از کلاس درس تا میدان عشق؛ روایت نوجوانان لرستانی خادم اربعین+فیلم
گاهی کلاس درس، تخته ندارد؛ دیگ نذریست. گاهی معلم، زائر اربعینیست و شاگرد، نوجوانی از دیار کوهدشت. در مسیر اربعین، نوجوانان لرستانی یاد گرفتند که بزرگ شدن، فقط با رشد قد نیست؛ با خم کردن کمر برای خدمت به زائر، انسان قامت میگیرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از خرمآباد، از دل کوهدشت، شهری که با کوه و خاک گره خورده، جوانان و نوجوانانی برخاستهاند تا دل به مسیر عشق بسپارند. اینان نه سیاح، که خادمان زائراناند؛ آمدهاند تا در مسیر اربعین، ذرهای از زحمت عاشقان حسین علیهالسلام را بردوش گیرند.
اعضای موکب حضرت ابوالفضل علیهالسلام شهرستان کوهدشت، با کمترین امکانات و بیشترین انگیزه، خود را به نجف اشرف رساندهاند. در دل گرمای نفسگیر مرداد، آستین بالا زدهاند و آمادهاند تا زائران را با لبخند بدرقه کنند.
دلهای نوجوانان دهه هشتادی و نودی، از همان ابتدای راه لبریز از شوق زیارت بود. شوقی که وقتی چهرهشان را در سایه گنبد امیرالمؤمنین میبینی، بهخوبی معنا پیدا میکند. هر کدامشان، چراغی از ایمان در دل دارند.
یکیشان به آرامی گفت: "تا حالا هیچجا مثل اینجا آروم نبودم. وقتی به حرم حضرت علی علیهالسلام رسیدم، انگار قلبم نشست روی زمین." این جمله را گفت و رفت سر دیگ غذا. کار برایش حرف نداشت، دلش راه را پیدا کرده بود.
عشق، خستگی نمیشناسد
کار در موکب یعنی ایستادن در گرمای بالای پنجاه درجه، یعنی بلند کردن ظرفهای سنگین، یعنی شستن انبوهی از ظروف، آن هم بدون وقفه. اما هیچکدام از اینها برای این خادمان نوجوان سخت نیست، چون «برای حسین است».
این نوجوانان کوهدشتی، انگار با نَفَس خاک نجف جان تازه گرفتهاند. به هر کاری دست میزنند، از دلشان برمیآید. چه شربتدادن به زائران، چه شستن زمین، چه جمعکردن سفرهها. همهاش رنگ عبادت دارد.
وقتی زائری دعایی در حقشان میکند یا سلامی با مهر نثارشان میشود، برق نگاهشان بیشتر از هر مزدیست. یکیشان اشک در چشم داشت و گفت: "همین که گفت خدا خیرت بده، برام دنیاس."
موکبی به وسعت اخلاص
موکب حضرت ابوالفضل علیهالسلام، فقط یک چادر خدمت نیست؛ مدرسهایست برای تربیت دلهایی عاشق. در دل آن موکب، نوجوانانی پرورش یافتهاند که لبخندشان از صفا و کارشان از خلوص لبریز است.
هرکس از بیرون نگاه کند، ممکن است فقط گروهی مشغول به کار ببیند. اما اگر اندکی دقیقتر شوی، میبینی هر حرکت، هر لیوان شربت، هر قاشق برنج، بر پایهی نیتی پاک بنا شده؛ نیتی که با نام عباس علیهالسلام روشن شده.
تربیتشدگان مکتب اهلبیت
آنچه این نوجوانان را از بسیاری همسنوسالانشان متمایز کرده، تنها حضورشان در این سفر نیست؛ بلکه ادب و معرفتیست که با خود به همراه آوردهاند. در گفتار، رفتار و نیتشان، نشانههایی از تربیت علوی مشهود است.
وقتی زائر مسنی وارد موکب میشود، همهچیز متوقف میشود. یکی صندلی میآورد، دیگری آب خنک، سومی غذا. انگار تکریم مهمان امام، مهمترین دستور کارشان است.
در کنار تمام فعالیتها، نمازشان ترک نمیشود. وقت اذان، بیدرنگ وضو میگیرند و صف میبندند. آنچه در موکب کوهدشت جاریست، ترکیبیست از کار، دعا، ادب و بندگی.
با آنها که همصحبت شوی، از رویاهایشان برایت میگویند؛ یکی میخواهد سال بعد در کربلا خدمت کند، دیگری آرزو دارد طلبه شود و در راه اهلبیت قدم بردارد. شور حرکت در دلهایشان موج میزند.
برخی از این نوجوانان هنوز به سن قانونی نرسیدهاند، اما وقتی با آنها همکلام میشوی، از مردانگی و غیرتشان میگویی. گویی روح بزرگشان سالها از جسم کوچکشان جلوتر رفته است.
