خنثیسازی در سپیدهدم؛ ماجرای کودتای نقاب
در تیرماه ۱۳۵۹، تنها یک سال و اندی پس از استقرار جمهوری اسلامی، یکی از جدیترین تهدیدهای نظامی و سیاسی علیه ساختار نوپای حکومت ایران خنثی شد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، روز شنبه 21 تیر 1359 و دو ماه پس از عملیات طبس، خبر خنثی شدن کودتایی در پایگاه سوم شکاری شاهرخی در نزدیکی شهر کبودرآهنگ استان همدان ( که بعد از انقلاب به پایگاه شهید محمد نوژه تغییر نام داد) در صدر اخبار قرار گرفت؛ کودتایی که گفته میشد روز 18 تیرماه قرار بود عملیاتی شود.
فرمانده کل کودتا سعید مهدیان (از فرماندهان پیشین نیروی هوایی ایران) و رهبری قسمت نیروی هوایی این کودتا برعهدهٔ آیت محققی، از خلبانان ارتش شاهنشاهی بود. هدف نخست این کودتا حملهی هوایی به جماران و بیت امام خمینی(ره) و از بین بردن ایشان و سپس حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بود. زدنِ ساختمان مجلس، تسخیر مراکز رادیو و تلویزیون و بازداشت بسیاری از سران جمهوری اسلامی از اهداف بعدی این کودتا بوده است.
صفحه اول روزنامه اطلاعات 21 تیر 1359
مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گزارشی نقل قولی از رادیو مسکو می آورد و می گوید: از چند ماه قبل از کودتا کارشناسانی به منظور سازماندهی کودتا و انجام نبردهای خیابانی با گذرنامههای انگلیسی و جمهوری آلمان فدرال و دیگر کشورهای متحد امریکا به عنوان جهانگرد از ایران دیدن کردند و به آموزش عناصر کودتاچی و آماده کردن آنها برای عملیات علیه نظام جمهوری اسلامی پرداختند. متعاقب این فعالیتهای آمریکا، حمید نعمتی از فعالان کودتا توانست در مدت 30 روز، 40 نفر خلبان و همافر فنی را از پایگاه یکم هوایی مهرآباد در تهران و پایگاه سوم هوایی نوژه در همدان، جذب کند. علاوه بر این، کودتاچیان در پایگاههای وحدتی دزفول و اصفهان نیز نفوذ کرده و توانسته بودند تعدادی از خلبانان را جذب کنند. آنها همچنین موفق شده بودند نظر 60 خلبان و 500 تن از افراد فنی و نظامی نیروی هوایی را جلب کرده و زمینه را برای پرواز 30 فروند جنگنده در روز اجرای طرح کودتا فراهم کنند.
سران کودتا با ارتش بعث عراق هماهنگ کردند که در روز 19 تیر 1359 و در ساعت مقرر وارد حریم هوایی منطقه شوند و در پی عملیات هوایی رژیم بعث، آژیر قرمز پایگاه که رمز شروع کودتا بود به صدا درآید و پرسنل هواپیماها را مسلح و آماده پرواز کنند، به طور همزمان خلبانان وابسته به کودتا در ظاهر برای حرکت به سمت مرزها و پاسخ به ارتش عراق و در واقع برای حرکت به سوی تهران و بمباران اهداف از پیش تعیین شده پرواز کنند.
قرار بود با رسیدن هواپیماها به تهران بیت حضرت امام (ره)، فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران، ستاد مرکزی کمیتههای انقلاب، پادگان ولیعصر (عج)، پادگان امام حسین (ع) و چند نقطه مهم دیگر بمباران شود.
پس از بمبارانهای هوایی، هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت میدادند که مرحله دوم کودتا را آغاز کنند. در این مرحله باید صدا وسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه تسخیر شود و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد شود، طبق برنامه اگر نفوذیهای نیروی زمینی موفق نمیشدند صدا و سیما را تسخیر کنند، هواپیماها آنجا را بمباران میکردند. بازگشت بختیار آخرین حلقه اهداف این کودتا بود.
دادگاه عوامل نظامی کودتای نقاب
روایت های چند گانه از کشف کودتای نقاب
روایت های رسمی و غیر رسمی منتشر شده ای از کشف کودتای نقاب وجود دارد. امیرعبدالله نجفی، فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش در خاطراتش می گوید: «قبل از اینکه پایگاه هوایی وارد عمل شود، خلبانی به نام عباس دهقان با تلاش فراوان نزد سید علی خامنهای نماینده امام خمینی در ارتش رفت و به ایشان اطلاع داد چنین قضیهای از پایگاه همدان میخواهد انجام شود.»
عباس دهقان خلبانِ مامورِ بمباران جماران و صدا و سیما در اعترافاتش از قصد کودتاچیان این گونه می گوید: «در پایگاه هوایی نوژه خدمت میکردم... در تهران، به منزل نعمتی رفتم. به من گفت: «مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما میتوانیم تا پنج میلیون نفر را بکشیم و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیجفارس یا روی ناو آمریکا در خلیجفارس فرود بیاییم.» من به او گفتم: «شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار میخواهید بکنید؟» گفت: «ما با حکومت مخالفیم ولی هر کس هم که بخواهد مانع کار ما بشود چارهای نداریم جز اینکه همه را بکشیم.»
