نداشتن حقالناس؛ شرط اول برای گامنهادن در مسیر حج
حجرفتن اگرچه در این سالها و بهدلیل شرایط اقتصادی سخت و برای بسیاری حتی امری ناممکن است، اما شاید سختتر از آن، پایبندی به اصولی است که اگر نباشد، حج و تمام زحمات آن برباد خواهد رفت، و آن اصول طبق احادیث و روایات چیزی نیست جز رعایت کامل حقالناس.
به گزارش خبرگزاری تسنیم؛ حج اگرچه از باشکوهترین و لذتبخشترین عبادات مسلمانان بهشمار میرود، اما به همان میزان سخت و پیچیده است. این سختی و پیچیدگی جدای از مباحث اقتصادی که در این عصر کار را برای مشتاقان این سفر معنوی سخت کرده است، به موضوع دیگری نیز بستگی دارد، و آن شرایط عبادت حج است؛ شرایطی که مهمترینش به موضوع حقالناس اشاره دارد.
مسئله حقالناس در مناسک حج از اهمیت ویژهای برخوردار است، برای همین لازم است که زائران سرزمین حج در ادای حقوق دیگران و گرفتن رضایت صاحبان حق توجه بیشتری داشته باشند.
اما چه رابطهای میان حج و حقالناس وجود دارد؟
آنطور که داود حسینی؛ پژوهشگر در کتاب «حج و حق الناس» مینویسد، رابطه بین حج و عمره و رعایت حقالناس در سه محور اصلی تبیین میشود؛ رابطه کمال و نقص، رابطه قبول و عدمقبول و رابطه صحت و بطلان.
درخصوص رابطه کمال و نقص و با توجه به برخی روایات از جمله این روایت که حضرت امام جعفر صادق(ع) از حضرت امام محمّد باقر(ع) نقل کردهاند: «مَن تَجَهَّزَ وَ فِی جِهَازِهِ عَلَمٌ حَرامٌ لَمْیَقبَلِ اللهُ مِنهُ الحَجَّ؛ کسی که توشه سفر حج ببندد و در وسایل او حتی پرچم حرامی باشد، خداوند حج او را نمیپذیرد.»، میتوان دریافت که قبول نشدن حج در این روایت بهسبب پرچم حرام، بهمعنای کامل نبودن حج است؛ نه باطل بودن حج، زیرا چنین مسئلهای از شرایط صحت حج نیست.
رابطه قبول و عدمقبول اینگونه توضیح داده میشود که رعایت بعضی شرایط، شرط قبولی عمل بهحساب میآیند؛ برای مثال خداوند در قرآن کریم، تقوا را یکی از شرایط قبولی قربانی فرزندان آدم بیان میکند و میفرماید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ «خدا تنها از پرهیزکاران می پذیرد». (مائده:27). قرآن کریم درباره قربانی میفرماید: این گوشت و خون نیست که به خدا میرسد، بلکه تقوای حاصل از قربانی مورد نظر پروردگار است. خداوند میفرماید: وَلَنْیَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَادِمَاؤُهَا وَلَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ (حج:37)، نه گوشتهای آنها و نه خونهای آنها، هرگز به خدا نمیرسد، ولی آنچه به او میرسد پرهیزکاری شماست. در روایات ائمه اطهار(ع) یکی از شرایط قبولی حج، انجام دادن حج با مال حلال و طلب بخشایش از کسانی که آبرویشان را با گفتار و رفتار نامناسب خود از بین بردهایم، بیان شده است؛ چنان که رسول گرامی اسلامﷺ فرمود: إذا تخرج الحاج حاجاً بنفقة طبیبة، فنادى البیک اللّهم لبیک ناداء مشاد مِنَ السَّماءِ لبیک وسعدیک زادى خلال و راحلتک خلال وحجک مبرور غیر مأزور و إذا تخرج بالنفقة الحبیئة فنادى لیک ناداه من السماء لا لَبِیِّکَ وَ لا سَعَدَیکَ رَادُکَ حَرامٌ وَ نَفَقَتُکَ حَرامٌ وَ حَجَّکَ مازور غیر مبرور/ اگر شخصی عازم حج شود، چنانچه هزینه سفر او از مال پاک باشد، هنگام احرام بستن و لبیک گفتن، از آسمان برای او پیام می آید: لبیک و سعدیک. خوشا به حالت که هزینه سفرت حلال و مرکب و سواری ات حلال، حج و زیارتت قبول و بدون مشکل است. اما اگر مال او پاک نباشد، از آسمان ندا میرسد: نه لبیک و نه سعدیک! هزینه ات از حرام، روزی ات از حرام، حج و زیارتت پذیرفته نمی شود و بدفرجام است. رسول گرامی اسلام در حدیث دیگری فرمود: «منِ اکْتَسَبَ مالاً حراماً لَم یَقْبَلِ اللَّهُ مِنهُ صَدَقَةٌ وَلَا عِتقاً ولا حَجَّاً وَلَا اعتباراً.
