مصاحبه| مقام حزبالله: صهیونیستها همیشه از ایران وحشت داشتند/ میراث شهید نصرالله پابرجاست
شیخ حسن البغدادی از مقامات ارشد حزبالله با تاکید بر اینکه مقاومت تسلیم هیچ فشاری نمیشود و خلع سلاح آن ممکن نیست، گفت شهید سید حسن نصرالله حزبالله را تبدیل به یک بازیگر منطقهای نمود و میراث ایشان در دفاع از لبنان و آرمان فلسطین همچنان پابرجاست.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، به مناسبت اولین سالگرد شهادت سید حسن نصرالله و سید هاشم صفیالدین گفتگویی با شیخ حسن البغدادی، عضو ارشد شورای مرکزی حزب الله درباره نقش این جنبش در حمایت از آرمان فلسطین، میراث سیاسی و نظامی شهید سید حسن نصرالله در دفاع از لبنان و مسئله فلسطین و سایر تحولات مربوط به لبنان و منطقه داشتیم.
برخی از محورهای مهم این مصاحبه :
*از آن تاریخ که غرب منطقه را بعد از جنگ جهانی اول و توافق سایکس- پیکو تقسیم کرد، قصد داشت فلسطین دروازهای برای چیزی باشد که امروز از آن صحبت میکنند؛ یعنی خاورمیانه جدید. این به معنای غارت منابع، تجزیه و از هم پاشیدن منطقه و مقابله با اسلام است.
*غربیها ، حزب الله را به عنوان یک سد قدرتمند و تسخیرناپذیر در برابر فروپاشی منطقه و مانعی در تحقق رویای موسوم به «اسرائیل بزرگ» و پروژه خاورمیانه جدید که به معنای غارت منابع، تجزیه منطقه و مقابله با اسلام بوده و رسیدن به آن به نابودی حزب الله وابسته است، میبینند.
*حقیقت آن است که ما، چه جمهوری اسلامی ایران و چه نیروهای مقاومت، از روز اول همواره پرچم آرمان فلسطین را به دوش کشیدهایم. آرمان فلسطین قطبنمای دقیقی برای مقابله با این پروژه غربی است که میخواهد منطقه ما را ببلعد.
*میراث شهید سید حسن نصرالله همچنان باقی خواهد ماند و اگر این میراث باقی نمانده بود، چرا امروز دشمن خواستار خلع سلاح حزب الله است و اگر قبلاً حزب الله را نابود کرده و به موجودیت آن پایان داده، چرا بر خلع سلاح حزب الله پافشاری میکند؟
*حزبالله همیشه خط مقدم قدرتمند مقاومت بوده و همچنان قوی باقی خواهد ماند و تا زمانی که حزب الله در لبنان حضور دارد و سلاح آن در دستش است، پروژه موسوم به اسرائیل بزرگ هرگز محقق نمیشود. به همین دلیل است که آنها با همه توان خود برای خلع سلاح حزب الله تلاش میکنند، زیرا خلع سلاح حزب الله را دروازهای برای ورود به منطقه میدانند و معتقدند اگر حزبالله سقوط کند، منطقه سقوط خواهد کرد.
*امروز هم برخلاف آنچه که برخی تصور میکنند، اوضاع برای حزب الله تغییر زیادی نکرده و حزبالله همچنان قوی و حاضر در میدان است و به حمایت از فلسطین ادامه خواهد داد.
متن این مصاحبه به شکل سوال و جواب در زیر می آید:
حمایت حزب الله از آرمان فلسطین یک اصل مذهبی و سیاسی است
سوال: عواملی که حزب الله را بر آن داشته تا مسئله فلسطین را در صدر دستور کار خود قرار دهد چه بودند؟
همانطور که میدانید ما مسئله فلسطین را از دو منظر میبینیم؛ از منظر صرفاً مذهبی و ایدئولوژیک و از منظر صرفاً سیاسی بر اساس توازن منافع و ضررها.
