یادداشت| مدل حکمرانی جهاد سازندگی در سیستان‌ و بلوچستان

یادداشت| مدل حکمرانی جهاد سازندگی در سیستان‌ و بلوچستان

جهادگران جهاد سازندگی را باید معماران ساده‌زیست و پربازده عرصه‌ی خدمت دانست. آنان با باور قلبی به آرمان‌های انقلاب اسلامی، بی‌هیچ چشم‌داشت مادی، خود را وقف خدمت به مردم و آبادانی کشور کردند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، مجموعه یادداشت‌های ذیل به قلم عباس نورزائی کارشناس خبره حوزه کشاورزی و از فعالین جهاد سازندگی اوایل انقلاب در استان سیستان و بلوچستان، به شیوه حکم‌رانی مردم‌محور جهاد کشاورزی به عنوان یک الگوی قابل تعمیم می‌پردازد.

الگوی جهادسازندگی در تربیت نیروی تراز انقلاب 

در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نهاد جهاد سازندگی با کمبود نیروی انسانی متعهد، ولایت‌مدار، مؤمن و تلاش‌گر مواجه بود؛ نیروهایی که کار را عبادت می‌دانستند و آماده جهاد در مسیر تحقق آرمان‌های انقلاب بودند. در چنین شرایطی، جهادسازندگی با اتخاذ تصمیمی هوشمندانه، اقدام به شناسایی دانش‌آموزان مستعد پایه سوم راهنمایی از مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان، به‌ویژه دلگان، جلگه چاه‌هاشم، فنوج و سراوان کرد.

این دانش‌آموزان پس از قبولی در آزمون ورودی، در مراکز شبانه‌روزی ایرانشهر و سراوان تحت تربیت فرهنگی، علمی و انقلابی قرار گرفتند. هدف، پرورش نسلی بود که در آینده، به جای تکیه بر نیروهای مهاجر، به عنوان نیروهای بومی، مؤثر و کارآمد در عرصه‌ی سازندگی ایفای نقش کنند.

در کنار این مسیر تربیتی، حضور مخلصانه نیروهای مهاجر در نقاط مختلف استان همچنان ادامه داشت و تجربه زیسته آنان زمینه‌ساز انتقال دانش و مهارت به نیروهای بومی شد. با گذشت زمان، نسل جدیدی از جوانان پرورش‌یافته‌ی جهاد، جایگزین نیروهای غیربومی شد؛ نسلی که با اشراف کامل بر جغرافیا، فرهنگ و نیازهای استان، توانست در مدیریت‌های مختلف بدرخشد. بسیاری از این افراد بعدها در جایگاه‌هایی چون معاون استاندار، نماینده‌ی مجلس، مدیرکل و استاد دانشگاه نقش‌آفرینی کردند.

این تجربه موفق، می‌تواند الگویی راهبردی برای سیاست‌گذاری‌های کلان در عرصه‌ی حکمرانی استان باشد. در اولویت، باید واگذاری امور به مردم بومی باشد و تنها در صورت ضرورت، از سرمایه‌گذاران و نیروهای غیربومی در عرصه‌هایی چون مناطق آزاد، معادن، کشاورزی تجاری و بازار استفاده شود. البته این بهره‌گیری باید به‌گونه‌ای مدیریت شود که در مسیر توانمندسازی مردم محلی، آرام‌آرام جای خود را به نیروی بومی دهد.

چنین رویکردی، در ادبیات حکمرانی به «مشارکت مردمی» و در حوزه مدیریت به «تمرکززدایی» شناخته می‌شود. ثمره آن، کاهش تعارض میان مردم و مدیران غیربومی، و تبدیل احساس بیگانگی به مشارکت فعال و همدلانه است.

جهاد سازندگی، سال‌ها پیش با همین الگوی هوشمندانه و متکی بر ظرفیت‌های مردمی، به چنین موفقیتی دست یافت. امید آن‌که سیاست‌مداران و مدیران امروز نیز با درس گرفتن از این تجربه‌ی عمیق، راه را برای رشد، عدالت و مشارکت واقعی مردم در توسعه‌ی استان هموار سازند.

