پادکست | طرح اسرائیل برای معماری امنیتی آینده خاورمیانه
یکصد و بیست و دومین شماره پادکست «در عمق» را به طراحی رژیم صهیونیستی برای معماری امنیتی آینده منطقه خاورمیانه اختصاص دادهایم.
گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم ـ یکصد و بیست و دومین شماره از پادکست «در عمق» که به بررسی مهمترین روندها، تحولات و همچنین شخصیتها در غرب آسیا میپردازد، روز دوشنبه 20 امرداد 1404 ضبط و منتشر شد. در این قسمت «منصور براتی» میزبان «محمد بیات»، کارشناس مسائل خاورمیانه است.
با گذشت 675 روز از آغاز نبرد «طوفان الاقصی»، اسرائیل تحت رهبری جریان راستگرای تلآویو سیاستی مبتنی بر «جنگ فرسایشی» را در هفت جبهه دنبال میکند. برخلاف تصویری که پیش از این رژیم بهعنوان بازیگری مایل به جنگهای کوتاهمدت وجود داشت، این بار هدف اصلی رژیم صهیونیستی درگیر کردن طولانیمدت نیروهاست؛ راهبردی که ریشه در دلایل ژئوپلیتیک و ملاحظات راهبردی دارد.
در دوره هر دو دولت جو بایدن و دونالد ترامپ، با وجود تفاوتهای تاکتیکی، حمایت کامل سیاسی، نظامی و امنیتی از اسرائیل بهعنوان جزء ثابت سیاست واشنگتن ادامه یافته است. این رویکرد از اجماع نخبگان آمریکایی پس از خروج ترامپ از برجام و پیش از آغاز دولت بایدن شکل گرفته است. از این منظر، اسرائیل یک «قدرت میانی» محسوب میشود که حلقه ارتباطی دو حوزه ژئوپلیتیک «ایندوپاسیفیک» و «یوروآتلانتیک» است و نقشی کلیدی در استراتژی «سد نفوذ» جدید آمریکا علیه قدرتهای تجدیدنظرطلبی مانند چین، روسیه و ایران ایفا میکند.
این نگاه مبتنی بر این پیشفرض است که آمریکا برای موفقیت در رقابت با چین و روسیه باید ابتدا مسائل خاورمیانه و منطقه «مِنا» را حلوفصل کند تا سپس بتواند بر بحرانهای اصلیتر، همچون اوکراین، تایوان و سایر کانونهای تنش جهانی، تمرکز کند. چنین سیاستی در ادامه گرایش واشنگتن به «موازنه از راه دور» (Offshore Balancing) و کاهش حضور مستقیم نیروهای آمریکا در خاورمیانه شکل گرفت. با این حال، لابیهای صهیونیستی و عربی با تأثیرگذاری بر اندیشکدهها، نمایندگان هر دو حزب و مشاوران ارشد سیاستمداران آمریکایی، توانستند اهمیت ژئوپلیتیک خاورمیانه را دوباره برجسته کنند. آنان استدلال کردند که خروج کامل آمریکا موجب شکلگیری خلأ قدرتی خواهد شد که بهسرعت توسط رقبا پر میشود و این روند تهدیدی برای منافع واشنگتن خواهد بود.
در این میان، چین با تمرکز بر دو موضوع اصلی—دسترسی به منابع هیدروکربنی و اجرای طرح «یک کمربند – یک جاده» (BRI)—به بازیگری با منافع جدی در خاورمیانه بدل شده است. اسرائیل توانسته آمریکاییها را متقاعد کند که مقابله با نفوذ چین باید از این منطقه آغاز شود. این منطق در قالب ابتکاراتی مانند «کریدور امنیت غذایی I2U2» (متشکل از ایالات متحده، امارات، اسرائیل و هند) و سپس «کریدور هند – خاورمیانه – اروپا» (IMEC) که در اجلاس G20 رونمایی شد، عملیاتی گردیده است؛ طرحی که بهعنوان جایگزینی برای BRI در نظر گرفته میشود. اندکی بعد نیز «کریدور جاده توسعه» (ترکیه، عراق، قطر و امارات) مطرح شد که قرار است نقش مکمل IMEC را ایفا کند.
حلقه اتصال تمام این مسیرها، ادغام تدریجی اسرائیل در نظم جدید خاورمیانه عربی است. در چارچوب این طرح، شکلگیری یک «ائتلاف عبری – عربی» در منطقهای که گاه از آن با عنوان «شمال اقیانوس هند» یاد میشود، میتواند مانع تکمیل پروژه BRI گردد و در عین حال نظم امنیتی مطلوب واشنگتن را تثبیت کند.
بر این اساس، جنگ کنونی نه یک درگیری محدود، بلکه «جنگی وجودی» است که هدف آن بازتنظیم نظم منطقهای است. فرسایشی شدن نبرد طوفان الاقصی در بستر راهبرد بزرگتر آمریکا و اسرائیل برای تثبیت موقعیت اسرائیل بهعنوان قدرت میانی، مهار نفوذ چین، روسیه و ایران، و تضمین حضور راهبردی آمریکا در خاورمیانه قابل تبیین است.
انتهای پیام/