان هستیم.
محمد ساسان: ببنید مساله اینجاست که وقتی کسی را هوا بگیرد که اینکاره هست حتی اگر به او بگویند برو سوریه، او میرود. من در مورد سوریه واقعیات عینیام را تعریف می کنم تا ببینید که اوضاع از چه قرار است.نماینده صدا وسیما که در آن زمان درسوریه بود اصلا این کاره نبود.فقط تصورش این بود که فهم بالایی از رسانه دارد و من واقعا نفهمیدم او برای چه آنجا آمده است. من به او گفتم میخواهم برای تصویربرداری به حلب بروم ولی او میگفت آنجا جنگ است. آخر هم او هیچ هماهنگی انجام نداد. چند بار هم به او گفتم میخواهم بروم حرم حضرت زینب برای فیلمبرداری که باز قبول نکرد. در آخر خودمان تاکسی گرفتیم و به حرم حضرت زینب رفتیم. در آنجا که رسیدیم دیدیم همین فرد با بنز الگانس سفارت و محافظ آنجا امده است. اتفاقا آنجا به دلیل اینکه محافظین حرم ما را نمیشناختند دوربین ما را گرفتند ولی باز هم آن فرد هیچ کاری برای ما نکرد. یعنی فضا، فضای رفع تکلیف و انجام وظیفه بود.
در زمانی که در دمشق بودیم در هتلی که نیروهای سازمان ملل مستقر بودند اسکان پیدا کرده بودیم. در جلوی هتل یک انفجار رخ داد. در فاصله 5 متری هتل یک تانکر گازوئیل منفجر شد و ساختمان صنف کارگردان دمشق کامل سوخت. ما با صدای انفجار از خواب پریدیم. اولین دوربینی که در صحنه حاضر شد دوربین ما بود. وقتی رفتیم وسط ماجرا که فیلمبرداری کنیم چندتا از نیروهای امنیتی سوریه جلویمان را گرفتند و گفتند اول شبکه ملی سوریه بعد بقیه خبرگزاری ها. بعد از فیلمبرداری شبکه ملی سوریه ما فیلمبرداری را آغاز کردیم. همه شبکهها فیلمبرداری کردن، آتش خاموش شد و داشتند صحنه را جارو میزدند که خبرنگار جمهوری اسلامی آمد. و حالا که اینقدر دیر رسیده بود از من خواست که تصاویرم را به او بدهم. خبرگزاری NHK ژاپن زودتر از همه رسید. CCTV دوم بود.
تسنیم: خب مساله صداوسیما و پخش مستندهای انقلابی از این رسانه که داستان دامنهدار مستندسازی در ایران است.انتقادات زیادی از صداوسیما در مورد تعامل با مستندهای ایرانی، به خصوص مستندهای انقلابی این جریان وجود دارد.
محمد ساسان: من یکبار از آقای شعبانی پرسیدم با اینکه شما دارید خرج تولید را میدهید چرا صداوسیما پیگیر پخش کارهای شما نیست؟ او در پاسخ گفت سازمان حتی برای انجام زیرنویسهای فارسی آثار برای پخش در شبکه های داخلی هم به ما کمک نمیکند. البته میگفت پرس و العالم در این زمینه کمک میکنند و خودشان زیرنویس میکنند اما برای پخش داخلی که به نظر من از جهت آگاهی بخشی به مردم کشور خودمان اهمیت دارد عزم و همت چندانی برای پخش آثار وجود نداشت. من از همان سال گذشته تا کنون با جوانان و دوستان هم سن و سالم بسیار در مورد سوریه به گفت و گو نشسته ایم و آنها واقعا از شنیدن حرف های من اظهار بی اطلاعی و بعد تعجب می کنند. حتی یکی از دوستان من که خیلی هم فضای مذهبی ندارد میگفت پس چرا کسی به ما راجع به معارضین سوریه حرف های تو را نمیزند.میگفت ما فقط تعدادی فیلم خوب از بی بی سی و فرانس 24 دیده ایم که حکومت سوریه را بسیار منفور نشان میدهد. به من میگفت حالا که تو در مورد دشمنان سوریه این حرف ها را زدی من امشب راحت نمیخوابم، من احساس میکنم اگر این آدم ها مهار نشوند ممکن است فردا در ایران آشوب کنند.و بعد از حرف های من به جمهوری اسلامی حق میداد که مدافع حکومت سوریه باشد.شاید در بخش خبر و سیاسی صدا و سیما خبرهایی راجع به سوریه کارشود اما این ها برنامه های خبری و سیاسی است که طیف مخاطبان خاصی دارد.ما به شدت نیازمند تولید انبوه مستندهایی هستیم که به مسائل جزئی و انسانی که در سوریه وجود دارد بپردازد و با زبان تحلیل و احساس و هنر واقعیت را به مردم نشان بدهد.
