هوش مصنوعی؛ سربازان جنگ جدید
میدانهای جنگ در غرب آسیا به آزمایشگاههایی زنده برای آزمایش و توسعه نسلهای جدید سلاحها و سیستمهای هوشمند تبدیل شدهاند که مفاهیم سرعت، دقت و کشندگی را در عملیات نظامی بازتعریف کردهاند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، آغاز قرن بیست و یکم شاهد دگرگونی بنیادین در ماهیت جنگ بود، به گونهای که قدرت نظامی دیگر صرفاً با حجم ارتش و تسلیحات سنتی آن سنجیده نمیشود، بلکه با توانایی ادغام فناوریهای نوظهور، بهویژه هوش مصنوعی، در دکترین عملیاتی سنجیده میشود. در این زمینه، رژیم صهیونیستی تمرکز ویژهای بر این حوزه داشته است. این رژیم نه تنها در توسعه این فناوریها، بلکه در بهکارگیری گسترده و فشرده آنها در میدانهای نبرد واقعی. بنابراین، میدانهای جنگ در غرب آسیا به آزمایشگاههایی زنده برای آزمایش و توسعه نسلهای جدید سلاحها و سیستمهای هوشمند تبدیل شدهاند که مفاهیم سرعت، دقت و کشندگی را در عملیات نظامی بازتعریف کردهاند.
ارتش اسرائیل جنگ 2021 خود علیه غزه را «اولین جنگ هوش مصنوعی جهان» توصیف کرد، اما این تنها مقدمهای بود برای آنچه جهان بعداً شاهد آن بود. از 7 اکتبر 2023، درگیری وارد دوران جدیدی شده است که در آن الگوریتمها به بازیگر کلیدی در تصمیمگیریهای مربوط به مرگ و زندگی، انتخاب هدف و اجرای حملات در مقیاسی بیسابقه تبدیل شدهاند. فرایند هدفگیری از یک مأموریت دقیق که توسط تحلیلگران انسانی انجام میشد، به یک عملیات عظیم و صنعتی تبدیل شده است - چیزی که برخی از افسران اطلاعاتی اسرائیل آن را «کارخانه ترور جمعی» توصیف کردهاند - که در آن کمیت به جای کیفیت، به معیار اصلی تبدیل شده است.
استفاده از هوش مصنوعی در دکترین نظامی رژیم صهیونیستی
ادغام هوش مصنوعی در ارتش صهیونیستی، صرفاً یک بهروزرسانی فناورانه نیست، بلکه تحولی عمیق و بنیادین در دکترین نظامی آن بهشمار میرود. این دکترین از تکیه بر برتری سنتی در قدرت آتش و مانور، بهسوی تلاش برای دستیابی به «برتری اطلاعاتی» و «سرعت در تصمیمگیری» بهعنوان عناصر حیاتی پیروزی در جنگهای قرن بیستویکم توسعه یافته است. ریشههای این تحول را میتوان در یک چشمانداز راهبردی دنبال کرد که هدف آن تبدیل ارتش صهیونیستی به ماشینی جنگی است که کشندهتر و سریعتر عمل میکند.
الف. طرح «مومنتوم»؛ سنگ بنای تحول دیجیتال
در سال 2020، ارتش رژیم تحت رهبری آویو کوخاوی، رئیس پیشین ستاد ارتش رژیم صهیونیستی، طرحی چند ساله با نام «مومنتوم» را آغاز کرد. این طرح صرفاً یک برنامه تسلیحاتی نبود، بلکه بازنگری جامعی در دکترین نظامی ارتش بود. «مومنتوم» مبتنی بر یک چشمانداز بلندمدت برای ایجاد یک «ماشین جنگی هوشمند» بود که قادر به خنثیسازی سریع قابلیتهای دشمن باشد.
هسته اصلی این طرح، کاهش زمان حیاتی بین لحظه شناسایی هدف توسط سنسور و لحظه هدف گرفتن آن توسط شلیککننده بود، فرایندی که به عنوان «بستن زنجیره آتش» شناخته میشود. هدف اعلام شده، کاهش این زمان به «چند ثانیه» بود. برای دستیابی به این هدف، لازم بود بر آنچه یکی از فرماندهان ارشد آن را «گلوگاه انسانی» توصیف کرد، غلبه شود؛ یعنی ظرفیت محدود تحلیلگران و فرماندهان انسانی برای پردازش حجم عظیم دادههایی که از میدان نبرد مدرن سرچشمه میگیرد.
در اینجا، نقش هوش مصنوعی به عنوان یک راه حل استراتژیک پدیدار شد. طرح «مومنتوم» به صراحت خواستار ادغام فناوریهای نوظهور مانند تجزیه و تحلیل کلان داده، ارتباطات دیجیتال پیشرفته و اتوماسیون در تمام سطوح فرماندهی و کنترل بود. این رویکرد با تأسیس «مدیریت اهداف» در سال 2019، یک واحد تخصصی در بخش اطلاعات نظامی، که کوخاوی آن را «واحدی متشکل از صدها افسر و سرباز که از قابلیتهای هوش مصنوعی بهره میبرند» توصیف کرد، تجسم یافت. مأموریت این واحد تبدیل فرایند تولید اهداف از یک روند دستی، کند و محدود، به فرایندی صنعتی، سریع و در مقیاسی گسترده بود.
