روایت مادران شهدا از شلمچه تا امروز/ صبری که جهان را خیره می‌کند


روایت مادران شهدا از شلمچه تا امروز/ صبری که جهان را خیره می‌کند

مادر شهیدان نهی‌قناد و مادر شهید روحانی محمدعلی اصغری در نمایشگاه کنگره ۸ هزار شهید گیلان از خاطرات فرزندان شهیدشان گفتند؛ کلامی که چون نسیم ایمان، دل‌ها را آرام و روح‌ها را جلا بخشید.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، در فضای معنوی نمایشگاه دومین کنگره 8 هزار شهید استان گیلان، حضور مادران و خانواده‌های شهدا گرمابخش محفل است؛ بانوانی که روزی جگرگوشه‌هایشان را با دلی آرام و ایمانی راسخ تقدیم وطن کردند و امروز با حضورشان، فضای نمایشگاه را به بارگاهی مقدس بدل کرده‌اند.

مسئولان و میهمانان در نمایشگاه با شوق و احترام خاصی، چادرهای متبرک این مادران را به سر و صورت می‌کشند و از آنان التماس دعا دارند چراکه می‌دانند راز استقامت این سرزمین در دل‌های همین مادران نهفته است.

در میان غرفه‌ها پای گفت‌وگوی 2 مادر شهید نشستیم و کلامشان همچون نسیمی خنک بر جان و دل ما نشست؛ یکی از این مادران، مادر شهیدان مهدی و محمود نهی‌قناد بود؛ مادری که قصه‌اش پر از صبر و ایثار است؛ یکی از فرزندانش را منافقان کوردل از او گرفتند و دیگری را در خط مقدم جبهه تقدیم آرمان‌های بلند انقلاب و میهن کرده است.

دیگر بانوی مقاوم این فضای معنوی، مادر روحانی شهید محمدعلی اصغری است؛ مادری که در 23 خرداد 1367 خبر شهادت فرزندش را در داغ‌ترین روزهای عملیات جنوب کشور شنید. شهید اصغری در شلمچه در میان خاک‌های داغ به آسمان پر کشید و نشان جاوید شهادت را بر سینه زد. مادرش از او می‌گفت، نه با آه و ناله، با لبخندی که حکایت از ایمان داشت و دلی سرشار از رضایت.

اینجا در این نمایشگاه هر کلام مادران شهدا همچون زمزمه‌ای آسمانی است که دل را جلا می‌دهد و روح را صیقل می‌بخشد؛ این سرزمین و این انقلاب نیز به برکت دعای آنان و خون فرزندانشان پابرجاست.

مادر شهیدان نهی‌قناد که در گوشه‌ای از نمایشگاه دومین کنگره 8 هزار شهید گیلان نشسته‌ بود رو به دوبین تسنیم این‌گونه گفت: فضای اینجا برایم بوی بهشت دارد؛ احساس می‌کنم جوان‌هایم محمود و مهدی همینجا دو طرفم نشسته‌اند و آرام و بی‌صدا شاهد آمد و شد مردم هستند البته قرآن هم فرموده است شهیدان زنده‌اند.

مادر شهید می‌گوید: در تنهایی و خلوتم گاهی زیر لب صدایشان می‌کنم می‌گویم: حواستان به من باشد، همان‌طور که روزی مراقبم بودید، باز هم دست مادرتان را رها نکنید؛ دیشب در خواب، مهدی‌ام آمد.  میوه‌ای بزرگ در دست داشت گفت: مادر! این میوه از بهشت است، بخور، گفتم: پسرم، من دندان ندارم. گفت: مادر جان، به دندان نیاز نیست بخور و من خوردم، شیرینی‌اش هنوز بر جانم مانده است بعد در آغوشم گرفت و بوسه بر صورتم زد، از خواب‌‌ بلند شدم خبر دادند که مهمان دارم گفتم قدمشان روی چشم، به نمایشگاه شهدا آمدیم و در فضای نمایشگاه، مهمانان به استقبالم آمدند و کنارم نشستند.

مادر شهید با لهجه شیرینش ادامه می‌دهد: خدایا شکرت که توانی عطا کردی تا بار دیگر با چشم و گوش و دل، فضای عطرآگین یاد شهیدان را لمس کنم. من همیشه برای رزمندگان و مدافعان وطن دعا می‌کنم؛ خدا پشت و پناهشان باشد حتی روزه می‌گیرم برای سلامتی‌شان.

