۸۴ سال پس از آن ذلت
جنگ ۱۲ روزه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران نشان داد معادله قدرت چنان نیست که غربیها میپندارند. ۸۴ سال پس از اشغال ذلتبار کشور ما در شهریور ۱۳۲۰، چشماندازی متفاوت پیش روی دشمنان این سرزمین قرار گرفتهاست.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، ما با وجود همه محدودیتها، همه تحریمها و تمام دشمنیهای بیسابقه، توانستیم از یک پیچ خطرناک عبور کنیم و به اقتداری دست یابیم که دستکم از دوره افشاریه به این سو، در ایران تجربه نشدهبود. تردیدی نیست که ایران برای تبدیل شدن به آنچه هست، راهی دشوار را پیموده و هزینهای سنگین را پرداختهاست؛ اما آنچه امروز به چشم میآید، اقتداری تاریخی است که جهان را به کرنش در برابر روح بزرگ ایرانی وامیدارد.
پس از آن جنگ فرسایشی هشتساله که صدام به همراه دهها کشور غربی و عربی علیه کیان و تمامیت ارضی ما به راه انداخت و در پی آن، سالها تحریمهای کمرشکن اقتصادی که آمریکاییها برای واداشتن ایرانیان به تسلیم اعمال کردند، اینک شکوه قدرت نظامی کشور ما تحسین جهانیان را برانگیخته است، آنگونه که عامل آنها در منطقه که مدعی داشتن منظمترین و مدرنترین ارتش در غرب آسیاست، فقط چند روز بیشتر از یک هفته در برابر موج سهمگین موشکهای قدرتمند ایرانی دوام آورد و با گریزی مذبوحانه، دست به دامن بزرگتر خود شد.
چنین عزتی بیگمان ناشی از مقاومت یک ملت است که اراده پولادینی دارد؛ ارادهای که تندبادهای سهمگین توطئه و طغیان نتوانست در آن خللی وارد آورد؛ تندبادهایی که یکی از آنها برای نابودی کامل یک ملت و تاریخ آن کافی است. جنگ 12روزه نشان داد ایران توانایی بسیار بالایی در بازیابی قدرت دفاعی خود دارد. ایرانیان به سنت تاریخی و همیشگی خود، از هر صنف و طایفه و با هر عقیده و مسلک، در برابر دشمن به ید واحده تبدیل شدند تا راز چند هزار ساله بقای خود را به رخ جهانیان بکشانند. دشمن آمده بود در 48ساعت ایران را دچار هرج و مرجی بیسابقه کند و با براندازی نظام مردمی آن، طرح شوم تجزیه را در خاک مقدس ما دراندازد، اما اقتدار نظامی و ملی ما نشان داد میان ایران دیروز و امروز، تفاوت آشکاری وجود دارد.
ایران امروز، به هر تهدیدی، حتی هزاران کیلومتر دورتر از خاک سرزمینیاش پاسخی درخور و کوبنده میدهد. توان موشکی ایران که مرهون هوش ایرانی و خلاقیت جوانان نژاده ماست، بدون هیچ وابستگی و دریوزگی قادر است اقتدار ایرانیان را به دشمنانشان دیکته کند. ما در تاریخ طولانی سرزمینمان نشان دادهایم اهل تجاوز و اشغال نیستیم، اما در برابر هیچ نیروی متجاوزی سر خم نخواهیم کرد و اگر در گذشته تاریخی ما گاه صفحاتی غمانگیز پیش روی چشم قرار میگیرد، رقم خوردنش ناشی از ضعف اراده ملت نیست که مردم ما هر زمان پیشوایی نیکو داشتهاند، با اقتدار و همدلی سر بر عرش ساییدهاند. با این حال، مرور تاریخ، بهویژه برای جوانانی که جز عصر اقتدار و استقلال را ندیده و در کوران اتهامات و سمپاشی دشمنان ایران قرار گرفتهاند، از اوجب واجبات است. باید بدانیم کجا ایستاده بودیم و با ما چه میکردند؛ باید بدانیم هزینه کسب اقتدار و استقلال چه بوده است؛ باید روح بزرگ ایران اسلامی را بشناسیم. بازخوانی روایات تاریخی، بهواقع باطلالسحر مکر دشمنانی است که ایران را در ذلت و ایرانی را ذلیل و سرگردان میخواهند.