ب. دکترین «کارخانه ترور جمعی»؛ از دقت به تعداد
قبل از بهکارگیری گسترده هوش مصنوعی، هدف قرار دادن «اهداف انسانی» فرایندی پیچیده و طولانی بود که نیاز به راستیآزمایی دقیقی از سوی نیروهای اطلاعاتی برای شناسایی هدف مناسب، تعیین مکان آن و انتظار برای لحظه مناسب برای حمله داشت. این فرایند محدود به شمار اندکی از فرماندهان ارشد دشمن بود.
با این حال، با معرفی سیستمهای هوش مصنوعی مانند «هابسورا» (بهمعنای کتاب مقدس) و «لاوندر»، این دکترین به طور اساسی تغییر کرد. تمرکز دیگر بر «کیفیت» هدف و اهمیت راهبردی آن نبود، بلکه بر «تعداد» اهدافی بود که میتوان آنها را شناسایی و از بین برد. منابع اطلاعاتی صهیونیستی این تغییر را گذار به «کارخانه ترورهای جمعی» توصیف کردهاند. این دکترین جدید بر اساس چندین اصل کلیدی استوار است:
1. گسترش تعریف اهداف: پس از 7 اکتبر 2023، ارتش صهیونیستی تصمیم گرفت تمام اعضای شاخههای نظامی حماس و جهاد اسلامی را صرف نظر از درجه یا اهمیت نظامی آنها، به عنوان اهداف انسانی طبقهبندی کند. این تصمیم، بانک اهداف احتمالی را از چند ده به دهها هزار نفر گسترش داد و در نتیجه، استفاده از خودکارسازی به یک ضرورت اجتنابناپذیر تبدیل شد.
2. سرعت و کارایی در اولویت: هدف اصلی به «ایجاد اهداف بیشتر برای ترور» و آن هم «با سرعت بالا» تبدیل شد. سخنگوی ارتش اسرائیل، دانیل هاگاری، در 9 اکتبر 2023 اظهار داشت که «تمرکز بر وارد کردن خسارت است، نه دقت»، بیانیهای که هسته دکترین جدید را در بر میگیرد.
3. پذیرش حاشیه خطای آماری: دکترین جدید به طور ضمنی پذیرفته بود که سیستمهای هوش مصنوعی بینقص نیستند. دانستن اینکه سیستم «لاوندر» نرخ خطایی تقریباً 10 درصد داشت، مانع از استفاده گسترده از آن نشد. به جای بررسی دقیق هر هدف، خطاها به عنوان بخشی از سطح قابل قبول «ریسک آماری» در نظر گرفته شدند.
4. تسهیل قوانین درگیری: دکترین بهگونهای تغییر یافته تا قوانین درگیری آسانتری در مورد تلفات غیرنظامیان (خسارات جانبی) در آن گنجانده شود. به جای ارزیابی هر وضعیت به صورت جداگانه، آستانههای از پیش تعیینشدهای مشخص شد که کشتن تعداد زیادی از غیرنظامیان را مجاز میدانست (تا 15 یا 20 غیرنظامی در برابر هر فرد مسلح درجه پایین و بیش از 100 غیرنظامی در برابر یک فرمانده ارشد).
ج. مفهوم «تیم انسان و ماشین»
برای بخشیدن مشروعیت فکری به این تحول، مفهوم «تیم انسان و ماشین» ترویج شد. در کتابی با همین عنوان، فرمانده یگان 8200، سرتیپ یوسی ساریئل، استدلال میکند که همافزایی میان هوش انسانی و مصنوعی، یک انقلاب در میدان نبرد ایجاد خواهد کرد. این کتاب خواستار طراحی ماشینی است که بتواند با سرعت بالا دادهها را پردازش کرده و هزاران هدف تولید کند، در حالی که تصمیم نهایی همچنان در اختیار انسان باقی میماند.
با این حال، تجربه عملی، همانطور که توسط افسرانی که از این سیستمها استفاده کردهاند، گواهی شده است، نشان میدهد که این مفهوم اغلب بیشتر جنبه نظری دارد. فشار شدید برای تولید اهداف، سرعت بالای عملکرد سامانهها و اعتماد بیش از حد به خروجیهای آنها (سوگیری اتوماسیون)، در بسیاری موارد نقش انسان را از «تصمیمگیرنده» به صرفاً یک «مهره پلاستیکی» تبدیل کرده است. بررسی انسانی که بیش از 20 ثانیه برای هر هدف طول نمیکشد و نقش آن محدود به اطمینان از این که هدف یک «مرد» است، مفهوم «کنترل انسانی معنادار» را تضعیف میکند و آن را به یک «مشارکت صوری انسانی» تبدیل میکند.
د. از بازدارندگی تا ویرانی کامل؛ اهداف «قدرت»
دکترین جدید گسترش یافت تا دستهای از اهداف را در بر گیرد که با عنوان «اهداف قدرت» شناخته میشوند. این اهداف نظامی به معنای سنتی نیستند، بلکه شامل ساختمانهای بلند غیرنظامی، برجهای مسکونی و مؤسسات عمومی مانند دانشگاهها، بانکها و ادارات دولتی میشوند. بر اساس اطلاعاتی که از محافل اطلاعاتی صهیونیستی فاش شده، هدف از حمله به این تأسیسات، «ایجاد نارضایتی و فشار از سوی غیرنظامیان علیه مقاومت» بوده است؛ یا بهعبارتی دیگر، اعمال نوعی مجازات جمعی با هدف ایجاد «شوک» روانی در میان جمعیت. این بخش از دکترین، از طریق سیستمی به نام «هابسورا» اجرا شد که پیشنهاد داده بود هزاران مورد از این اهداف، بهویژه در روزهای نخست جنگ، بمباران شوند.