این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آنها هم به ویژه در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم من بیت امام را نمیتوانم بزنم ولی تلویزیون را میزنم. پس از کمی صحبت از او جدا شدم و به خانهمان رفتم و موضوع را با مادرم که زنی ساده و مسلمان بود در میان گذاشتم.
تیمسار آیت الله محققی
مادرم به شدت ناراحت شد و گفت: «تو نهتنها این کار را نباید بکنی، بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی شیرم را حلالت نمیکنم و از تو رضایت ندارم.» بالاخره تا ساعت 12 شب با مادرم و برادر کوچکترم درباره این موضوع صحبت میکردیم و تصمیم گرفتم موضوع را به جایی یا به کسی اطلاع بدهم ولی چون نعمتی گفته بود در جاهای مختلف نفر داریم و خیلیها از جمله آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری این کار را تأیید کردهاند، میترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم.
تصمیم گرفتم موضوع را به آقای خامنهای بگویم و برای محکم کاری، موضوع را روی کاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم به هر ترتیبی شده این موضوع را به جایی خبر دهد و جلوی آن را بگیرد. ساعت 12:30 شب از خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتما به آقای خامنهای بگویم. مرا به کمیته بردند و چون زیاد سؤال میکردند، گفتم من یک خلبان هستم و موضوع براندازی در کار است.
ساعت 4:30 صبح بود که رفتیم منزل آیتالله خامنهای و جریان را برای ایشان گفتم و ایشان دیگران را مطلع کردند.»
محمد ریشهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش در کتاب خاطراتش روایت دیگری مطرح می کند: «نزدیک غروب آفتاب روز 17 تیر 59، آقای سعید حجاریان که با کمیته اداره دوم ارتش همکاری داشت، به دفترم آمد و هیجانزده گفت کار خصوصی دارم. ظاهرا چند نفر در دفتر بودند، به من نزدیک شد و گفت امشب قرار است کودتا شود»
سعید حجاریان که در آن زمان مسئولیت بازجویی افسران کودتا را برعهده داشت، نیز می گوید: «ما در ستاد مشترک ستاد خنثیسازی تشکیل دادیم و ترکیبی از سپاه و کمیته ستاد مشترک و کمیته بهارستان در این ستاد حضور داشتند و عملیات دستگیریها را هم سپاه عهدهدار شد. شب کودتا به آقای ریشهری گفتم که میخواهد کودتا شود».
او همچنین در گفتوگویی در برابر این پرسش که چه کسی خبر کودتا را به او داد، گفت: «تودهایها اطلاع داده بودند. تودهایها فقط از یک بخش کودتا که شاخه سیاسیاش بود اطلاع داشتند. آنها مثلا در یکی از زیرشاخهها منبع داشتند و اخبار جلسات آنها را میدادند».
شاداب عسگری پژوهشگر تاریخ انقلاب و نویسنده کتاب" قدر مطلق یک توطئه" در گفتگویی با خبرگزاری تسنیم در خصوص نقش حزب توده در افشای کودتای نقاب می گوید: « در رابطه با حزب توده باید گفت که دو ماه پیش از اجرای کودتا و در اردیبهشت ماه 1359 (مقارن با وقوع ماجرای طبس) بنیصدر به فرمانده وقت نیروی هوایی دستور داد تا یک فرد مؤمن و انقلابی از این نیرو به دفتر وی مراجعه کند. فرمانده نیروی هوایی، آن فردی را که بنده با ایشان گفتگو کردم و بعدها از فرماندهان عالی رتبه ارتش جمهوری اسلامی شدند را به دفتر بنیصدر میفرستد. بنیصدر هیچ اطلاع خاصی نداشت، بنابراین آن فرد را به سرهنگ حاتمی آجودان نظامی خودش ارجاع داد. حاتمی نیز اطلاعات زیادی نداشت و او را نزد فردی به نام خراسانی در دفتر بنیصدر برد.
خراسانی در انتخابات اولین دوره مجلس، کاندیدای حزب توده بود. او در دفتر بنیصدر اتاقی داشت و در آنجا مشغول فعالیت بود. خراسانی به آن فرد گفت اتفاقاتی در جریان است، اما اطلاع دقیقی از آن ندارد. در نتیجه او را به فردی به نام مجید شمال وصل کرد. مجید شمال به آن فرد گفت قرار است اتفاقی در خیابان پیروزی تهران (محل ستاد نیروی هوایی ارتش) رخ بدهد و خلبانان در آنجا راهپیمایی اعتراضآمیز برگزار کنند.
