از سهرورد تا قلههای اشراق؛ روز زنجان در پرتو اندیشه ایرانی
زنجان را نمیتوان تنها با جغرافیای طبیعیاش شناخت، بلکه باید در آینه تاریخ و تفکر، ژرفتر نگریست؛ آنجا که سهرورد کوچک، مردی بزرگ را به جهان معرفی کرد؛ شهابالدین یحیی، فیلسوفی که با تأسیس مکتب اشراق، صفحهای درخشان در تاریخ اندیشه ایرانی گشود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از زنجان، در سرزمینی که تاریخ، تنها قصهای از گذشته نیست بلکه بُنمایهای برای بازشناسی هویت فرهنگی و تمدنی یک ملت است، هر روزی که به نام یک شهر مزین میشود، فرصتی است برای بازنگری در میراث فکری، معنوی و انسانی آن دیار. زنجان، این پارهی درخشان از ایرانزمین، نه تنها با طنین نامش در سپهر تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور، بلکه با فروغ اندیشههایی که از دل خاک آن برخاستهاند، شایسته پاسداشت و توجهی مضاعف است.
اما روز زنجان، فراتر از آیینها و مناسبتهای رسمی، ما را به ژرفنای اندیشهای فرامیخواند که با نام بزرگمردی از این خاک گره خورده است؛ مردی که در قرون میانه اسلام، از دل «سهرورد» برخاست و جهانی را با نور حکمت خویش روشن کرد. سخن از «شیخ اشراق» است؛ شهابالدین یحیی سهروردی، آن فیلسوف جوان و شهید طریق معرفت که در جوانی، طرحی نو در حکمت افکند و با پیوند میان عقل و اشراق، مکتبی را بنیاد نهاد که تا امروز همچون نگینی بر پیشانی تفکر ایرانی میدرخشد.
در جهانی که همواره میان افراط در عقلگرایی محض و رها شدن در وادی تجربههای باطنی سرگردان بوده است، سهروردی، با شهامت فکری و بصیرتی کمنظیر، راهی میانه گشود: راه عقل سرخ و شهود روشن. او نخستین کسی بود که الهام، اشراق، و شهود قلبی را در نظام فلسفی معتبر گنجاند و از زوایای ناشناخته روح ایرانی، پرده برداشت. فلسفهی اشراق، نه تقلیدی از یونان بود و نه واگویهای از شرق دور؛ بلکه بازتاب روح لطیف و تفکر ریشهدار ایرانیان، از پیش از زرتشت تا قلههای حکمت خسروانی.
پیام دکتر علیاکبر صالحی، رئیس بنیاد ایرانشناسی، به مناسبت روز زنجان، تنها بزرگداشت یک مناسبت نیست؛ بلکه سفری اندیشمندانه به اعماق میراث فلسفی و هویتی ایرانزمین است. این پیام، تأملی است در باب سهم زنجان در پیکره تمدن ایرانی-اسلامی، و بازخوانی شأن والای مردی که با نور خرد و با عشق به حقیقت، راهی دیگر برای تفکر ایرانی گشود. صالحی در این پیام، زنجان را نه فقط شهری در جغرافیای ایران، بلکه سرزمینی در جغرافیای اندیشه معرفی میکند؛ جایی که با صدای شیخ اشراق، هنوز طنینِ «عقل و عشق» در هم میپیچد.
این مقدمه، آغازی است برای نگریستن دوباره به جایگاه زنجان در معماری هویت فلسفی ما، و بهانهای است برای پاسداشت مردانی که اگرچه در گمنامی زیستند، اما روشنی خرد و گرمای عشق آنان، هنوز در جان ما جاری است.
علیاکبر صالحی رئیس بنیاد ایران شناسی کشور که اسفند ماه سال گذشته به این سمت منصوب شده است، به مناسبت روز زنجان پیامی صادر کرد: «حمد باد مَلِکی را که مُلک هر دو جهان در تصرف اوست. بودِ هرکه بود، از بودِ او بُوَد و هستی هرکه هست از هستی اوست. بودن هرکه باشد از بودن او باشد».
در این روز به احترام حکیمی بزرگ گرد هم آمدهایم که معرفتش بر خِرد و تأملش بر باطن، تابشی اشراقی بر حکمت ایرانی انداخت.در اواخر قرن ششم هجری، جوانی ایرانی از «سهرورد»، نظامی حِکمی را ارائه کرد که نام آن را «اشراق» نهاد. وی فلسفة خود را به احترام ایرانیانی که روزگارانی پیش از ورود اسلام در پَهلِه (فَهلِه) یا همان زاگرس کنونی زندگی می کردند به «پَهلَویّون» یا «فَهلَویّون» منسوب کرد.
هرچند عارفان ایرانی، پیش از او، از نگرش باطنی و قلبی سخن گفته بودند اما او، که کسی نیست جز شیخ شهابالدین سهروردی، نخستین فیلسوفی است که اِشراقات و الهامات شهودی و قلبی را در کنار معرفت عقلانی، در یک نظام فکری- فلسفی معرفی کرد. اهمیت تفکر این فرزانة ایرانی در آنجاست که با نگاهی هوشمندانه و وفادارانه به حکمت اجدادی خود، سیر تفکر فلسفی ایرانیان باستان از پیش از زرتشت تا عصر خسروانان را کاوش کرده و با تأمل در فلسفة افلاطونی و نوافلاطونی؛ نظام فکری و حِکمیای را پایهریزی کرد که سهم قابل توجهی در برجستهسازی «قُوّت تفکر فلسفی ایرانیان باستان» داشته است. فیلسوف جوان در زمانی که تصور بر این بود که «ایران» پیش از ورود اسلام، از هرگونه تفکر، فرهنگ و حکمتی تهی بوده، به تأسی از بینش پیشینیان خود، نه تنها نوشت: «اول چیزی که حق سبحانه و تعالی بیافرید گوهری بود تابناک او را عقل نام کرد» بلکه به پیروی از فرهنگ ایشان بر این باور بود:
« گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی؟ که شنودی؟»
و بدین صورت فلسفة لطیفی را با زبانی رَمزین عرضه کرد که بازتاب خرد و ظرافت روح ایرانی است. او در این نظام معرفتی، با «عقل سرخ» از «صفیر سیمرغ» و «آواز پر جبرئیل» و «لغت موران» گفته و بیکران «فیالحقیقةالعشق» را نشان داده است.
اما بداندیشان زمانه، به حکم دِنائت طبع، این همگرایی و زیبایی توأمان «خرد و اشراق و عشق» را تاب نیاوردند و در پی نابودی وی برآمدند و او که از جنس نور بود و «مُفسِّر عالم غُربت» ؛ سرانجام «شهید طریق معرفت» شد.
اما نادانی دشمنانش نتوانست مانع از این شود که بعد از گذشت هشتصد سال، نام «شیخ شهابالدین سهروردی» و «فلسفة اشراق» بر تارک تفکر ایرانی بدرخشد.
سخن را با توصیف پروفسور هانری کُربن از «حکمت اشراقی» به پایان میبرم. او راه حکمت اشراقی را مانند شاهراهی توصیف کرده که با سرچشمه گرفتن از مبدایی ایرانی، نه به راست منحرف شده و نه به چپ. و اذعان میکند اگر آثار سهروردی پیش از وی، در غرب شناخته شده بود، «ایرانمداری» وی میتوانست در یک نوع نظام سترگ «فلسفة تاریخ» که در غرب شکل گرفته، ظهور و بروز یابد.
مانا باد ایران و ایرانی
انتهای پیام/