در نتیجه، استفاده از هوش مصنوعی صرفاً یک افزوده تکنولوژیکی نبود؛ بلکه محرکی برای تغییر اساسی در دکترین نظامی صهیونیستی بود. این بهرهگیری، ارتش را قادر ساخت تا از یک استراتژی مبتنی بر بازدارندگی و هدفگیری دقیق و محدود، به یک دکترین جدید مبتنی بر ویرانی کامل، کشتار صنعتی و گسترش جنگ به زیرساختهای غیرنظامی، همه تحت پوشش کارایی تکنولوژیکی و سرعت الگوریتمی، گذار کند.
توسعه استفاده از هوش مصنوعی
اتکای گسترده ارتش دشمن به هوش مصنوعی در جنگهای اخیر، حاصل شرایط لحظهای نبوده، بلکه نتیجه یک روند طولانی از سرمایهگذاری، توسعه و آزمایش میدانی است که بیش از دو دهه به طول انجامیده است. میتوان این تحول را به مراحل متمایزی تقسیم کرد؛ هر مرحله بر پایه مرحله پیشین بنا شده و در شکلگیری زرادخانهای که امروز شاهد آن هستیم، نقش داشته است.
مرحله اول: ریشههای تأسیس (اوایل 2000 تا 2010)
در این دوره، رژیم شروع به تثبیت جایگاه خود به عنوان «ملت شرکتهای نوپا» کرد، همزمان با توسعه بخش فناوریهای پیشرفته. واحدهای فناوری در ارتش، به ویژه واحد 8200 (یگان جاسوسی سیگنال)، نقش محوری به عنوان مرکز رشد استعدادهای فنی ایفا کردند. فارغالتحصیلان این واحد نه تنها شرکتهای فناوری موفقی تأسیس کردند، بلکه بسیاری از آنها به عنوان افسران و سربازان ذخیره بازگشتند و تجربیات خود از بخش خصوصی را به همراه آوردند.
در طول این مرحله، تمرکز اصلی بر جمعآوری و پردازش دادهها بود. ارتش شروع به ساخت زیرساختهای بزرگ برای نظارت گسترده در سرزمینهای اشغالی فلسطین، از جمله سیستمهای رهگیری ارتباطات، دوربینهای نظارتی و جمعآوری دادههای بیومتریک کرد. اگرچه هوش مصنوعی به معنای مدرن آن هنوز در کاربردهای نظامی گسترده نشده بود، اما این مرحله بسیار مهم بود زیرا مواد اولیهای را فراهم میکرد که بعداً به الگوریتمهای یادگیری ماشین داده شد؛ کلان داده (Big Data).
مرحله دوم: آزمایش و ادغام اولیه (2011 الی 2019)
در این دوره، جهشهای عظیمی در تواناییهای هوش مصنوعی در سطح جهان رخ داد، بهویژه در زمینه یادگیری عمیق (Deep Learning) و پردازش تصویر. ارتش دشمن شروع به آزمایش و ادغام نظاممندتر این فناوریها در سیستمهای خود کرد.
2013: در همان سال، نرمافزار مسیریاب Waze توسط فارغالتحصیلان بخش اطلاعات نظامی طراحی شد و پیش از آنکه توسط شرکت گوگل خریداری شود، در میان ساکنان کرانه باختری به صورت آزمایشی اجرا شد. این نمونه، رابطه همزیستی میان ارتش و بخش فناوری غیرنظامی را نشان میدهد، جایی که سرزمینهای اشغالی بهعنوان یک «آزمایشگاه» برای آزمایش فناوریهای نوین مورد استفاده قرار گرفتند.
توسعه سامانههای دفاعی: سامانههایی مانند گنبد آهنین شروع به ادغام الگوریتمهای پیشرفته برای افزایش دقت خود کردند. این الگوریتمها از هوش مصنوعی برای تحلیل دادههای راداری، محاسبه مسیر موشکهای ورودی، و تعیین اولویت تهدیدها استفاده کردند که این امر بهطور قابلتوجهی میزان موفقیت این سامانهها را افزایش داد.
2019، نقطه عطف: سال 2019 نقطهای محوری در این تحول بود. ارتش دشمن بهطور رسمی «اداره اهداف» را در درون شعبه اطلاعات نظامی تأسیس کرد، با هدف بهکارگیری هوش مصنوعی برای تسریع فرایند تولید اهداف. این اقدام، بهمنزله پذیرش رسمی و سازمانی این واقعیت بود که آینده در اتوماسیون نهفته است و تکیه صرف بر تحلیلگران انسانی دیگر کافی نیست.
مرحله سوم: «اولین جنگ هوش مصنوعی» و گسترش عملیاتی (2020 - 6 اکتبر 2023)
در این مرحله، هوش مصنوعی از مرحله آزمایش به کاربرد عملیاتی کامل در میدان جنگ منتقل شد.
طرح «مومنتوم» (2020): همانطور که قبلاً ذکر شد، این طرح یک چهارچوب استراتژیک برای ادغام هوش مصنوعی در قلب عملیات نظامی ایجاد کرد.
