ریشه‌های یک پروژه خاموش برای استحاله فرهنگی/ یادداشت ‌فرمانده سپاه کربلا

ریشه‌های یک پروژه خاموش برای استحاله فرهنگی/ یادداشت ‌فرمانده سپاه کربلا

در جهان پرآشوب امروز که خطوط جغرافیایی فرو ریخته و قدرت‌ها بیش از هر زمان، بر میدان ذهن و معنا تکیه کرده‌اند، ماهیت جنگ نیز دگرگون شده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ساری، امروز دیگر دشمن برای غلبه بر ملت‌ها، به توپ و تانک نیاز ندارد؛ کافی است معنا را تغییر دهد و ایمان را مصادره کند. در منطق رهبر معظم انقلاب، جنگ امروز، جنگ روایت‌ها و جنگ اراده‌هاست؛ نبردی که در آن، هر اندیشه منحرف، می‌تواند سنگری برای دشمن در عمق باور مردم شود.

در چنین میدان پیچیده‌ای، فرقه‌ها و نحله‌های جعلی – از جمله بهاییت – ابزارهای خاموش اما مؤثر پروژه نفوذ فرهنگی‌اند؛ جریان‌هایی که در ظاهر با نقاب معنویت و انسان‌دوستی، به میدان می‌آیند، اما در حقیقت، مأموریت‌شان سلب ایمان، زدودن روح جهاد و استحاله فرهنگ مقاومت است. بهاییت را نمی‌توان تنها یک فرقه دینی دانست؛ این فرقه بخشی از معماری کلان نظام سلطه برای مهار بیداری اسلامی و هویت شیعی است. از همین رو، شناخت آن نه صرفاً از منظر کلامی یا فقهی، بلکه از زاویه امنیت تمدنی و فرهنگی ضرورت دارد.

بهاییت محصول طبیعی بستر تاریخی نیست؛ ساخته و پرداخته دست استعمار است. در زمانی شکل گرفت که امت اسلامی در حال بیداری و بازگشت به خود بود. استعمار انگلیس دریافت که مقاومت مؤمنانه ملت‌ها با زور خاموش نمی‌شود؛ باید ایمان‌شان را مهندسی کرد، نه کشورشان را. از این رو، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دشمن با سلاح تردید، امید را هدف گرفت و با سلاح تحریف، دین را به ضد خود تبدیل کرد. بهاییت، تجسم این راهبرد است: دینی بدون تعهد، ایمانی بدون مقاومت، و معنویتی بدون عدالت.

ماهیت فکری بهاییت، بر سه پایه‌ی راهبردی استوار است: نفی مهدویت، تعطیل جهاد، و ترویج جهان‌وطنی.

با نفی مهدویت، امید به آینده عدالت‌محور از دل امت زدوده می‌شود.

با حذف جهاد، مقاومت در برابر ظلم به «خشونت» تعبیر می‌گردد.

و با تبلیغ جهان‌وطنی، دلبستگی به وطن و هویت، «تعصب» شمرده می‌شود. این همان مثلث انحرافی است که در همه ادوار، دشمن برای سست کردن پایه‌های ایمان از آن بهره برده است: «ایمانِ بی‌جهاد، داناییِ بی‌تعهد، و معنویتِ بی‌مسئولیت».

از نگاه تمدنی، بهاییت صرفاً بازوی فرهنگی استعمار کهن نیست؛ امروز بخشی از پیکره صهیونیسم جهانی است. حضور مرکز فرماندهی این فرقه در قلب سرزمین‌های اشغالی، نشانه روشنی از پیوند راهبردی میان دو جریان است: صهیونیسم، برای تسخیر خاک می‌جنگد و بهاییت برای تسخیر ذهن؛ یکی اشغال بیرونی می‌کند، دیگری اشغال درونی. و هر دو، در پی شکستن ستون ایمان ملت‌ها هستند.

این جریان، با ساختار شبکه‌ای و چندلایه خود، قابلیت نفوذ آرام در بطن جوامع را دارد؛ نفوذی که خطرناک‌تر از نفوذ امنیتی است، زیرا «نفوذ فکری، نفوذ در اراده ملت‌هاست». امروز بسیاری از پوشش‌های به ظاهر فرهنگی، آموزشی یا حقوق بشری در عرصه بین‌الملل، در واقع بازوان نرم این شبکه‌اند؛ مؤسساتی که در پوشش گفت‌وگوی ادیان یا توسعه انسانی، مأموریت دارند جهان‌بینی غربی را جایگزین هویت بومی و ایمانی ملت‌ها سازند.