در مورد منظر ایدئولوژیک، همه ما مسئله فلسطین را اینگونه میشناسیم که مسجد الاقصی اولین قبله مسلمانان قبل از روی آوردن به کعبه است. برخی ممکن است این موضوع را مسخره کنند و میگویند که همه نبرد امت اسلامی برای مسجدی است که ممکن است وجود نداشته باشد و برخی هم میگویند که اگر مسجد میخواهید، در مکانی که خودتان انتخاب میکنید، به شما شکوه و جلال بزرگی خواهیم داد. اما مسئله صرفاً دیوار یا در نیست.
این مانند آن است که مثلا امروز وقتی در مورد کعبه صحبت میکنیم، آیا آن را به عنوان یک ساختمان میبینیم و مثلاً از نظر قیمت آن و اینکه این ساختمان چقدر میارزد یا میتوانیم یکی دیگر در مکه بسازیم؟ یا اینکه تقدسی را که خداوند متعال برای این مکان و این نقطه در نظر گرفته و عنوانی برای وحدت همه مسلمانان است را مورد توجه قرار میدهیم؟ بنابراین از نظر من، مسئله فلسطین، مسئلهای است که ما آن را در سطح مقدسات بررسی میکنیم و از این منظر به آن نگاه میکنیم.
اما جنبه دوم، جنبه سیاسی و استراتژیک است که از زمان جنگ جهانی اول و بعد از آن مطرح بوده است؛ زمانی که به جنگ جهانی اول در سال 1914 برمیگردیم و سپس توافق سایکس- پیکو در طول جنگ در سال 1916 که منطقه را تقسیم کرد و به دنبال آن، اعلامیه بالفور انگلیس که رژیم اسرائیل را در اراضی فلسطین ایجاد کرد و این اتفاق در سال 1948 رخ داد.
اما سوال این است که آنها چرا موجودیت اسرائیل را در سرزمین فلسطین میخواستند؟ مسلما هدف صرفاً این نبود که یهودیان، خواهان مشارکت در شهرک سازی باشند، یعنی بخواهند با ما در امنیت و صلح زندگی کنند، بلکه همه اینها دروغ و شعار است.
هدف محور آمریکایی-صهیونیستی، غارت و نابودی منطقه ماست نه زندگی با صلح
در واقع، این غرب کافر، از آن تاریخ که منطقه را بعد از جنگ جهانی اول و توافق سایکس- پیکو تقسیم کرد، قصد داشت فلسطین دروازهای برای چیزی باشد که امروز از آن صحبت میکنند؛ یعنی خاورمیانه جدید. این به معنای غارت منابع، تجزیه و از هم پاشیدن منطقه و مقابله با اسلام است.
این به وضوح در سخنان ترامپ مشهود است و آنها میخواهند با ادیان مقابله کنند. آنها دین را نمیخواهند، اسلام را نمیخواهند و حتی نمیخواهند با کسی مشارکت داشته باشند؛ بلکه آنها میخواهند خاورمیانه، همه کشورهای عربی و اسلامی و کل جهان، مطیع آنها باشند.
وقتی به آمریکاییها نگاه میکنیم، آیا آنها میخواهند در کنار ما با صلح زندگی کند و از ما سود ببرند و ما هم از آنها سود ببریم یا اینکه میخواهند از کشورها و مردم ما سوء استفاده کنند؟ ثروتهای آنها را به غارت ببرند و با اسلام و ارزشهای آن مقابله کنند تا جوامع ما بدون ارزش، بدون دین و بدون هویت بمانند و راحت بلعیده شوند. این همان چیزی است که فلسطین قرار است باشد؛ یعنی پایگاهی است که غربیها ابتدا قصد داشتند آن را برای جدا کردن کشورهای عربی آفریقا، از کشورهای عربی آسیا قرار دهند.
آنها فلسطین را انتخاب کردند؛ زیرا در مدیترانه واقع شده ، منابع دارد و دروازه مناسبی برای ورود به منطقه است. این یک پروژه غربی است که ابتدا در انگلیس بود، سپس تبدیل به پروژه آمریکا و متحدانش در منطقه شد و امروز یک پروژه آمریکایی وجود دارد؛ بر این مبنا که اسرائیل پایگاه نظامی آنهاست و متحدانی هم برای آنها در منطقه وجود دارد، اما هر زمانی که منافعشان ایجاب کند، حتی این متحدانشان را هم حذف میکنند؛ همانند کاری که در تجاوز به قطر انجام دادند.
