از روستای بی‌برق تا قاب جهانی؛ روایت اسحاق آقایی از مردم و عکاسی

از روستای بی‌برق تا قاب جهانی؛ روایت اسحاق آقایی از مردم و عکاسی

اسحاق آقایی، عکاس کهگیلویه‌وبویراحمدی می‌گوید؛ دوربین برای او فقط ابزار نیست بلکه تعهدی است برای ثبت صداقت و فرهنگ مردمی که با همه محرومیت‌ها، بخشنده و شریف زیسته‌اند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از یاسوج، 28 مرداد، روز جهانی عکاسی، فرصتی است برای مرور خاطرات، تجربه‌ها و دغدغه‌های کسانی که لحظه‌ها را در قاب ماندگار می‌کنند زیرا عکاسان تنها تصویر ثبت نمی‌کنند بلکه آن‌ها روایتگر فرهنگ، هویت و زندگی مردمی‌اند که شاید در شتاب روزگار به چشم نیایند.

اسحاق آقایی، عکاس و مستندساز اهل کهگیلویه‌وبویراحمد از جمله هنرمندانی است که با دوربینش نه‌تنها زیبایی‌های طبیعت، که روح زندگی روستایی و عشایری را به تصویر کشیده است، او معتقد است عکاسی برایش تنها یک هنر یا رسانه نیست، بلکه دِینی است بر گردن او برای ثبت صداقت، صمیمیت و مهربانی مردمانی که ساده می‌زیند و بزرگ می‌اندیشند.

اسحاق آقایی، عکاس و مستندساز یاسوجی سال‌هاست که با نگاهی مردم‌نگارانه، زندگی ساده اما پرمعنای روستاها و عشایر زاگرس را در قاب دوربین جاودانه می‌کند. او که از دل روستای وزگ برخاسته، تجربه‌ی زیست روستایی و عشایری را با خود به همراه دارد و همین نزدیکی به سوژه‌ها باعث شده تصاویرش سرشار از صداقت، سادگی و رنگ زندگی باشند.

آقایی علاوه بر ثبت هزاران فریم از آیین‌ها، باورها و لحظه‌های ناب مردمان بومی، در عرصه فیلم‌سازی نیز فعال بوده و آثارش در جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های داخلی و بین‌المللی بازتاب گسترده‌ای یافته است. حضور او در بیش از صد نمایشگاه گروهی و چندین نمایشگاه انفرادی، نشان از مسیری دارد که با عشق، رنج و باور به اصالت فرهنگ بومی طی کرده است.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است صمیمی با او به مناسبت روز جهانی عکاسی.او  از نخستین جرقه‌های علاقه در روستایی بی‌برق دهه شصت تا دغدغه‌های امروز خود برای حفظ هویت ایلی و عشایری سخن می‌گوید؛ سفری از نان داغ و ماست محلی تا جهانی‌ترین زبان هنر.

تسنیم: چگونه وارد دنیای عکاسی شدید و اولین بار که دوربین به دست گرفتید چه حسی داشتید؟

دهه‌ی 60 روستای ما برق نداشت. آن زمان هر دو سه ماه یک بار از طرف سازمان تبلیغات یا اداره ارشاد به روستا می‌آمدند و فیلمی نمایش می‌دادند. مردم در مدرسه یا مسجد جمع می‌شدند و فیلم تماشا می‌کردند. دیدن این فیلم‌ها حس کنجکاوی عجیبی در من ایجاد کرد؛ می‌خواستم بدانم فیلم اصلاً چگونه ساخته می‌شود.

برای ادامه تحصیل، چون در روستای ما فقط تا کلاس پنجم دبستان مدرسه بود، مجبور شدم به شهر بروم. در آنجا با معلم هنر مدرسه آشنا شدم. به او گفتم علاقه دارم وارد فیلم‌سازی شوم. او مرا راهنمایی کرد. اما در آن زمان، در یاسوج و استان کهگیلویه‌وبویراحمد هیچ زیرساخت آموزشی در حوزه هنر وجود نداشت.

