روایت اربعین در سرزمینی ۸۰۰۰ ساله؛ موکبهای کوهدشت در مسیر اسطوره
اینجا، سرزمین تداوم راه است. راههایی که در دوران صفوی و قاجار، کاروانهای زیارتی عتبات از آن میگذشتند و همین پیوند ناگسستنی است که در موسم اربعین، دوباره کوهدشت را به ایستگاه عبور زائران بدل میکند.
خبرگزاری تسنیم، لرستان: پیش از آنکه نامی بر خاک نهاده شود، پیش از آنکه روایتی در سینهها بنشیند، راه بود. در زهدان خاموش زمین، جایی که کوه و دشت در هم تنیدهاند، جایی که آفتاب هر روز با گام آهسته از فراز زاگرس برمیخیزد، راههایی خزیده در لابهلای کوهساران و درهها نفس میکشیدند.
در این سرزمین، راه پیش از خانه آمد، صدا پیش از واژه برخاست، و نشانه پیش از نقشه. کوهدشت، این گرهگاه خاموش میان زاگرس میانی، همواره محل گذار بوده؛ گذار جانور و انسان، افسانه و اندیشه، مهاجر و مسافر.
در کوهپایههای زاگرس، آنجا که سنگها هنوز نام سواران نخستین را زمزمه میکنند، کوهدشت از پس قرون برخاسته است. سرزمینی که قرنها پیش از آنکه نامی بر نقشه باشد، مأوای کوچنشینان، گذرگاه پادشاهان، و بستر کاروانهای بیپایان بود.
سرزمینی که نقش آن را نه با مرکب، که با خون و خاک بر پوست تاریخ حک کردهاند. درههایش، روایتگر عبور انسانهایی است که از هزاران سال پیش، از ارتفاعات زاگرس تا دشتهای بینالنهرین، این مسیر را با گامهایشان تعریف کردند.
ردّ پای انسان در این اقلیم، به هزارههای پیش بازمیگردد؛ به عصر مفرغ، به تپههای باستانی، به سفالهایی که در گِل ماندهاند تا گواهی دهند که اینجا همیشه خانه مسافر بودهاست.
خاطره عبور در خاک
از همان روزگاران دور، راهها از کوهدشت میگذشتند. راههایی که به بازار شوش میرسیدند، به راه شاهی، به کرانههای دجله، به کوفه، به بغداد، به حجاز. این جغرافیا معبر جابهجایی در قلب فلات ایران بوده.
کوهدشت در حاشیه غربی شاهراههایی قرار داشت که تمدنهای باستانی از آنها نفس میکشیدند. کاروانهایی که از سومر و ایلام میآمدند، برای رسیدن به ماد و بعدتر به هگمتانه و ری، ناگزیر از گذر از دالانهای کوهستانی این منطقه بودند. اینجا، هر پستی بلندی راهیست؛ هر دره گذرگاهی، و هر قله دیدهبانی طبیعی.
راههای قدیمی که از کوهدشت میگذشتند، خطوط تنفسیِ تمدن بودند؛ شریانهایی که اسب و استر و پای پیاده در آن رفتوآمد داشت و خاطره عبور در خاکش نشسته است.
راههایی که مردمان لر، قرنها با پای برهنه از آن گذشتند؛ زنانی با کودک در بغل، مردانی با بار نذر، و کهنسالانی که نگاهشان هنوز دنبال سایه آخرین کاروان بود.
در اسطورههای شفاهی کوهدشت، راه چیزی فراتر از عبور است. در باورهای ایلی، راه موجودی زنده است؛ گاهی پدر، گاهی مادر، و گاه معشوق. اینجا، قرنها پیش از آنکه نامی برایش ثبت شود، راه بودهاست. رد پا بوده، آتش افروخته میشده، و غارها در دل کوهها تنفس نخستین زمزمههای انسان را شنیدهاند.
از نوای زائران
مردم این دیار، بر این باور بودند که راهها نجوا میکنند. میگفتند در شبهای بیماه، اگر گوش بر خاک بگذاری، صدای قدمهایی از گذشته را میشنوی؛ از سربازان اشکانی، از فریاد مغان، از نوای زائران و ناله اسبان عیلامی.
در گاهنگاری آیینیِ مردم، مسیرهایی چون تنگه شیرز تنها تنگه جغرافیایی نیستند؛ محل نزول نذرها و برآمدن دعاها هستند. روایتهایی هست از سالهای خشکسالی که مردم کوهدشت، با دستههایی آیینی، از این مسیر بهسوی غرب روانه میشدند؛ برای آب، برای باران، برای نجات.
از غار کلماکره که طلای مفرغ را در دل شبهای هزاره دوم پیش از میلاد پنهان کرده، تا سفالهایی که در گِل نمخوردهی لرستان، نقش نخستین نگاه بشر را نگه داشتهاند، کوهدشت نه آغازِ یک مسیر، که خودِ مسیر است.
