تغییر الگوی قدرت و نفوذ ایران با دفاع مقدس
وقوع جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و ادبیات تهاجمی و زورگویانه سران رژیم صهیونی و حامیان امریکایی و اروپایی آنان که پژواک همان ادبیات صدام بعثی است، انگیزه ملت بزرگ ایران را برای حفظ مؤلفههای قدرت تقویت میکند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، رسول سنائیراد در یادداشتی نوشت: امروز ایران عزیز 1٫648٫195 کیلومتر مربع مساحت دارد و حال آنکه در کمی بیش از 200 سال گذشته، بیش از 3 میلیون و 500 هزار کیلومتر مربع وسعت آن بوده است. متأسفانه ضعف، خیانت و بیتدبیری حکومتهای قاجار و پهلوی از قرارداد ننگین گلستان در 1192 دوره فتحعلی شاه و واگذاری قفقاز، گرجستان، داغستان، ارمنستان، چچن و اینگوش با مساحت حدود 230 هزار کیلومتر مربع تا واگذاری مجمع الجزایر بحرین در 1350 دوره محمد رضا پهلوی با مساحت بیش از 700 کیلومتر مربع به کشور عزیزمان تحمیل و موجب جدایی حدود دو سوم خاک ایران شده است.
جالب اینکه گرچه بخشی از این فاجعه حاصل جنگ بوده، اما بخشهایی مثل همین واگذاری بحرین ناشی از ترس و پذیرش فشار انگلیس خبیث بوده است که به مراتب ننگ آن از قراردادهای پس از شکستهای جنگی بیشتر میباشد. همین سابقه شوم از دست رفتن سرزمین و احساس ناتوانی در برابر جنگ یا فشارهای بیرونی، منجر به شکلگیری روحیه ترس و بیهودگی هرگونه مقاومت در بین بخشی از جامعه ایرانی، حتی بخشی از نخبگان ما شده است که شوربختانه گاه به آن لباس عقلانیت و تدبیر پوشانده و امثال محمد علی فروغی را مورد تجلیل قرار میدهند. حال آنکه هنر فروغی ساری و جاری ساختن سیاستهای انگلیس در دوران بازی بزرگ قدرتهای جهانی برای سلطه بر منطقه خاورمیانه، آسیای میانه و قفقاز، در دستگاه حاکمیتی ایران و نبوغ او کشف خواسته و ذائقه انگلیسیها و اجراییسازی آن متناسب با اوضاع داخلی ایران بود. او توانست خواسته انگلیسیها برای انتقال قدرت از قاجاریه را به نفع رضا خان و پسرش تنظیم کرده و محقق سازد.
همین سایه ترس و احساس ضعف در برابر تهدید و فشار قدرتهای بیگانه از قاجاریه به پهلوی منتقل و حتی شکل حادتری به خود گرفت که نتیجهاش قرارداد ننگین سعدآباد در 1316 و جدایی ارتفاعات آرارات و واگذاری به ترکیه، جدایی اروند رود و واگذاری به عراق و جدایی دشت وسیع ناامید و واگذاری به افغانستان در دوره رضاخان و واگذاری بندر فیروزه به شوروی در 1333 و جدایی بحرین در 1350 در دوره محمدرضا پهلوی بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران پارادایم ترس و احساس ضعف، تغییر یافته و متأثر از آموزههای مکتبی که امام خمینی (ره) با انقلابی بزرگ و عمیق آن را به لایههای فکری - فرهنگی جامعه ایرانی نفوذ داده و با هویت تمدنی ایران پیوند زده بود پارادایم شجاعت و حماسه جای آن را گرفت. اما ضعف شناختی و تصلبنگری دشمنان ایران مانع فهم این تغییر پارادایم بود و همین عقبماندگی شناختی آنها موجب شد برای تحمیل خواسته و پیگیری اهدافشان پس از انقلاب اسلامی هم به همان شیوهها و ابزار گذشته رو آورند؛ لذا امریکای جنایتکار به دنبال کودتای نظامی و سپس مداخله نظامی برای آزادسازی گروگانها بود و صدام و حزب بعث عراق هم برای جبران حقارتها و قدرتنمایی در منطقه، حمله نظامی علیه حکومت نوپای جمهوری اسلامی را انتخاب کرد.
صدام بعثی که به حمایت و پشتیبانی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای اطمینان داشت و از ارتشی مجهز و مجرب برخوردار بود، با تصور قرار داشتن ایران در شرایط ضعف و کارساز بودن تهدید و ارعاب، به طراحی جنگی برقآسا رو آورد تا شوک و بهت ناشی از موج سنگین بمبارانها و حملات تهاجمی زمینی، ایران اسلامی را زمینگیر کرده و زمینه جدایی خوزستان و فشارهای ناشی از جنگ و همزمانی آن با فعال سازی گروهکهای تجزیهطلب، به پیروزی آسان و طلایی او منتهی شود. چنین رویدادی میتوانست صدام را نه تنها در جایگاه رهبری جهان عرب، بلکه سردمدار تسلط بر منطقه غرب آسیا و صاحب نقش اول در نظم منطقهای معرفی کرده و عقده حقارت تاریخی او را فرو بنشاند.
اما آنچه این محاسبه به ظاهر معقول صدام را باطل و ناکارآمد ساخت، اشتباه او در فهم و درک تغییرات سیاسی، فرهنگی ناشی از انقلاب اسلامی و در رأس آن تغییر پارادایم خودبافختگی و ضعف به پارادایم خودباوری و شجاعت بود که نه تنها با انقلاب اسلامی در پیروزی بر دیکتاتوری پهلوی و مقابله با مداخلات بیگانگان تقویت شده بود، بلکه شیفتگان پارادایم جدید، جنگ تحمیلی عراق را به فرصتی برای ایفای نقش و پیوستن به قافله حماسه و رشادت یافته بودند و همین روحیه خودباوری و رشادت به تنهایی معادلات نظامی را تغییر داده و موازنهای متکی بر باورهای ایمانی و روحیه استشهادی پدید آورد که نه تنها در جنگ تحمیلی هشت ساله یک وجب خاک به دشمن واگذار نشد بلکه زمینه حرکت به سمت بازدارندگی مستقل و خودباوری و قدرت برای موازنه سازی و ایجاد عمق و نفوذ منطقهای را نیز فراهم آورد.
این تغییر پارادایم همانقدر که برای کشور و ملت بزرگ ایران خوشایند و غرورآفرین است، برای دشمنان و قدرتهای سلطهجو، آزاردهنده به حساب آمده و از این رو بازهم با عدم درک و فهم زمینههای هویتی این تغییر، بر روی عوامل مادی آن زوم کردهاند تا شاید ایران را به قبل از انقلاب برگردانند. عوامل مادی را دشمنان فناوری موشکی، عمق راهبردی و مقاومت اسلامی دانسته و با وقاحتی آمیخته با بلاهت، مرتب بر طبل مخالفت با موجودیت و توسعه آن میکوبند. اما وقوع جنگ تحمیلی 12 روزه و ادبیات تهاجمی و زورگویانه سران رژیم صهیونی و حامیان امریکایی و اروپایی آنان که پژواک همان ادبیات صدام بعثی است، انگیزه ملت بزرگ ایران را برای حفظ مؤلفههای قدرت تقویت میکند.
منبع:جوان
انتهای پیام/