سال اول دبیرستان اطلاعیه‌ای از انجمن سینمای جوانان دیدم؛ اعلام کرده بودند دوره یک‌ساله‌ی فیلم‌سازی برگزار می‌کنند. ثبت‌نام کردم، آزمونی برگزار شد و پذیرفته شدم. سال 1372 بود. هنگام ثبت‌نام گفتند باید 4000 تومان شهریه پرداخت کنم. برای من که در روستا زندگی می‌کردم و پدرم – یک کشاورز و دامدار – درآمدی نداشت، این مبلغ بسیار سنگین بود. ناامید شدم و حتی به خانواده چیزی نگفتم.

سه چهار روز بعد پدرم پرسید: چی شد؟ آن جایی که ثبت‌نام کرده بودی چه شد؟ مگر قبول نشدی؟ گفتم: «چرا، قبول شدم.» اما از گفتن ماجرای پول خجالت کشیدم. بعد موضوع را به مادرم گفتم. شنبه صبح، وقتی از روستا می‌خواستم به شهر بروم، دیدم روی طاقچه خانه یک بسته اسکناس 50 تومانی قدیمی گذاشته‌اند. مادرم گفت: «این پول را بابا داده برای ثبت‌نام.» همان لحظه پاهایم سست شد؛ از یک طرف خوشحال بودم و از طرف دیگر می‌دانستم پدر و مادرم چه سخت این پول را تهیه کرده‌اند. هنوز هم وقتی به آن روز برمی‌گردم بغض گلویم را می‌گیرد.

بالاخره در دوره‌ی یک‌ساله فیلم‌سازی شرکت کردم و جزو شاگردان خوب کلاس بودم. چند فیلم کوتاه هم ساختم. اما چون فیلم‌سازی کاری گروهی بود و جمع کردن نیرو دشوار، پس از چهار پنج سال به عکاسی روی آوردم.

البته آن زمان دوربین هم نداشتم و تهیه‌اش داستان دیگری بود. اداره ارشاد معمولاً ماهی یک یا دو روز دوربینی را به ما امانت می‌داد؛ صبح می‌گرفتیم و عصر یا نهایتاً فردا صبح باید تحویل می‌دادیم. با همان دوربین شروع به عکاسی کردم. نخستین سوژه‌هایم هم خانواده‌ام بودند؛ در فضای روستایی، هنگام کشاورزی پدر، کمک‌های مادرم در دامداری، و کارهای روزمره‌ی خواهر و برادرهایم.

تسنیم: نگاه شما به عکاسی در طول این سال‌ها چه تغییراتی کرده است؟

طبیعی است که انسان به مرور زمان و با رسیدن به بلوغ فکری، نگاهش به جهان اطراف هم تغییر می‌کند. من در سال‌های ابتدایی عکاسی، کارم بی‌هدف بود؛ بیشتر شبیه یک توریست عمل می‌کردم. از گل، فوتبال، مردم و طبیعت عکس می‌گرفتم. مثل همان ضرب‌المثل که می‌گویند: آدم همه‌کاره، هیچ‌کاره است.

چهار پنج سال به همین شیوه ادامه دادم، اما کم‌کم که درک و شناخت بیشتری نسبت به محیط اطرافم پیدا کردم، به این نتیجه رسیدم که باید روی یک موضوع خاص تمرکز کنم. از آنجا که در فضای روستایی بزرگ شده بودم و تجربه‌ی زیست عشایری را هم داشتم، با خودم گفتم چرا به همین زندگی ایلی و عشایری نپردازم؟ چون هم آن را از نزدیک لمس کرده بودم، هم شناخت کافی از آن داشتم.

از آن زمان، عکاسی من هدفمند شد؛ به سمت مردم روستا و زندگی عشایری. دلیلش هم صداقت، سادگی و انسان‌منشی این قشر از جامعه بود. حس کردم دِینی دارم نسبت به این مردم؛ اینکه باورها، آیین‌ها و خرده‌فرهنگ‌هایشان را ثبت کنم.

چون می‌دیدم با مهاجرت بخشی از این جامعه به حاشیه‌ی شهرها و روی آوردن به زندگی مدرن، هویت فرهنگی و انسانی آن‌ها در حال تغییر است. به همین دلیل عکاسی را ابزاری دیدم برای ثبت و حفظ این فرهنگ‌ها؛ چیزی شبیه یک دایرةالمعارف تصویری برای نسل‌های بعد، نسلی که دیگر این سبک زندگی را از نزدیک تجربه نخواهد کرد.

