نگاهی به رباعیهای «مصاریع مذبوح»؛ مختصر و مفید
حُسن کتاب مهدی زارعی این است که در کنار مضمونپردازیهای جدید، او روایتهای نادرست از واقعه عاشورا را نیز به نقد میکشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزرای تسنیم، «مصاریع مذبوح»، سروده مهدی زارعی، از تازهترین آثار انتشارات سوره مهر است که در آن، سرودههای شاعر در قالب رباعی با موضوع محرم و قیام اباعبدالله الحسین(ع) ارائه شده است.
رباعیهای این مجموعه متناسب با شبهای ماه محرم به صورت موضوعی تدوین شده است. این سرودهها در 14 پرده از ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا آغاز و سپس به وصف هر یک از شخصیتهای برجسته عاشورا از جمله حضرت زینب (س)، حضرت سجاد(س)، حضرت علی اصغر(ع) و چند چهره دیگر میپردازد. زارعی در پایان پرده چهاردهم از «وهب»، «جون»، «مختار ثقفی»، «توابین» و «عمرسعد» نیز اشعاری برای مخاطب سروده است.
از جمله ویژگیهای کتاب زارعی، بهره بردن او از منابع تاریخی و روایی در سرودن اشعار است؛ امری که امروزه در کمتر اثر ادبی میتوان جست. با افزایش حضور در فضای مجازی و استفاده از ابزارهای نوین به منظور ارائه سرودهها به جای عرضه در محافل نقد، اشعار آیینی همانند دیگر حوزههای ادبی در این سالها کمکم از معنا فاصله گرفته و گاه تنها به مضامین تکراری اکتفا کرده است.
حُسن کتاب زارعی این است که در کنار مضمونپردازیهای جدید، او روایتهای نادرست از واقعه عاشورا را نیز به نقد میکشد. از سوی دیگر، استفاده از قالب رباعی برای پرداختن به این موضوعات سبب میشود تا در کمترین زمان ممکن، به ذهن مخاطب که به روایتهای مرسوم عادت کرده است، تلنگری بزند.
نگاه جهانی به واقعه عاشورا و تأثیر آن بر آینده جهان اسلام، از دیگر موضوعاتی است که در سرودههای زارعی میتوان دید. او همانند بسیاری دیگر از شاعران آیینی به موضوعات سیاسی وارد میشود، با این تفاوت که شعر را تبدیل به یک بیانیه سیاسی نمیکند. در ادامه میتوانید تعدادی از سرودههای این شاعر را در «مصاریع مذبوح» بخوانید:
چون واله و مجنون حسینی، عشقی
غمدیده و محزون حسینی، عشقی
القاب شگفتت همه زیباست، ولی
چون منتقم خون حسینی عشقی
***
هم مثل نماز کوفه مولا نیست
هم مثل نماز ظهر عاشورا نیست
در اورشلیم و در نمازی دیگر
ما هستیم و امام هم تنها نیست
***
سوگند به خون مسلم و غربت او!
سوگند به آن نماز و هر رکعت او!
در اورشلیم و بعد تکبیر امام
لشکر لشکر، نشسته در بیعت او
***
دعوا سر پیراهن و انگشتر بود
انگشت و سرش جدای از پیکر بود
از آن همه ظاهراً مسلمان، آن روز
آن راهب ارمنی مسلمانتر بود
***
ای کاش که کار عرشیان نفرین بود!
ای کاش که پاسخش فقط آمین بود
آن شب که امام در سفره خون
مهمان تنور نان یک بیدین بود
***
این فاجعه گرچه بود یادآور او
اسبی ندواندند که بر پیکر او
یوسف به فروش رفت در مصر،
اما قیمت نگذاشتند روی سر او
***
روزی که به «ذبح کوچکی» شد تسلیم
خنجر نبرید در کف ابراهیم
اما تو که آمدی، خدا عاشق شد
معشوق خدا شدی، شدی «ذبح عظیم»
***
گفتند که داماد شدی قبل از مرگ
یک شاخه شمشاد شدی قبل از مرگ
اینها همه کذب بود و با مژده مرگ
از حرف عمو شاد شدی قبل از مرگ
***
آن رزم پر از فوت و فنت غوغا کرد
شمشیر به ازرق زدنت غوغا کرد
هرچند حسن نبود در این میدان
فریاد «انا بن الحسن»نت غوغا کرد
***
در روضه تو اگرچه بدعت بوده است
این نیز خودش شرح مصیبت بوده است
خون تو حنای روز دامادی بود
یعنی که عروسیات شهادت بوده است
***
بانگ رجزت شور و شر محشر بود
یادآور یکهتازی حیدر بود
با اینکه زره بزرگتر بود از تو
مرگ از تو هزار دفعه کوچکتر بود
انتهای پیام/