هر کس مال حرام کسب کند خداوند از وی صدقه، بخشش آزادی برده و حج و عمره را قبول نمی کند.»
نکته مهم اینکه معمولاً هرگاه در بحث حج سخن از «استطاعت میرود ذهنها به استطاعت مالی سوق مییابد؛ در حالی که درباره حج، استطاعت حقوقی و اخلاقی نیز بسیار در خور توجه است. دراین باره روایتی از امام باقر(ع) وجود دارد که میفرماید: با استدلال . « ما یُعبأ بِمَنْ یَوْم هذا البَیْتَ إِذا لَمْ یَکُنْ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ خُلُقٌ یُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ وَرَعٌ یَحْجُرُهُ عَنْ عَارِمِ اللهِ تعالى / کسی که قصد این خانه (کعبه) را می کند، مورد توجه پروردگار قرار نمیگیرد اگر سه خصلت در او نباشد: اخلاق مناسبی که با همراهان به خوبی رفتار کند، حلمی که با آن بتواند خشم خود را مهار کند و تقوایی که او را از گناهان نگه دارد.»
صحت و بطلانِ یک عمل مبحثی جدا از قبول یا رد آن عمل است. ملاک صحت و بطلان عمل رساله عملیه فقیهان است، ولی قبول و رد عمل بر اساس صفاتی است که به نوعی به میزان تقوای انجام دهنده برمیگردد. گاهی این دو با هم جمع میشوند؛ یعنی گاهی یک عمل هم باطل است و هم مردود، ولی گاهی عمل صحیح است، اما قبول نیست مانند کسی که روزه صحیح می گیرد، اما در طول روز غیبت میکند و دروغ میگوید. اگر عملی بر اساس شرایطی که فقها در رساله های عملیه تعیین کرده اند، انجام گیرد، آن عمل صحیح و تکلیف از عهده مکلف ساقط می شود و نیازی به انجام دادن دوباره آن نیست. اما اگر با شرایط تعیین شده انجام نشود تکلیف از عهده فرد ساقط نمی شود و در بسیاری از موارد باید آن عمل را دوباره انجام دهد؛ برای مثال، پاکی لباس و بدن یکی از شرایط صحت نماز است. اگر فردی بدون هیچ عذری با علم و آگاهی با لباس نجس یا با بدن نجس نماز بخواند آن نماز باطل است. نمازگزار باید آن نماز را اگر وقت باقی است دوباره بخواند و چنانچه وقت گذشته، آن را قضا کند. یکی از شرایط صحت مناسک حج و عمره نیز حلال و پاک بودن مالی است که با آن حج انجام میشود. اگر حج با مال غصبی صورت گیرد، کفایت از حجة الاسلام (حج واجب) نمیکند، هر چند فرد دیگری این مال غصبی را داده باشد. فقیه گرانقدر «سید کاظم یزدی در کتاب شریف عروة الوثقی» می گوید: اگر مالی را ببخشند برای اینکه به وسیله آن حج انجام دهد و فرد به حج برود و بعد از حج معلوم شود که مالِ اعطایی غصبی بوده، در اینکه حج انجام شده کفایت از حجة الاسلام می کند یا نه، دو وجه وجود دارد قوی ترین وجه عدم کفایت است. اما اگر اعطا کننده بگوید به حج برو، خرج سفرت با من، بعد معلوم شود که پول داده شده غصبی بوده، ظاهر این است که حج صحیح و از حجة الاسلام کفایت میکند. در هر دو صورت این فرع فقهی نشانگر اهمیت حق الناس و بطلان حج با مال غصبی است.
رابطه حقالناس با اجزای مناسک حج
آنطور که در روایات آمده، هر جزئی از حج با حقالناس ارتباط مستقیم دارد.
امام هشتم على بن موسى الرضا در پاسخ به سوالات محمد بن سنان که از فلسفه اعمال حج پرسیده بود، چنین نوشت: وعلة الحج... الخروج مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ ... وما فیه من استخراج الأموال و... وَتَجدِیدِ الحقوق .....