عملیات «شمشیر قدس» (مه 2021) یا به گفته دشمن «نگهبان دیوارها»: ارتش اسرائیل این جنگ 11 روزه علیه غزه را «اولین جنگ هوش مصنوعی جهان» توصیف کرد. در طول این عملیات، سیستم «کارخانه آتش» برای اولین بار در نبرد مورد استفاده قرار گرفت. این سیستم حجم عظیمی از دادهها را تجزیه و تحلیل میکرد تا امکان برنامهریزی سریع حملات هوایی، محاسبه حجم مهمات و اولویتبندی اهداف را فراهم کند. رئیس مرکز هوش مصنوعی واحد 8200 همچنین فاش کرد که ارتش از یک سیستم هوش مصنوعی برای شناسایی فرماندهان واحدهای موشکی حماس استفاده کرده است. سیستم «هابسورا» (کتاب مقدس) که هنوز در مراحل اولیه خود است، تقریباً 200 هدف را در طول این جنگ مشخص کرد.
عملیات «وحدت مییانها» (اوت 2022) یا به گفته دشمن «طلوع فجر»: این عملیات اولین تلاش برای اتصال شاخههای مختلف ارتش (اداره خدمات کامپیوتری، بخش اطلاعات و فرماندهیهای جنوبی و شمالی) از طریق یک پلتفرم هوش مصنوعی یکپارچه برای سادهسازی عملیات فرماندهی و کنترل (C2) و ارائه یک نمای کلی جامع از آمادگی نیروها بود.
مرحله چهارم: عملیات طوفان الاقصی (7 اکتبر 2023 – تاکنون) تشدید گسترده و جنگ هوش مصنوعی
این تاریخ نهتنها در تاریخ این درگیری، بلکه در تاریخ بهکارگیری هوش مصنوعی در جنگ نیز نقطه عطفی به شمار میآید. آنچه پیشتر بهعنوان ابزاری پیشرفته و کمکی مورد استفاده قرار میگرفت، اکنون به محرک اصلی عملیاتهای نظامی تبدیل شده است. میتوان با اطمینان زیاد گفت که شکستهای فاحش اطلاعاتی و نظامی، چه پیش از حمله 7 اکتبر 2023 و چه هنگام آن، در واقع محرک اصلی برای اعتماد بیسابقه و گسترده ارتش صهیونیستی به هوش مصنوعی بودهاند.
شکست 7 اکتبر این سامانهها را از هیچ به وجود نیاورد ـ چراکه این فناوریها سالها در حال توسعه و بهصورت محدود در حال استفاده بودند (مانند جنگهای 2021 و 2022) ـ اما این رخداد، محدودیتهای اخلاقی، عملیاتی و نهادی را که مانع بهکارگیری کامل آنها بودند، از بین برد و توجیهی مطلق برای آزادسازی کامل ظرفیتهای این سامانهها فراهم کرد.
میتوان این رابطهی علّی را در دو محور اصلی بررسی کرد:
محور اول: واکنش به شکست نهادی و برآورد نادرست (بحران روانی)
حمله 7 اکتبر، شکست فاجعهباری را در تمامی ارکان «عقیده امنیتی» رژیم صهیونیستی برملا کرد؛ عقیدهای که بر ترکیبی از فناوری (دیوار هوشمند)، اطلاعات انسانی و برآوردهای راهبردی تکیه داشت. این فروپاشی همهجانبه، نیاز فوری به یک الگوی جدید را ایجاد کرد و هوش مصنوعی، راهحل آماده برای آن بود.
این شکست در درجه اول یک شکست انسانی بود. تحلیلگران و فرماندهان نشانهها و هشدارها را نادیده گرفتند و در دام «غرور تکنولوژیکی» و باور اینکه حماس «بازدارنده شده است»، افتادند. این شکست منجر به بحران عمیقی در اعتماد به نفس در توانایی عنصر انسانی در تحلیل جامع دادهها و تصمیمگیری درست در شرایط پرفشار شد.
هوش مصنوعی بهعنوان جایگزینی «عینی» و «عاری از احساسات» معرفی شد. ماشین، همانطور که یکی از افسران گفت، «کار را با خونسردی انجام داد». تکیه بر الگوریتمها تلاشی بود برای از بین بردن خطای انسانی، تعصب، خستگی و محاسبات اشتباه که منجر به فاجعه شد.
بهدلیل نیاز به سرعت و گستردگی، بهعنوان واکنشی تلافیجویانه برای دستیابی به هدف سیاسی و نظامی اعلامشده پس از 7 اکتبر؛ که صرفاً یک «عملیات محدود» نبود، بلکه «نابودی کامل حماس» بود؛ این هدف عظیم نیاز به تعداد زیادی هدف با سرعتی بیسابقه داشت. تحلیلگران انسانی (که پیشتر سالانه حدود 50 هدف تولید میکردند) قادر به برآوردن این تقاضا نبودند.
در اینجا، هوش مصنوعی به راهحل تبدیل شد، از طریق سیستمهایی مانند «هابسورا» (Gospel) و «لاوندر» (Lavender) که قادر بودند روزانه صدها هدف تولید کنند. این فناوری، «راهحل صنعتی» برای مسئله «کشتار جمعی» را فراهم کرد. شکست، زمینه را برای نادیده گرفتن بحثها پیرامون دقت و تلفات جانبی فراهم کرد، تا نیاز فوری به تولید یک «بانک اهداف» عظیم و فوری برآورده شود.
محور دوم: پاسخ به نفوذ اطلاعاتی واقعی (بحران عملیاتی)
فرضیهای که درباره دستیابی حماس به حجم عظیمی از اطلاعات استخباراتی مطرح شد، نقطهای حیاتی بهشمار میرود و بُعدی عملیاتی و فوری به ضرورت تکیه بر هوش مصنوعی میافزاید.
