ایدئولوژی سیاه نمایی
«دانه انجیر معابد» با وجود تلاشهای رسولاف برای نشان دادن بحرانهای اجتماعی و سیاسی، بیشتر بهعنوان ابزاری برای انتقال پیامهای خاص سیاسی به نظر میرسد تا یک اثر سینمایی با ارزشهای دراماتیک و انسانی.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، فیلم «دانه انجیر معابد» ساخته محمد رسولاف، داستان بازپرسی است که درگیر چالشهای اخلاقی و حرفهای ناشی از گمشدن اسلحه شخصیاش میشود. رسولاف که بهطور معمول آثارش را با نگاهی تند و منتقدانه به جامعه ایران و حاکمیت آن میسازد، در این فیلم نیز تلاش میکند بحرانهای انسانی و اجتماعی را با فضایی تلخ و تیره به تصویر بکشد؛ اما علیرغم موضوع ملتهب و تلاش فیلمساز برای ارائه نگاهی انتقادی، «دانه انجیر معابد» به دلیل ضعف در بازیگری، مشکلات ساختاری و باگهای متعدد در روایت داستان، نتوانسته اثرگذاری لازم را ایجاد کند و در عوض، تنها به مجموعهای از پیامهای سطحی و کلیشهای در دل روایتی سرد و بیروح محدود شده است.
محمد رسولاف، فیلمساز ایرانی که در سال 1351 در شیراز به دنیا آمده است، یکی از چهرههای جنجالی و مسألهساز سینمای ایران بهشمار میرود. او کار خود را از اواخر دهه 1370 با فیلمهایی که به چالشهای اجتماعی و سیاسی در کشور پرداختهاند، آغاز کرد و بهطور مداوم به طرح موضوعاتی حساس و بحثبرانگیز روی آورد. آثار رسولاف اغلب از منظری انتقادی به ساختارهای جامعه ایران میپردازند. این رویکرد در واقع روش این فیلمساز برای مطرح شدن بوده و تا حد زیادی هم جواب داده؛ زیرا آثار او به شدت با واکنشهای متفاوتی در داخل و خارج کشور مواجه شدهاند، بدین نحو که اغلب خارجیها به واسطه محتوای سیاسی، از این فیلمها تمجید میکنند، درحالیکه در ایران کمتر مخاطبی آنها را بهخاطر میسپرد.
رسولاف از همان ابتدای فعالیتش، به شیوهای پر از انتقاد به سراغ موضوعات حساس و در برخی موارد، تلاش برای ایجاد تصویری سیاه از شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور رفته است. این نگاه یکطرفه به مسائل جامعه و تمایل او به بزرگنمایی مشکلات داخلی در سینمای ایران، واکنشهای متعددی به دنبال داشته است. از دید بسیاری از ناظران، رسولاف به جای ارائه تصویری متعادل و منصفانه از واقعیتها، بیشتر به دنبال جنبههای منفی بوده و اغلب کوشیده است تصویری تیره و مبهم از جامعه ایران در جشنوارههای خارجی به نمایش بگذارد.
ماجرای خروج محمد رسولاف از کشور به دنبال مسائلی که برای او به دلیل محتوای فیلمها و فعالیتهایش اعمال شد، به یکی از موضوعات داغ محافل رسانهای تبدیل شد. این اقدام او توسط بسیاری از منتقدان بهعنوان حرکتی نمادین برای بهرهبرداری از موقعیت و جلب حمایت رسانههای بینالمللی تلقی شد. او همواره سعی کرده از تصویرسازیهای خود از ایران و شرایط داخلی آن برای ایجاد توجه بیشتر استفاده کند؛ بهویژه در مواردی که این توجه میتواند در چارچوبهای سینمایی و سیاسی غربی جای بگیرد.
با توجه به سوابق رسولاف و مسیری که برای بیان دغدغههایش انتخاب کرده است، جایگاه او در سینمای ایران بهعنوان یک کارگردان جنجالی شناخته میشود که خودش را مستقل معرفی میکند و هرآینه به دنبال آن است که از آب گلآلود اختلافات فرهنگی و سیاسی بهرهبرداری کند و بیشتر به جنبههای منفی و تاریک مسائل ایران پرداخته است تا ارائه یک تصویر واقعی و متوازن.
محمد رسولاف، فیلمساز ایرانی با آثار اخیر خود بهویژه فیلم «دانه انجیر معابد» سعی کرده تصویری انتقادی از جامعه و سیاست ایران را به نمایش بگذارد. او همواره رویکردی متفاوت از جریان اصلی سینمای ایران را دنبال کرده و با استفاده از مضامین اجتماعی و سیاسی، به نقد ساختارهای حاکم پرداخته است. این نقدها اغلب در قالب داستانهایی با شخصیتهای بحرانزده و محیطهایی تیره و بسته ارائه میشوند. با وجود این، نگاهی دقیقتر به «دانه انجیر معابد» نشان میدهد که فیلم علیرغم موفقیتهای جشنوارهای، از برخی جنبهها دارای کاستیهای قابلتوجهی است.