در بین صحبتها، یکیشان گفت: "قبل از این سفر فکر میکردم فقط باید زائر باشم. ولی حالا فهمیدم که خدمت به زائر، خودش یک نوع زیارته، شاید حتی بالاتر." و بغض کرد.
نجف؛ جایی برای یافتن خود
برخیشان میگفتند در کوهدشت هیچوقت چنین احساسی را تجربه نکردهاند. گویی دلشان مدتها بود در جستوجوی چیزی بود که فقط اینجا، در خاک نجف، پیدایش کردند؛ آرامشی که با هیچچیز عوض نمیشود.
چشمهایشان پر از امید است، امید به اینکه این سفر مقدمهای شود برای تغییر، برای بهتر شدن، برای محکمتر قدم برداشتن در مسیر اهلبیت علیهمالسلام. نجف، نقطهی آغاز آنهاست، نه پایان راه.
موکب حضرت ابوالفضل(ع)؛ تجلی غیرت و ادب
یکی از مسئولان موکب میگفت: "باور نمیکنید، ولی این بچهها از بزرگترها هم مسئولیتپذیرترند. حتی وقتی کارشان تمام شده، دنبال کار دیگر میگردند. نمیخواهند لحظهای بیکار باشند."
اینجا فقط چند روز کار نیست، اینجا آینده ساخته میشود. جوانانی که امروز در هوای داغ نجف، در حال شستن قابلمه و پخش غذا هستند، فردا مبلغ، معلم، یا پدرانی خواهند بود با قلبهایی عاشق و دستانی آماده خدمت.
وقتی با چشم دل به این صحنهها نگاه کنی، میبینی که موکب فقط جایی برای پذیرایی نیست؛ اینجا قلبها تربیت میشوند. ادب، ایمان، وفاداری، مردانگی، همه در یک قاب کوچک از نجف شکل میگیرد.
برخی از این نوجوانان میگویند دوست دارند سال آینده هم بیایند، اما با توان بیشتر، با تجربه بیشتر. برنامه دارند، هدف دارند، و مهمتر از همه، راه را شناختهاند.
در دل شلوغی اربعین، شاید کسی اسمشان را نداند، شاید در رسانهای دیده نشوند، اما خدا میبیند. این نوجوانان کوهدشتی، قهرمانانیاند که در سکوت و بیادعا، بار خدمت را به دوش کشیدهاند.
هیچکس به آنها نگفته باید اینگونه با ادب با زائران رفتار کنند، اما انگار ادب در وجودشان نهادینه شده است. وقتی با نرمی با زائری سخن میگویند یا با احترام چیزی تعارف میکنند، میفهمی با دلشان آمدهاند.
در دل موکب، کسی خود را بالاتر از دیگری نمیداند. بزرگ و کوچک، دوشادوش هم کار میکنند. حتی گاهی نوجوانی تذکر دوستانهای به بزرگتر میدهد تا کار بهتر پیش برود. این یعنی درک واقعی مسئولیت.
لحظههای ناب، دور از هیاهوی دنیا
نیمهشب که کار موکب تمام میشود و همه در گوشهای آرام میگیرند، لحظههایی رقم میخورد که هیچ دوربینی توان ثبتش را ندارد. صدای پچپچ دعاها، ذکرها، گریههای آرام در تاریکی... اینها گنجهاییاند که تنها اهل دل میبینند.
یکی از مسئولان موکب گفت: "اینا سرمایههای ما هستن. نسل جدیدی که نشون دادن هنوز هم عشق به اهلبیت در رگهای این مردم زندهست." و بغضی در صدایش پنهان بود که نیازی به واژه نداشت.
آنها میدانند که قرار نیست همیشه در نجف باشند، اما نجف در دلهایشان خواهد ماند. و مهمتر اینکه درسهای این سفر را با خود به کوهدشت خواهند برد؛ درسهایی از جنس وفا، ایثار، و عشق بیحد.
موکب حضرت ابوالفضل علیهالسلام شهرستان کوهدشت، تنها یک ایستگاه خدمت نبود؛ پلی بود بین نوجوانانی ساده و روحهایی بزرگ. آنها حالا دیگر صرفاً جوانانی از لرستان نیستند، بلکه خادمان حسیناند، سربازان علی، و پرچمداران فردا.
تا حسین هست، خادم هم هست. تا اربعین هست، راه باز است. راهی برای ساختن، برای مرد شدن، برای ماندن در مسیر نور. این جوانان فهمیدند که مسیر کربلا، فقط جادهای در عراق نیست، جادهای در دل انسان است. و آنان این جاده را یافتهاند.
انتهای پیام/