مکانهایی مانند پایگاه «أوریم» (مقر واحد 8200 اطلاعات الکترونیکی) و گذرگاه «ایرز» (مرکز هماهنگی امنیتی) در واقع گنجینههایی اطلاعاتی به شمار میرفتند. دستیابی به اسناد و رایانههای موجود در این مراکز، به این معناست که حماس ممکن است به اطلاعاتی حساس دست یافته باشد، از جمله:
1- فهرست اهداف پیشین رژیم صهیونیستی
2- پروندههای شناسایی مربوط به منابع انسانی یا عوامل بالقوه (HUMINT)
3- جزئیاتی درباره روشها، فناوریها و رویههای نظارت ضددشمن (TTPs)
4- نقاط ضعف موجود در شبکههای ارتباطی و سیستمهای امنیتی رژیم صهیونیستی.
این بدان معناست که قواعد بازی اطلاعاتی بهطور کامل تغییر کردهاند. تمام روشهای قدیمی افشا شده دیگر قابل اعتماد نیستند. پس از برملا شدن این روشها، دستگاههای اطلاعاتی صهیونیستی بهشدت به یک الگوی اطلاعاتی جدید و فوری نیاز داشتند. دیگر رژیم موقت نمیتواند بر الگوهای رفتاری یا منابع ارتباطاتی که پیشتر آنها را زیر نظر داشت، تکیه کند، چراکه حماس از آنها آگاه شده و اقدام به تغییرشان خواهد کرد.
در اینجا نقش حیاتی هوش مصنوعی آشکار میشود. به جای جستوجوی الگوهای قدیمی، الگوریتمهای یادگیری ماشین میتوانند وظیفه داشته باشند که در دریاچه دادههای خام (که هنوز در حال جمعآوری هستند) جستوجو کنند تا الگوها و ارتباطات کاملاً جدیدی را که قبلاً ناشناخته بودند، پیدا کنند. ماشین میتواند «ویژگیهای» جدیدی از مبارزان را شناسایی کنند که تحلیلگران انسانی هرگز در نظر نمیگرفتند، زیرا آنها قادر به پردازش متغیرهای بسیار بیشتری نسبت به ذهن انسان هستند. هوش مصنوعی ابزار ایدئالی برای بازسازی تصویر اطلاعاتی از نو و با سرعتی فوقالعاده بود، پس از آنکه تصویر قبلی نابود شده بود.
اتکای گسترده به هوش مصنوعی پس از 7 اکتبر را میتوان پیامد مستقیم و چندوجهی شکستهای آن روز دانست:
1. از نظر روانشناختی و نهادی: هوش مصنوعی به عنوان یک «راهحل تکنولوژیکی» برای شکست انسانی و نهادی عمل کرد و حس کنترل و توانایی تلافیجویی گسترده را فراهم کرد.
2. از نظر عملیاتی و تاکتیکی: استفاده از آن ضرورتی اجتنابناپذیر بود برای غلبه بر این واقعیت که روشهای سنتی اطلاعاتی دچار نفوذ و افشا شده بودند و لازم بود راههای جدیدی برای شناسایی سریع اهداف پیدا شود.
شکست 7 اکتبر «طوفان کاملی» را شکل داد که به ارتش دشمن این امکان را داد نه تنها از سامانههای هوش مصنوعی استفاده کند، بلکه آنها را به محرّک اصلی جنگ خود تبدیل نماید و این فناوریها را از ابزارهایی دقیق به محرّکهای یک «کارخانه ترورهای جمعی» بر پایه اصول جدید زیر تبدیل کند:
الف. فعالسازی «کارخانه ترورهای جمعی»: سامانههایی مانند «لاوندر» و «هابسورا» آزادانه به کار گرفته شدند تا اهداف را در مقیاسی صنعتی تولید کنند. تنها در هفتههای نخست، لاوندر حدود 37000 فلسطینی را بهعنوان اهداف احتمالی شناسایی کرد و ارتش دشمن در 35 روز اول، 15000 هدف را مورد حمله قرار داد که این تعداد بسیار بیشتر از اهداف مورد هدف در جنگهای قبلی بود.
ب. کاهش نظارت انسانی: نقش تحلیلگر انسانی بهشدت کاهش یافت و اعتماد کامل به خروجیهای هوش مصنوعی به یک قاعده تبدیل شد. این روند منجر به تأیید سریع هزاران هدف با حداقل راستیآزمایی شد.
ج. یکپارچگی سامانهها: سامانههای مختلف بهصورت یکپارچه مورد استفاده قرار گرفتند: لاوندر، افراد را شناسایی میکند، هابسورا، ساختمانها را و سامانهای مانند «پدر کجاست؟» آنها را تا خانههایشان ردگیری میکند تا عملیات انجام شود. این هماهنگی، چرخه هدفگیری را به خط تولید خودکارِ قتل تبدیل کرده است.
د. استفاده از فناوریهای نوین: برای نخستینبار، طیف وسیعی از فناوریهای نوین هوش مصنوعی بهطور گسترده بهکار گرفته شد؛ از جمله برنامههای تشخیص چهره در ایستهای بازرسی موقت، مدلهای زبانی بزرگ آموزشدیده بر لهجههای عربی برای تحلیل احساسات عمومی و ابزارهای صوتی هوشمند برای مکانیابی اهداف.
