وحدت اسلامی ضرورتی حیاتی
چگونه است که کشورهای اسلامی با داشتن کتاب آسمانی مشترکی که تأکیدهای فراوانی بر وحدت مسلمانان دارد و بنا بر ضرورت حفظ کیان ملتها و کشورهای اسلامی از مزایای وحدت خود را محروم نمودهاند؟
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، بدونشک شرایط کنونی ملتها و کشورهای اسلامی، از منفعلانهترین و ذلیلانهترین دوران پس از ظهور دین مبین اسلام است. در کمتر برههای از تاریخ بیش از 1400 سال قبل، ملتها و کشورهای اسلامی اینچنین خوار و ضعیف بودهاند، بهگونهای که دشمنان هر بلایی خواستهاند بر سر بخشی از ملتها و کشورهای اسلامی آوردهاند و نهتنها هیچ عکسالعمل درخور و اقدام پیشگیرانه و متقابلی از سوی ملت (کشور) مورد ستم، بلکه از جانب اکثریت مسلمانان به عمل نیامده است و سایر مسلمانان همچون شاهدی منفعل نظارهگر قتل، شکنجه و غارت اموال و تصاحب سرزمین سایر مسلمانان باشند و صبر کنند تا کی نوبت خودشان برسد.
هماکنون درندهخویی و سبعیت صهیونیست خونخوار در کشتار دستهجمعی و به قحطی کشاندن مسلمانان مظلوم فلسطین و همچنین تجاوز و وحشیگری و جنایات صهیونیستها در لبنان، سوریه، یمن، ایران و عراق مرزهای شیطانصفتی و خونریزی را جابهجا کرده است. بهگونهای که حتی حامیان غربی صهیونیستها به سرکردگی آمریکا، اگرچه در عمل روزانه چندین هواپیما و هفتگی چندین کشتی حامل سلاح و همچنین کلیه اطلاعات جاسوسی موردنیاز صهیونیستها (توسط دهها سرویس جاسوسی غربی) را در اختیار خونخواران یهود قرار میدهند ولیکن در ظاهر برخی کشورهای غربی دیگر نمیتوانند بهصورت علنی از صهیونیستها جانبداری کنند و در برابر افکار عمومی خود و جهان، ناگزیر اعتراضهای بسیار محتاطانه علیه آن جنایات وقیح انجام میدهند. این حقیر چند هفته پیش طی یک فقره پستالکترونیک به یک استاد آلمانی که چند دهه است با وی در ارتباطم، نوشتم که چند سال قبل در یکی از سفارتخانههای ایران در اروپا در مراسم استقبال از یکی از دیپلماتهای برگشته از حج تمتع، گوسفندی را در ورودی سفارت قربانی کرده بودند و متعاقباً چه اعتراضهای حقوق بشری که سازمانهای حقوق بشر آن کشور و سایر کشورهای اروپایی به راه نینداختند! اکنون چه شده که نزدیک دوسال است روزانه قریب به صد فلسطینی مظلوم در غزه ذبح میشوند و اروپا هیچاقدام عملیای نمیکند؟!
اگرچه عوامل متعددی در بروز این شرایط دخیلند، لیکن آنچه در نگاه اول به چشم میخورد فقدان وحدت عملی و همبستگی کارآمد، مؤثر و واقعی و همافزایی امکانات کشورهای اسلامی در حمایت از ملت مظلوم فلسطین و در مقابل، اتحاد عملی دنیای غرب در حمایت از صهیونیستهاست. مسلماً اگر نبود حمایت همهجانبه غرب (چه تسلیحاتی، چه اطلاعاتی، چه تبلیغاتی، چه دیپلماتیک، چه حقوقی و...) سرنوشت جنگ غزه و لبنان و سوریه جور دیگری رقم خورده بود و رژیم غاصب اسرائیل بهتنهایی حتی توان مقابله با حزبالله و حماس را نداشت. فراموش نمیکنیم در همان روزهای ابتدایی بعد از 7 اکتبر، پروازهای متعدد روزانه از اروپا و آمریکا و ارسال هفتگی چندین کشتی، تسلیحات موردنیاز صهیونیستها را تأمین کرد و با گسیل انواع سلاحهای پیشرفته و اطلاعات جاسوسی حساس، توان هدف قراردادن اهداف موردنظر و از جمله کشتن رهبران حزبالله و حماس برای صهیونیستها فراهم آمد. اکنون با همزمانی حاکمیت پیروان تفکر صهیونیسم مسیحی در کاخ سفید و وجود دجال خونریزی به نام نتانیاهو و حمایت تاریخی کشورهای مؤثر اروپایی از صهیونیستها، اتحاد همهجانبه و نامیمونی علیه مسلمانان وجود دارد. از سوی دیگر کشورهای اسلامی علیرغم داشتن توانمندیهای اقتصادی، نظامی و جمعیت قابلتوجه، ناتوان از هرگونه اتحاد و همافزایی هستند و کار به جایی رسیده که چند میلیون یهود صهیونیست با پشتیبانی آمریکا و اروپا، بهراحتی گلوی هزاران زن و مرد و کودک مسلمان را در برابر دیدگان جمعیت میلیاردی مسلمانان متفرق و متشتت، میدرند و به آن افتخار هم میکنند.