آنها حزب الله را به عنوان یک سد قدرتمند و تسخیرناپذیر در برابر فروپاشی منطقه و مانعی در تحقق رویای موسوم به «اسرائیل بزرگ» و پروژه خاورمیانه جدید که به معنای غارت منابع، تجزیه منطقه و مقابله با اسلام بوده و رسیدن به آن به نابودی حزب الله وابسته است، میبینند.
اولویت حزب الله همواره منافع لبنان و مردم آن بوده است
سوال: کسانی هستند که تمرکز حزب الله بر مسئله فلسطین را به عنوان انحراف از اولویتهای درون لبنان مورد انتقاد قرار میدهند، نظر شما در این باره چیست؟
حقیقت این است که کسانی که از این مسیر انتقاد میکنند، مسیر حزب الله و مقاومت در لبنان را درک نمیکنند. اگر آنها راه حزب الله و مقاومت لبنان را دنبال میکردند، متوجه میشدند که این مقاومت از روز اول، از زمان تاسیس خود همواره از لبنان و اولویتهای آن دفاع کرده و خواستار یک دولت ملی و فراگیر بوده است که به تنوع فرقهای و مذهبی احترام میگذارد.
در واقع اولویتهایی که منافع مقاومت را شکل میدهند، اولویتهای داخل خود لبنان هستند و ما هرگز به چیزی فکر نکردهایم که در ازای آن لبنان قربانی شود؛ حتی زمانی که در مورد فلسطین و آزادی فلسطین صحبت میکردیم، هرگز به قیمت قربانی شدن لبنان نبوده است.
حتی بعد از طوفان الاقصی، برادرانمان در حماس انتظار داشتند که حزب الله جنگی را برای این جنبش آغاز کند، اما ما این کار را نکردیم؛ زیرا برخلاف منافع لبنان و منطقه بود.
آنها معتقد بودند که حزب الله باید این کار را انجام دهد و شهید سید حسن نصرالله چند روز بعد به روشنی توضیح دادند که ما با اسرائیلیها در چارچوب یک سیاست گام به گام مبارزه میکنیم و نه در چند نقطه و ما نمیخواهیم جنگی بیهدف و نامنظم راه بیندازیم یا جنگی را آغاز کنیم که به ضرر کشور و منطقه ما تمام شود.
بنابراین، حزب الله در سطح رسانهای و سیاسی همواره از فلسطین حمایت میکند و بر این ایده که فلسطین باید از شر صهیونیستهای اشغالگر آزاد شود، تاکید دارد؛ اما در عمل، در چارچوب پروژهای برای حفظ اولویتها عمل میکند؛ یعنی حفظ مقاومت، حفظ لبنان، حفظ هویت لبنان، حفظ تنوع فرقهای و محافظت از کشور.
ما سوال میکنیم در دوره حمله تکفیریها به سوریه و زمانی که به لبنان تجاوز و بخشی از خاک کشور ما را اشغال کردند، چه کسی از کشور دفاع کرد؟ آیا حزب الله نبود که از کشور دفاع کرد و ماند؟ آیا مثلاً حزبالله میان شیعه، سنی و مسیحی تمایز قائل شد؟ آیا اگر اسرائیل به منطقهای در لبنان حمله میکرد ما ساکت میماندیم و میگفتیم که به ما مربوط نیست؟ حزب الله هرگز اینگونه عمل نکرد؛ بلکه برعکس، اولویتهایی را که به نفع منافع لبنان و منطقه است در نظر گرفت.
صهیونیست ها و حامیانش از ابتدا از جمهوری اسلامی ایران وحشت داشتند
-سوال، اگر حزب الله در سالهای اخیر در دفاع از فلسطین مداخله نمیکرد، چه تغییری در معادلات ایجاد میشد؟
حقیقت آن است که ما، چه جمهوری اسلامی ایران و چه نیروهای مقاومت، از روز اول همواره پرچم آرمان فلسطین را به دوش کشیدهایم. آرمان فلسطین قطبنمای دقیقی برای مقابله با این پروژه غربی است که میخواهد منطقه ما را ببلعد.