و علت وجوب حج... خارج شدن از تمام گناهانی که آدمی مرتکب شده است... و یکی دیگر از حکمت های حج خرج کردن مال او و خارج شدن از دیون و حق الناس است. و یکی دیگر از حکمت های وجوب حج تجدید حقوقی است که مؤمنان بر یکدیگر دارند که به وسیله غیبت، تهمت و ناسزا فراموش شده بوده است.
احرام؛ تمرین ترک آزار
پیامبر اسلام ﷺ مسلمان را چنین تعریف کرده است: «المسلِمُ مَنْ سَلِمَ المسلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ»؛ مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش ایمن باشند. همچنین حضرت مؤمن را چنین تعریف میکند: «المؤمِنُ مَنْ آمَنَهُ النَّاسُ عَلى أَنْفُسِهِم وَ أَمْوَالِهِمْ»، مؤمن کسی است که مردم نسبت به جان و اموالشان از او در امان باشند. بی تردید میان رنجاندن خاطر بندگان و ناخشنودی پروردگار ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ همان گونه که این ارتباط میان خشنود کردن بندگان و
رضایت خداوند وجود دارد. آزردن بندگان خدا همیشه ممنوع بوده است، اما هنگام احرام این تحریم جلوه آشکارتری میگیرد. هارون بن خارجه میگوید از حضرت صادق (ع) شنیدم هنگامی که از عرفات خارج میشد، اینگونه دعا میکرد: « اللَّهُمْ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَظْلِمَ أَو أَظْلَمَ أَو أَقْطَعَ رَحْمَاً أَوْ أُوذِیَ جَاراً/ خداوندا به تو پناه میبرم از اینکه به مخلوقی ظلم کنم یا دیگری بتواند به من ستم کند، یا قطع رحمی از من صادر شود یا همسایهای را آزرده سازم.»
روایات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد ائمه معصوم به مسئله رعایت حق الناس و آزار نرساندن به دیگران در حج سفارش بسیار کردهاند؛ به طوری که روح احرام را ترک آزار دیگران دانستهاند.
لباس احرام
حجگزار ابتدا باید محرم شود؛ یعنی لباسهای خود را در آورده و لباس مخصوص حج را بر تن کند. این لباس باید مباح باشد؛ یعنی با درآمد حلال تهیه شده باشد. در غیر این صورت، عمره یا حج او با مشکل مواجه میشود؛ همان طور که نظر مراجع معظم تقلید در زمینه انجام دادن حج با پول خمس نداده یا حرام بیانگر این مطلب است.
محرمات احرام
زائر خانه خدا در میقات، مُحرم و آماده حرکت به سوی مکه جهت انجام اعمال حج میشود. با احرام کارهایی بر مُحرم حرام میشود که در اصطلاح به آنها محرمات احرام گفته میشود. بعضی از محرمات احرام جنبه فردی دارند و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و حق الناس دارند که یکی از آنها فسوق است؛ یعنی معصیت و خروج از اطاعت پروردگار. بیشتر مفسران و فقیهان گفته اند که مراد از فسوق دروغ و فحاشی است؛ فرد محرم باید زبان خود را در حال احرام کنترل کند، به دیگران دروغ نگوید، فحاشی نکند و با ناسزاگویی آبروی دیگران را نَبَرد. خداوند در قرآن کریم میفرماید: وَالْحَجُّ أَشْهُرُ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَتَ وَلَا فُسُوقَ وَ لا جدال فی الحج (بقره: 197) حج، در ماه های معینی است و کسانی که با بستن احرام در این ماه ها، حج را بر خود فرض کرده اند، باید بدانند که در حج آمیزش جنسی و گناه و جدال روا نیست.» مراقبت از اعضا به ویژه زبان در حال احرام، مصداق حفظ حرمت حرم و احرام است. امام صادق در پاسداشت حرمت دیگران در حال احرام فرمود: همانا کمال حج و عمره آن است که انسان زبانش را از گفتاری که خیری در آن نیست بازدارد.
امنیت جان و مال زائر در کعبه و حرم
خداوند، کعبه را محل اجتماع مردم معرفی می کند و آن را مرکز امنی برای مردم قرار میدهد؛ به گونه ای که زائر آنجا را همچون خانه خویش می بیند. درواقع خداوند کعبه و حرم را مکانی امن برای انسان قرار داد تا در پرتو امنیت آن فضای ملکوتی حقی پایمال نشده، آبرو یا خونی ریخته نشود. قرآن کریم کعبه و حرم را محل صفا و امن قرار داده است و می فرماید:«وَإِذْ جَعَلْنَا البیت مثانة للناس وأمنا و به یاد آورید هنگام که خانه کعبه را محل بازگشت و اجتماع مردم و مرکز امن قرار دادیم.»
