چرا اسرائیل از غزه بیرون رفت؟
پایان نبرد زمینی اسرائیل در غزه- آن هم به این شکل فضاحتبار- نتانیاهو و کابینهاش را یک قدم دیگر به سقوط و دردسرهای بعد از جنگ نزدیکتر کرد اما چند «چرا» را هم پیش روی مخاطب و دنبالکنندگان اخبار تحولات منطقه قرار میدهد.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مهدی بختیاری در یادداشتی نوشت: صهیونیستها در پایان ششمین ماه نبرد زمینیشان در غزه، تقریبا به شکل غافلگیرکنندهای اعلام کردند نبرد زمینی تمام شده و همه نیروهایشان – به جز بخشی از تیپ ناحال - را از این منطقه بیرون میآورند.
«پایان نبرد زمینی» البته به معنای پایان دادن به جنگ از سوی صهیونیستها نیست و آنها هم گفتهاند جنگ را با «عملیاتهای مبتنی بر اطلاعات» ادامه خواهند داد اما این تصمیم مقامات اسرائیل به معنای شکست واضح در نبرد غزه در برابر گروههای فلسطینی است، چرا که ارتش این رژیم بهرغم یک جنگ تمام عیار 6 ماهه، با بهکارگیری تمام توان خود نتوانست اهداف اصلی دولت اسرائیل یعنی نابودی حماس، آزادی اسرا و تغییر در حاکمیت غزه را محقق کند؛ فرماندهان اصلی حماس «محمد ضیف» (فرمانده گردانهای قسام) و «یحیی سنوار» (رهبر حماس در غزه) همچنان زنده هستند و ساختار رزمی حماس نیز کمترین آسیب را دیده است (یک شاهد مثال آن اینکه روز گذشته تنها چند ساعت بعد از خروج نیروهای اسرائیلی از «خان یونس»، گروههای مقاومت از همان منطقه چند راکت شلیک کردند).
پایان نبرد زمینی - آن هم به این شکل فضاحتبار- نتانیاهو و کابینهاش را یک قدم دیگر به سقوط و دردسرهای بعد از جنگ نزدیکتر کرد اما چند «چرا» را هم پیش روی مخاطب و دنبالکنندگان اخبار تحولات منطقه قرار میدهد.
اما چرا نتانیاهو در این مقطع و به این شکل تصمیم گرفت نبرد زمینی را تمام کند؟
1- فشار افکار عمومی جهان و دولت آمریکا به اسرائیل برای اتمام جنگ
ایالات متحده آمریکا مهمترین حامی رژیم صهیونیستی است و به واسطه همه کمکهای بیدریغ سیاسی، نظامی و اقتصادیاش شریک جرم اصلی آن رژیم در جنایات 7 ماه اخیر در غزه است.
آمریکا نه میخواهد و نه میتواند قید اسرائیل را بزند اما عملکرد این رژیم در ماههای گذشته در غزه و کشتار بیش از 40 هزار انسان بیدفاع - با احتساب 7 هزار شهید زیر آوار که همچنان ابدانشان مفقود است - که عمده آنها زنان و کودکان هستند و در کنار آن، نابودی بخش اعظمی از زیرساختها، خانهها، مدارس، مساجد و بیمارستانهای غزه، موج بیسابقهای از ضدیت با صهیونیسم و حمایت از فلسطین را در دنیا برانگیخته که دامنه آن از جهان اسلام فراتر رفته و مردم کشورهای غیراسلامی در اروپا و آمریکا را هم به خیابانها کشانده است.
فشار بیسابقه افکار عمومی جهان و در کنار آن، اختلافات بین دولتهای فعلی آمریکا و اسرائیل، موجب شده آمریکاییها بهرغم همه حمایتها و پشتیبانیها و باز گذاشتن دست صهیونیستها در انجام هر جنایتی، پشت پرده به آنها فشار هم بیاورند که تکلیف جنگ را زودتر مشخص کنند.