امروز، سوم شهریورماه، سالروز اشغال ایران توسط متفقین در جریان جنگ جهانی دوم است؛ اتفاقی شوم و ذلتبار که یکی از دهشتناکترین صفحات تاریخ سرزمین ما را رقم زد. آنچه در ادامه میخوانید، چشماندازی از عوامل و وقایع منجر به این اشغال است؛ اتفاقی که سرزمین مادری را لگدکوب دشمن غدار کرد و ثروتهای مادی و معنوی ایرانیان را به باد غارت بیگانگان دارد. روایت اشغال ایران در شهریور 1320، درسی بزرگ و بیبدیل برای نسلی است که چیزی از تاریخ سرزمینش نمیداند و سخت افسونشده بازیهای فضای مجازی و شبکههای دشمن است.
آغاز یک اشغالگری
سپیدهدم سوم شهریور سال 1320، قوای شوروی از شمال و شمالشرق و انگلیسیها از جنوب وارد خاک ایران شدند. بهانه آنها برای اشغال ایران، حضور پرتعداد کارشناسان آلمانی بود. با این حال همه میدانستند علت اصلی حمله به ایران، نیاز شوروی به کمکهای آمریکا و انگلیس برای مقابله با آلمان است. نیروهای هیتلر به نزدیکی مسکو رسیدهبودند و تأخیر در کمکرسانی به شوروی سبب تسلط نیروهای آلمان بر شریانهای نفتی و محورهای راهبردی قفقاز میشد.
آیا رضاشاه از حمله قریبالوقوع به ایران آگاه بود؟ چنین به نظر میرسد که شواهد برای درک این وضعیت از سوی او، کم نبودهاست. روز 14مرداد 1320، بخشی از نیروهای لشکر نهم هندی انگلیس در بصره پیاده شده و آرایش هجومی گرفتهبودند. همزمان، اخبار تحرکات گسترده روسها در مرزهای شمالی به اطلاع شاه میرسید. شوروی و انگلیس حدود یک ماه پیش از حمله از ایران خواسته بودند کارشناسان آلمانی را اخراج کند اما رضاشاه قبول نکردهبود. تصور وی این بود هیتلر در جنگ پیروز خواهد شد و دلیلی ندارد در این جدال بزرگ، جانب انگلیسیها را بگیرد. او تا آخرین لحظات به پیروزی و ورود آلمانها به خاک ایران امیدوار بود، اما محاسباتش غلط از آب درآمد. روز 28 مرداد، رضاشاه در مراسم دانشآموختگی افسران که در اردوگاه اقدسیه برگزار میشد، مرخصی تشویقی یک ماهه افسران را لغو کرد و از حوادث قریبالوقوع سخن گفت. او سه روز بعد، دستور اخراج کارشناسان آلمانی را داد. بیتردید رضاشاه از حمله قریبالوقوع به ایران آگاه بود، اما احتمالاً زمان آن را بهدرستی نمیدانست. با این حال، هیچ دستوری مبنی بر آمادهباش کامل نیروهای نظامی صادر نکرد.
سقوط شمال
بخشی از ناوگان جنگی شوروی، خود را به حاشیه سواحل شمالی ایران رساند. ساعت 8 صبح روز سوم شهریور، دریابان سدلنیکوف، فرمان شلیک به کرانههای ساحلی بندرانزلی را صادر کرد. نیروی دریایی ایران که بهشدت غافلگیر شدهبود، تلاش کرد نیروهای خود را سازماندهی کند اما توفیقی در این کار نداشت. با این حال، تعدادی از سربازان و افسران ایرانی به مقابله پراکنده با نیروهای شوروی پرداختند. پایمردی این گروه از نظامیان، موقتاً راه ورود نیروی مهاجم را بست؛ اما به دلیل فرار فرماندهان نظامی، مقاومت دوامی پیدا نکرد و سازمان نیروهای ایرانی بهسرعت از هم پاشید. همزمان، یگانهای ارتش شوروی وارد آذربایجان و خراسان شدند. شهرهای هر دو منطقه بهشدت بمباران شد. در نخستین ساعات بامداد چهارم شهریور، سرهنگ شیبانی و تعدادی از خلبانان نیروهای هوایی مستقر در تبریز، با هواپیماهای دوباله هنگ دوم هوایی ایران به زنجان گریختند. شیبانی و نیروهایش پس از سوختگیری به سمت تهران فرار کردند.