این فضیلتِ امنیت مالی، جانی و آبرویی تنها برای زمین کعبه و حرم است. آنجا پناهگاه امن الهی است. حرمت مال مردم در حرم آن قدر مهم است که لقطه (شی گم شده) حرم را نباید برداشت. از حضرت امام صادق سؤال کردند از لقطه حضرت فرمود: در این سرزمین ما خوب نیست یا جایز نیست برداشتن و از شما هر که مالی برداشته است، یک سال تعریف (اعلام) کند آن را.
طواف
یکی از واجبات حج و عمره، هفت دور طواف به گرد خانه خداست. اما باید این عمل عبادی همراه با رعایت حقوق دیگران باشد؛ به طوری که نباید طواف باعث اذیت و آزار دیگران شود. امام صادق فرمود نخستین کاری که حضرت مهدی بعد از ظهور برای برقراری عدل انجام می دهد. این است: أن یُنادی منادیه أن یُسَلَّمَ صَاحِبُ النَّافِلَةِ لِصاحِب الفریضة الحجر الأسود و الطواف. فرستاده حضرت ندا می دهد آن که طواف مستحب به جا می آورد، حجرالاسود و طواف را به کسی واگذار کند که طواف او واجب است. علت این دستور حضرت رفع مزاحمت افرادی است که طواف مستحبی انجام می دهند تا کسانی که طواف واجب خود را انجام می دهند به راحتی بتوانند به وظیفه خود عمل کنند و از بسیاری طواف کننده ها کاسته شود. بدیهی است این ملاک برای همه زمانها وجود دارد که نباید برای دیگران مزاحمت ایجاد کرد.
استلام حجر
کعبه معظمه چهار رکن دارد یکی از ارکان مهم کعبه، رکن حجر است که در آنجا حجرالاسود نصب شده است. حجرالاسود سنگی بهشتی است که در آغاز رنگ آن سفید بوده و به تدریج بر اثر دست کشیدن گنهکاران سیاه شده است. روایات ائمه معصوم، این سنگ را دست راست پروردگار معرفی کرده و استلام آن سفارش کرده است. اما این عبادت مستحب نباید مزاحم حقوق دیگران باشد و موجب اذیت و آزار دیگران شود. در روایات ائمه معصوم سفارش شده است اگر اطراف حجرالاسود شلوغ باشد؛ به طوری که استلام آن موجب آزار دیگران میشود، اشاره به آن کفایت میکند.
پیامبر خدا به فردی که با زور و فشار، دیگران را کنار می زد تا استلام حجر کند، فرمود: تو مرد نیرومندی هستی پس برای رسیدن به حجرالاسود، فشار نیاور که ناتوان را می آزاری. اگر خلوت یافتی آن را لمس کن؛ و گرنه رو به آن بایست و «لا اله الا الله و تکبیر (الله اکبر) بگو.
نماز طواف و حق الناس
نماز اساسیترین دستور عبادی است که از آن به ستون دین یاد شده است. پذیرش آن برابر با پذیرش سایر اعمال و رد آن برابر با رد سایر اعمال است. نمازی پذیرفته میشود که همراه با شرایط ظاهری و باطنی باشد. یکی از شرایط ظاهری نماز مباح بودن لباس نمازگزار است؛ یعنی نمازگزار با لباسی حلال و پاک نماز بخواند، حلال باشد؛ یعنی از راه حرام تهیه نشده باشد. پاک و طاهر باشد؛ یعنی حقوق شرعی زکات و خمس آن را پرداخت کرده باشد.