وی پیامی هم برای دشمنان این مرز و بوم داشت؛ گفت: مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل. این‌ها هیچ‌‌اند. نامشان نجس است، زبانشان زبان زور است و جز دنیا و قدرت نمی‌شناسند اما ما نمی‌ترسیم و نخواهیم ترسید؛ ما تنها از خدا می‌ترسیم و بس. من سال‌ها پیش روزی که فرزندانم را یکی یکی راهی جبهه کردم، با خدا عهد بستم و امروز هم بر همان عهد ایستاده‌ام. یک فرزندم جانباز شد، شش ماه کنارش در بیمارستان ماندم؛ دو فرزند دیگرم پر کشیدند اما خداوند آن فرزندِ جانباز را دوباره به من بخشید. این‌ها همه امتحان الهی است.

بوسه‌ای به سر مادر شهید زدیم و التماس دعاگویان از او فاصله گرفتیم؛ مادر شهید روحانی محمدعلی اصغری هم در گوشه‌ای از نمایشگاه نشسته‌ بود و لبخند به‌لب به چهره زائران و مهمانان این خانه نور نگاه می‌کرد؛ به سمتش رفتیم صحبتش را با تشکر و قدردانی آغاز کرد؛ قدردانی از همه آنان که زحمت کشیدند تا این محفل یاد شهیدان برپا شود در ادامه گفت: خدا خیرشان بدهد، الهی عاقبت‌به‌خیر شوند.

مادر شهید اصغری از عشق شهدا به ولایت و رهبری گفت و ادامه داد: خدا رهبرمان را حفظ کند؛ ما گوش به فرمان ایشان هستیم و مطیع کلامش. شهیدان رفتند تا ما بمانیم؛ از حاج قاسم سلیمانی تا هزاران جوان بی‌نام و نشان که جانشان را سپر آرامش ما کردند.

مادر یادی از محمدعلی خودش می‌کند و می‌گوید: محمدعلی تنها هفده سال داشت؛ عاشق شب‌زنده‌داری بود؛ از کودکی به نماز شب انس داشت و دلش با خدا بود. هنوز دوم راهنمایی بود که دل به جبهه سپرد. بچها گفتند به قم بفرستیمش تا درس بخواند و او هم راهی شد و دو سال در آن دیار آموخت. برگشت و راهی جبهه شد و همچون علی‌اصغر امام حسین(ع)، تیرِ دشمن گلویش را شکافت و در شلمچه شهید شد. پیکرش پس از هشت سال به آغوشم بازگشت. هشت سال انتظار … هشت سال چشم‌ به‌ راهی … و من هر روز با اشک و دعا او را در دل زنده داشتم. امروز اما خوشحالم، آرامم، سرافرازم که مادری‌ام را به بهترین وجه به انجام رساندم و فرزندی تربیت کردم که جانش را فدای میهن و دین کرد.

مادر شهید اصغری از اهمیت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت می‌گوید و ادامه‌ می‌دهد: با هزینه خودم، چاپ کتاب خاطراتش را پیگیر شدم؛ نام کتابش عطش در عطش است. نذر کردم نسخه‌ای از کتاب خاطرات فرزندم را در حرم شاهچراغ بگذارم تا هرکه به زیارت می‌آید بداند که محمدعلی چگونه زیست و چگونه پر کشید.

مادر که حضور شهدا و فرزندش را در این نمایشگاه حس می‌کند؛ اشاره‌ای به استقامت مردم ایران می‌کند و می‌گوید: مردم ایران خیلی خوبند، صبور و باوفا هستند إن‌شاءالله به حق خون شهیدان و به حق امام حسین(ع) شاهد نابودی آمریکا و صهیونیسم باشیم و پرچم ایران در صدر جهان بدرخشد. من، مادری که فرزندش را فدای این خاک کرد، تنها یک خواسته دارم: خدایا! ایران و فرزندانش را در پناه خود محفوظ بدار.

به گزارش تسنیم، این 2 مادر همچون 2 شمع روشن با حضورشان در آیین افتتاحیه نمایشگاه، فضا را معنوی‌تر کردند؛ اصحاب رسانه و مسئولین پای صحبت‌شان نشستند و بهره بردند؛ سخنان این دو مادر به جان هر شنونده‌ای نوری از ایمان و صبر بخشید.

حضور این مادران در نمایشگاه دومین کنگره هشت هزار شهید گیلان جلوه‌ای بود از استقامت و عشق مادرانه و یادآور این حقیقت که ریشه‌های این سرزمین به خون شهیدان پیوند خورده است و سایه امن امروز ما مدیون آن ایثارهاست.

گزارش: زهرا رستگار

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
fownix
غار علیصدر
گوشتیران
پاکسان
بانک صادرات
طبیعت
میهن
triboon
مدیران
تبلیغات