هجرت و شهادت امام رضا(ع)؛ آغاز تمدن بشر برای ظهور آخرین حجت الهی
هجرت و شهادت امام رضا(ع) در ایران، نه تنها آغازگر تمدنی بزرگ و عدالتمحور برای ایرانیان بود، بلکه بسترساز تحقق حکومت جهانی امام زمان(عج) و بیداری فطرتهای آزاد در جهان شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، خاندان عباسی هر چند با داعیه احیای حق امامت و دفاع از خاندان امامت و رسالت پا به عرصه غصبی خلافت نهادند اما همین که این خاندان افسار و لگام سرکش اسب خلافت را در دست گرفتند و امیر المومنین خود خوانده امت اسلامی شدند، سخن خوردند و عهد فروشی و عهد فراموشی کردند و در ظلم و غصب مقام ولایت و امامت نه تنها کمتر از بنی امیه و خاندان اموی، بلکه بیشتر از آنها دست خود را به ظلم به اهل بیت(ع) و خون آنها آغشته کردند؛ به گونهای که در کارنامه ننگین این عموزادهها قتل امام کاظم(ع) تا امام حسن عسگری(ع) وجود دارد.
مأمون عباسی بعد از اینکه پدرش هارون از دنیا رفت و با وجود اینکه پدرش از فضیلت او بر برادرش امین آگاه بود اما برادرش امین را بر او برتری داده و او را جانشین خود قرار داد و همچنین چون از تنعم و حمایت خاندان عباسی که امین از آن برخوردار بود و او محروم، کینه برادر را به دل گرفت و مانند قابیل فرزند ناخلف حضرت آدم(ع) دست خویش به خون برادر آلوده کرد.
مأمون پس از اینکه برادرش امین را کشت، خلافت را به دست گرفت و برای اینکه قدرتش بیشتر شود، در مرو و توس دارالاماره خویش را بنا نهاد؛ هرچند مأمون با اعلام برتری امام علی(ع) پس از پیامبر(ص) به جانشینی، جایز دانستن ازدواج موقت، دعوت به ولایتعهدی امام رضا(ع) و بازگرداندن دوباره فدک به علویان به نوعی وانمود به شیعیگی می کرد؛ اما مأمون در عمل و رفتار پیرو سیاست های پدرش هارون بود و به همان مسیری به امامت رفت که هارون رفته بود.
مأمون پس از اینکه برادرش را کشت، مانند عمروعاص نقاب دوستداری خاندان امامت و بازگرداندن حق امامت به ائمه(ع) و به ویژه امام رضا(ع) را بعد از شهادت امام کاظم(ع) در پیش گرفت و برای اینکه بتواند حمایت شیعیان را جایگزین عدم حمایت خاندان عباسی از خود کرده و پایه های حکومت خود را استوار و محکوم گرداند و حمایت جامعه اسلامی و شیعیان را به دست آورد، دستور داد امام رضا(ع) را محترمانه از مدینه به خراسان و مرو منتقل کنند.
هر چند مأمون در ظاهر خود را شیعه و دوستدار امام رضا(ع) معرفی کرده بود اما به ماموران خود دستور داده بود که اگر امام رضا(ع) از هجرت اجباری خودداری کردند و با آنها نیامدند امام و تمام خانواده امام را به شهادت برسانند، بنابراین نه تنها مأمون شیعه نبود بلکه در خونریزی دست کمی از بنی امیه و پدرش هارون نداشت هر چند که با راه اندازی نهضت ترجمه در دربار خود و ادعای علم دوستی و ارائه خدمات به مردم و حمایت از جامعه علمی خود را علم دوست جلوه می داد و دوران حکومت او از اعصار طلایی نهضت ترجمه و اوج قدرت علمی تمدن اسلامی بود اما همانطور که بیان شد میل مأمون به دنیا و مرکب خلافت و سلطنت اجازه نمی داد که او دست از مرکب خلافت بردارد و از غصب مقام امامت خودداری کند.
و مکرو و مکر الله والله خیرالماکرین
نقشه های مأمون با وجود وزیری چون فضل بن سهل ایرانی بسیار دقیق بود چون فضل نیز به مانند او از اعراب بابت تحقیر نژادش کینه داشت اما این شاه و وزیر در محاسبات دقیق خود از این غفلت کرده بودند که فرزندان رسول خدا(ص) هرگز دستاویز مطامع و دنیا پرستی دشمنان خود نمی شوند.
امام رضا(ع) در نخستین قدم به خاندان خود دستور دادند که برای اینکه حقیقت ماجرا هجرت اجباری در تاریخ برای اهل خرد و شیعیان راستین آشکار شود، آن ها چون کسی که برای آخرین بار وطن خود را ترک کرده و دیکر بازگشتی و امیدی به بازگشت او نیست برای ایشان گریه کنند و همین امر موجب شد که شیعیان اهل خرد متوجه شوند که این هجرت امام رضا(ع) و مسئله ولایتعهدی حیله، فریب و نیرنگ است.
