روایت جنایت رضاخان در فاجعه مسجد گوهرشاد و زنده به گور کردن مردم
دشمنان در دوران پهلوی برای تغییر باورهای ملت ایران، سبک زندگی و ظواهر را نشانه گرفتند؛ پروژهای خزنده که از نفوذ فرهنگی آغاز شد و در فاجعه گوهرشاد، با خشونت استبدادی به اوج خود رسید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، یکی از مهمترین ابزارهای دشمنان اسلام برای تضعیف جوامع مسلمان، تلاش در جهت تغییر باورها و عقاید دینی مردم و دور ساختن آنان از تعالیم اصیل اسلامی است. با این حال، چنین هدفی به سادگی قابل تحقق نیست؛ چرا که ریشههای این باورها در تاریخ و فرهنگ یک ملت تنیده شده است. جامعه ایرانی بیش از 1400 سال است که با تعالیم اسلامی و فرهنگ ایرانی-اسلامی زندگی کرده و ارزشهای خود را حفظ کرده است. بنابراین، تغییر بنیادین در افکار و باورهای این ملت، نه در یک شب و نه در چند سال، ممکن نخواهد بود.
با این حال، این تغییر ناممکن هم نیست. یکی از روشهای مؤثر در تغییر تدریجی افکار، دگرگونی در ظاهر و سبک زندگی مردم است. هنگامی که پوستهی جامعه دگرگون شود، محتوا نیز به مرور دچار استحاله خواهد شد؛ همانند سیبی که پس از پوستکنی، به سرعت درونش فاسد میشود.
دولتهای استعمارگر که سابقهای طولانی در نابودی فرهنگ ملتها دارند، در ایران نیز همین مسیر را دنبال کردند. آنان ابتدا رضاخان را به جامعه تحمیل کردند و حتی برای فریب افکار عمومی، چهرهای مذهبی از او به نمایش گذاشتند. در آن زمان، رضاخان و نیروهای قزاقش در دستههای عزاداری شرکت میکردند و در مراسم احیا حضور داشتند. او در سفرش به عتبات، بهشدت از تخریب قبور بقیع توسط وهابیون انتقاد کرده و خواستار برخورد با این اقدامات شده بود. اما بهزودی مشخص شد این رفتارها چیزی جز نمایش و بازی برای فریب علما و جلب اعتماد مردم نبود.
رضاخان پس از کودتا، با برنامهای از پیش طراحیشده، به مقابله با فرهنگ اسلامی-ایرانی ملت ایران پرداخت. همانطور که پیشتر اشاره شد، او برای تغییر فرهنگ دینی، نخست به سراغ ظواهر رفت و تابوشکنی را آغاز کرد. یکی از نخستین اقدامات، حضور بیحجاب خانواده سلطنتی در حرم حضرت معصومه (س) بود. پس از اعتراض علما، رضاخان خود با چکمه وارد حرم شد و به بیحرمتی پرداخت.
در ادامه، تغییراتی در پوشش مدارس دخترانه اعمال شد و سپس، در سالهای ابتدایی سلطنت او، قانونی تصویب شد که مردان را موظف به پوشیدن لباس متحدالشکل غربی و رها کردن پوششهای سنتی میکرد. این روند به تدریج ادامه یافت تا سال 1314 که اخبار غیر رسمی دربارهی قانون منع حجاب منتشر شد. در آغاز این سال، مراسمهایی با حضور زنان بیحجاب در شهرهای مختلف برگزار شد و حتی در سفر رضاخان به خراسان، برخی دختران بدون حجاب در مراسم استقبال حاضر شدند.
این اقدامات، موجی از اعتراض در میان علما و مراجع تقلید برانگیخت. آیتالله حاجآقا حسین قمی، مرجع بزرگ آن زمان، برای اعتراض و مذاکره با رضاخان به تهران سفر کرد، اما بهجای گفتوگو، بازداشت شد. این اقدام، جرقهای شد برای تحصن و اعتراض در شهرهای مختلف، بهویژه در مشهد. اعتراضات به مسجد گوهرشاد کشیده شد و در نهایت، منجر به یکی از خونینترین جنایات تاریخ معاصر ایران شد.
فاجعه گوهرشاد صرفاً یک حادثه تلخ تاریخی نیست؛ بلکه نقطهی اوج برخورد دو جریان کاملاً متضاد است:
از یکسو، استبداد وابستهای که مأموریت داشت ریشههای هویت اسلامی مردم ایران را بخشکاند؛ و از سوی دیگر، مردمی مؤمن و ریشهدار در اعتقادات، که حاضر بودند برای حفظ دین خود، جان فدا کنند.
