بفرمایید یک استکان چای حضرتی در چایخانه امام رضا (ع)
نفس که میکشی عطر هل و گلاب مشامت را پر میکند، جز عطر هل و چاییهای خوشرنگ و خوشطعم، زیارت خادمان سبزپوشِ خوشاقبالی که هر روز بهشت را درون استکانهای باریک میان زائران آقای مهربان قسمت میکنند، تماشایی است؛ اینجا چایخانه باصفای حرم امام رضاست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد، دهه کرامت که میرسد، اتفاق خاص و زیبایی در شهر امام مهربانیها رخ میدهد، اتفاقی از نوع بذل و بخشش الهی به همراه اتفاقهای خوب دیگری که تنها با چشم دل میتوان دید.
این روزها آستان مقدس امام رضا(ع) حال و هوایی خاص دارد، از صحنها تا رواقها، از زائران تا مجاوران، همه غرق در جشن و شادی و سرور هستند و در گوشه گوشه صحنها و رواقها حال و هوای غریبی به مشام میرسد؛ حال و هوای زیارت و دلدادگی و....
از ورودیهای باب الرضا و باب الجواد وارد حرم شده و مشغول خواندن اذن دخول میشوید و میخوانید «فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ»؛ همان جمله معنوی که ما در ورود به دیگر حرمها میخوانیم و میگوییم «فهم مرا به چشیدن لذت مناجاتشان باز کردهای....بعد از خواندن زیارت نامه و این جمله است که سر به دیوار حرم میگذاری و ساعتها با چشمانی خیس با مهربانترین آقای جهان درد و دل میکنی.
پس از اینکه خودت را میسپاری به آغوش ضریحش و دلسبک میکنی و بعد از نماز و یک دل سیر زیارت و گردش میان صحن ها و رواقها، حالا فقط یک استکان چای لبسوز حضرتی میچسبد در آن خیمههای سبز رنگ...
در گوشه گوشه چایخانه امام رضا (ع) استکانها مدام پر میشوند و خالی، سماورهای بزرگ قُل میخورند و بخار سماورها با عطر چای و عود حرم در هوا می پیچید.
چایخانه حضرت، هر عاشق و دلداده ای را به سوی خود میکشاند؛ صدای تق تق نعلبکیها روح را نوازش میدهد و نفس که میکشی عطر هل و گلاب به مشام میرسد...
جز عطر هل و چاییهای بینظیر، خادمان خوشاقبالی هستند که هر روز بهشت را درون آن استکانهای باریک میان زائران آقا قسمت میکنند.
در حال تهیه گزارش هستیم که جوانی قدبلند با لبخندی ملیح به سمت ما می آید و میگوید مدیر یک گروه جهادی در شهرستان است:" چند ماه پیش دلم واقعا شکسته و خسته بود، برای همین با اشک رو به گنبد طلایی آقا کردم و فقط یک جمله گفتم، آن هم اینکه: یا امام رضا(ع) انشاءلله دفعه بعد برای خادمی بیایم. فکر نمیکردم به این زودی دعایم مستجاب شود. برایم خیالی محال بود؛ پیش خودم فکر کردم من کجا و خادمی کجا؟!"
این جوان یقین دارد که دعای خیر مردمی که در گروه جهادی کمکشان میکند در حقش مستجاب شده که به عنوان خادم امام رضا (ع) انتخاب شده است.
ما را یاد کنید، اگر دلتان لرزید
داخل چایخانه دایرهای شکل حرم امام رضا(ع)، مرد 57سالهای استکانهای چایی را میشوید؛ قد و قامتش خم شده است، نزدیکتر میروم، حاج آقا التماس دعا، سرش را بلند میکند: "محتاجیم به دعا! "
هر گوشه از چایخانه حضرت رضا(ع) نوای دلنشین «رضا، رضا..» شنیده میشود.
خادمان چایخانه با دلی آکنده از عشق و ارادت به ولینعمتشان چای خوشطعم و دلچسب حضرتی را که نوشیدن آن گویی خستگی را از جان و تن میبَرد و دل را بیش از پیش سرمست محبت امام رئوف(ع) میکند، به زائران حضرت هدیه میدهند.