کاملاً طبیعی است که مشکل با صهیونیستها، فقط در داخل فلسطین شروع نشد، بلکه با تجاوز آنها به لبنان از همان سال 1948 آغاز گشت و این تجاوز علیه لبنان هرگز متوقف نشد و چندین حمله صورت گرفت.
در سال 1978 صهیونیستها به مناطقی در داخل جنوب لبنان رسیدند و سپس عقب نشینی کردند. در سال 1982 قبل از حمله دشمن صهیونیستی، مزدورانی همچون «سعد حداد» در امتداد مرزها حضور داشتند و ما به آنجا رفتیم و نیروهای سعد حداد در امتداد نوار مرزی در عیتا، بنت جبیل و مارون حضور داشتند.
سوال میکنیم که هدف حمله اسرائیل به لبنان بعد از سال 1982 چه بود؟ روشن است که اول آنها میخواستند بخش کلیدی جنوب لبنان یعنی مرز پایینی تا رودخانه لیتانی را تحت سیطره خود در بیاورند؛ زیرا این منطقه اهمیت راهبردی زیادی داشت و غنی از آب و منابع طبیعی بود و صهیونیستها میخواستند از این طریق، موقعیت خود را در فلسطین اشغالی تقویت کنند.
دوم، آنها میخواستند با دولت وقت لبنان پیمانی بر مبنای عادی سازی روابط برقرار کنند و این امر به عنوان دروازهای به بازارهای عربی و مقدمهای برای تاسیس «اسرائیل بزرگ» به ویژه در غیاب امام سید موسی صدر بنیان گذار مقاومت در لبنان بود. صهیونیستها میخواستند از طریق تهاجم به لبنان، همانطور که خودشان میگفتند در نیمه راه با ایران روبرو شوند؛ زیرا تاسیس جمهوری اسلامی ایران را همچون زلزلهای در منطقه خاورمیانه میدانستند که پس لرزههای آن به اسرائیل هم میرسید.
مقاومت همواره قدرت بازدارندگی لبنان بوده است
به این ترتیب در لبنان مقاومت وجود داشت و بعد از سال 1982 علناً ظهور کرد و نماد آن شهید سید عباس موسوی بود و سپس شهید سید حسن نصرالله تبدیل به نماد اصلی مقاومت در لبنان شد. در واقع مقاومت برای آزادسازی لبنان و آزادسازی جنوب تلاش میکرد و آرمان فلسطین را یک مسئله دینی و سیاسی و آن را یک کشور اسلامی اشغالی میدانست که باید آزاد شود. با این حال اولویتهای مقاومت، در داخل خاک خود لبنان بود.
ما همیشه در داخل لبنان جنگیدهایم و هرگز در فلسطین نجنگیدیم؛ حتی هنگام حمایت از عملیات طوفان الاقصی. عملیاتهای ما در این نبرد، در مزارع شبعا آغاز شد که مناطق لبنانی هستند و نه خاک فلسطین اشغالی.
شهید سید حسن نصرالله در این نبرد خطاب به نتانیاهو گفت که اگر تجاوزات را گسترش دهید ما هم عملیاتهایمان را گسترش خواهیم داد . این یعنی اگر صهیونیستها تجاوزات خود را علیه لبنان گسترش دهند، ما هم در پاسخ، حملاتمان را گسترش میدهیم، اما اگر آنها این کار را نکنند و تجاوزاتشان محدود به منطقه مزارع شبعا باشد، حزب الله در همین محدوده و کفر شوبا و مناطقی که هنوز در اشغال اسرائیلیهاست، باقی خواهد ماند.
بنابراین مسئله فلسطین، یک مسئله سیاسی، مذهبی، ایدئولوژیک و اعتقادی برای ماست، اما اولویت ما آزادسازی لبنان و بازدارندگی و محافظت از آن در برابر تجاوزات دشمن صهیونیستی است. حتی بعد از جنگ جولای 2006 تا جنگی که در سال 2023 و 2024 اتفاق افتاد، حزب الله بر مبنای اولویتهای لبنان عمل کرد و در این مدت یک عامل بازدارنده مقابل تجاوزات دشمن صهیونیستی به لبنان بود و عملیاتی در جنوب لبنان یا اراضی فلسطین انجام نداد.