حیدر سهیلی اصفهانی : من مستندی به نام «مرثیه برای سوریه» ساختم. در این فیلم فقط با مخالفان دولت سوریه مصاحبه کردم. یکی از آنها 24 سال در زندان بود. دیگری 19 سال در زندان بود و بعد از این مدت طولانی ازاد شده بودند . از زبان آنها گفتم که در سوریه چه خبر است و چه توطئه ای از بیرون سوریه را تهدید می کند . روند فیلم و حتی موسیقیهایی که در این مستند استفاده کردم ، باعث شد که یک مستند مرثیهوار تولید شود و هدف من این بود که نشان دهم : بازنده اصلی جنگ سوریه ، مردم معمولی و کوچه و خیابان این کشور از همه طیفها و اقشار هستند ، چون دشمنانی از بیرون ، قصد دارند اهداف نامشروع خود را تحمیل کنند. اما جالب این جاست که اولین سوال ما این بود : آیا صدا و سیما این را پخش میکند؟ منی که دارم از بودجه مملکت برای ساختن یک مستند در راستای اهداف کشورم استفاده میکنم، سوال اولم در مورد پخش اثرم در صدا و سیما است. مستندسازها بعد از ساخت فیلم ، نگران ممیزیهای صدا و سیما هستند. آن هم نه ممیزی عاقلانه ، بلکه ممیزی که با اره برقی از وسط کار رد میشود.ما از کشتاری که مجاهدین خلق در خیابانهای تهران انجام دادند ، یک مستند قابل اعتنا نداریم. یک مستند قوی در مورد تاریخ جنگ نداریم. کار دیگر وارد ابتذال شده است. باید یک ارادهای به وجود بیاید تا یک نفر کسانی را که ماهر و باتجربه هستند دور هم جمع کند و بقیه را دور بریزد. کسانی که سواد کار را ندارند ، باید پاک شوند . واقعا باید سواد مستندسازان به چالش کشیده شود و این چالش ، هزینه سنگینی روی دستشان بگذارد تا بی سوادان برای حفظ آبروی خود هم که شده ، از عرصه خارج شوند.
تسنیم:خیلی زود رفتیم سراغ خود شما و آثارتان. حالا که اینطوری شد دوست داریم بحثمان را از حالا به بعد به مساله خاص سوریه محدود کنیم. آقای سهیلی و آقای ساسان، دوست داریم به عنوان یک ناظر بیطرف البته انقلابی اول کمی از خود سوریه برایمان بگویید. اصلا چه اتفاقی آنجا افتاد که امروز داریم در مورد سوریه صحبت میکنیم؟
حیدر سهیلی اصفهانی :من فکر میکنم دخالتهای خارجی زمینه ساز وضعیت امروز سوریه شد. به خصوص حاکمان عربستان که از شکل گیری موج انقلاب در کشورهای اسلامی نگران بودند و میترسیدند این موج انقلابها سبب انقلاب در عربستان شود. آنها در خارج از مرزهای کشورشان پول دادند و تروریستهایی را به داخل سوریه ریختند و قضیه تبدیل به جنگی ناجوانمردانه ضد مردم سوریه از همه اقشار داد . ترکیه هم احساس کرد فرصت خوبی برای ایجاد یک فضای استراتژیک در خاورمیانه و احیای قدرت خود دارد و می تواند دل غربی ها را هم به دست آورد و این وضعیت قطعا به نفع اسرائیل و غرب بود تا محور مقاومت را در هم بشکنند و سوریه به کشوری ناتوان یا صد پاره تبدیل کنند . دولت سوریه هم عملا در محاصره این اتحادیه ی تا بن دندان مسلح قرار گرفت. به لطف خدا، هشیاری بشار اسد و مقابله نسبی با این باندها و کشیدن مخالفان شریف به داخل نظام، اوضاع را بسیار بهبود بخشیده است و همین امر مردم را به نظام دلگرم کرده و در واقع، بخشی از واکنش غرب و تلاش برای مداخله مستقیم، نا امیدی از امکان موفقیت اتحادیه ضد انقلاب در سوریه است . مداخله ای که عربستان رسما اعلام کرده است هزینه ی آن را تا سکه آخر می پردازد.
تسنیم: و البته که جنگ سوریه مشهور شد به جنگ رسانهها. بلافاصله رسانهها وسط آمدند و جنگ، جنگ رسانهها شد.اما این بار ایران هم حضور موثری داشت. جریان مستندسازی ایرانی در سوریه را چگونه تحلیل میکنید؟
حیدر سهیلی اصفهانی:طبیعی بود. مخالفان خارجی سوریه در این مسیر به شدت از رسانه ها بهره گرفتند به گونه ای که بعضی ها جنگ سوریه را جنگ رسانه ها نامیده اند، برای نمونه، شبکه الجزیره که ظاهرا رسانه ای آزاد و بی طرف به نظر می رسید ، به تلویزیون درجه دومی تبدیل شد که مارش نظامی پخش می کرد تا اعلام کند که مثلا مجاهدین پیروز شدند. چیزی که باعث شد که عدهای از روشنفکران الجزیره بیرون آمدند.
