از اسارت در زندان بعثی تا طواف خانه خدا؛ یک گام با پای دل
بعثیها همیشه در پی آزار اسرای ایرانی بودند؛ این آزار و اذیت در مناسبتهایی مثل ایام حج بیشتر هم میشد. اسرا اما دلشان پر میکشید برای خانه خدا و پشت همان میلههای آهنی و زیر توهین و تحقیر دشمن، نماز دهه اول ذیالحجه میخواندند و دعای روز عرفه ...
به گزارش خبرگزاری تسنیم، حکایت سفر نورانی حج را وقتی کنار خاطرات شهدا و جانبازان و آزادگان سرافرازِ دفاع مقدس کشورمان میگذاریم، بدجور دلچسب و خواندنی میشود. فرقی هم نمیکند که این خاطرات داغِ داغ از زبان یکی از حاجیان همین امسال نقل شود، یا چند سال و چند دهه پیش نقل شده باشد.
دکتر جواد فریمانی یکی از همان حاجیانی است که خیلی پیشتر از اینکه حاجی شود، رزمنده دفاع مقدس بوده است و کلی خاطرات از آن دوران دارد. وقتی چند سال پیش زائرِ خانه خدا میشود، در گفتوگویی با نشریه زائر متعلق به سازمان حج و زیارت، زلف خاطرات حج خود را گره میزند به خاطرات تلخ و شیرین دوران جبهه و اسارت...
فریمانی سال 1362 وقتی دانشجوی پزشکی بوده، با لشکر پنج نصر از مشهد عازم جبهه میشود و در خط مقدم هورالهویزه به مجروحان رسیدگی میکند. اسفند همان سال و در عملیات خیبر به اسارت دشمن بعثی درمیآید و تا سال 1369 در اسارت میماند و در این مدت گاه در درمانگاههای اردوگاههای موصل یک و دو عملیات امداد و نجاتش را برای حمایت از اسرای مجروح ایرانی به کار میگیرد.
خاطرات زیادی از دوران اسارت در سینهاش باقی مانده؛ بعضیها برای روزهای عزا و بعضی برای روزهای عید و جشن و شادی: « در اعیاد مذهبی شاد و خوشحال بودیم و در ایام عزا سوگوار و این خیلی سخت بود، زیرا از محدودیتهای ظالمانه و توهینآمیز و آزار سربازان عراقی در امان نبودیم، ولی با تمام این سختیها بچهها مفاتیحی برای گرامیداشت مراسم مذهبی تهیه کردند و ( برای آن که اگر به دست عراقیها افتاد، مشکلی پیش نیاید) چند نفر از اسرا مفاتیح را بین خود تقسیم و حفظ کردند.»
طواف با پای دل، از پشت میلههای زندان
هر سال دهه اول ماه ذی الحجه که فرا میرسید و زمزمه سفر حج همه جا میپیچید، خدا میداند چه بر اسرای ایرانیِ دربند میگذشت.
فریمانی آن دوران و حس و حالِ اسرا را خوب به یاد دارد: « اگرچه آرزوی سفر حج برای اسیران ایرانی خیلی دور به نظر میآمد، اما حال و عرفان حج در اردوگاهها جاری بود و اسرا به رحمت خداوند که روزی توفیق سفر حج را نصیبشان میکند، امیدوار بودند. یادم میآید در دهه اول ذیالحجه اسیران ایرانی خود را مقید میدانستند دو رکعت نماز مستحبی در فاصله نمازهای مغرب و عشاء را بخوانند.
روز عرفه نیز با عشق و علاقه دعای عرفه امام حسین (ع) را میخواندند. البته در همین روزها عراقیها هم مترصد اذیت و آزار بچهها بودند. مثلاً با طولانی کردن صف مقابل دستشوییها که تعداد آنها محدود بود، میخواستند کاری کنند که اسرا دعای عرفه را برگزار نکنند، اما خب، هیچ وقت موفق نشدند.»
اسرا چه خوب قدر این روزها را میدانستند
کافی است آدم یک لحظه خودش را جای اسرا بگذارد و ببیند که با چه مشقتی خود را موظف میکردند که اعیاد و مناسک مذهبی را از راه دور به جای آوردند و دلشان را به نورانیت و معنویت جاری در آن مناسبتها و مناسک گره بزنند.
دکتر فریمانی امروز این کار را میکند، یعنی روزهای راحتیِ امروز را با روزگار سخت و دشوار روزهای اسارت مقایسه میکند و دلش میخواهد که مردم کشورمان قدر این روزهای راحت را بدانند و از آن حسابی بهره مند شوند: «وقتی اسیران ایرانی در اردوگاههای ارتش عراق و در شرایط سخت و آزاردهندهای که بر آنها تحمیل میشد، تلاش میکردند شعائر مذهبی و بهخصوص اعمال و روح حج را زنده نگه دارند، امروز و در شرایط راحتی که مهیاست، حیف است زائران ایرانی به جای بهره بردن از فضای معنوی حج، بیشتر دغدغه خرید سوغاتی داشته باشند...»
انتهای پیام/