آیا باید ظهور منجی را نزدیک دید یا دور؟
اهل بیت همیشه مردم را به امیدِ نزدیک بودن ظهور مژده میدادند، در عین آنکه مرز توقیت را دقیق حفظ میکردند؛ یعنی همواره باید خود را «بر آستانهٔ واقعه» احساس کنیم، اما زبانمان از «تعیین سال و روز» بسته باشد.
خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: مسئلهٔ «زمان ظهور» همواره یکی از حساسترین مباحث مهدویت بوده است. در یکسو، نصوص قرآنی و روایی به ما میآموزند که باید آن را نزدیک بدانیم، از خداوند تعجیلش را بخواهیم و پیوسته در آرزوی دیدار امام غائب علیهالسلام باشیم. در سوی دیگر، تعالیم معصومان بر پرهیز از تعیین وقت (توقیت) و تطبیق نادرست نشانهها تأکید دارد. از این رو، دیدگاه صحیح جمع بین این دو رویکرد است: نزدیک شمردن به عنوان باور و انگیزه، در کنار محافظت از مرز اعتقادی و پرهیز از رفتارهای نادرست.
قرآن کریم به ما میآموزد که وعدههای الهی هرچند در نگاه ظاهری دور جلوه کنند، باید نزد اهل ایمان نزدیک دانسته شوند. شعار همهٔ رسولان الهی این بود: «مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریب» (البقره: 214)؛ یعنی یاری خدا چه زمانی فرا میرسد؛ بدانید که نصرت خدا نزدیک است. این آیه هم بیانگر امید دائمی است، هم نشان میدهد که نزد اهل ایمان، فاصلهٔ زمانی در برابر یقین به وعدهٔ خدا، بیمعناست. همین تفاوت نگاه در دعای شریف عهد، برگرفته از آیات 6 و 7 سورهٔ معارج، آمده است: «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً * وَ نَراهُ قَرِیباً»؛ کافران و منکرانِ وعده، تحقق آن را بعید میپندارند، اما اهل ایمان آن را قریب میبینند. این «قریب دیدن» نه به معنای پیشبینی روز و تاریخ، بلکه به معنای زنده نگه داشتن امید و آمادگی دائم است.
همچنین در سورهٔ صف آیهٔ 13 نیز میخوانیم: «وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنین». («و (نعمت) دیگری که دوست دارید: یاریای از جانب خدا و گشایشی نزدیک؛ و مؤمنان را بشارت بده.) این «فتح قریب» در طول تاریخ مصادیق متعددی داشته است، و در عصر ما، کاملترین مصداق آن، فرج موعود است که همهٔ عدالتخواهان منتظر آناند. بشارت قرآن به ما میگوید که این امید باید همیشه زنده بماند و طولانی شدن زمان آن، ایمان و انگیزه را سست نکند.
با این حال، دور پنداشتن ظهور دو آسیب بزرگ دارد:نخست، ضعف انگیزه و کمرنگ شدن آرمانخواهی؛ دوم، فراهم شدن زمینهٔ غفلت و دنیاگرایی. انسان وقتی وعدهای را دور میپندارد، ناخودآگاه بیشتر به رفاهطلبی و مصالح کوتاهمدت رو میآورد و از تلاش برای آمادهسازی خود و جامعه بازمیماند. در مقابل، نزدیک دانستن ظهور، نیرویی پویا و انگیزهساز است. کسی که وعدهای را نزدیک میبیند، برای تحقق آن بیشتر پایبند میماند و آمادگی خود را حفظ میکند. این حالت، اگرچه «هر لحظه ممکن» بودن ظهور را گوشزد میکند، اما نباید با خطای بزرگ تعیین وقت همراه شود.
