درباره حاج محسن قزوینی؛ عارفی که دیر شناختیم و زود رفت
حاج محسن قزوینی از عالمان والامرتبهای بود که در طول حیاتش معمولا دستفروشی میکرد؛ او اواخر هفته گذشته دار فانی را وداع گفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حاج محسن قزوینی فیروزی به دلیل کهولت سن به رحمت خدا رفتند. مراسم تشییع و خاکسپاری مرحوم قزوینی فیروزی، صبح روز چهارشنبه 24 مرداد 1403 از میدان قیام به سمت حرم حضرت عبدالعظیم حسینی برگزار شد. همچنین مراسم ختمِ این عالم ربانی در روز پنج شنبه 25 مرداد 1403 در حسینیه انصار الحسین برگزار شد.
در مراسم ختم این مرد خدا، خیل عظیمی از مردم و البته بسیاری از مسئولان کشور حضور داشتند.
پهلوانان
حجت الاسلام سید مظاهر حسینی مدیر کل تشریفات دفتر رهبر معظم انقلاب، یکی از سخنران این مراسم بود. او در بخشهایی از صحبتهایش درباره شخصیت حاج محسن قزوینی اینگونه گفت: «او از گناهان و زشتیها پرهیز داشت. او در بین خانوادههای ما معروف بود. دقت فراوانی نسبت به نگاهها داشت. آدم اگر چشم از گناه ببندد، چشم دیگرش باز میشود. بیشتر تذکراتش به ما اول درباره چشم بود.ز دست دیده و دل هر دو فریاد / هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
آدمی باید مردانگی کند و چشمها را کنترل کند. اولین هوا همین چشمها هستند. ایشان سعی و تلاش داشت که خودش را در این زمینه کنترل کند.
ولع به مسائل دنیایی نداشت و قناعت میکرد. اینکه قناعت، توانگر کند مرد را، عین حقیقت است. قناعت بزرگترین سرمایه انسان است. آدمی اگر قناعت نداشته باشد، فقیر است. عالم را اگر بگردیم و قناعت نداشته باشیم، هیچ است.
امیرالمومنین طی 25 سال کار کرد و کار کرد، ولی وابسته نبود. زُهد یعنی عدم وابستگی.»
عارفی که دست فروشی میکرد
شیخ محسن قزوینی، از اولیاء الهی گمنام در تهران بود که بساط لیف فروشی داشت و به همین دلیل معروف به واعظ جوراب فروش بود. او شاگرد بسیاری از علمای اخلاق از جمله آیت الله مجتهدی، آیت الله فلسفی، سید احمد خوانساری و حجت الاسلام خندق آبادی بود.
روایتهای بسیاری هست که هر کدام نشانهای از تایید شیخ محسن قزوینی از سوی علمای بزرگی مانند آیتالله بهجت و آیت الله سیستانی است.
او در بین مردمان محله قیام شناخته شده بود. بسیاری دوست داشتند ازحاج آقا به عنوان تبرک پولی دریافت کنند. به عبارتی با پولهای او زندگیشان متبرک شود. به همین دلیل بارها پیکهای موتوری و کاسبان دور و بر میدان قیام با دادن اسکناسهای 5 هزار تومانی، از ایشان اسکناس هزار تومانی طلب میکردند. کمتر کسی بود که از پیادهرو بگذرد و او را در آغوش نگیرند. اغلب مراجعان، پیشانی ایشان را میبوسیدند. بسیار دیده شده که چند زن چادری شیشههای کوچک آب را با خود به همراه دارند، حاج آقا از داخل قوطی کوچکی مقداری خاک تبرک شده کربلا را داخل آب میریزد و پس از خواندن دعایی آن را به زنان میدهد. برخی اعتقاد دارند که با این آب متبرک میتواند بیماران گرفتار را با دعای ایشان درمان کند.
او در بیشتر مواقع در میدان قیام تهران، زیرکفش ملی بساط میکرد. حاج اقا مغازه نداشت، بساط دست فروشی داشت و اکثر مردم برای دیدار با او، پای همان بساط میآمدند. در بساط حاج محسن از سنجاق قفلی، سنگ پا، لیف، لنگ حمام، جوراب، شلوار، کیسه حمام و دستمال و لباس مردانه پیدا میشد. او در طول این سالها توانسته بود با رعایت آموزههای دینی بین مردم منطقه جایگاه خاصی پیدا کند.
برخی افراد هم، در جلسات هیئت حضرت، ولی عصر عجل الله، به ایشان مراجعه میکردند. همچنین ایشان، قبل از نماز به مسجدخندق آباد، واقع در میدان قیام به سمت چهارراه مولوی سمت راست؛ تشریف میبرد.
برخی از مردم اعتقاد داشتند که حاج محسن نفس گرمی دارد و با دعا میتواند گرهی از مشکلات مردم را باز کند؛ هر چند او هیچوقت این ادعا را نداشت.
انتهای پیام/