تمام توضیحاتی که دادم برای کسی که میخواهد در سوریه مستند بسازد لازم است. این اطلاعات زیرساخت کار یک مستندساز هستند. مستندساز میتواند تصاویری را پشت سر هم بچیند و نشان دهد که ملتی به خیابانها آمدند تا رژیم فاسد یک دیکتاتور را سرنگون کنند. چنین کاری مثل این است که ما سیاست را یک بازی بچگانه تصور کنیم. مستندساز تا خودش کارشناس نباشد نمیتواند مستند خوب بسازد. مستند روحی است که جامه فیلم برتن کرده است . واقعیتها در سوریه ، مورد بی توجهی قرار می گیرد . هر کسی از ظن خود یار سوریه شده است و عملا کمتر کسی سراغ آن قشر از مردم عادی رفته است که ناگهان در معرض چنین وضعیتی قرار گرفته اند و خان و مان خود را ویران می بینند. هر کس کلیشه ای پیش ساخته از آن جا در ذهن دارد و می رود تا شواهدی را درباره آن بیابد یا حتی جعل کند . واقعیت این است که موضوع مستندسازی در حوزه سیاست در چنین مواردی مردم هستند . دادن تصویری غلط از واقعیتهای سوریه نه تنها به نفع هیچ کس نیست ، بلکه عملا سبب می شود باور جمعی از دست برود . حتی اگر کسی می خواهد درباره سوریه فیلم تبلیغاتی بسازد باید نخست عین واقعیت را به دست آورد و سپس ، با اگر و امایی ، همان را روتوش کند که البته در این روتوش ، اخلاق را نباید فراموش کرد . اما حتی اگر فرض کنیم ، کسی مایل به روتوش چشم بسته است ، حرفه ای بودن اقتضا می کند که واقعیت را روتوش کند تا باور جمعی را به سوی دیدگاه خود هدایت کند ، نه این که به جعلیاتی دل خوش کند و فکر کند با مشتی ابله به عنوان مخاطب سروکار دارد و مخاطبین او نمی فهمند که او رسما دروغ می گوید . ما با بحران در روش شناسی مستند رو به رو هستیم . نمی دانیم که مستند در اصل تالیف کتابی است که می تواند بد نوشته شود و غیر علمی و غیر عالمانه و می تواند مثل یک تحقیق علمی سئوال اصلی داشته باشد و مفروض و فرضیه ... دنیا روش گوبلزی اطلاع رسانی را کنار گذاشته است ، دیگر نمی توان ذهن مخاطب را از اساس شکل داد . چنین کاری از همان اول محکوم به شکست است . امروزه حتی در تبلیغات جنگی که با بی اخلاقی تمام در شبکه های بزرگ غرب مثل اسکای نیوز و سی ان ان صورت می گیرد ، روتوش عالمانه واقعیت روش اصلی است . آنها ممکن است صد تا راست بگویند تا مثلا دروغی را به ظرافت در آن مجموعه راست جای دهند . همین الجزیره با بی اخلاقی تمام ، در پوشش دادن به قضایای سوریه و رویدادهای این کشور ، از این روش بهره ها برده است ، گو ان که این روزها قافیه اش به تنگ آمده است و رشته شکستهای مخالفان مسلح سبب شده ، روشهای گوبلزی هم استفاده می کند ، اما می بینیدکه همین الجزیره به دلیل بهره گیری از روشهای گوبلزی ، به تدریج جایگاه خود را به شبکه های دیگری مثل روسیا الیوم و میادین می دهد . میادینی که به دست بیرون رفتگان از شبکه الجزیره شکل گرفته است و به تدریج ، این شبکه را پشت سر می گذارد .
ادامه دارد...
مطالب مرتبط:
روایت ایرانی از بحران سوریه-1 بیست و شش مستند ایرانی از دو سال جنگ/ اینجا سوریه، آغاز راه فرهنگ و رسانه انقلاب
روایت ایرانی از بحران سوریه-2 روایت ایرانی از زنهای مبارز سوری/ 25گروه مستندساز خارجی، هماکنون در سوریه
روایت ایرانی از بحران سوریهــ 3 مستندهای ایرانی از جنگ سوریه؛ ابزار تلویزیون سوریه در جنگ با رسانههای جریان اصلی
روایت ایرانی از بحران سوریهــ 4 راه دراز هماهنگیها و نامهنگاریها؛ نفس مستندسازی ایرانی در سوریه را گرفته است
روایت ایرانی از بحران سوریه ــ 5 بلدند خوب دروغ بگویند و بلد نیستیم حقیقت را بگوییم/ جنگ سوریه،جنگ رسانههاست
----------------------------
گفت وگو از: وحید محرابیان
----------------------------
انتهای پیام/