مرد سالخورده سینی پر از چاییهای خوشطعم چایخانه را تعارف میکند، یکی برداشته و دنبالش به راه میافتم تا با او همکلام شوم. نگاهی سرخ از گریه دارد. میگویم:" اگر جایی دلتان لرزید من را هم یاد کنید" و بدون اینکه کلامی بگوید سرش را تکان داده و شروع به خواندن صلوات خاصه امام رضا با صدای بلند میکند... چقدر با شنیدن صدایش در آن مکان متبرک دلم میلرزد و قطرههای اشکم جاری میشود...
این چای؛ چای حضرتی است
لحظه به لحظه بر تعداد عاشقان امام رضا افزوده میشود؛ هر فردی که میآید به میهمانی چایخانه، هر تعداد استکان چایی قندپهلو که میخواهد، برمیدارد؛ من هم مینشینم گوشهای و عطر یکی از چاییها را سرمیکشم تا عمق وجود!
صفی طولانی از زائران شکل گرفته؛ انگار همه دلتنگ یک استکان چای هستند... چقدر ایستادن در این صف مطبوع است و انتظارش شیرین؛ گویا همه محتاج این چایی هستند؛ چایی که با همه چایها فرق دارد، این چای؛ چای حضرتی است.
دلت باید امام رضایی باشد
چهل و خوردهای سال بیشتر نداشت، مرد خادم را میگویم؛ استکانها را پُر از چای میکند، جلوتر میروم:" خوش به سعادتتان، در حرم و صحن شاه خراسان خدمت میکنید!" یک چشماش به استکانهایی است که از چای پُر میشود و یک چشماش به دور و اطراف و میگوید: "آره؛ حس و حالش عجیب است! هر چیزی که به ائمه اطهار مربوط باشد به دل مینشیند؛ حالا فکر کن در چایخانه امام رضا(ع) باشی."
به او میگویم دعا کنید من هم خادم حرم بشوم، لبخند زیبایی میزند و میگوید: حتما که لازم نیست یک لوگوی سبز روی لباسات باشد و یک کارت رسمی که نشان دهند خادم حرمی؛ دلت باید امام رضایی باشد ....
هر کسی نوکر امام رضا شود، آقا بزرگش میکند
قسمتی دیگر از چایخانه حضرت، مرد میانسالی سینیهای پُر از استکان را از بغل سماور تا میز پخش جابهجا کرده و هر دو دقیقه یکبار سینیهای مجمع پر از چای را از آن طرف به این طرف میآورد! به او میگویم حاج آقا مواظب خودتان باشید، خیلی سنگین است!
رضاجان و رضا شاه خراسانگویان سینی پُر از استکان را میگذارد درون سینک ظرفشویی و به من میگوید: نوکری برای آقا سن و سال نمیشناسد؛ هر کسی نوکر و کوچیک امام رضا(ع) باشد؛ امام رضا بزرگش میکند ...
همه برای امام رضا و زائران امام رضا(ع)
خادمی دیگر که ذکر نوکری امام رضا را با صدای زیبا زمزمه میکند و زائران لذت میبردند، لحظهای نوایش را قطع کرده و میگوید: "داخل چایخانه دایرهای شکل امام رضا(ع) تنها چیزی که مهم است با دل و جان حضور داشتن است؛ اینکه حضور داری و لحظه لحظه در خدمت زائرین امام رضا(ع) هستی. یکی چای میریزد؛ یکی طی میکشد و یکی استکان میشوید. یکی هم مثل من ذکر نوکری زمزمه میکند و حال مردم را امام رضایی میکند. یکی هم با چوب پَر برای راهنمایی و نظمدهی بین مردم میایستد. اما در کل همه اینجا یک هدف دارند، آن هم خدمت به زائر امام رضا(ع) است. ما در چایخانه حضرت چای دم میکنیم، چای تعارف میکنیم، اما این نیست که فقط چای داشته باشیم. چای چایخانه بنای اصلی آن است، اما شاید بشود گفت که چایخانه حضرت بهانه و مدخلی است برای نذورات مردمی مانند چای، دمنوش، قند، شکر، نبات و.... که در تمام ایام سال پذیرای عاشقان و دلدادگان است."
انتهای پیام/