تسنیم: به نظر شما روح عکس خوب در چیست؟ تکنیک یا نگاه عکاس؟

واقعیت این است که عکاسی هم مانند هر هنر دیگری مجموعه‌ای از قواعد فنی و تکنیکی دارد که در کلاس‌ها آموزش داده می‌شود؛ مثل رانندگی که با علائم و قواعد مشخص انجام می‌شود. یادگیری این بخش چندان دشوار نیست.اما آنچه تأثیرگذارتر است و می‌تواند ذهن و تفکر عکاس را به مخاطب منتقل کند، نگاه او به دنیای اطراف است. اینکه شما چه بازتعریفی از زندگی و زیست خود در جامعه دارید، در عکس‌هایتان نمود پیدا می‌کند. آیا آدم‌ها را سیاه می‌بینید یا سفید؟ شاد می‌بینید یا غمگین؟ همین نوع نگاه است که به عکس‌ها قدرت می‌دهد.

اگر بخواهم جامع‌تر پاسخ بدهم، معتقدم نگاه عکاس باید بر تکنیک غلبه کند. به‌ویژه در عکاسی مستند یا ژورنالیستی، جایی که احساسات و واقعیت‌های اجتماعی در اولویت‌اند. شاید بخش کوچکی از تأثیرگذاری یک عکس با تکنیک به دست آید، اما بخش اعظم آن از نگاه، جهان‌بینی و تفکر عکاس سرچشمه می‌گیرد؛ چیزی که به عکس معنا و قدرت می‌بخشد.

تسنیم: بین ثبت لحظه و خلق هنری، کدام برایتان اولویت دارد؟

با توجه به ژانری که من در آن عکاسی می‌کنم و نگاهی مردم‌نگارانه به جامعه دارم، چندان به دنبال پیچیدگی‌ها یا بیان هنری نیستم. واقعیت این است که من بیشتر در پی ثبت خرده‌فرهنگ‌ها، باورهای دینی، اعتقادی و انسانی مردم هستم.این خرده‌فرهنگ‌ها آن‌قدر غنای اطلاعاتی، تصویری و بار مفهومی دارند که نیازی به خلق پیچیدگی‌های هنری احساس نمی‌شود.

برای نمونه در زندگی ایلی و عشایری، روحیه‌ی مشارکت و همکاری به‌خوبی دیده می‌شود: اگر زنی بخواهد نان بپزد، زن همسایه به کمکش می‌آید؛ یا اگر خانواده‌ای بخواهد گندم درو کند، همسایه‌ها دست به دست هم می‌دهند.این‌ها واقعیت‌های عینی زندگی‌اند؛ چیزهایی نیستند که بتوان با تکنیک یا بیان هنری آن‌ها را خلق کرد. تنها وظیفه‌ عکاس این است که با نگاهی دقیق و عینی این لحظه‌ها را ببیند و ثبت کند.

تسنیم: کدام یک از عکس‌هایتان برایتان عزیزتر است و چرا؟

واقعیت این است که من به همه‌ی عکس‌هایم تعلق خاطر عجیبی دارم. دلیلش هم این است که در مواجهه با آدم‌هایی گرفته شده‌اند که سرشار از شور، عشق، محبت و مهر بوده‌اند.بارها به روستاها و فضاهای عشایری استانم سفر کرده‌ام و آن‌قدر شرمنده‌ی محبت‌ها و فضیلت‌های انسانی این مردم شده‌ام که با هیچ واژه و تعریفی نمی‌توان آن را بیان کرد. این مردم آن‌قدر نجیب، شریف، دوست‌داشتنی، مهمان‌نواز و صادق هستند که دیدارشان به من انرژی می‌دهد. وقتی با آن‌ها روبه‌رو می‌شوم، به خود می‌بالم که عضوی کوچک از این سرزمین پهناور هستم؛ سرزمینی با مردمی که قلب‌هایی مهربان، رئوف و بخشنده دارند.

برای من، عکس‌ها بیش از آن‌که جنبه‌ی هنری یا سبک خاصی داشته باشند، بازتابی از همین مهربانی، بخشش، عطوفت، صداقت و یکرنگی‌اند. همین ویژگی‌هاست که عکس‌هایم را برایم زیبا و لذت‌بخش می‌کند.