خطر تعیین وقت
روایات متعددی از امامان علیهمالسلام هشدار میدهد که هر کس برای ظهور وقتی تعیین کند، دروغگوست. این توقیت باعث میشود با عدم تحقق زمان تعیینشده، امیدها فروبپاشد و حتی اصل عقیده آسیب ببیند. شیخ کلینی در اصول کافی بابی با عنوان «بَابُ کَرَاهِیَةِ التَّوْقِیت» (باب کراهت توقیت) دارد و احادیث مربوطه را در آن احصاء کرده است. در یکی از این روایتها میخوانیم عبد الرحمن بن کثیر گوید: خدمت امام صادق علیهالسلام نشسته بودم که مِهزَم وارد شد و عرض کرد: قربانت به من خبر دهید این امرى که در انتظارش هستیم چه زمانی واقع میشود؟ فرمود: اى مهزم، کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ؛ دروغ گفتند وقتگذاران و هلاک شدند شتابکنندگان و نجات یافتند تسلیمشوندگان؛ جُعِلْتُ فِدَاکَ! أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی نَنْتَظِرُ مَتَى هُوَ فَقَالَ یَا مِهْزَمُ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُون. در روایتی دیگر میخوانیم ابو بصیر گفت از امام صادق علیه السلام راجع به قائم علیه السلام پرسیدم. فرمود: وقتگذاران دروغگویند، ما خانوادهاى هستیم که تعیین وقت نکنیم؛ «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّت.» توقیت به این معناست که فردی به طور مشخص به زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه اشاره کند، خواه با تعیین سال، ماه یا روز ظهور، یا حتی با ارائهی نشانهها و قرائنی که به طور غیرمستقیم به تعیین زمان منجر شود. منتها ظاهر احادیث نشان میدهد که حکم عدم توقیت تا قبل از خروج سفیانی جاری است.
آسیب تطبیقگرایی
افزون بر این، تطبیق علائم به صورت قطعی و شتابزده نیز آفت دیگری است. جامعهٔ منتظر باید علائم را بشناسد و تحلیل کند، اما نباید هر حادثهٔ روز را حتماً به عنوان «علامت حتمی» معرفی کند، زیرا این شتابزدگی هم خطای معرفتی است و هم مایهٔ تمسخر مخالفان.
شتابزدگی در تطبیق علائم، علاوه بر ایجاد خطای معرفتی و فراهم کردن زمینهٔ تمسخر، آسیب جدی دیگری نیز دارد و آن کاهش اعتماد عمومی به اصل آموزهٔ مهدویت است. زمانی که جامعه بارها پیشبینیهای نادرست را تجربه کند، حتی نشانههای حقیقی و مستند را هم با دیدهٔ تردید خواهد نگریست. این تکرار در ناکامی، به مرور حس ناامیدی و بیاعتنایی را جایگزین انتظار فعال میکند و دشمنان از همین تجربههای غلط برای القای اینکه مهدویت افسانهای غیرواقعی است، بهره میبرند.
اهلبیت علیهمالسلام خود این تعادل را به بهترین شکل رعایت کردهاند. آنان همیشه مردم را به امیدِ قریب بودن مژده میدادند، در عین آنکه مرز توقیت را دقیق حفظ میکردند؛ یعنی همواره باید خود را «بر آستانهٔ واقعه» احساس کنیم، ولی زبانمان از «تعیین سال و روز» بسته باشد.
این رویکرد، در ادعیهای چون دعای عهد و دعای ندبه نیز بازتاب دارد؛ جایی که از ما میخواهند هم دعا و انتظار قلبی داشته باشیم و هم در عمل، برای نصرت امام آماده باشیم. آمادگیای که حتی اگر سالها یا قرنها طول بکشد، با «قریبپنداری» هرگز در دل مؤمن خاموش نمیشود.
فتنههای آخرالزمان و طولانی شدن غیبت، آزمونی سخت برای ایمان است. تنها کسانی بر این مسیر پایدار میمانند که نگاهشان به وعدهٔ الهی مانند نگاه پیامبران و مؤمنان راستین باشد: یقین به قریب بودن نصر الهی همراه با بصیرت در مرزبانی از عقیده. چنین نگاهی هم نشاط ایمانی را حفظ میکند و هم از لغزشهای بزرگ اعتقادی پیشگیری میکند.
انتهایپیام/