اسنپبک و رؤیای برجامپلاس
مکانیسم ماشه دیگر فقط یک بند فنی در قطعنامه نیست؛ نماد تغییر پارادایم در مدیریت بحرانهای هستهای است: از تحریمهای یکجانبه به شبکههای چندقطبی، از تعامل به اجبار و از توافقهای سنتی به الگوهای ترکیبی.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، جواد بخشی الموتی در یادداشتی نوشت: «مکانیسم ماشه» یا همان سازوکار بازگشت خودکار تحریمها، در اصل بهعنوان یک ابزار «ضمانت اجرا» در برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت طراحی شد تا در صورت نقض تعهدات، تحریمهای سازمان ملل بدون نیاز به رأیگیری مجدد بازگردند. مکانیسمی یکسویه که علیرغم نقض برجام از سوی آمریکا و اروپا حالا علیه تهران فعال خواهد شد و مهمترین نتیجه دیپلماسی در نظام بینالملل در دهه 90 را به محاق خواهد برد. اما آنچه روز گذشته در شورای امنیت سازمان ملل شاهدش بودیم صرفا یک فرآیند حقوقی نیست؛ بلکه نشانهای است از ورود پرونده هستهای ایران به مرحلهای تازه، جایی که «دیپلماسی فشار هوشمند» جایگزین «مدیریت اختلاف» شده است. شکست قطعنامه ادامه لغو تحریمها در شورای امنیت، بهویژه با 9 رأی منفی، افول برجام بهعنوان یک «پیمان تنظیمگر» را برجستهتر کرد و زمینه را برای بازگشت تحریمها در پایان سپتامبر فراهم ساخت.
«مکانیسم ماشه» یا همان سازوکار بازگشت خودکار تحریمها، در اصل بهعنوان یک ابزار «ضمانت اجرا» در برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت طراحی شد تا در صورت نقض تعهدات، تحریمهای سازمان ملل بدون نیاز به رأیگیری مجدد بازگردند. مکانیسمی یکسویه که علیرغم نقض برجام از سوی آمریکا و اروپا حالا علیه تهران فعال خواهد شد و مهمترین نتیجه دیپلماسی در نظام بینالملل در دهه 90 را به محاق خواهد برد. اما آنچه روز گذشته در شورای امنیت سازمان ملل شاهدش بودیم صرفا یک فرآیند حقوقی نیست؛ بلکه نشانهای است از ورود پرونده هستهای ایران به مرحلهای تازه، جایی که «دیپلماسی فشار هوشمند» جایگزین «مدیریت اختلاف» شده است. شکست قطعنامه ادامه لغو تحریمها در شورای امنیت، بهویژه با 9 رأی منفی، افول برجام بهعنوان یک «پیمان تنظیمگر» را برجستهتر کرد و زمینه را برای بازگشت تحریمها در پایان سپتامبر فراهم ساخت. در این راستا چهار رویکرد قابل بررسی و تحلیل است:
اول) مسأله مشروعیت حقوقی
اروپاییها با اتکا به بندهای قطعنامه 2231 تلاش کردهاند ماشه را فعال کنند، اما ایران و حامیانش، از جمله روسیه و چین، این اقدام را «فاقد وجاهت» میدانند. در ادبیات جدید روابط بینالملل به این وضعیت «شکاف مشروعیت» میگویند؛ یعنی جایی که ابزارهای حقوقی به دلیل رفتار ناقص یا خروج عملی طرف مقابل، مبنای هنجاری خود را از دست میدهند و بیشتر به ابزار چانهزنی سیاسی تبدیل میشوند تا مکانیزم اعتمادسازی.
به زبان ساده، اگر یکی از طرفها خود به تعهدات اقتصادی عمل نکرده باشد، ادعای او درباره نقض طرف دیگر مشروعیت کمتری پیدا میکند. این بحث در هفتههای اخیر در اندیشکدههای اروپایی و آمریکایی بهطور گسترده مطرح بوده و نشان میدهد که فعالسازی ماشه صرفا یک حرکت حقوقی نیست، بلکه میدان آزمون اعتبار قواعد بینالمللی است.
ازاینرو تروئیکا به دلیل ترک فعل و بیعملی و آمریکا به دلیل خروج یکجانبه از برجام، کمترین حق در اعلام یا اعمال قوانین حاکم بر روح برجام هستند. همین موضوع چالشی جدی را به وجود آورده و دو قدرت دیگر شورای امنیت یعنی چین و روسیه را مجبور به واکنش و اعلام عدم پایبندی به تحریمهای ایران کرده است.
دوم) گذار از تعامل به اجبار
از منظر سیاسی، ماشه یعنی حرکت از «دیپلماسی تعاملی» به سمت «دیپلماسی اجبار چندجانبه» اروپا و آمریکا با ساختن یک «اجماع منفی» سعی دارند ایران را به مذاکره درباره نسخهای جدید از برجام - آنچه در محافل سیاستی «برجامپلاس» نام گرفته - وادار کنند. بر اساس اظهارات اخیر وزیر خارجه آمریکا در سرزمینهای اشغالی توافق جدید قدرت موشکی و منطقهای ایران را نیز هدفگذاری کرده است.