یکی از نمازهای واجب برای زائر خانه خدا نماز طواف و نماز طواف نساء است. «ظاهر نماز طواف و نماز طواف نساء این است که زائر در مکانی که ابراهیم ایستاده به نماز میایستد، اما «باطن» آن چنین است که جایگاه خلیل حق را دریابد و در آن جایگاه مستقر شود و نمازی همانند نماز حضرت ابراهیم بگذارد؛ همان گونه که امام سجاد به «شبلی» فرمود: اکنون که به جایگاه ابراهیم خلیل الله قدم گذاشته ای، باید با هر طاعتی آشنا شوی و از هر معصیتی از آن جمله، بیتوجهی به اموال دیگران و تصرف بی اذن صاحب، ابراز انزجار کنی؟
کسی که با معرفت به اسرار حج و عمره عبادت می کند، قدم جای پای انبیا و ائمه می گذارد و با توجه به سؤال امام سجاد (ع) از شبلی که «آیا در مقام ابراهیم، ابراهیمگونه نماز خواندی و بینی شیطان را به خاک مالیدی؟» آنگاه که به مقام ابراهیم الله میرسد، در جایگاه ابراهیم می ایستد و ابراهیمگونه نماز میگزارد و بینی شیطان را به خاک می ماند. اما کسی که در نماز لباس غصبی بر تن دارد و مکان ایستادن او به گونه ای است که برای طواف کنندگان ایجاد مزاحمت میکند، درواقع در جای ابراهیم نایستاده است. او طعمه شیطان است و شیطان بینی او را به خاک مالیده است. سخن شیطان با او این است که من بر تن تو لباس پوشانیدهام و تو در حال بندگی من هستی؛ نه بندگی خدا.
قربانی
انسان موحدی که با وقوف در عرفات و مشعر به مقام خداشناسی کامل رسید و تمام شئون دنیایی و تمایلات نفسانی در نظرش بیارزش شد و در دریای محبت خالق مهربان غرق شد، باید این بندگی محبت را با ذبح قربانی به درگاه خداوند اعلام کند. البته انسان باید با قربانی کردن تمام شهوات و تمایلات حیوانی از قبیل حرص، بخل، طمع، حب ریاست و شهوت اختلاف انگیزی، بدبینی و سایر رذایل نفسانی و شیطانی را زیر پا بگذارد و ذبح کند و با تصمیمی قاطع و عزمی راسخ بگوید: «وَجَهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ من/ من روی خود را به سوی کسی متوجه کردم که آسمانها و زمین را آفرید.
خداوند از قربانی کردن گوشت و خون نمیخواهد، بلکه آنچه می خواهد تقواست؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ) (حج : 37)/ نه گوشتهای آنها و نه خونهای آنها، هرگز به خدا نمی رسد. ولی آنچه به او می رسد، پرهیزکاری شماست. بنابراین قربانی در صورتی میتواند زائر را به پرهیزکاری برساند که از مال حلال تهیه شده باشد. رسول گرامی اسلام می فرماید: إِنْ أَحَدَکُم لَیَرْفَعُ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَیَقُولُ یَا رَبِّ یَا رَبِّ وَ مَطْعَمُهُ حَرَامٌ وَ مَلیسُهُ حَرامٌ فَأَیُّ دُعَاءٍ یُسْتَجابُ لِهَذَا وَ أَیُّ عَمَلٍ یُقْبَلُ مِنْهُ وَ هُو یُنفِقُ مِنْ غَیْرِ حِلٌّ إِنْ حَجَّ حَجَّ حَرَامًا وَ إِنْ تَصَدَّقَ تَصَدَّقَ بِحَرامِ/ یکی از شما دستانش را به سوی آسمان بالا می برد و یا رب یا رب می گوید؛ در حالی که غذایش از حرام و لباسش از حرام است. چگونه این دعا مستجاب شود و کدام عمل است که با درآمد حرام قبول شود؛ در حالی که از مال حرام برای آن کار اتفاق افتد. اگر حج به جا آورد حج حرام کرده و اگر صدقه دهد، صدقه حرام داده است. بنابراین ذبح قربانی رمزی برای پیراستن روح از رذایل اخلاقی است. درواقع، روندگان راه فضیلت و تقوا بعد از طی مراحلی از مناسک حج در منا مأمور به قربانی هستند تا حلقوم حرص و طمع را قطع کنند. هنگامی این بخش از اسرار قربانی به دست می آید که فرد با نفس آماره مبارزه کند و خود را از همه رذایل پاک سازد و بیشک یکی از این رذایل دست اندازی به مال دیگران است؛ زائر باید مال خود را به قربانگاه بیاورد تا در قالب ذبح حیوان به تقوای الهی برسد. چگونه میشود با ذبح حیوانی که از مال دیگران است پرهیزکار شد؟ در برخی منابع چنین نقل شده است: ابوعبدالله بنجلا هجده سال در مکه ماند و هرگز از خوردنیهایی که از مصر برایش میآوردند نخورد؛ چون مصر را شبهه مانندی بود که گذشتگان از خوردنیهای آن پرهیز میکردند. آب زمزم را وقتی مینوشید که با ریسمان و دلو خود کشیده باشد و از دلو آویخته بر آن نمینوشید، چون ریسمان و دلو زمزم، از اموال شاهان بود.
انتهای پیام/