مهمترین سامانههای هوش مصنوعی
ارتش صهیونیستی دارای زرادخانهای پیشرفته از برنامهها و سامانههای هوش مصنوعی است که تمامی جنبههای عملیات نظامی را پوشش میدهند؛ از جمعآوری اطلاعاتی و شناسایی اهداف گرفته تا اجرای حملات و اقدامات دفاعی. این سامانهها که توسط یگانهای نظامی مانند یگان 8200 و با همکاری شرکتهای بزرگ دفاعی رژیم در حوزه فناوری توسعه یافتهاند، پایه آنچه را میتوان «ماشین جنگ هوشمند صهیونیستی» نامید، تشکیل میدهند.
در ادامه توضیح مفصلی از مهمترین این برنامهها و سیستمها بر پایه اطلاعات در دسترس ارائه شده است.
الف. سامانههای هدفگذاری و سیستمهای پشتیبانی تصمیمگیری
این سامانهها مغز عملیات هدفگیری صهیونیستی هستند و مسئول تبدیل حجم عظیمی از دادهها به فهرستهای اهداف قابل اجرایند.
1. سامانه «لاوندر» (Lavender): لاوندر یکی از جنجالبرانگیزترین سامانههای هوش مصنوعی در زرادخانه دشمن به شمار میرود. این سامانه، ترکیبی از پایگاه داده و سامانه توصیهگر مبتنی بر هوش مصنوعی است که بهطور خاص برای شناسایی اهداف انسانی در مقیاسی وسیع طراحی شده است. از آن با عنوان «ماشین ترور» یاد شده که فرایند قرار دادن افراد در فهرستهای قتل را بهصورت خودکار انجام میدهد.
کاربرد: در هفتههای نخست جنگ غزه در سال 2023، سامانه لاوندر حدود 37000 فلسطینی را بهعنوان افراد مشکوک به عضویت در گروههای مسلح شناسایی کرد. خروجیهای این سامانه عملاً بهعنوان دستورات عملیاتی تلقی شدند، با نظارت انسانی حداکثر 20 ثانیه بر هر هدف که منجر به بمباران هزاران خانه شد.
2. سامانه «هابسورا»: هابسورا (کلمه عبری که به معنای کتاب مقدس است) یک سامانه هوش مصنوعی است که بر شناسایی اهداف ثابت (سازهها و ساختمانها) تمرکز دارد، نه افراد. از آن بهعنوان «کارخانه کشتار» یاد شده است به دلیل تواناییاش در تولید اهداف با نرخ صنعتی.
کاربرد: در حالی که تحلیلگران انسانی سالانه حدود 50 هدف در غزه تولید میکردند، هابسورا قادر است روزانه 100 هدف تولید کند، یا حدود 200 هدف در مدت 10 تا 12 روز. این سامانه برای شناسایی چهار دسته از اهداف در غزه مورد استفاده قرار گرفت:
- اهداف تاکتیکی: مکانهای نظامی سنتی - انبارهای اسلحه - سکوی پرتاب.
- اهداف زیرزمینی: تونلها.
- خانههای فعالان: منازل فرماندهان و اعضای مقاومت.
- اهداف قدرت: ساختمانهای غیرنظامی مانند برجهای مسکونی و دانشگاهها، با هدف اعمال فشار بر مردم.
3. سامانه «کارخانه آتش» (Fire Factory): این سامانه بهعنوان مرحله بعدی هابسورا عمل میکند. به محض تأیید توصیه هدف، کارخانه آتش مسئولیت برنامهریزی حمله را بر عهده میگیرد.
کاربرد: برای اولین بار بهصورت عملیاتی در عملیات «شمشیر قدس» (نگهبان دیوارها) در سال 2021 استفاده شد. وظیفه اصلی آن کاهش زمان تهیه بسته حمله از ساعتها به چند دقیقه است که بهطور قابلتوجهی سرعت عملیات را افزایش میدهد.
4. سامانه «پدر کجاست؟»: این سامانه یک ابزار ردیابی جغرافیایی تخصصی است که برای تکمیل عملکرد لاوندر طراحی شده است. هدف آن تعیین بهترین لحظه برای ضربه زدن به هدف انسانی است.
کاربرد: این سامانه بهطور خاص طراحی شده است تا وقتی هدف به خانهاش وارد میشود، به افسر هدفگیری هشدار دهد، بهویژه در شب. این رویکرد تضمین میکند که مکانیابی آسان باشد، اما احتمال کشتن کل خانواده هدف را بهشدت افزایش میدهد. این سامانه نقش مستقیم در سیاست هدفگیری خانوادهها در خانههایشان در غزه ایفا کرده است.
ب) سامانههای نظارت و کنترل
این سامانهها شبکه نظارت دیجیتال فراگیری را تشکیل میدهند که دادهها را به سامانههای هدفگیری منتقل میکند.
سامانههای «گرگ»: مجموعهای از سیستمهای نظارت و شناسایی چهره بههمپیوسته است که برای ایجاد پایگاه داده بیومتریک جامع برای فلسطینیها و لبنانیها طراحی شدهاند.
Red Wolf گرگ قرمز: سیستم دوربینهای نصبشده در ایستهای بازرسی در کرانه باختری است که بهطور خودکار چهرههای فلسطینیان را اسکن کرده و آنها را با پایگاه داده مقایسه میکند تا تعیین کند که آیا باید به آنها اجازه عبور داده شود یا بازداشت شوند.
Blue Wolf گرگ آبی: یک اپلیکیشن تلفن هوشمند برای سربازان است که به آنها امکان میدهد از فلسطینیان عکس گرفته و آن را مستقیماً در پایگاه داده بارگذاری کنند. این اپلیکیشن دارای سیستم تشویقی است که سربازان را به گرفتن بیشترین تعداد ممکن از عکسها ترغیب میکند.