چاره چیست؟
آیا چارهای جز اتحاد عملی و فراگیر کشورهای اسلامی و پرهیز از هرگونه تفرقه و فتنهانگیزی بین مسلمانان وجود دارد؟همانگونه که موضوعات اختلافی بین کشورهای غربی، زمانی جنگها خونینی را به وجود آورده بود (مثلاً در مرز زمینی آلمان و فرانسه قبرستانی در جنگل شامل قبر چند ده هزار کشته وجود دارد که در خلال فقط یک جنگ در چند دهه قبل کشته شدهاند) ولیکن اکنون آلمان و فرانسه به این رشد و به این حد از درک رسیدهاند که دنبال اختلافات نروند و با اتحاد بتوانند امنیت و رفاه مردم کشورهایشان را تقویت کنند. حال چگونه است که کشورهای اسلامی با داشتن کتاب آسمانی مشترکی که تأکیدهای فراوانی بر وحدت مسلمانان دارد و بنا بر ضرورت حفظ کیان ملتها و کشورهای اسلامی از مزایای وحدت خود را محروم نمودهاند؟ مسلم است که باید نه در شعار و طی یک هفته یا یک مناسبت خاص، بلکه وحدت فراگیر را تا دیر نشده محقق کرد. اجازه دهید دو نمونه متضاد را که طی چند سال اخیر اتفاق افتاده و نتایج متضاد نیز دربر داشته مرور کنیم.
سوریه
تا زمانی که سوریه در حیطه نفوذ ایران اسلامی و مدام تحت حملات تجاوزکارانه صهیونیستها بود، دشمنان با بهکارگیری تمامی تواناییهای اطلاعاتی، نظامی، پشتیبانی و دیپلماتیک خود و با القای مواردی چون هلال شیعی باعث شدند که برخی دیگر از کشورهای اسلامی نظیر قطر، عربستان و به ویژه حاکمان اسلامی ترکیه از هیچکوششی برای تضعیف حاکمیت وقت سوریه فروگذار نکنند و تا توانستند با حمایتهای تسلیحاتی، اقتصادی و اطلاعاتی از مسلحان، دولت وقت مستقر در سوریه را تضعیف و در نهایت سرنگون کردند. نتیجه اینکه اکنون که سوریه عمدتاً تحت نفوذ ترکیه درآمده، صهیونیستها نهتنها تقریباً تمامی توان نظامی هوایی دریایی و موشکی سوریه را نابود کردهاند، بلکه در شرف تسلط کامل و جداسازی استان سویدا هستند.
افغانستان
با روی کار آمدن مجدد طالبان دو رویکرد از طرف ایران قابلاتخاذ بود؛ یکی مخالفت با طالبان و حوادثی نظیر آنچه در کنسولگری ایران در مزارشریف چندین سال قبل اتفاق افتاده بود و همچنین وقوع جنگی احتمالی بین ایران و طالبان ولیکن رویکرد دومی اتخاذ شد که بسیار هوشمندانه و مانع از ایجاد درگیری و تاراج سرمایههای انسانی و نظامی و اقتصادی دو کشور مسلمان گردید. در همینجا شایسته است دست کسانی که با درایت و هوشمندی و سعهصدر و پرهیز از رفتارهای بهظاهر انقلابی، رویکرد مدبرانه و مسالمتآمیز با همسایه مسلمان شرقی کشورمان را اجرایی کردند، صمیمانه ببوسیم (کمااینکه حضوراً قدرشناسی خود را خدمت ایشان ابراز نمودهام.)اکنون در این برهۀ تاریخی و سرنوشتساز وظیفه حیاتی مسلمانان چیست؟
وظیفه ایران اسلامی چیست؟
مثلاً آیا در قبال سوریه ما هم مانند عملکرد قبلی حاکمان ترکیه و قطر دنبال تضعیف دولت مستقر فعلی برویم یا با اتخاذ رویکرد هوشمندانه ضمن یادآوری سوء عملکرد حاکمان فعلی سوریه درزمان حکومت قبلی، ماحصل تجارب قبلی ارزشمندمان را در قالب حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی و در جهت مقابله با اسرائیل غاصب و پس راندن خونخواران یهود، در اختیار حامیان دولت فعلی سوریه قرار دهیم؟ کدام یک در جهت منافع امت اسلامی است؟ امید آنکه در این برهه تاریخی منطقه و شرایط فوقبحرانی مسلمانان فلسطین، همگی کشورها و ملتهای اسلامی به این درک برسند که بسیار ضروری است اختلافات را کنار بگذارند و نهتنها مشابه اتحاد کشورهای غربی (با وجود تمام زمینههای تعارض منافع بین خودشان) بلکه به اتحادی قویتر و بر اساس اخوت اسلامی رویآورند.
صدالبته لازمه چنان اتحاد عملی و فراگیری، نه فقط نمایش برگزاری چند همایش (با مخاطبان محدود و خاص) در هفته مبارک وحدت پیش رو، بلکه متحد کردن علمای جهان اسلام جهت تبیین و تدوین مبانی اعتقادی وحدت اسلامی و برانگیختن اراده جدی برای متحد کردن کشورها اسلامی و همسو کردن تواناییهای ایشان از طریق حذف طرفداران عقاید افراطی مذهبی از حوزه تصمیمگیری، ازخودگذشتگی، انعطافپذیری عاقلانه و به اشتراک گذاشتن منابع اقتصادی، اطلاعاتی، نظامی و دیپلماتیک در جهت مقابله با اتحاد نامقدس غربیها بر علیه تمامی کشورهای اسلامی میباشد.
در پایان امیدوارم خداوند متعال دلهای مسلمانان را به هم نزدیک و با بیداری علما و حاکمان اسلامی اتحاد و برادری مسلمین را عملی گرداند و در ظهور منجی عالم بشریت(عج) تعجیل فرماید.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/