همچنین در مسیر هجرت امام علیبن موسی الرضا(ع) با سخنرانی برای مردم به ویژه مردم اهل خرد و روشنفکر ایران آشکار کردند که اگر حق امامت را خداوند به امام داده است پس چه کسی جرأت کرده است آن را از امام بگیرد و دوباره به امام بدهد یعنی اگر مقام امامت منصب الهی است بشر اصلا حق دخالت ندارد که بخواهد آن را بگیرد و پس بدهد و به این ترتیب امام رضا(ع) برای مردم آشکار کردند که مأمون نیز غاصب است و الا در مقام امامت جایگاهی ندارد و او چون بنی امیه ظالم است.
زمانی که اخبار سخنرانی امام در مسیر به مأمون رسید، مأمون دستور داد مراقبت از امام را شدیدتر کرده مانع دیدار امام با مردم شوند و در ادامه مسیر، امام را از مسیری به مرو وارد کنند که مسیری دورافتاده از مردم باشد. پس از ورود امام به مرو هم هرچند مأمون لباس شیعیان برتن کرد؛ اما زمانی که دید امام متوجه نقشه او برای ولایتعهدی شده است، امام را مجبور به پذیرش ولایتعهدی کرد هرچند امام رضا(ع) با قرار دادن این شرط که در عزل و نصب نقشی نخواهند داشت عملا نقشه مأمون را نقش بر آب کردند.
حتی زمانی که مأمون قصد داشت از طریق نهضت علمی و نهضت ترجمه برتری علمی امام رضا(ع) را زیر سوال ببرد، امام رضا(ع) با هر دانشمند به زبان خود او و بر اساس اصول دانش خود او به مناظره پرداختند و موجب شدند که همه دانشمندان برتری علمی ایشان را بپذیرند و به مسلک امام درآیند.
باز مأمون چون نقشه های خود را نقش برآب دید و محبوبیت بیشتر امام را دید از حسادت تحمل نکرد و قدم در مسیر بی بازگشت شهادت امام رضا(ع) نهاد و هر چند مأمون و وزیرش مکر کردند ولی مطابق آیه قرآن کریم در پایان، این اراده الهی بود که بر همه چیز غلبه یافت و با شهادت امام رضا(ع) در توس و بناشدن بارگاه ایشان در ایران به قلب تپنده جهان اسلام در عصر حاضر تبدیل شد.
ایران بین الحرمین فرزندان امام کاظم(ع)
امام رضا(ع) که از ماموریت الهی خویش و خواهرشان حضرت معصومه(س) آگاه بودند با نگارش نامه برای خواهر خویش فاطمه معصومه(س) و دعوت از ایشان برای هجرت به ایران، بانوی کرامت نیز با خاندان و محارم خود عازم ایران شدند ولی مأمون که از این هجرت باخبر شد به مأموران خود دستور داد با حمله به کاروان حضرت معصومه(س) آن حضرت را به قتل برسانند که در نهایت منجر به آمدن بانوی کرامت به قم، شد و ایران بین الحرمین فرزندان امام کاظم(ع) شد و این خواهر و برادر در حرم های امن خود باعث پرورش طلاب، فقیهان و علمای گرانسنگ چون امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی شدند؛ انقلابی که بستر ساز انقلاب جهانی امام عصر(عج) تعالی فرجه الشریف خواهد شد انشاءالله.
بنابراین حضور و شهادت امام رضا(ع) در ایران سرآغاز تمدنی بزرگ است، تمدنی که نه تنها ایرانیان را با خود به دوران عدل علوی خواهد برد بلکه با بیداری جهانی فطرت های آزاد انسان های بیدار، نوید بخش آغاز تمدنی بزرگ برای بشریت خواهد شد تمدنی که خداوند در قرآن کریم مژده داده است که مظلومان وارثان زمین خواهند بود و در آن بشر برای همیشه حکومت عدل جهانی و عدل الهی را به نظاره خواهد نشست و در این حکومت عدل، آخرین ذخیره و حجت الهی و حکومت آخرین فرزند فاطمه زهرا(س) و رسول خدا(ص) را خواهد دید.
بر همین اساس شهادت امام رضا(ع) آغاز تمدنی بشر برای تجربه حکومت آخرین ذخیره الهی در روی زمین است، و عهد شیعهی منتظر امام زمان(عج) این است که چون حضرت معصومه(س) که در مسیر هجرت معرف جایگاه امامت برای مردم بود با استفاده از رسانه های در اختیار و تبلیغ چهره به چهره معرف جایگاه و مقام امام زمان(عج) برای انسان های بیدار در جامعه جهانی شویم تا به این ترتیب نه تنها بسترساز آزادی مردم غزه شده بلکه بسترساز آزادی تمام انسانها از یوغ حکومت استعماری، استبدادی و استکباری شیطان رجیم شویم به مدد الهی.
یادداشت از فاطمه قاسمی کارشناس فرهنگی، مذهبی
انتهای پیام/