فشار آمریکا البته دلایل دیگری هم دارد که شاید مهمترین آنها در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری این کشور در 7 ماه آینده است و «بایدن» و دولتش تمایلی به چالشهای بزرگ (آن هم به خاطر نتانیاهو) در آستانه این انتخابات سخت ندارند.
رای ممتنع آمریکا به قطعنامه آتشبس شورای امنیت سازمان ملل (رغم 3 بار وتوی قبلی) را میتوان در همین راستا تحلیل کرد که البته خشم مقامات صهیونیست را هم در پی داشت.
2- فشارهای داخلی
اکثر قریب به اتفاق کارشناسان متفقالقول بودند روی کار آمدن نتانیاهو به عنوان نخستوزیر نه تنها چالشهای اسرائیل را کم نمیکند، بلکه شخصیت بدسابقهای مثل او و خانواده و نزدیکانش که از مصادیق جنجال در اسرائیل هستند، بر بحرانها و چالشهای این رژیم خواهد افزود.
ائتلاف او با احزاب تندرو و راستگرای افراطی نیز مزید بر آن بود که اندکی بعد از تشکیل دولت، خودش را در قالب جنجالهایی مثل اصلاحات قضایی (که مخالفان نتانیاهو آن را کوتای قضایی مینامند) و مساله شهرکسازی نشان داد.
شکست اطلاعاتی و امنیتی بیسابقه آنها در 7 اکتبر 2023 و متعاقب آن، ورود به جنگی گسترده و طولانی در غزه نیز بر بحرانهای گذشته افزود و حالا نتانیاهو مجبور شده است با دادن تلفات زیاد و تحت فشار خردکننده داخلی و خارجی، نوار غزه را با انبوهی از کشتهها و جنایتهایی که برخی از آنها در تاریخ خود این رژیم کودککش و جنایتکار نیز بیسابقه است، ترک کند.
فشار افکار عمومی بر دولت نتانیاهو در طول این جنگ روزبهروز بیشتر شد. خانوادههای کشتهها و بویژه اسرای اسرائیلی که در اختیار حماس هستند؛ تجمعات گستردهای در شهرهای مختلف نظیر تلآویو برگزار کردند و همگی خواهان پایان دادن به جنگ و انجام مذاکرات برای آزادی اسرا هستند.
این فشار سنگین، با همراهی احزاب و شخصیتهای مخالف دولت نتانیاهو نیز همراه شده است؛ مخالفانی که اشتیاقشان برای به زیر کشیدن نتانیاهو و دولتش آنقدر بالاست که منتظر پایان جنگ هم نماندهاند.
درخواست برگزاری انتخابات زودهنگام و تاکید بر رفتن نتانیاهو، موضوعاتی است که اگر الان هم محقق نشود، به احتمال بسیار زیاد با پایان رسمی جنگ، به عنوان بزرگترین معضل دولت مستقر، سر باز خواهد کرد.
3- فرار از باتلاق غزه
صهیونیستها بعد از ضربه خردکنندهای که 7 اکتبر دریافت کردند، 20 روز طول کشید تا تصمیمشان برای آغاز نبرد زمینی در نوار غزه را عملی کنند.
آنها برای این نبرد که مخالفان زیادی هم داشت، چند هدف کلی را اعلام کردند که در بالا اشاره شد. شواهد و قرائن میدانی نشان میدهد هیچکدام از آنها محقق نشده و صهیونیستها مجبور خواهند شد برای آزادی اسرایشان با حماسی که شعار نابودیاش را میدادند مذاکره کنند و امتیاز بدهند!
بنابراین ادامه حضور نیروهای پیاده ارتش اسرائیل در غزه آن هم پس از 6 ماه (دومین جنگ طولانی تاریخ اسرائیل) نه تنها دستاوردی برای نتانیاهو نداشته، بلکه فقط کشتههای بیشتری را روی دستانش گذاشت.