Wolf Pack دسته گرگها: پایگاه داده مرکزی است که شامل تمام اطلاعات جمعآوریشده میباشد، ازجمله تصاویر، نشانیها، روابط خانوادگی و سوابق امنیتی هر فلسطینی.
ج)سامانههای تخصصی دیگر
پلتفرم Legion-X: توسط شرکت Elbit توسعه داده شده است. این یک پلتفرم هوش مصنوعی است که برای فرماندهی و کنترل دستههایی از وسایل نقلیه بدون سرنشین (هوایی و زمینی) طراحی شده است.
کاربرد: به یک اپراتور اجازه میدهد تا بهطور همزمان کنترل چندین وسیله بدون سرنشین را در دست داشته باشد و وظایف آنها را در میدان نبرد هماهنگ کند که این امر قدرت و کارایی واحدهای بدون سرنشین را چند برابر میکند.
کیمیاگر: این سامانه بهعنوان بخشی از زنجیره پردازش دادهها ذکر شده است. به نظر میرسد که یک سامانه مقدماتی باشد که اطلاعات اولیه را از منابع مختلف جمعآوری میکند، پیش از آنکه توسط سامانههای دیگر تحلیل شود.
کاربرد: بهعنوان یک جمعآوریکننده اطلاعات عمل میکند که راه را برای عملکرد کارخانه آتش و کتاب مقدس هموار میسازد که این امر نشاندهنده وجود یک فرایند چندمرحلهای برای پردازش دادههای اطلاعاتی است.
بهطور خلاصه، این سامانهها یک اکوسیستم یکپارچه و بههمپیوسته را تشکیل میدهند. فرایند از جمعآوری گسترده دادهها توسط سامانههای نظارتی مانند گرگ آغاز میشود، سپس سامانههایی مانند کیمیاگر آنها را گردآوری میکنند و پس از آن موتورهای هوش مصنوعی مانند لاوندر و هابسورا آنها را تحلیل کرده و فهرستهایی از اهداف انسانی و ساختاری تولید میکنند. درنهایت، سامانههایی مانند کارخانه آتش حملات را طراحی میکنند، درحالیکه ابزارهایی مانند پدر کجاست؟ زمان اجرای آنها را تعیین مینمایند. این یکپارچگی خودکار همان چیزی است که به ارتش دشمن امکان داده جنگی با سرعت و شدت بیسابقه به راه اندازد.
شرکای رژیم در توسعه سامانههای هوش مصنوعی نظامی
برتری فناوری رژیم در حوزه هوش مصنوعی نظامی در انزوا بهدست نیامده، بلکه حاصل شبکهای پیچیده از شراکتهای راهبردی با دولتهای خارجی، قراردادهای پرسود با غولهای فناوری جهانی و همکاری تنگاتنگ میان بخش نظامی آن و شرکتهای دفاعی داخلی با حضور بینالمللی است. این شرکا نقشهایی حیاتی ایفا میکنند که از تأمین زیرساختهای پایه رایانش ابری گرفته تا توسعه مدلهای پیشرفته هوش مصنوعی و ارائه پشتیبانی مهندسی و مشاورهای را در بر میگیرد.
الف. دولتهای خارجی (ایالات متحده آمریکا)
ایالات متحده آمریکا برجستهترین و مهمترین شریک دولتی دشمن در این حوزه به شمار میرود. حمایت آمریکا از سطح کمکهای نظامی سنتی فراتر رفته و شامل همکاری عمیق در زمینه فناوریهای پیشرفته میشود:
حمایت مالی و فنی مستقیم: ایالات متحده بهطور مالی از توسعه بسیاری از سامانههای دفاعی رژیم موقت پشتیبانی میکند، ازجمله گنبد آهنین، فلاخن داوود و پیکان که بهطور فزایندهای بر الگوریتمهای هوش مصنوعی تکیه دارند.
همکاری اطلاعاتی: تبادل گستردهای از اطلاعات استخباراتی بین سازمانهای دو کشور وجود دارد (همانطور که در تحقیق خبرگزاری آسوشیتدپرس فاش شد). ارتش دشمن برای بررسی حجم عظیمی از دادههای اطلاعاتی و رهگیری ارتباطات، به مدلهای هوش مصنوعی ساخت آمریکا متکی است. این موضوع نشان میدهد دادههایی که ایالات متحده جمعآوری میکند ممکن است بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در پشتیبانی از سامانههای هدفگیری صهیونیستی نقش داشته باشند.
یکپارچگی عملیاتی: هنگام جنگ با ایران، یکپارچگی بین سامانههای دفاعی صهیونیستی و آمریکایی بهوضوح نمایان شد. موشه پاتیل، رئیس سازمان دفاع موشکی رژیم موقت، هماهنگی روان با سامانههای آمریکایی را یکی از موفقیتهای تعیینکننده آن جنگ توصیف کرد.
ب. غولهای فناوری آمریکایی (Big Tech)
شرکتهای فناوری آمریکایی نقشی ضروری در تأمین زیرساختها و نرمافزارهایی دارند که ماشین جنگ هوشمند صهیونیستی را به حرکت در میآورند. این رابطه که پس از 7 اکتبر 2023 به شدت عمیقتر شده، ارتش دشمن را به یکی از بزرگترین مشتریان نظامی این شرکتها تبدیل کرده است.