میراث سیاسی و نظامی شهید نصرالله در دفاع از لبنان و آرمان فلسطین پابرجاست
-سوال: شما میراث سیاسی و نظامی شهید سید حسن نصرالله را در دفاع از لبنان و آرمان فلسطین چگونه ارزیابی میکنید؟
قطعاً این میراث حفظ خواهد شد و در نبرد «اولی الباس» و حتی بعد از شهادت سید حسن نصرالله و سید هاشم صفی الدین و شماری از فرماندهان نظامی نیز، مقاومت لبنان از میراث سید شهیدمان محافظت کرد. جنگ 66 روزهای که دشمن صهیونیستی علیه لبنان به راه انداخت، در دورهای بود که سید حسن نصرالله به شهادت رسیده بود و در این دنیا حضور نداشت و همچنین بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی ما هم شهید شده بودند.
پس چگونه مقاومت اسلامی توانست در طول تجاوز 66 روزه مقابل آمریکاییها و صهیونیستها و متحدانشان بایستد؟ آمریکاییها و صهیونیستها از همه قدرت خود در جنوب لبنان استفاده کردند، اما با این حال نتوانستند وارد روستاهایی که میخواهند بشوند و اشغالگری خود را حتی در یک نقطه تثبیت کنند. رزمندگان جوان مقاومت با روحیه کربلایی و روحیه و عزم شهید سید حسن نصرالله، مقابل دشمن ایستادند و از طریق این روحیه و میراث شهید نصرالله، مانع پیروزی اسرائیل و آمریکا و متحدانشان شدند.
اسرائیل به هیچگونه پیروزی در لبنان نرسید
امروز هم آنچه که شما در جنوب لبنان میبینید و ورود صهیونیستها به برخی روستاها و این وحشیگری اسرائیل، به دلیل اتفاقاتی است که بعد از توافق آتش بس رخ داد و مقصر، آن طرفهایی هستند که ضامن این توافق شدند و از آن حمایت کردند، از جمله دولت لبنان.
فرستاده آمریکا که مدعی پیروزی اسرائیل بود دروغ میگوید و این رژیم هرگز پیروز نشد و سوال میکنیم که آیا آنها توانستند حزب الله را خلع سلاح کنند و آیا وارد لیتانی شدند؟ روستاهایی که امروز صهیونیستها در جنوب لبنان وارد آنجا شدهاند، به خاطر آمریکاست که این زمینه را برایشان فراهم کرد و دولت لبنان هم از مسئولیتهای خود شانه خالی کرد.
کشورهای ضامن توافق آتش بس هم به مسئولیت خود عمل نکردند و حتی برخی از این کشورها با آمریکاییها و صهیونیستها همدستی کردند. اما بار دیگر تاکید میکنیم که میراث شهید سید حسن نصرالله همچنان باقی خواهد ماند و اگر این میراث باقی نمانده بود، چرا امروز دشمن خواستار خلع سلاح حزب الله است و اگر قبلاً حزب الله را نابود کرده و به موجودیت آن پایان داده، چرا بر خلع سلاح حزب الله پافشاری میکند؟
شهید سید حسن نصرالله حزبالله را به یک بازیگر منطقهای تبدیل کرد؟
-سوال آیا شهید سید حسن نصرالله توانست حزبالله را از یک نیروی محلی به یک بازیگر منطقهای تبدیل کند؟
بله، حزب الله بر سراسر منطقه تاثیر داشته و همچنین یک بازیگر منطقهای است. به عبارت دیگر، حزب الله بود که به عنوان یک بازیگر منطقهای توانست سالها از سقوط سوریه جلوگیری کند؛ در شرایطی که آمریکا و متحدانشان از طریق داعش و گروههای وابسته به آن مانند النصره و سایر گروهها به دنبال سقوط سوریه بودند.
