روزنامه لارپوبلیکا : مردم ایران بهشدت از منافقین متنفرند
روزنامه پرشمارگان لارپوبلیکا ایتالیا اخیرا در یادداشتی به قلم فرانچسکو دلئو با عنوان «داستان سازمان مجاهدین خلق (MEK)» یا همان گروهک تروریستی منافقین پرداخته است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، متن این یادداشت برای اطلاع مخاطبان در ادامه می آید:
این سازمان سالها در فهرست گروههای تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشت، اما همچنان از حمایتهای نهادهای رسمی و منابع مالی قابلتوجهی برخوردار است که به آن اجازه داده تا حضوری پررنگ در عرصه بینالمللی داشته باشد.
در این شماره، داستان آنها را از خلال گزارشی که اخیراً در وبسایت رسمی کنگره آمریکا منتشر شده، روایت میکنیم. همچنین، متن اختصاصیای از وانّا وانّوچینی، روزنامهنگار و مقالهنویسی که سالها در روزنامه رپوبلیکا درباره ایران نوشته است، و نیز مجموعهای از مقالات تحلیلی دیگر ارائه شده است.
ماجرای مجاهدین خلق را برایتان تعریف میکنم
وانّا وانّوچینی (روزنامهنگار)
سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، که با نامهای اختصاری MEK، MKO یا شورای ملی مقاومت ایران (CNRI) نیز شناخته میشود، برای دههها در انزوای کامل از جهان خارج بهسر میبرد.نه نمایندگان سازمان ملل و دولتها و نه روزنامهنگاران اجازه ورود به اردوگاه اشرف در عراق را داشتند؛ جایی که اعضای منافقین پشت سیمخاردار و تحت نظارت شدید رهبری این گروه، مریم و مسعود رجوی، زندگی میکردند.
بسیاری از ساکنان اشرف، سربازان وظیفهای بودند که در دهه 1980 توسط ارتش صدام اسیر شدند و سپس بهجای ماندن در اسارت، به منافقین پیوستند؛ آن هم با وعده آزادی و ثروت. اما آنچه انتظارشان را میکشید، فرقهای بود که با تکنیکهای شستوشوی مغزی آنها را کنترل میکرد؛ جدایی اجباری زن و مرد، تحمیل عفت اجباری و اجبار به اعتراف عمومی درباره هرگونه تمایل جنسی، و ممنوعیت کامل هرگونه ارتباط با دنیای بیرون، از جمله تلفن، اینترنت و رادیو.
بهعنوان خبرنگار اعزامی رپوبلیکا، نخستین بار در سال 2003، پس از حمله آمریکا به عراق و انتقال اعضای اشرف به اردوگاه لیبرتی، نزدیک فرودگاه بغداد، توانستم با برخی از آنها گفتگو کنم. در آنجا، سازمانهای بینالمللی اجازه یافتند با اعضا مصاحبه کنند، و کسانی که با وجود فشارهای درونی خواستار جدایی از سازمان بودند، توانستند اردوگاه را ترک کنند.
منافقین در آغاز یک گروه ایدئولوژیک با گرایش اسلامی مارکسیستی بودند که در انقلاب علیه شاه شرکت کردند اما خیلی زود با [امام]خمینی به اختلاف خوردند و به عراق پناه بردند؛ جایی که صدام حسین برای آنها اسلحه و پناه فراهم کرد.
گرچه در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داشتند، اما آمریکا آنها را بهعنوان ابزاری بالقوه علیه برنامه هستهای ایران در نظر گرفت. بسیاری از اعضای این گروه به صحرای نوادا در آمریکا منتقل شدند تا آموزش ببینند. بسیاری از رویدادهایی که در سالهای بعد برنامه هستهای ایران را هدف قرار داد — ترور دانشمندان، انفجارها و حملات سایبری عمدتاً به آنها نسبت داده میشود.
همین نقش باعث شد که این سازمان همواره از منابع مالی هنگفت و حامیان پرنفوذی چه در آمریکا و چه در اروپا برخوردار باشد، هرچند اغلب این حمایتها پنهانی بوده است. ایرانیها، از جمله بسیاری از مخالفان حکومت در تبعید، همواره نسبت به این گروه بیاعتماد بودهاند. جوانترها آنها را نمیشناسند و نسلهای قدیمیتر بهدلیل همکاریشان با دشمنی چون صدام، بهشدت از آنها متنفرند.
من دوازده نفر از اعضای این گروه را در هتل «المهاجر»، بنایی قدیمی و نیمهمخروبه نزدیک فرودگاه بغداد دیدم. آنها اجازه یافته بودند اردوگاه را ترک کنند و هر یک در آستانه سفر به کشوری متفاوت بودند. خوششانسترینشان، امین، ویزای هلند داشت و قرار بود با یکی از زنان اردوگاه ازدواج کند، زنی که تنها از طریق ایما و اشاره با او ارتباط گرفته بود، چرا که گفتگو بین زن و مرد ممنوع بود.
همه آنها امیدوار بودند که زندگی عادی خود را از نو آغاز کنند، اما در رفتارشان هیچ نشانی از زندگی عادی دیده نمیشد و روشن بود که مسیر بازگشت آنها به جامعه زمانبر خواهد بود.
منبع: هابیلیان
انتهای پیام/