تسنیم: در پروژه‌های میدانی با چه چالش‌های بزرگی روبه‌رو بودید؟

واقعیتش این است که در تمام سال‌هایی که عکاسی کرده‌ام، هیچ‌وقت با چالشی از سوی مردم مواجه نشدم. چون بخش عمده‌ی کار من در میان مردم بوده و آن‌ها همیشه با آغوش باز از من استقبال کرده‌اند.

اما مهم‌ترین چالشی که با آن روبه‌رو بوده‌ام این است که بعد از چهار پنج سال عکاسی در این حوزه، هنوز نتوانسته‌ام عکس‌هایم را به سرانجامی برسانم که به دست مخاطب برسد. آرزوی من این است که روزی بتوانم کتابی منتشر کنم و از این طریق دینم را به مردم ادا کنم. ولی متأسفانه این کار برای من به‌تنهایی دشوار است.

یکی از مشکلات جدی، نبود نگاه بلندمدت در دستگاه‌های فرهنگی استان است. بیشتر مسئولان به‌جای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های ماندگار، به کارهای ویترینی و اجرایی روزمره می‌پردازند؛ هزینه‌های گزافی صرف برگزاری رویدادها می‌شود اما در نهایت هیچ خروجی ماندگاری ندارد. کافی است به دستگاه‌های فرهنگی استان مراجعه کنید تا ببینید چه تعداد اثر فاخر و ماندگار تولید شده است. این برای هنرمندان بزرگ‌ترین چالش است و متأسفانه هر روز هم پررنگ‌تر می‌شود.

البته نمی‌خواهم تلاش همین دستگاه‌های فرهنگی را نادیده بگیرم؛ آن‌ها با بودجه و اعتبارات محدودی که دارند، در بسیاری مواقع فراتر از سیاست‌هایشان عمل کرده‌اند. اما واقعیت این است که دستگاه‌های دیگری هم وجود دارند با بودجه‌های کلان و اعتبارات ملی بیشتر که می‌توانند پشتیبان هنرمندان باشند؛ در حالی که متأسفانه چنین حمایتی در استان ما کمتر دیده شده است.

شاید یکی از دلایلی هم که باعث شد من از شهر یاسوج مهاجرت کنم، همین مشکلات و بیماری‌هایی بود که در این سال‌ها بر اثر مواجهه با چنین شرایطی تجربه کردم.

تسنیم: اگر کسی بخواهد عکاسی حرفه‌ای را شروع کند، به او چه توصیه‌ای می‌کنید؟ اول سراغ ابزار برود یا نگاه و روایت شخصی‌اش را بسازد؟

شرایط امروز با زمانی که ما عکاسی را شروع کردیم قابل مقایسه نیست. آن موقع منابع بسیار محدود بود؛ نه کتابی در دسترس بود، نه جزوه و نه حتی مجلات تخصصی. اما امروز در بمباران اطلاعاتی زندگی می‌کنیم: فضای اینترنت پر از کتاب‌های نفیس در حوزه عکاسی است، آموزشگاه‌های متعدد و اساتید برجسته در دسترس‌اند. این فرصتی فوق‌العاده برای کسانی است که علاقه‌مند ورود به این عرصه هستند.

اما در هنر، چیزی فراتر از ابزار و تکنیک اهمیت دارد. من همیشه مثالی می‌زنم: رانندگی قواعد مشخصی دارد و همه‌ی ما آن را یاد می‌گیریم. این قواعد جهانی و یکسان است، اما تفاوت راننده‌ها در مهارت، تجربه و تبحر فراتر از همین قواعد شکل می‌گیرد.

در هنر نیز همین‌گونه است. آموزش تکنیک‌ها پایه و ضروری است، اما آنچه شما را متمایز می‌کند نگاه شخصی و روایت منحصربه‌فرد شماست؛ نوع خوانش شما از محیط اطراف، نوع ارتباطتان با سوژه‌ها و روایتتان از زندگی.