مدل حکمرانی مشارکتی در جمهوری اسلامی

مشارکت مردمی در فرآیندهای توسعه‌، یکی از ارکان اصلی موفقیت جهادسازندگی در دوران پس از انقلاب اسلامی بود. این نهاد برخاسته از دل انقلاب، بر این باور بود که بدون حضور و همراهی واقعی مردم، هیچ طرحی در روستاها و مناطق محروم پایدار نخواهد ماند. به همین دلیل، مشارکت مردم در همه مراحل یک پروژه، از تصمیم‌گیری و طراحی گرفته تا اجرا و بهره‌برداری، به‌عنوان یک راهبرد کلیدی مد نظر قرار گرفت. اینکه چه پروژه‌ای، در کدام منطقه و چگونه اجرا شود، نه از بالا و بدون اطلاع مردم، بلکه با نظر مستقیم جامعه‌ی محلی و بر مبنای نیازها و ظرفیت‌های آنان انتخاب می‌شد.

پیش از اجرای طرح‌ها، مردم در شناسایی مشکلات، ارائه راه‌حل‌ها و حتی فراهم‌سازی مقدمات اجرایی، نقش فعالی ایفاء می‌کردند. در مرحله اجرا نیز، مشارکت مردم تنها به حضور نمادین محدود نبود، بلکه آن‌ها با ارائه نیروی کار، مصالح و حتی زمین مورد نیاز، بار سنگینی از دوش دولت و نهادهای اجرایی برمی‌داشتند. برای نمونه، مردم با حفر چاله و حمل لاشه‌سنگ جهت نصب تیرهای برق، یا کندن کانال‌های آب‌رسانی، در تحقق طرح‌های زیربنایی مشارکت مؤثر داشتند. در بسیاری از موارد، مردم زمین‌های شخصی خود را برای عبور خطوط لوله یا ساخت راه‌ها در اختیار پروژه‌ها قرار می‌دادند، که این امر نشان از عمق همراهی و باور آنان به ضرورت پیشرفت منطقه داشت.

در پروژه‌های آبخیزداری و حفاظت منابع طبیعی، نقش مردم به‌مراتب پررنگ‌تر بود. جهاد سازندگی با اتکا به دانش بومی و تجربه زیسته مردم مناطق، بخشی از مصالح و طراحی فنی را تأمین می‌کرد و باقی امور توسط خود مردم انجام می‌گرفت. این رویکرد مشارکتی نه تنها بهره‌وری طرح‌ها را افزایش می‌داد، بلکه احساس تعلق خاطر و مسئولیت‌پذیری را در مردم تقویت می‌کرد. حتی در زمینه دامداری، برای ساخت جایگاه‌های سنتی اما بهداشتی دام، جهاد با ارائه مصالح اولیه مانند ایرانیت، بلوک یا آجر و آموزش‌های فنی، زمینه بهبود شرایط زندگی روستاییان را فراهم می‌کرد، اما اجرای عملی کار با مردم بود.

تجربه جهادسازندگی در سازماندهی شوراهای اسلامی نیز یکی از مهم‌ترین مصادیق نهادینه‌سازی مشارکت مردمی بود. تشکیل این شوراها، که به نوعی پایه‌گذار نظام شورایی در ایران شد، بر پایه همان روحیه اعتماد به مردم شکل گرفت. جهاد نه‌تنها در ایجاد این شوراها نقش داشت، بلکه با آموزش و توانمندسازی اعضای آن‌ها، زمینه‌ی حضور آگاهانه و مؤثر مردم در مدیریت محلی را فراهم می‌کرد. این شوراها پل ارتباطی میان مردم و نهادهای اجرایی بودند و نقشی تعیین‌کننده در تداوم مشارکت مردم در توسعه روستاها ایفا می‌کردند.