در 150کیلومتری شرق تبریز، نیروهای لشکر پانزدهم، مستقر در اردبیل به دستور سرتیپ قادری فرمانده لشکر، برای دفاع از گردنه «صائین» به سمت این منطقه حرکت کردند؛ اما پس از رسیدن به مقصد فهمیدند سرتیپ قادری به نقطه نامعلومی گریخته است! سربازان گرسنه و خسته، چارهای جز عقبنشینی نداشتند. در 100 کیلومتری جنوب تبریز، فرماندهان لشکر سوم، نیروهای خود را رها کرده و گریختهبودند. سربازان ایرانی در سواحل دریاچه ارومیه سرگردان، گرسنه و خسته هدف حمله هواپیماهای شوروی قرار گرفتند و تعداد زیادی از آنها شهید شدند. در مشهد اوضاع وخیمتر بود. یگان موتوریزه لشکر خراسان به دستور سرلشکر محتشمی، مأمور محافظت از گردنه مزدوران شد. دو روز از حمله متفقین میگذشت، اما اعلامیه مملو از لاف و ادعاهای گزاف ستاد ارتش، دردی از نیروهای لشکر خراسان دوا نمیکرد. خبر ورود نیروهای شوروی به خراسان، مشهد را در هرج و مرج شدیدی فرو برد. مردم سراسیمه، با هر وسیله ممکن به سمت ییلاقات اطراف میگریختند. شهر انتظام خود را از دست داده بود. ساعت 9 بامداد 4 شهریور، 35 فروند هواپیمای شوروی، مشهد را بمباران کردند. لشکر خراسان چنان از هم پاشید که به گفته حسین فردوست، واحدهایی از آن را در بندرعباس پیدا کردند! رضاشاه دستور عقبنشینی نیروهای نظامی در شمال ایران را صادر کردهبود. ریچارد استوارت در کتاب «آخرین روزهای رضاشاه» مینویسد: «در گنبدکاووس، سرهنگ هنجنی، فرمانده هنگ بیست و سوم سوار، از قرارگاه لشکر گرگان دستور دریافت کرد بیدرنگ به شاهرود عقبنشینی کند... دستور عقبنشینی آثار سوئی بر سربازان داشت. بعضی از سربازان به دلیل اینکه ناچار بودند بدون جنگیدن عقبنشینی کنند، میگریستند».
جنوب، زیر آتش انگلیس
انگلیسیها همزمان با شوروی، نیروهای خود را در بندر ماهشهر، خرمشهر و آبادان پیادهکردند. دریادار بایندر، فرمانده نیروی دریایی کوشید راه آنها را سد کند، اما ناو او هدف گلولههای ناوگان انگلیس قرار گرفت و بایندر به همراه یکی از معاونانش شهید شد. ستون نظامی انگلیس، متشکل از لشکر نهم هندی و تعدادی از واحدهای مکانیزه به سمت اهواز حرکت کرد. با فرار فرماندهان، نیروهای ایرانی به سمت «خسروآباد» عقبنشینی کردند. تلفات سنگین بود؛ کمبود موادغذایی و گرمای هوا، بسیاری از سربازان را از پا درآورد. انگلیسیها بهسرعت پیشروی کردند؛ اما در 450کیلومتری شمال اهواز با مقاومت شدید واحدهایی از ارتش ایران روبهرو شدند؛ با این حال، گرسنگی و کمبود مهمات، اجازه مقاومت بیشتر را به نیروهای ایرانی نداد؛ به علاوه آنها فرماندهای برای هدایت صحیح و مدیریت میدان جنگ نداشتند. نیروی هوایی انگلیس به نیروهای ایرانی حمله کرد و دهها سرباز ایرانی شهید شدند. با شکسته شدن مقاومت، نیروهای انگلیسی خود را به کرمانشاه رساندند و همزمان به پیشروی در عمق خاک ایران ادامه دادند.