برای رسیدن به چنین نگاهی، فقط یادگیری قواعد عکاسی کافی نیست. اگر می‌خواهید وارد عکاسی مستند اجتماعی شوید، باید مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی بدانید. اگر قصد دارید ژورنالیستی کار کنید، باید علاوه بر اصول عکاسی، مبانی و قواعد روزنامه‌نگاری را هم بشناسید. در واقع، هرچه دانش و شناخت شما از موضوع بیشتر باشد، روایتتان عمیق‌تر و عکس‌هایتان ماندگارتر خواهد بود.

تسنیم: شما عکاسی را بیشتر هنر می‌دانید یا رسانه؟

به نظرم عکاسی هر دو است؛ هم هنر و هم رسانه. عکاسی یکی از معدود هنرهایی است که زبان بین‌المللی دارد و نیاز به ترجمه ندارد. یک عکس از دورافتاده‌ترین روستای کهگیلویه می‌تواند در هر نقطه از جهان با مخاطب ارتباط برقرار کند، و برعکس؛ عکسی از هر نقطه دنیا می‌تواند در جغرافیای ما اثرگذار باشد، به شرط آن‌که ظرفیت‌ها و ویژگی‌های یک عکس خوب را داشته باشد. این همان جنبه‌ی هنری عکاسی است.

اما در جایی دیگر، وقتی ما یک رخداد واقعی را در قالب گزارش تصویری به مخاطب ارائه می‌کنیم، کارکرد رسانه‌ای عکاسی پررنگ می‌شود. همان‌طور که امروز در خبرگزاری‌های ایران بخش‌های عکاسی فعال هستند و بسیاری از رویدادها را از طریق عکس به مخاطبان منتقل می‌کنند.

در واقع، این‌که عکاسی بیشتر جنبه‌ی هنری داشته باشد یا رسانه‌ای، به نحوه‌ی ارائه‌ی ما و پتانسیل‌های موضوع بستگی دارد. یک موضوع می‌تواند ظرفیت تبدیل‌شدن به یک اثر هنری داشته باشد، و همان موضوع در شرایط دیگر می‌تواند نقش رسانه‌ای ایفا کند.

اگر بخواهم پاسخی سرراست بدهم: عکاسی هم هنر است و هم رسانه.

تسنیم: عکس‌های خبری و مستند چقدر می‌توانند در تغییر جامعه و اصلاح مشکلات مؤثر باشند؟

تأثیر این نوع عکاسی صددرصد است. پیدایش عکاسی مستند به سال‌های 1930 در آمریکا برمی‌گردد؛ زمانی که رکود اقتصادی شدیدی به وجود آمد. دولت برای درک بهتر شرایط، گروهی از عکاسان را مأمور کرد تا زندگی کشاورزان را ثبت کنند. این عکس‌ها در مجلات و روزنامه‌ها منتشر شد و به دست مسئولان و سیاست‌گذاران رسید. بازخورد گسترده‌ی آن‌ها در سطح جهان باعث شد دولت به فکر چاره‌جویی بیفتد و اقداماتی برای حل مشکلات انجام دهد. از همان زمان، عکاسی مستند به‌تدریج جایگاه خود را در جوامع مختلف پیدا کرد.

امروز نیز این کارکرد به‌خوبی دیده می‌شود. به‌عنوان نمونه، در ایران بارها پیش آمده که خبرگزاری‌ها معضلی را از طریق عکاسی مستند مطرح کرده‌اند؛ مثلاً روستایی که آب آشامیدنی ندارد. عکاس با ثبت تصاویر و انتشار گزارش تصویری در خروجی خبرگزاری، باعث می‌شود این مسئله به گوش وزیر، مدیران میانی، اداره‌های مربوطه، بخشدار و فرماندار برسد و در نهایت بخشی از مشکلات مردم حل شود.

نمی‌توان تأثیر عکاسی ژورنالیستی و مستند را در رفع مشکلات اجتماعی انکار کرد. به همین دلیل است که خبرگزاری‌های کشور اهمیت ویژه‌ای برای عکاسی قائل‌اند. امروز هر خبرگزاری دبیر سرویس عکس دارد، عکاسان استان‌ها و عکاسان کشوری به‌طور مستقل فعالیت می‌کنند، و تقریباً در تمام 31 استان کشور عکاسان خبری مستقر هستند. خروجی‌های روزانه‌ی این عکاسان نشان می‌دهد که عکاسی مستند و خبری واقعاً می‌تواند در بهبود شرایط جامعه مؤثر باشد.