کشتار گوهرشاد تنها یک سرکوب نبود؛ بلکه نمونهای بیپرده از پروژهی "خشونت فرهنگی" بود. پروژهای که میخواست با قلدری نظامی و تحقیر دینی، حریم مقدسترین مکانها را بشکند تا مقاومت مردم درهم شکسته شود. تیراندازی به مردم در حرم مطهر امام رضا (ع)، نه فقط جنایتی علیه انسانها، بلکه تعرضی آشکار به قداست دین و حریم تشیع بود.
گزارشهای متعددی که از منابع داخلی و خارجی درباره این واقعه وجود دارد، تصویر روشنی از عمق فاجعه بهدست میدهند. روایتهایی از تیربار بستن زائران در حرم، زندهبهگور شدن زخمیها، حمل جنازهها با دهها کامیون، و حتی دفن دستهجمعی شهدایی که تا لحظه آخر ناله میزدند: «ما زندهایم!».
گزارشهایی که از زبان شخصیتهایی چون دکتر یرواند آبراهامیان، دکتر مهدی حائری یزدی، محمدقلی مجد و حتی نزدیکترین مأموران دربار همچون سیدمحمدعلی شوشتری نقل شده، همگی تأییدکننده یک حقیقتاند:
استبداد رضاخانی با پشتوانه مستقیم استعمار بریتانیا، نه فقط معترضین، بلکه هر نشانی از دیانت، غیرت، و فرهنگ ملی را هدف گرفته بود.
برخی از گزارش ها در مورد کشتار مسجد گوهر شاد به شرح زیر میباشد:
دکتر محمد قلی مجد استاد دانشگاه پنسیلوانیا در کتاب رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا مینویسد:
کشتاری که در روزهای 12 تا 14 ژوئیه 1935 در داخل و اطراف حرم مقدس امام رضا در مشهد اتفاق افتاد از خونین ترین و بی رحمانه ترین وقایع تاریخ ایران بود. تنها واقعه دیگری که شاید تا حدودی با آن قابل مقایسه باشد سرکوب تظاهر کنندگان و قتل بسیاری از آنها به دست نیروهای مسلح در روزهای 5 تا 8 ژوئن 1963 بود.کشتار مشهد به ویژه از این جهت اهمیت داشت که در حرم مقدس یکی از امامان شیعه صورت گرفت. چنانکه هورنی بروک گزارش داده است، با تیربار تظاهر کنندگان و زائران را مورد هدف قرار دادند که منجر به تلفات هولناکی شد.پس از آن واقعه مردم گفتند،از حرم مقدس امام رضا هتک حرمت شده، و پیش بینی کردند که آخر کار رضاخان رسیده است .
پیش بینی آنها شش سال بعد تحقق یافت؛ ولی آنچه مردم فکرش را نکرده بودند این بود که اربابان انگلیسی رضاخان او را نجات می دهند و از چنگال عدالت می رهانند.
سیدمحمدعلی شوشتری، نمایندهی مخصوص رضاشاه در آستان قدس که خود از شاهدان کشتار مسجد گوهرشاد بوده در خاطراتش مینویسد:
عباس نامی که شوفر شاهزاده سردار ساعد بود به آقای سردار ساعد اظهار کرده بود: آنچه کشته بود را ما حمل کردیم و بردیم زیر باغ خونی و مقابل اراضی معجونی و عسکریه، بالغ بر یک هزار و ششصد و هفتاد نفر بودند.
آقای دیهیمی که در آن تاریخ ریاست مالیه شهری مشهد را داشتند شخصا برایم نقل کردند: از عده کشتگان(شهدای مسجد گوهرشاد)مستحضر نشدم ولی کامیون و اتومبیلهایی که جنازهها را حمل میکرد شمرده،یاداشت کردم، تعداد 56 کامیون بود که در اغلب این کامیونها صدای نالههای زخمیها هم شنیده میشد که التماس مینمودند:
برای رضای خدا، ما زندهایم!
همچنین دکتر یرواند آبراهامیان استاد دانشگاه نیویورک در مورد کشتار مردم در مسجد گوهرشاد به فرمان رضاخان مینویسد:در گوهرشاد بیش از یکصد نفر از جمله زنان و کودکان کشته شدند و در ماه های بعدی، متولی حرم و سه سربازی که از شلیک به معترضین سرپیچی کرده بودند اعدام شدند.
این فاجعه، با کشتهشدن صدها و شاید بیش از هزار و ششصد نفر پایان یافت؛ اما در حقیقت، آغاز یک خیزش معنوی و سیاسی بود که دهها سال بعد، در انقلاب اسلامی ایران به ثمر نشست. مردم فهمیدند آنچه در گوهرشاد رخ داد، تنها سرکوب چند معترض نبود، بلکه توهینی عریان به عمق باور دینی آنان بود. و این توهین، خاموش نماند.
یادداشت از حجت الاسلام جبار امرایی پژوهشگر تاریخ معاصر
انتهای پیام/