فقط یک مقاومت ظاهری!
رضاشاه هر چه داشت را در تهران متمرکز کردهبود. او که میدانست حکومتش زاییده یک کودتای نظامی است، از وقوع کودتا علیه خودش بیم داشت. این فوبیا عملاً او را به شخصیتی بدبین و محتاط در برابر دیگران تبدیل کرد. بسیاری از دوستان او که در به قدرت رسیدنش نقشی محوری داشتند، قربانی احتیاط و سوءظن شدند؛ او ماکیاولیوار، نه فقط دشمنانش، بلکه دوستانش را هم به بهانههای واهی میکشت؛ تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز، محمدولی اسدی و... . شاید با چنین نیتی بود که رضاشاه دستور داد مهمات کافی در اختیار لشکرهای تابعه قرار نگیرد؛ پدافند هوایی در مشهد فقط 72 گلوله ضدهوایی داشت که آن هم به دلیل ناتوانی نیروها در هدفگیری دشمن به هدر رفت؛ این ناتوانی ناشی از فقدان تمرین دائمی و در اختیار نبودن تجهیزات نظامی بود. با این حال، لشکرهای سوگلی رضاشاه در تهران نیز کاری از پیش نبردند؛ پهلوی اصولاً اعتقادی به مقاومت در برابر دشمن نداشت! دو لشکر پایتخت به دستور شاه در شرق و غرب شهر موضع گرفتند. ریچارد استوارت مینویسد: «واحدهای گشتی، اتومبیلهای شخصی را برای استفاده نظامی مصادره میکردند، ولی هیچ دستورالعمل عملیاتی به واحدهای مستقر در خط مقدم جبهه داده نشدهبود.
تنها دستوری که به فرماندهان نظامی خارج از مرکز دادند، این بود که از تخریب پلها، خطوط راهآهن و جادهها خودداری کنند. این امر موجب شگفتی سرلشکر ارفع شد. بنابراین ارفع حدس زد شاه قصد مقاومت واقعی ندارد، بلکه فقط میخواهد یک مقاومت ظاهری نشان بدهد... ارفع پیشنهاد کرد پلهای مهم خراب شود و پادگان نیرومند تهران به استحکامات کوهستانی در غرب اراک عقبنشینی کند، ولی شاه نظر او را رد کرد». رضاشاه میدانست چارهای جز تسلیم ندارد. او دست به دامن آمریکاییها شد تا برای حل مشکل میانجیگری کنند، اما روزولت در پاسخ به استمداد او بهصراحت اعلام کرد: «هدف بریتانیا، هدف ماست». شاه در 8 شهریور 1320 چنان ترسیده بود که تصمیم به فرار گرفت، اما موقتاً تصمیم خود را عملی نکرد. او فرمان ترک مخاصمه را صادر کرد. با صدور این فرمان، ارتشی که رضاشاه آن را وسیله تحقق ثبات و استقلال ایران معرفی و سرمایه هنگفتی را خرج آن کرده بود، در کمتر از چهار روز از هم پاشید. پهلوی اول که نگران بود توسط نیروهای شوروی اسیر شود، خود را تسلیم انگلیسیها کرد و در 25 شهریور به سمت اصفهان گریخت. در همین شهر بود که تمام اموالی را که در دوران 16 ساله دیکتاتوریاش به چنگ آوردهبود، در ازای یک سیر نبات، به محمدرضا پهلوی هبه کرد! رضاشاه که حدود 20سال پیش، در زمان کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی مال و اموالی نداشت، در لحظه خروج از ایران، مالک 680میلیون ریال وجه نقد و بیش از 5هزار و 200 پارچه ملک و آبادی در سراسر کشور بود. این اموال، غیر از جواهرات سلطنتی است که پس از تصاحب حکومت ایران از خزانه قاجارها بدست آوردهبود، اما همه اینها مانع سقوط او نشد. به این ترتیب، ایران به اشغال نیروهای متفقین درآمد.
منبع: قدس
انتهای پیام/