اما در آن زمان، حزب الله و مقاومت اسلامی به رهبری شهید سید حسن نصرالله توانستند خط مقدم دفاع از محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و امام خامنهای باشند. قطعاً این یک خط مقدم و ستون محکم محور مقاومت بود که اکنون هم بسیار قدرتمند باقی مانده، اما شرایطی که امروز منطقه وارد آن شده و عربده کشی آمریکا، فروپاشی سوریه و وضعیت داخلی لبنان و سایر تحولات موجب شده تا دشمن طوری وانمود که انگار مقاومت را از بین برده، اما دقیقاً برعکس است.
حزبالله همیشه خط مقدم قدرتمند مقاومت بوده و همچنان قوی باقی خواهد ماند و تا زمانی که حزب الله در لبنان حضور دارد و سلاح آن در دستش است، پروژه موسوم به اسرائیل بزرگ هرگز محقق نمیشود. به همین دلیل است که آنها با همه توان خود برای خلع سلاح حزب الله تلاش میکنند، زیرا خلع سلاح حزب الله را دروازهای برای ورود به منطقه میدانند و معتقدند اگر حزبالله سقوط کند، منطقه سقوط خواهد کرد.
حزب الله یک جنبش پویاست
-سوال: لطفا درباره ساختار رهبری در این حزب و نیز دلایل مشارکت حزب الله در دولت را برای ما توضیح بدهید؟
ما بارها درباره این موضوع بحث کردیم؛ حتی شخصاً در برخی جلسات با شهید سید حسن نصرالله درباره این مسئله حرف زدیم و ایشان همیشه معتقد بود که هیچ مشکلی ندارد اگر فرد دیگری دبیرکل حزبالله شود و جای ایشان را بگیرد، اما با این حال اعضای حزب الله کسی غیر از شهید سید حسن نصرالله را نمیپذیرفتند.
یکی از اولویتهای حزب الله و یا میتوان گفت یکی از مشکلاتش این بود که هرگز دوره استراحت را تجربه نکرد و همواره فعال و پویا بود. حزب الله صرفاً یک حزب لبنانی عادی نبود که بخواهد مانند سایر احزاب لبنانی رفتار کند، بلکه یک حزب سیاسی لبنانی بود که به مسئولیتها، موقعیتها و دستاوردهای خود توجه زیادی داشت.
حزب الله در واقع یک حزب مقاومت بود که در امور سیاسی مشارکت داشت و به عبارت دیگر، یک حزب جهادی بود که در امور سیاسی شرکت میکرد و اگر ضرورت مشارکت در امور سیاسی را نمیدید، از عرصه سیاست کنارهگیری مینمود.
حزب الله همواره بر این اعتقاد بوده که مشارکت آن در سیاست، به منافع مقاومت خدمت میکند و این امر از خود جنبش و حامیان آن محافظت مینماید، مانع از توطئهها میشود و راه را برای همزیستی با فضای داخلی لبنان در این زمینه هموار میکند. در غیر این صورت، اگر حزب الله به این نتیجه میرسید که مسئولان امور سیاسی، افرادی صادق، درستکار و میهن پرست هستند و بخش زیادی از آنها منافق یا وابسته به خارجیها نیستند، از امور سیاسی کنارهگیری میکرد و کاملاً خودش را وقف امور جهادی، فرهنگی و فکری مینمود.
با این حال، دغدغه برای وضعیت داخلی لبنان، حزب الله را به مشارکت در زندگی سیاسی سوق داد و معتقد بود که مشارکت در زندگی سیاسی تا این حد برای محافظت از جنبش مقاومت جهادی و حامیان آن کافیست.
انتقال قدرت در سطح رهبری حزب الله هم اتفاق افتاد اما نه در سطح مجلس شورا. این انتقال در مناطق، بخشها و سراسر حوزهها رخ داد و همیشه تغییر در رهبری وجود داشت، اما در واقعیت این تغییر آنگونه که برخی تصور میکنند، به ویژه در مورد رهبری نظامی و امنیتی نبود. مسئولیت اصلی بر عهده مجلس شورای حزب الله بود و بسیار دشوار است که رهبری در این سطح بخواهد تغییر کند اما با این حال، هیچ مشکلی در جنبش سیاسی جهادی وجود نداشت.