در برابر ایران با تکیه بر خود و حمایت روسیه و چین به دنبال ایجاد یک «ائتلاف مسدودکننده» است تا مشروعیت این اقدام غرب را زیر سوال ببرد و نشان دهد که این فشارها نماینده کل جامعه بینالمللی نیست. این آرایش جدید قدرت، خود بازتابی است از گذار تدریجی از جهان تکقطبی به معماری چندقطبی تصمیمگیری در شورای امنیت و نهادهای بینالمللی. اجبار و فشار برای کرنش ایران تاکنون دستاوردی نداشته است و بعد از این هم راه به جایی نخواهد برد. 9 کشوری که مسیر فعالسازی اسنپبک را فعال کردند، به پیچیدهتر شدن چالشهای سیاسی جهان در سالهای اخیر کمک کردند و این موضوع بیاعتمادی به روندهای سیاسی حاکم بر جهان را افزایش و ضرورت گذار از نظم گذشته را بیش از پیش به اثبات رساند.
سوم) تحریمهای چندقطبی
بازگشت تحریمهای سازمان ملل در عمل لزوما به معنای اجرای کامل آنها توسط همه کشورها نیست. ما با نوعی «معماری چندقطبی تحریمها» روبهرو هستیم؛ برخی بازیگران (مانند چین یا روسیه) ممکن است اجرای آن را به تأخیر بیندازند، به شکل محدود اجرا کنند یا حتی راههای دور زدن بیابند. این وضعیت رژیم تحریم را از یک ابزار یکپارچه و متمرکز به یک شبکه پراکنده تبدیل میکند که اثرگذاری آن بیش از متن حقوقی، به همافزایی سیاسی و میزان همکاری کشورها بستگی دارد.از این زاویه، تحریمها در حال تبدیل شدن به نوعی «سیاست شبکهای» هستند، جایی که همکاری یا مقاومت هر گره در شبکه بر کارآمدی کل ساختار اثر میگذارد. ازاینرو تحلیلگران در سالهای گذشته همواره بر فروپاشی ساختار فشار تحریمی در جهان تأکید داشتهاند. با این رویکرد تحریم دیگر کارایی گذشته را نخواهد داشت و بر ضد خود عمل خواهد کرد. این امر برای ایران هم فرصت و هم چالش ایجاد میکند: فرصت در یافتن مسیرهای تجارت با شرکای غیرغربی و چالش در مواجهه با عدم قطعیت و بیثباتی مقررات.
چهارم) آینده شکننده عدم اشاعه
نظام عدم اشاعه در غرب آسیا اکنون در وضعیتی شکننده است. یک مسیر، تشدید تنش است: افزایش سطح غنیسازی، کاهش نظارت آژانس و حتی طرح خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)؛ سناریویی که اندیشکدهها آن را «جدایی هنجاری» مینامند. اگرچه این مسیر بر اساس خوانش غربی خطر برخورد مستقیم یا اقدامات پیشدستانه نظامی را بالا میبرد، اما جنگ 12 روزه و ایستادگی ایران نشان داد که برخورد با ایران از روی کاغذ تا میدان تفاوتهایی جدی دارد. مسیر دیگر بازتعریف توافق است: بستههای مشوق، گامبندی جدید، تضمینهای امنیتی و ارائه «پیشنهادهای ویژه» که اروپاییها از آن سخن میگویند. هر دو نشان میدهند که دوره پسابرجام نیازمند ابتکارهای تازهای فراتر از چارچوب 2015 است؛ ابتکارهایی که ترکیبی از تدبیر و انگیزه را در خود داشته باشد و به قول برخی تحلیلگران «معماری جدید حکمرانی هستهای» را شکل دهد.
مکانیسم ماشه دیگر فقط یک بند فنی در قطعنامه نیست؛ نماد تغییر پارادایم در مدیریت بحرانهای هستهای است: از تحریمهای یکجانبه به شبکههای چندقطبی، از تعامل به اجبار و از توافقهای سنتی به الگوهای ترکیبی. این زبان جدید سیاست بینالملل به ما کمک میکند تصویر روشنتری از «پسابرجام» داشته باشیم و راههای نو برای کاهش تنش و بازسازی اعتماد را بشناسیم. در این چارچوب، هرگونه تلاش برای بازگشت به میز مذاکره یا طراحی یک توافق تازه، باید این واقعیتهای نو را در نظر بگیرد تا بتواند پایدار باشد. با فعالسازی مکانیسم ماشه در روزهای آینده، ایران در صورت هرگونه تعامل با غرب باید واقعیتهایی که رهبر انقلاب در ابتدای مذاکرات برجامی مبنی بر عدم خوشبینی به آمریکا و غرب بر آن تأکید داشتند را بهطور جدی در نظر بگیرد. تروئیکا با این اقدام، ایران را در برداشتن گامهای جدی مصممتر میکند و هزینه ایجاد فضای بیاعتمادی در نظام بینالملل برای غرب بیش از ایران است.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/