در ایران، که محور مقاومت و کانون بیداری اسلامی است، این پروژه شدت بیشتری یافته است. رسانه‌ها و اتاق‌های فکر غربی با طرح ادعای «حقوق اقلیت‌ها» و «آزادی دینی»، می‌کوشند چهره‌ای مظلوم از فرقه‌ای وابسته بسازند تا از یک ابزار نفوذ، سپری تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی پدید آورند. این دقیقاً همان چیزی است که آن را «جنگ روایت‌ها» می‌نامند: جایی که دشمن با دروغ، مظلومیت می‌سازد تا جنایت را پنهان کند.

درک تهدید بهاییت در چارچوب جنگ شناختی، مستلزم آن است که آن را صرفاً پرونده‌ای امنیتی نبینیم، بلکه پروژه‌ای تمدنی بدانیم. در این میدان، دشمن به دنبال جاسوسی عقیدتی است؛ یعنی تصرف قلب‌ها به نام دین. در این مدل، فرد نه با تطمیع، بلکه با تحریف تسخیر می‌شود. به او می‌گویند ایمان، اما محتوای ایمان را عوض می‌کنند. به او می‌گویند صلح، اما روح عدالت را از آن می‌گیرند. به او می‌گویند انسانیت، اما اراده مقاومت را از او می‌ستانند.

مقابله با چنین تهدیدی نیازمند دو جهاد توأمان است: جهاد تبیین و جهاد امید.

جهاد تبیین، برای روشن کردن ریشه‌ها، شبکه‌ها و ماهیت فکری دشمن؛

و جهاد امید، برای حفظ روح ایمان، خودباوری و مقاومت در نسل جوان.

باید روایت درست از تاریخ استعمار و نقش فرقه‌سازی در آن را به جامعه منتقل کرد. باید به مردم گفت که چرا استعمار، دین می‌سازد؛ چرا دشمن، به جای شمشیر، از اندیشه استفاده می‌کند؛ و چرا امروز هر تحریف فکری، بخشی از پروژه فروپاشی اراده‌هاست.

در این مسیر، نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای کشور باید میدان‌دار باشند. نه با ادبیات تهدید، بلکه با ادبیات آگاهی؛ نه با نفی، بلکه با تبیین.

باید تفکیک روشنی میان پیروان فریب‌خورده و عناصر نفوذی ایجاد شود تا دشمن نتواند از غفلت ما، روایت‌سازی کند.

بهاییت را باید در نسبتش با جنگ تمدن‌ها شناخت؛ این فرقه، تجلی یک طراحی کلان است برای تهی‌سازی ایمان از محتوا و جایگزینی معنویت مصرفی به جای دین مسئول.

به تعبیر رهبر انقلاب: «دشمن می‌خواهد ایمان را از عرصه زندگی بیرون کند و آن را در حد یک احساس شخصی نگه دارد».

اما انقلاب اسلامی، ایمان را از سجاده به صحنه آورد؛ و همین ایمان است که دشمن را هراسان کرده است.

امروز، پاسداری از انقلاب، پاسداری از خاک نیست؛ پاسداری از معناست. و در این پاسداری، همه ما مسئولیم: معلمان، نویسندگان، هنرمندان، طلاب و دانشگاهیان.

هر روایت درست، سنگری است در جنگ شناختی. هر تبیین صادقانه، پدافندی است در برابر نفوذ نرم. و هر غفلت، شکافی است در دیوار ایمان.

جنگ ادامه دارد؛ تنها میدانش عوض شده است. دشمن امروز در پی آن است که ما را از درون خلع سلاح کند.

اما تا ایمان زنده است، انقلاب زنده است.

و ایمان زنده می‌ماند، اگر ما پاسداران معنا باشیم؛پاسداران ایمانی که از آن تمدنی می‌جوشد، تمدنی که نه با پول استعمار بنا می‌شود، نه با فریب فرقه فرو می‌پاشد.

یادداشت تحلیلی: سردار موحد فرمانده سپاه کربلا

انتهای پیام/

مسائل استان
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
fownix
غار علیصدر
گوشتیران
پاکسان
بانک صادرات
طبیعت
میهن
triboon
تبلیغات