ایران و حزب الله سنگری تسخیرناپذیر مقابل پروژه آمریکایی-صهیونیستی در منطقه هستند
-سوال: با توجه به تلاشهای آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح مقاومت، چه راهبردی بقای قدرت نظامی و سیاسی حزب الله را در این شرایط تضمین میکند؟
مطمئناً همانطور که اشاره کردیم، امروز آمریکاییها و صهیونیستها و متحدانشان معتقدند که اولین مانع واقعی در برابر پروژه آنها در منطقه موسوم به «اسرائیل بزرگ» و «خاورمیانه جدید» که شامل غارت ثروتهای منطقه و تجزیه آن و مقابله با اسلام میشود، حزب الله است و این همان چیزی است که تام باراک، فرستاده آمریکا چند روز قبل گفت.
آنها جمهوری اسلامی ایران و حزب الله را پایه و اساس محور مقاومت و سنگر تسخیر ناپذیر در برابر صهیونیستها و پروژه آمریکایی در منطقه میداند. البته این نظر کاملاً درست بوده و به همین دلیل است که دشمن میخواهد آنچه را که از طریق جنگ از حزب الله نگرفت، امروز در بازی سیاست از آن بگیرد. به عبارت دیگر در جنگ 66 روزه ( تجاوز همه جانبه رژیم اسرائیل به لبنان) ، آنها نه توانستند مقاومت را خلع سلاح کنند و نه به هیچ یک از اهداف خود برسند.
خلع سلاح حزب الله هرگز اتفاق نخواهد افتاد
بنابراین آمریکاییها آمدند و به اسرائیلیها گفتند که امروز شما بروید و به تشدید تنش در داخل لبنان تا حدی ادامه بدهید که منجر به جنگ نشود؛ زیرا اگر به جنگ برسید یا به آن نزدیک شوید، ممکن است دوباره شکست بخورید و این یک شکست آشکار خواهد بود و ما هم با شما شکست خواهیم خورد. پس شما روی تشدید تنشها در لبنان کار کنید و ما هم کنارتان هستیم، سوریه نیز سقوط کرده و طرفهایی در داخل لبنان هستند که کنار ما ایستادهاند و بنابراین ما میتوانیم حزب الله را تحت فشار قرار دهیم و آن را خلع سلاح کنیم.
اما با همه این وجود، آنچه که قطعی و مسلم است این است که تسلیم سلاح حزب الله اتفاق نخواهد افتاد و دشمن نمیتواند سلاح حزب الله را بگیرد. حزب الله هرگز تسلیم نخواهد شد و واژه تسلیم حتی در قاموس مقاومت گنجانده نشده است.
حزب الله در پاسخ به این توطئهها قاطعانه گفت: اولین کاری که اسرائیل بعد از توافق آتش بس باید انجام دهد، عقبنشینی از مناطقی است که اشغال کرده، سپس توقف تجاوزات علیه لبنان، شروع بازسازی لبنان و بعد از آن بحث در مورد یک استراتژی دفاع ملی. حزب الله تاکید کرد که ما سلاح خود را زمین نمیگذاریم، بلکه در مورد چگونگی محافظت از کشور با این سلاحها گفتگو میکنیم.
این چیزی است که آمریکاییها نمیخواهند و میخواهند حزب الله خلع سلاح شود. در واقع آمریکاییها میخواهند اصلا لبنان وجود نداشته باشد؛ زیرا اگر حزبالله سلاح خود را زمین بگذارد دیگر لبنانی نخواهد بود. این بدان معناست که هیچ یک از مؤلفههای لبنان، چه شیعه، چه دروزی، چه سنی و هیچکس دیگری در لبنان نخواهد بود و لبنان از نقشه پاک میشود، بعد از آن سوریه هم که در حال تجزیه است و کل منطقه از نقشه پاک خواهد شد. هدف آمریکاییها و صهیونیستها این است که سپس به سایر کشورهای عربی و بعد از آن به ایران برسند.