راه در اینجا، همیشه بیشتر از سنگ و خاک بوده؛ همان راهی که از کتیبههای بینام عبور کرده، به غارها سلام داده، از کنار ایلها گذشته، و حالا میرسد به گامهای زائرانی که بهسمت کربلا میروند.
در روزهای منتهی به اربعین، این سرزمین بدل میشود به کاروانسرا. در کوچهها، در حیاط تکایا، در مدرسهها و حتی بر سینه دشت، خیمههایی برپا شدهاند که بوی نان میدهند، بوی چای، بوی دستان شستهشده برای خدمت.
گذرگاه اشک، نذر، دعا
در امتداد همان راههای باستانی که روزگاری مغان با آتشدانهای شعلهور از آن گذشتند، و هزار سال پیشتر، زنان کوچرو با نیهای خاموش به تماشای طلوع مینشستند، امروز پرچمهایی سیاه در باد میلرزند. پرچمهایی که نام حسین بر آنها نقش بسته، و با هر نسیمی، گویی نام را کربلا را دوباره بر زمین مینویسند.
اینجا کوهدشت است. دشت دیرینهای که این روزها نهفقط میزبان کاروان خاطره، بلکه در دل راه اربعین نشسته است. همان راهی که سالیانیست نهفقط عبورگاه قدمها، که گذرگاه اشک، نذر، دعا و زخم است.
از اوایل زمین کوهدشت بوی مسیر میگیرد؛ جادهها زنده میشوند، خانهها آماده، دلها منتظر. مردمی که قرنهاست با فرهنگ کوچ زیستهاند، دوباره در قامت خادمان زائران حسین ظاهر میشوند. اینجا دیگر مرز میان آیین و میزبانی از میان رفته؛ خدمت، عبادت است.
بیش از 40 موکب مردمی، با هزاران خادم داوطلب، در جایجای کوهدشت برپا شدهاند. برخی در ورودی شهر، برخی در مسیر زائرانی که از جنوب و مرکز ایران بهسمت مهران میروند، و برخی در همان کوچهپسکوچههایی که رد عبور سالهای پیشین را هنوز بهخاطر دارند.
بهگفته مراد ناصری، فرماندار کوهدشت، این شهرستان در سال جاری، میزبان بیش از 40 موکب مردمی است و این موکبها با تجهیز کامل، از حدود یک هفته پیش فعالیت خود را آغاز کردهاند.
میزبانی بهقدمت قرون
در کنار آنها، 41 محل اسکان شامل مدارس، حسینیهها، تکایا و اماکن عمومی برای پذیرایی از زائران آماده شده و بیش از 2 هزار خادم داوطلب از مردم همین دیار به زائران خدمت میکنند.
در کوهدشت، راه تنها خاک نیست. راه، آیین است. راه، حج فقراست. آنها که پول سفر ندارند، نذر میکنند زائران حسین را تا مرز برسانند. آنها که نمیتوانند بروند، خانهشان را موکب میکنند. دیوارها باز میشوند، سقفها بلندتر، دلها گشودهتر.
زائرانی که از کاشان، تهران، کرمان، شیراز، اصفهان و حتی هرمزگان آمدهاند، بیآنکه شهر را بشناسند، وارد کوهدشت میشوند. گویی این خاک، حافظهای دارد از هر زائری که روزی با اشک و نذر از آن گذشت.
مردمان کوهدشت، فراتر از جغرافیا، میزباناند. به نیابت از همه آن راههایی که این سرزمین قرنها در خود جا داده، به نیابت از صدای فراموششده کاروانهایی که در دل باد محو شدهاند.
در کوهدشت، موکبها تداوم سنتی هستند که از مفرغ تا مهمان را در یک رشته تاریخی نگه داشته است. مهماننوازی در این دیار، قدمتی دارد بهاندازه راههایی که هنوز رد پای اشکانی و ساسانی را بر خود دارند.
بدرقه با دل کوهدشت
در گذشته، عشایر لر که در همین نواحی کوچ میکردند، برای مهمان، سایهای میساختند، نانی میپختند، و چای را در قوریهای سیاهشده از دود میریختند.
کوهدشت حالا در اربعین خودش را وقف کرده. مثل مادری که از آرد آخرش، نان برای زائر میپزد؛ مثل پیرمردی که صدای اذانش، راه را آرام میکند؛ مثل نوجوانی که با پای برهنه، دو لیوان آب میبرد به میانه جاده.
راههای کوهدشت، بخشی از اسطورهاند. راههایی که در افسانهها گم میشوند؛ در آوازهایی که چوپانان در دشتها خواندهاند اربعین، و حالا بهانهای است برای یادآوری آن حقیقتِ کهن که راه، فقط جاده نیست؛ که عبور، فقط سفر نیست، که کوهدشت، هم خاک دارد، هم دل.
انتهای پیام/ 644/.