مایکروسافت (Microsoft): مایکروسافت دارای روابطی بهویژه نزدیک با ارتش دشمن است که به چندین دهه باز میگردد. رژیم موقت دومین مشتری نظامی بزرگ این شرکت پس از ایالات متحده محسوب میشود. ارتش دشمن از پلتفرم ابری Azure برای ذخیره، پردازش و تحلیل حجم عظیمی از دادههای نظارتی جمعی (مانند تماسهای تلفنی، پیامکها و غیره) استفاده میکند. حجم دادههای ذخیرهشده روی سرورهای مایکروسافت بین مارس و ژوئیه 2024 دو برابر شده است.
Azure همچنین دسترسی به مدلهای پیشرفته هوش مصنوعی شرکت OpenAI مانند GPT-4 را فراهم میکند که برای پیادهسازی و ترجمه ارتباطات به زبان عربی و جستوجوی سریع الگوها در متون حجیم مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده ارتش دشمن از فناوریهای مایکروسافت و OpenAI در مارس 2024 حدود 200 برابر نسبت به قبل از جنگ افزایش یافته است.
مایکروسافت در سال 2021 قراردادی سهساله به ارزش 133 میلیون دلار با وزارت دفاع رژیم موقت امضا کرده است.
گوگل (Google) و آمازون (Amazon Web Services - AWS): دو شرکت در پروژه نیمبوس (Project Nimbus) مشارکت دارند؛ قراردادی به ارزش 1.2 میلیارد دلار که در سال 2021 برای ارائه خدمات رایانش ابری و هوش مصنوعی به دولت و ارتش صهیونیستی امضا شد.
Google Cloud ابزارهای تحلیل داده مبتنی بر هوش مصنوعی در اختیار ارتش دشمن قرار میدهد، ازجمله فناوریهای تشخیص چهره، تشخیص احساسات و تحلیل دادههای زیستی.
Amazon Web Services (AWS) نیز خدمات گسترده ذخیرهسازی ابری را فراهم میکند که ارتش به آن برای ذخیره دادههای نظارت جمعی تکیه دارد. پروژه نیمبوس با اعتراضات گستردهای از سوی کارکنان دو شرکت مواجه شد که برخی از آنها تحت شعار «نه به فناوری برای آپارتاید» اخراج شدند.
Open AI: با وجود اینکه شرکت OpenAI اعلام کرده است که هیچ شراکت مستقیمی با ارتش دشمن ندارد، اما مدلهای پیشرفتهاش مانند GPT-4 و مدل ترجمه Whisper بهطور گسترده توسط ارتش دشمن از طریق پلتفرم Microsoft Azure مورد استفاده قرار میگیرند؛ پلتفرمی که از این مدلها برای تحلیل متون و ارتباطات رهگیریشده استفاده میشود. این شرکت همچنین شرایط استفاده خود را تغییر داده است. از ممنوعیت استفاده نظامی به مجاز بودن موارد استفاده در امنیت ملی؛ تغییری مهم که همزمان با شدت گرفتن درگیریها رخ داده است.
پالانتیر تکنولوژیز (Palantir Technologies): این شرکت یک شراکت راهبردی با وزارت دفاع رژیم دشمن برقرار کرده است. سامانههای هوش مصنوعی آن، از طریق پلتفرمهای تخصصی برای تحلیل دادههای اطلاعاتی پیچیده و پیوند دادن اطلاعات از منابع مختلف، در خدمت پشتیبانی از تلاشهای جنگی صهیونیستی قرار دارند.
ج. شرکتهای دیگر (زیرساخت)
علاوه بر غولهای نرمافزار و رایانش ابری، شرکتهای دیگری نیز در تأمین زیرساختهای فیزیکی و دیجیتال نقش دارند:
سیسکو (Cisco) و دیل (Dell): این دو شرکت مجتمعهای سرور و مراکز دادهای را فراهم میکنند که پایه فیزیکی رایانش نظامی صهیونیستی را تشکیل میدهند.
رد هات Red Hat – وابسته بهIBM: ارتش دشمن را به فناوریهای رایانش ابری مجهز میکند.
د. شرکتهای دفاع صهیونیستی (بهعنوان شرکای بینالمللی)
شرکتها مانند(Rafael Advanced Defense Systems) و (Elbit Systems) و صنایع هوایی صهیونیستی (IAI) که فقط تأمینکنندگان محلی نیستند، بلکه شرکای بینالمللی اصلی هستند. این شرکتها سیستمهایی مانند موشکهای Spike، سکوی Legion-X و هواپیماهای بدون سرنشین Heron را توسعه میدهند، سپس آنها را به صورت جهانی بازاریابی و میفروشند، اغلب تحت شعار «جنگ آزموده» که جایگاه رژیم موقت را به عنوان منبع پیشرو فناوری نظامی تقویت میکند و روابط دفاعی با کشورهای دیگر ایجاد میکند.
درنهایت، زرادخانه هوشمند صهیونیستی حاصل یک نظام جهانی است. دولت آمریکا پوشش استراتژیک و حمایت مالی را فراهم میکند، شرکتهای بزرگ فناوری آمریکایی مغزهای دیجیتال و زیرساخت ابری را فراهم مینمایند، شرکتهای سختافزاری پایه فیزیکی سرورها را فراهم میکنند، درحالیکه شرکتهای دفاعی در رژیم موقت همه این مؤلفهها را در سیستمهای تسلیحاتی یکپارچه و مرگبار ترکیب میکنند که در میدانهای نبرد آزمایش شده و سپس به جهان صادر میشوند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/