در نهایت، راهبرد بنیادین جهادسازندگی ریشه در فرمان تاریخی امام خمینی(ره) داشت که فرمود: «همه با هم». این شعار، نه یک عبارت تشریفاتی، بلکه سرلوحه‌ی عملکرد و رفتار میدانی جهاد بود. دانشجویان، بازاریان، کشاورزان، کارگران، جوانان و حتی کودکان، همگی در این نهضت بزرگ ملی سهیم شدند. جهاد، این شعار را بر پیشانی فعالیت‌های خود نشاند و با جدیت در میدان عمل، آن را محقق ساخت. تجربه جهادسازندگی، الگویی الهام‌بخش از توسعه‌ی مردمی و عدالت‌محور را در تاریخ ایران به یادگار گذاشت که امروز نیز می‌تواند راهنمای عمل برای هر نوع تحول اجتماعی باشد.

سبک‌زندگی در جهاد سازندگی

جهادگران جهاد سازندگی را باید معماران ساده‌زیست و پربازده عرصه‌ی خدمت دانست. آنان با باور قلبی به آرمان‌های انقلاب اسلامی، بی‌هیچ چشم‌داشت مادی، خود را وقف خدمت به مردم و آبادانی کشور کردند. جهاد برای آنان وظیفه‌ای اداری نبود، بلکه رسالتی الهی به شمار می‌رفت. در هر نقطه‌ای از کشور که نیاز به کار و تلاش بود، با اخلاص و انگیزه‌ای بی‌پایان حضور می‌یافتند و تنها هدف‌شان، رضای خدا و رفع محرومیت از چهره این سرزمین بود.

سبک زندگی جهادی با ساده‌زیستی و کم‌معونه بودن گره خورده بود. جهادگران با کمترین امکانات زندگی می‌کردند، غذای‌شان ساده بود و از رفاه و آسایش معمولی هم خبری نداشت. بسیاری از آنان حتی بدون حقوق مشغول به فعالیت بودند و اگر هم حقوقی دریافت می‌کردند، آن را وقف نیازهای منطقه یا پروژه می‌کردند. این روحیه باعث می‌شد بتوان با هزینه‌های بسیار اندک، پروژه‌های گسترده‌ای را به نتیجه رساند.

از ویژگی‌های بارز جهادگران، توانایی انجام کارهای متنوع بود. آنان در هر حوزه‌ای که نیاز به کمک بود، وارد میدان می‌شدند؛ از مهندسی و طراحی گرفته تا باربری و آجرچینی. این آمادگی برای انجام هرگونه خدمتی، آنان را به نیروهایی انعطاف‌پذیر و کارآمد تبدیل کرده بود. گویی در هر مجموعه‌ای، جهادگران همانند آچار فرانسه بودند؛ برای هر مشکلی راه‌حل داشتند و برای هر خلأیی، خود را مسئول می‌دانستند.

مدیران و مسئولان، خود در کنار نیروهای عادی کار می‌کردند. صحنه‌هایی مانند تخلیه پاکت‌های سیمان توسط مسئول پروژه، امری عادی و رایج بود. این روحیه هم‌دلی و برادری، فاصله میان سطوح مدیریتی و اجرایی را از میان برداشته بود و در عوض، نوعی انسجام و اعتماد متقابل در بدنه جهاد شکل گرفته بود که به بهره‌وری بیشتر و انگیزه‌ی بالاتر نیروها منجر می‌شد.

در ظاهر و پوشش نیز، جهادگران به قناعت پایبند بودند. لباس‌هایی ساده، خاکی، و گاه وصله‌دار می‌پوشیدند و تا زمانی که قابل استفاده بود، آن را حفظ می‌کردند. این پرهیز از تجمل‌گرایی، نه‌تنها بیانگر عزت نفس آنان بود، بلکه کمک می‌کرد تا هزینه‌های جانبی پروژه‌ها به حداقل برسد و منابع موجود صرف امور اصلی شود. به همین دلیل، پروژه‌هایی که جهاد به اجرا درمی‌آورد، بسیار کم‌هزینه‌تر از پروژه‌های سایر نهادها و دستگاه‌ها بود.

جهادگران در میدان عمل نیز به ارزش‌های دینی پایبند بودند. پرهیز از اسراف و تبذیر در تمام بخش‌های کار جهاد جاری بود. از مصالح ساختمانی تا ابزار و تجهیزات، همه چیز به‌دقت مصرف می‌شد و چیزی دور ریخته نمی‌شد مگر آنکه کاملاً غیرقابل استفاده باشد. این دقت و صرفه‌جویی در کنار باور به برکت الهی، موجب می‌شد تا حتی با امکانات محدود نیز بتوان کارهای بزرگ انجام داد.

