خیال خام خیالبافان برای رفع تحریم
با نزدیک شدن به اجلاس سالانه سازمان ملل و طرح دوباره دیدار رئیس جمهور ایران و دونالد ترامپ، موجی از تحلیلها و اظهارنظرها در میان برخی جریانهای سیاسی، بهویژه اصلاحطلبان، شکل گرفته است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، برخی از چهرههای اصلاحطلب از رئیسجمهور خواستهاند تا با «اختیارات لازم» عازم نیویورک شود و با «مقامات ارشد آمریکایی و اروپایی» گفتوگو کند. همچنین تعدادی از روزنامههای اصلاحطلب در گفتگو با شخصیتهای اصلاحطلب و در گزارشهایی سفر رئیس جمهور به نیویورک را آخرین فرصت دیپلماسی پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه عنوان کردند و از رئیس جمهور درخواست کردند تا با کسب اختیار کامل با دونالد ترامپ دیدار و گفتگو کند.
این رویکرد که حل مشکلات کشور را در گرو مذاکره و توافق با آمریکا میداند، با وجود سوابق متعدد نقض پیمان از سوی ایالات متحده، بار دیگر مطرح شده است. خواستار شدن این دیدار از سوی برخی، در واقع نادیده گرفتن یک الگوی تاریخی تکرارشونده است: الگوی عهدشکنی آمریکا.
1. کارشکنی در دولت مصدق و کودتای 28 مرداد
یکی از بارزترین نمونههای بدعهدی آمریکا، به دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت در دولت دکتر مصدق بازمیگردد. در شرایطی که ایران تلاش میکرد حق حاکمیت خود را بر منابع نفتی به دست آورد، آمریکاییها ابتدا نقش میانجی را ایفا کردند. اما با افزایش فشار انگلیس و منافع خود، نولیبرالیسم آمریکا به نفع استعمار بریتانیا وارد عمل شد و با طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد 1332، دولت قانونی مصدق را سرنگون و محمدرضا پهلوی را به قدرت بازگرداند. این اقدام، اولین درس بزرگ برای ایرانیان بود که نباید به وعدههای آمریکا اعتماد کرد.
2. عهدشکنی و بلوکه کردن داراییها
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا از هر ابزاری برای فشار بر ایران استفاده کرد. یکی از مهمترین آنها، بلوکه کردن داراییهای ایران در بانکهای آمریکایی بود. پس از مذاکرات طولانی و توافق الجزایر، قرار شد داراییها آزاد شود. با این حال، آمریکاییها بخش عمدهای از این داراییها را آزاد نکردند و یا آزادسازی آن را به شرطهای مختلف منوط کردند. این اقدام، نشان داد که حتی توافقات بینالمللی هم نمیتواند مانع از بدعهدی آمریکا در زمان نیاز شود.
3. خروج از برجام و بازگرداندن تحریمها
ملموسترین و نزدیکترین نمونه عهدشکنی، خروج دونالد ترامپ از توافق هستهای (برجام) است. دولت ترامپ، بدون ارائه هیچ دلیلی و برخلاف قوانین بینالمللی، به سادگی از آن خارج شد و تحریمهای سنگینتری را علیه ایران اعمال کرد. این واقعه، بزرگترین دلیل برای عدم اعتماد به امضای هر رئیس جمهور آمریکایی است و نشان میدهد که تغییر دولتها در آمریکا میتواند یک توافق بینالمللی را به راحتی از بین ببرد.
اصرار برخی جریانها برای دیدار دوباره با ترامپ، در حالی که او خود بزرگترین ناقض عهد در تاریخ معاصر روابط دو کشور بوده، نشاندهنده یک اشتباه محاسباتی بزرگ است. آمریکا به منافع خود پایبند است، نه به تعهداتش. هرگونه تعامل با غرب و آمریکا باید بر اساس ضمانتهای محکم و غیرقابل نقض باشد، نه بر اساس خوشبینیهای سادهلوحانه.
ایده دیدار و مذاکره دوباره با آمریکا، در غیاب یک تضمین قدرتمند، نه تنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه میتواند به تکرار تجربههای تلخ گذشته منجر شود.
انتهای پیام/