بنابراین اجرای پروژه آمریکایی در منطقه ما در واقع با خلع سلاح حزب الله آغاز میشود، اما مطمئناً این اتفاق هرگز نخواهد افتاد و حزب الله به سلاح خود تعهد دارد و آن را رها نخواهد کرد. آنها از طریق تجاوزات به لبنان میخواهند ما را تحت فشار قرار دهند، اما حزب الله همچنان با قدرت در میدان است و مقابل هیچ یک از فشارها تسلیم نمیشود.
در حال حاضر فضای داخلی لبنان دچار اختلاف است و یک گروه میخواهد ما وارد جنگ شویم (جنگ با ارتش و دیگر نهادهای کشور). اما ما به وحدت داخلی متعهد هستیم و بنابراین دشمن نمیتواند سلاح ما را بگیرد و هر چقدر هم فشار داخلی زیاد باشد ما تسلیم نخواهیم شد.
حزب الله هیچ تغییری نکرده و به حمایت از فلسطین ادامه خواهد داد
-سوال: آیا فشارها و تحریمهای جامعه بینالمللی میتواند حزبالله را به تغییر رویکرد خود در حمایت از فلسطین سوق دهد؟
این اتفاق اساساً رخ نخواهد داد و حزب الله حتی زمانی که قدرت زیادی نداشت و فشار قابل توجهی از همه طرفها علیه آن وارد میشد، هرگز حمایت خود از فلسطین را رها نکرد و شهید سید حسن نصرالله بارها بر این موضوع تاکید کرده بود.
امروز هم برخلاف آنچه که برخی تصور میکنند، اوضاع برای حزب الله تغییر زیادی نکرده و حزبالله همچنان قوی و حاضر در میدان است و به حمایت از فلسطین ادامه خواهد داد.
با این حال، این حمایت همیشه بسته به شرایط و اوضاع، اشکال مختلفی به خود میگیرد، اما در هر صورت حمایت اخلاقی و معنوی حزب الله به آن اجازه میدهد نیرویی قدرتمند در مرزهای جنوبی لبنان باقی بماند. این امری بدیهی است و من فکر نمیکنم چیزی در این زمینه تغییر کند.
به نفع صهیونیستهاست که به تجاوز و اشغالگری پایان دهند
-سوال: پیش بینی شما از نقش و جایگاه حزب الله در دهه آینده چیست، به ویژه اگر تلاشها برای خلع سلاح این جنبش افزایش یابد؟
من فکر نمیکنم چیزی تغییر کند؛ زیرا حزب الله به موضوعی که به آن اشاره کردیم متعهد باقی خواهد ماند و مسئله سلاح، مسئلهای است که حزب الله هرگز از آن صرف نظر نمیکند.
سوال ما این است که آیا اسرائیل آماده عقب نشینی از لبنان است و میخواهد تجاوزات خود را متوقف کند و آیا جاه طلبیهای این رژیم متوقف میشود؟
امروز آمریکاییها و صهیونیستها و متحدانشان ممکن است وضعیت کنونی را فرصتی طلایی برای وارد کردن ضربه نهایی به ایران، حزب الله و کل محور مقاومت بدانند تا پروژه موسوم به اسرائیل بزرگ را اعلام کنند؛ اما آیا آنها نتیجه این حمله (به لبنان) را در صورت وقوع تضمین میکنند؟ آیا مطمئنند که این حمله به نفع آنها خواهد بود یا اینکه خود آنها و حضورشان را در منطقه نابود میکند؟
من معتقدم که اگر دشمن صهیونیستی دوباره به لبنان حمله کند، همانطور که در گذشته شکست خورد در این دوره نیز شکست خواهد خورد. بنابراین تا زمانی که اسرائیل وجود داشته باشد، مقاومت هم وجود دارد و هیچ چیز در آینده برای حزب الله تغییر نخواهد کرد؛ یعنی تا زمانی که تجاوز وجود دارد مقاومت هم باقیست.
زمانی که اسرائیل از معادله تجاوز و اشغالگری خارج شود، ما به سمت فرایند استراتژی دفاعی حرکت خواهیم کرد و به نفع خود صهیونیستهاست که این کار را انجام دهند (به تجاوز و اشغالگری پایان دهند).
انتهای پیام/