 نهایتاً، آنچه مدل جهادی را متمایز و موفق می‌ساخت، پیوند عمیق آن با مردم بود. جهادگران میان مردم زندگی می‌کردند، از آنان کمک می‌گرفتند و در دل‌شان جای می‌گرفتند و این نوعی سرمایه اجتماعی برای جهاد بود که با آن می‌توانستند با اعتبار و منابعی محدود، حجم زیادی از پروژه‌ها را به سرانجام برسانند. این اعتماد متقابل، از جهاد سازندگی نهادی مردمی، محبوب و کارآمد ساخت که الگوی آن، امروز نیز می‌تواند در بسیاری از عرصه‌ها راهگشا باشد.

اقناع جامعه برای طرح‌های اجرایی جهاد سازندگی

در تجربه موفق جهاد سازندگی، یکی از سازوکارهای هوشمندانه و کارآمد، تشکیل کمیته فرهنگی در کنار واحدهای اجرایی بود. این کمیته متشکل از گروهی از جهادگران با دغدغه‌های فرهنگی و توانمندی در ارتباط‌گیری اجتماعی بود که از طریق روش‌هایی همچون نمایش فیلم‌های بومی و انقلابی، سخنرانی‌های آگاهی‌بخش، توزیع برگ‌نوشته‌هایی از سخنان بزرگان انقلاب و آیات قرآنی، برگزاری مراسم ایام‌الله، جشن‌های میلاد و مجالس سوگواری، با مردم محلی ارتباط می‌گرفتند و فضای اجتماعی اجرای پروژه‌ها را آماده می‌کردند.

واحدهای اجرایی جهاد، از قبیل راه‌سازی، برق‌رسانی، آب‌رسانی و آبخیزداری، در بسیاری از موارد با مقاومت یا بی‌اعتمادی اجتماعی مواجه می‌شدند؛ اما کمیته فرهنگی با شناخت زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی محل، مسئولیت مدیریت این چالش‌ها را بر عهده داشت. این نقش نه در تخصص مهندسان عمرانی بود و نه در حیطه کار روابط عمومی‌های رسمی.

مقاومت مردمی در برابر پروژه‌ها دلایل متنوعی دارد:

  1. مقاومت مشروع و آگاهانه: گاه این مقاومت به ماهیت پروژه باز می‌گردد؛ مثلاً پروژه‌ای که با منافع زیست‌محیطی، منابع آب یا سبک زندگی مردم محلی در تعارض است. در این موارد، کار فرهنگی صرفاً نباید به اقناع مردم محدود شود، بلکه باید بازنگری در طرح و اصلاح آن بر پایه گفت‌وگو و مشارکت واقعی مردم در دستور کار قرار گیرد.
  2. مقاومت ناشی از ناآگاهی: در بسیاری مواقع، مردم از اهداف، مراحل و منافع بلندمدت پروژه بی‌اطلاع‌اند. در چنین شرایطی، آگاهی‌بخشی صادقانه، شفاف‌سازی و گفت‌وگوهای چهره‌به‌چهره می‌تواند فضای همکاری و همدلی ایجاد کند.

متأسفانه امروزه بسیاری از دستگاه‌های اجرایی فاقد چنین ساختار فرهنگی- اجتماعی مؤثری هستند. روابط عمومی‌ها نیز اغلب به بازتاب عمل‌کرد مدیران محدود شده‌اند و توانایی مداخله در سطح اجتماع محلی را ندارند. به همین دلیل، بسیاری از پروژه‌ها با تأخیر، تعلیق یا حتی شکست مواجه می‌شوند.

تجربه کمیته فرهنگی در جهاد سازندگی نشان می‌دهد توسعه نیازمند اقناع، مشارکت و احترام به بافت فرهنگی جامعه است. بدون این زیرساخت نرم، حتی بهترین طرح‌های فنی، با مانع روبه‌رو خواهند شد.

عباس نورزائی

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
دهه کرامت
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
گوشتیران
او پارک
پاکسان
طبیعت
میهن
triboon
تبلیغات