«دانه انجیر معابد» داستان بازپرسی انقلابی را روایت میکند که پس از گم شدن اسلحه شخصیاش، درگیر بحرانهایی در زندگی خانوادگی و کاری میشود. از همان ابتدا، رویدادهای فیلم به شکلی پیش میروند که تمرکز فیلمساز بر نمایاندن فضای بیاعتمادی و یأس اجتماعی آشکار است؛ اما مشکل اصلی اینجاست که روایت فیلم به جای پیشبردی طبیعی و پروراندن شخصیتها، از همان آغاز در سطحی نمادین و کلیشهای باقی میماند و نتوانسته لایههای روانی و عمق بیشتری به شخصیتها ببخشد. بهطور مشخص، مهمترین گره فیلم یعنی گم شدن اسلحه، تا آخر مضحک باقی میماند و هیچ مخاطبی نمیفهمد چرا یک دختر نوجوان باید اسلحه پدرش را بدزدد و علیرغم تهدید، صحبت و... حاضر به پس دادن آن نشود.
در نهایت، داستان که میتوانست نگاهی عمیق به تأثیرات فردی و اجتماعی این حوادث داشته باشد، بیشتر در قالب نمادهای سیاسی محدود میشود و از تصویرسازی پیچیدهتر باز میماند.
پایانبندی اثر هم یک فاجعه تمامعیار است که حتی قوانین فیزیک را به سخره میگیرد. عجیبتر از همه اما این است که فیلمساز کاملا محافظهکارانه روی صندلی کارگردانی نشسته و حتی در مورد ماجرای آسیب دیدن چشم یکی از شخصیتها، با این توجیه که طرف در حال عبور از کنار تجمعات بوده، مظلومنمایی میکند. علاوه بر این، تصویر گنگی که از مادر خانواده عرضه میشود و تغییرات باورنکردنی و دفعی درونیات او در یک سوم پایانی فیلم، نشان میدهد که «دانه انجیر معابد»، فارغ از موضعگیریهای سیاسیاش، حتی به لحاظ فرهنگی نیز یک اثر خام، غیرواقعی و سیاهنمایانه است. در واقع فیلمساز چنین به مخاطب القا میکند که در نظام سیاسی ایران، حتی مهر مادری که در فرهنگ ما غیرقابل نفوذترین احساس جهان است هم مخدوش شده و این خود آدرس غلط دادن به مخاطب است.
بازیگران فیلم «دانه انجیر معابد» با وجود تلاشهایشان در انتقال حس بیاعتمادی و شک، نتوانستهاند کاملا با فضای تیره و موضوع سنگین فیلم هماهنگ شوند. بسیاری از بازیها از لحاظ حس و باورپذیری کافی نیستند و شخصیتهای کلیدی بهویژه بازپرس، از پردازش احساسی لازم برای انتقال عمق بحرانهای شخصیتی خود محروم ماندهاند. بازیگران فرعی نیز در این چارچوب نقشهای محدودی ایفا کرده و بیشتر بهعنوان واسطهای برای القای پیامهای نمادین فیلمساز عمل میکنند. این وضعیت باعث شده است که مخاطب نتواند با شخصیتها ارتباط عاطفی برقرار کند و بیشتر به دنبال پیگیری پیامهای سیاسی از اثر باشد تا تجربهای دراماتیک.
از جنبه تکنیکی، «دانه انجیر معابد» موفق به ایجاد فضایی تاریک و دلهرهآور شده که ظاهرا هدف فیلمساز هم همین بوده است. بااینحال، تمرکز زیاد بر فضاسازی تیره باعث شده که تصاویر به جای تقویت داستان و شخصیتپردازی، تنها به ایجاد حس خفقان و یأس خدمت کنند و این تکبعدی بودن فیلم را از عمق سینمایی و جذابیت برای مخاطب عام خالی کند. به عبارت دیگر، مضامین و شعارهای سیاسی در این فیلم همه چیز را میبلعند و اجازه شکلگیری درام را نمیدهند.
داستان «دانه انجیر معابد» به شکلی طرحریزی شده که به جای پیشبرد طبیعی رویدادها، بیشتر به کلیشههای خاص سیاسی تکیه دارد. یکی از ایرادات اصلی فیلم این است که بهجای واکاوی دقیق مسائل اجتماعی و انگیزههای شخصیتها، رویدادها صرفا در خدمت انتقال پیامهای نمادین قرار گرفتهاند. برای مثال گم شدن اسلحه که عنصری مهم در داستان است، نهتنها به شیوهای غیرمنطقی و بدون توضیح قانعکننده وارد داستان میشود، بلکه پیامدهای آن نیز به گونهای بیمنطق و اغراقآمیز ادامه پیدا میکند، ازاینرو باورپذیری اتفاقات داستان را برای مخاطب کاهش میدهد.
همین موضوع باعث شده که فیلم به جای نقد عمیق و مفهومی، بیشتر به نمادگرایی سطحی بسنده کند و از اثرگذاری روایی باز بماند که میتوان از آن به «مضمونزدگی» تعبیر کرد.
در مجموع «دانه انجیر معابد» با وجود تلاشهای رسولاف برای نشان دادن بحرانهای اجتماعی و سیاسی، بیشتر بهعنوان ابزاری برای انتقال پیامهای خاص سیاسی به نظر میرسد تا یک اثر سینمایی با ارزشهای دراماتیک و انسانی. نقاط ضعف داستانی، شخصیتپردازی سطحی و بازیهایی که نتوانستهاند با فضای سنگین و پرتنش داستان هماهنگ شوند، باعث شده این فیلم نتواند در میان مخاطبان داخلی تأثیرگذاری زیادی داشته باشد و بیشتر بهعنوان نمایشی برای جشنوارههای بینالمللی شناخته شود.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/