آمریکاگراهای وطنی هیچ حرفی جز تسلیم ندارند
تفکر نئولیبرالیستی که ذاتاً آمریکاگراست، هیچ مناسباتی جز تسلیم بیقید و شرط در برابر آمریکا نمیپذیرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، در زمان جنگ جهانی دوم، فرانسه از نظر نظامی در وضع ضعف قرار نداشت. فرانسه با آمادگی نظامی برای یک جنگ تمام عیار با آلمان آماده شده بود. این چنین به نظر میرسید که اگر جنگ با پیروزی فرانسه ختم نشود، حداقل این هست که حریف آسانی هم برای آلمان نخواهد بود و آلمانها کار سختی برای اشغال آن در پیش خواهند داشت.
سقوط شگفتآور فرانسه ناشی از ایجاد یک دو قطبی در بین سیاستمداران فرانسوی بود. قطب مدافع مقاومت در برابر آلمان و حفظ استقلال کشور و قطب مدافع آلمان. نتیجه این دو قطبی که با پیروزی آلمان همراه شد، سقوط آنی فرانسه را رقم زد. فرانسه به خودش باخت.
حتی امروز که جنگ شکلی به غایت تکنولوژیک پیدا کرده است، سرنوشت جنگ را فقط اسلحه رقم نمیزند. حتی در همین زمان هم ایران موفق شد در برابر پیشرفتهترین سلاحهای بلوک غرب با موفقیت عمل کند و دشمن را در طرح خود، شکست دهد. نیروهای مسلح ایران علیرغم همه کاستیها و نواقصی که باید حل و فصل گردد، به نوبه خود افتخارآمیز عمل کردند و در نتیجه آن، جنگی که قرار بود ایران را پایان دهد، خودش پایان یافت.
در چنین وضعی سرمایه اجتماعی به دست آمده و روحیه ملی کسب شده باید دستمایه ایجاد حرکتهای بزرگتر و تثبیت موقعیت قرار گیرد. اما به نظر میرسد گروههای سیاسی آمریکاگرا در ایران، حتی در شرایط جنگی هم حاضر نیستند «وطن» را به عنوان دال مرکزی اندیشه خود بپذیرند.
تفکر نئولیبرالیستی که ذاتاً آمریکاگراست، هیچ مناسباتی جز تسلیم بیقید و شرط در برابر آمریکا نمیپذیرد. شما بر اساس مناسباتی که در این تسلیم شدن پیدا میکنید، ممکن است از ژاپن تا قبرس و اردن، جایگاهی در جهان پیدا کنید. تمامی روند غربگرایی همه جانبه که از سال 92 با سرعت در ایران آغاز شد و ابعاد مختلف رسانهای، مدیریت دانش، مدیریت افکار عمومی و ... دارد مبتنی بر همین اصل است.
به عبارت دیگر، گفتمان تسلیم بیقید و شرط، از آنجا که هیچ قید و شرطی را نمیپذیرد، هیچ سخن دیگری نمیتواند برای یک کشور داشته باشد. (به همین خاطر است که هر گاه و به هر میزانی که قدرت دارند، هیچ اثر مثبتی در شرایط کشور ایجاد نمیکنند؛ زمانی که در قدرت نیستند، مشکلات به خاطر جناح مقابل است، زمانی که قدرت را به دست میآورند، مشکلات به خاطر جای دیگری است که قدرتش را ندارند یا به خاطر شرایط جبری بینالمللی که دست آنها نیست حل و فصلش کنند!) گفتمان تسلیم، شکل استعلایی و مقدس دارد و نشان دادن انبوه تجربههای کشورهای تسلیم شده ولی نتیجه نگرفته مشابه مانند لیبی و اکنون سوریه، کمکی به اصلاح اندیشهها نمیکند. گفتمان تسلیم، هیچ تغییری را نمیپذیرد.
نمایش مذاکرات قبل از جنگ ایران و آمریکا، یکی از مضحکترین و در عین حال وقیحترین نمایشهای کل تاریخ سیاست مدرن بود و تهماندههای حیثیت و مشروعیت سیاسی جهان مدرن را نابود کرد. با این حال گفتمان تسلیم باز هم هیچ راه دیگری پیشنهاد نمیدهد.
ملت ایران اکنون در وضع انتخاب قرار گرفته است. طرفداران گفتمان تسلیم که از سمتهای بزرگ و مهمی در اختیار دارند، عملاً همان هواپیماها و موشکهای اسرائیلی هستند که بلافاصله بعد از سقوط دمشق، با سرعت پرواز کردهاند و در حال تشدید شکافهای اقتصادی و اجتماعی در کشور به قصد نابودی آن هستند. ماجرای سیاه کردن قانون حجاب به قصد ایجاد آنارشیسم بیشتر در کشور، فقط یکی از این نمونه هاست. پس از پایان جنگ دوازده روزه، این گفتمان به صورت خودکار فعال شده است تا کار ناتمام اسرائیل را در کشور، تمام کند و با ایجاد بحران سیاسی و اجتماعی، ایران را در وضع ضعف قرار داده و به نقطه تسلیم برساند.
ملت ایران در امروز خود این رسالت را بر عهده دارد که یکبار برای همیشه گفتمان تسلیم را طرد و مهرههای اصلی ذینفوذ آن را از صحنه کنار بگذارد تا بتواند با قدرت به حل و فصل مشکلات مختلف خود بپردازد. این مهم اگر انجام نشود، خون شهدای جنگ دوازده روزه به ثمر نخواهد نشست و آنچه باید در نهایت برای ملت ایران به ارمغان بیاید، نخواهد آمد.
یادداشت از: سید مهدی ناظمی، پژوهشگر و مدرس فلسفه
انتهای پیام/