تسنیم: روز جهانی عکاسی برای شما چه معنایی دارد؟

واقعیت این است که من خیلی پایبند مناسبت‌های تقویمی نیستم. اما اختصاص یک روز جهانی به عکاسی نشان‌دهنده‌ی قدرت و جایگاه این هنر در دنیاست. عکاسی امروز آن‌قدر اهمیت یافته که قد علم کرده و جایگاه خود را تثبیت کرده است. این روز می‌تواند بهانه‌ای باشد برای اینکه به دوستان عکاسمان پیامی بدهیم، زنگی بزنیم، تبریک بگوییم و خسته‌نباشیدی بفرستیم. همین یادآوری کوچک انرژی‌بخش است؛ هم برای ما که تبریک می‌گوییم، هم برای دوستانمان که دریافت می‌کنند و در نهایت این روز فرصتی است برای تقویت پیوندهای انسانی در جامعه عکاسان.

تسنیم: چه آرزویی برای آینده‌ی عکاسی در ایران دارید؟

عکاسی ایران سال‌هاست که در سطح جهان جایگاه خود را پیدا کرده است. دلیلش هم پهناوری سرزمین ما، تنوع فرهنگی و قومی، و پتانسیل‌های بصری بی‌نظیری است که در ایران وجود دارد. این تنوع باعث رشد و شکوفایی عکاسان شده است. آرزوی من این است که عکاسان ایرانی، در هر ژانری که فعالیت می‌کنند چه ژورنالیستی، چه مستند و چه هنری به امنیت شغلی برسند. امیدوارم مسئولان فرهنگی شرایطی فراهم کنند که این قشر بتواند با آرامش بیشتری کار کند و عکس‌هایشان، زیبایی‌های ایران را به سراسر دنیا مخابره کند.

تسنیم: اگر قرار باشد با یک عکس از خودتان یا کارتان در ذهن مردم ماندگار شوید، دوست دارید آن عکس چه باشد؟

من خاطرات شیرینی از سال‌هایی که در میان مردم عکاسی کرده‌ام دارم. اما اگر بخواهم یک تصویر ماندگار انتخاب کنم، دوست دارم عکسی باشد از لحظه‌ای که کنار یک زن روستایی نشسته‌ام؛ زنی که نان تازه از تنور بیرون می‌آورد، بوی آرد و نان داغ فضا را پر کرده، و او با لبخند ظرفی ماست و کاسه‌ای کره‌ی محلی را روی سفره می‌گذارد. آن لحظه برای من گرانبهاتر از حضور در مجلل‌ترین هتل‌ها و رستوران‌هاست. چنین تصویری نماد سادگی، صداقت و مهمان‌نوازی مردم ماست، لحظه‌ای که هیچ‌گاه با چیزی عوض نمی‌کنم.

تسنیم: یک توصیه یا پیام برای جوانانی که تازه وارد دنیای عکاسی شده‌اند؟

من دوست ندارم نصیحت کنم، اما به‌عنوان کسی که از روستایی بدون برق، جاده و امکانات، وارد دنیای هنر شدم و توانستم جایگاهی کوچک در عکاسی پیدا کنم، تنها یک جمله از زنده‌یاد حسین پناهی را تکرار می‌کنم: «محرومیت تنها نعمتی است که خیلی‌ها از داشتن آن محرومند.» ما نباید نداشتن‌هایمان را بهانه کنیم برای اینکه نمی‌توانیم. باید خودمان را بشناسیم، اعتماد به نفس پیدا کنیم، تلاش کنیم و مطمئن باشیم که به آنچه می‌خواهیم می‌رسیم. همان جمله‌ای که از کودکی شنیدیم: «از تو حرکت، از من برکت.» شاید ساده به نظر برسد، اما در دلش یک دنیا معناست. اگر نیت صادقانه باشد، توکل کنیم و تلاش کنیم، قطعاً به جایگاهی که در ذهنمان داریم خواهیم رسید.

عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی , عکاسی ,

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
غار علیصدر
گوشتیران
پاکسان
بانک صادرات
طبیعت
میهن
triboon
تبلیغات