تمام اطلاعاتی که از سوی حزب توده و مجید شمال به نماینده نیروی هوایی ارتش منتقل شد، همین مقدار بود. این در حالی بود که اطلاعات ارشاد نیروی هوایی براساس تعقیب و مراقبت سروان ملک و استوار حیدری، کودتاچیان را شناسایی کرده بود، اما از زمان و چگونگی اجرای کودتا اطلاع نداشت. در همین ارتباط، محسن رضایی مسئول وقت اطلاعات سپاه نیز اظهار داشته است که واحد اطلاعات سپاه از اقدام برای کودتا خبر داشت، اما از زمان، مکان و چگونگی اجرای آن اطلاع نداشت.
سپهبد شهید علی شادمانی که در آن زمان مسؤول آموزش سپاه همدان در پادگان آموزشی ابوذر بود در توضیح وقایع اتفاقی روز 17 تیر 59 میگوید: من آن روز مسؤول آموزش سپاه همدان در پادگان آموزشی ابوذر بودم. ساعت 7 و نیم صبح یک آقا آمد و گفت: مربیان آموزش و تعدادی از پاسداران و ذخیرههای سپاه بیایند. مجموع این افراد بیشتر از 80 نفر نبود. آن سه نفر به سپاه همدان خبر داده بودند که قرار است امشب خلبانان از پایگاه هوایی شهید نوژه پرواز کرده و تهران را بمباران کنند. در نهایت جلسهای برگزار شد و تصمیم گرفتیم این اقدامات را به عمل بیاوریم؛ اول با انجمن اسلامی پایگاه هوایی شهید نوژه ارتباط بگیریم و آنها را توجیه کنیم تا در داخل پایگاه فعال شوند. دوم اینکه خلبانان را کنترل کنیم تا به سمت هواپیماها نروند. سوم اینکه آشیانه هواپیماها را کنترل کنیم تا به پرواز درنیایند. چهارم اینکه دربهای پایگاه را کنترل کنیم تا عناصر شاپور بختیار و افرادی که میخواهند پایگاه را تصرف کنند، نتوانند وارد پایگاه شوند.
در این عملیات بنده مأموریت داشتم تا نگذارم خلبانها به پایگاه هوایی بروند. ما داخل خانه خلبانها رفتیم و نگذاشتیم از خانه بیرون بروند. پستهای حساس داخل آشیانه هواپیماها را زیر نظرگرفتیم، خیابانهای اصلی و فرعی ورودی و خروجی همدان را زیر نظر داشتیم تا عوامل را کنترل میکردیم.
اولین درگیری در پست نگهبانی جاده ساوه به همدان اتفاق افتاد. داخل کودتاچیها یک نیروی نفوذی داشتیم. او به ما میگفت چند ماشین هستند و مدل ماشینهایشان چیست. در یکی از پستها، نیروی سپاهی به یک خودروی ون دستور ایست داد. خودرو ایستاد و یکی از کودتاچیها از خودرو پایین آمد و اسلحه را از دست برادر سپاهی گرفت و شروع به تیراندازی کرد، اما اسلحه گیر کرد و شلیک نکرد. آن کودتاچی کلتش را درآورد و خواست شلیک کند که آن هم گیر کرد و شلیک نکرد. برادر سپاهی اسلحه دیگری برداشت و با آن کودتاچی را مجروح کرد. بعد از این تیراندازی، درگیری شروع شد. از بین 9 نفری که در ون سوار بودند، یک نفر زخمی شد، چهار نفر دستگیر شدند و چهار نفر فرار کردند.
بعد از این اتفاق به تیمهای داخل پایگاه اطلاع داده شد، اینها رسیدند و شروع به دستگیری افراد کردند. حدود 17 نفر در پایگاه دستگیر شدند وحدود هشت نفر هم در ایست بازرسی. بقیه متواری شدند. عامل اصلی که تیر خورده بود، فرار کرد و شب در روستایی خوابش برد. صبح زود کشاورز وقتی به باغش آمد، او را دید و فوری به سپاه اطلاع داد. بنابراین او را دستگیرکردند. آن کودتاچی بعد از دستگیری گریه کرد و گفت: ما میخواستیم تهران را بگیریم، اما یک روستایی مرا گرفت.
پس از کشف و خنثی سازی عملیات، با مشارکت کنندگان در کودتای نقاب برخورد شد و بدین ترتیب 121 نفر از عوامل این عملیات از جمله تیمسار سعید مهدیون، تیمسار آیت محققی، سرهنگ احمد آزموده، سرهنگ هادی ایزدی، سرهنگ سعید امیری، سرهنگ داریوش جلالی، سرهنگ رحمت الله خلیفه بیگی، سرهنگ منوچهر صادقی، سرهنگ علی فاریا، سرهنگ حسین مصطفوی قزوینی، سرهنگ محمدرضا نادری، سرهنگ ایرج خلف بیگی، سرهنگ غلامحسن بیگدلو، سروان محمد ملک، ستوان ناصر رکنی، سرهنگ داریوش جلالی، استوار عبدالعلی سلامت، استوار غلامحسین قایقور، سرهنگ رحمت الله خلیفه سلطانی، سرگرد کوروش آذرتاش، ستوان امیدعلی بویری و تعدادی دیگر از عواملی که در کودتای نقاب دخالت داشتند در دادگاه محکوم به اعدام شدند.
انتهای پیام/