در واقع نتانیاهو که میداند پایان جنگ به معنای پایان عمر سیاسیاش خواهد بود، دست به یک قمار بزرگ زد تا هر طور شده حتی یکی، دو دستاورد قابل ارائه را کسب کند و بعد از غزه خارج شود اما کاری جز کشتار بیرحمانه مردم غزه نکرد و چیزی جز کشتههای زیاد صهیونیستها و افزایش فشارهای داخلی و خارجی به دست نیاورد.
4- ترس اسرائیل از پاسخ ایران و باز شدن جبهههای دیگر
جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است پاسخ حمله جنگندههای اسرائیل به ساختمان کنسولگری کشورمان در دمشق را که به شهادت 7 نفر از نیروهای سپاه از جمله سردار سرلشکر محمدرضا زاهدی، فرمانده مستشاران نظامی ایران در سوریه و لبنان انجامید به شکل پشیمانکنندهای خواهد داد.
فارغ از اینکه این پاسخ به چه شکل و در چه سطحی باشد، یا اینکه چه زمانی اجرا شود اما مساله انتقام، صهیونیستها را در وضعیتی سردرگم و مضطرب قرار داده است.
آنها مجبور شدند چند سفارتخانه خود را در سراسر جهان تعطیل کنند و جامعه صهیونیستی نیز با یک بحران امنیتی کمسابقه مواجه شده است.
اسرائیل از این میترسد که پاسخ ایران موجب باز شدن جبهههای دیگری شود که مشخصترین آنها در شمال سرزمینهای اشغالی است.
احتمال حمله اسرائیل به جنوب لبنان و درگیری تمامعیار با حزبالله و باز شدن جبهه جدید در شمال البته تنها منوط به پاسخ ایران نیست. از چند هفته قبل احتمال این جنگ وجود داشته و هنوز هم دارد اما برآورد صهیونیستها این است که شکل پاسخ ایران میتواند این جبهه را فعالتر هم کند.
حزبالله از آغاز نبرد زمینی اسرائیل در غزه، به شکل مستقیم (البته نه با تمام توان) درگیر این جنگ شده و به دفعات پایگاههای نظامی اسرائیل در مناطق مرزی شمال فلسطین اشغالی را مورد اصابت قرار داده است.
نتانیاهو و دولتش هم که چارهای جز ادامه جنگ نداشتند (به دلایل مختلف که به برخی از آنها بالاتر اشاره شد) بدشان نمیآمد (یا به عبارت بهتر چارهای نداشتند) که با حزبالله هم درگیر شوند. برای همین، بخش زیادی از نیروهای خودشان را به شمال سرزمینهای اشغالی منتقل کردند و اخیرا برخی تیپهای اصلی زمینی نظیر «گولانی» و «اگوز» هم با خروج از نوار غزه به شمال رفتهاند.
خروج مفتضحانه از غزه و روشن شدن این واقعیت که ارتش مدعی اسرائیل نتوانست طی 6 ماه در منطقهای کوچک از پس گروههای مقاومت فلسطینی که به هیچ وجه توانشان قابل مقایسه با صهیونیستها نیست برآید، از یک جهت میتواند احتمال جنگ با حزبالله در جنوب لبنان را کمتر هم کند، چرا که خود فرماندهان نظامی اسرائیل بهتر از همه میدانند تواناییهای حزبالله قابل مقایسه با گروههای فلسطینی نیست.
حزبالله تاکنون تنها بخش بسیار کوچکی از توان خود (بیشتر در حوزه ضدزره) را در جنگ با اسرائیل به کار گرفته و هنوز خبری از موشکهای بالستیک و قدرتمند و موشکهای کروز و از همه آنها مهمتر توان رزم زمینی حزبالله نیست.
حال شاید این سوال مطرح شود: چرا اسرائیل در چنین موقعیتی با حمله بیسابقه به ساختمان سفارت ایران در دمشق، دست به ترور یکی از مهمترین فرماندهان سپاه در جبهه مقاومت زد؟
نتانیاهو به رغم اینکه حیات سیاسیاش به ادامه جنگ بستگی دارد اما میداند این شکل جنگیدن در غزه به نفع او نیست. او برای اینکه دستاوردی حداقلی برای ارائه به افکار عمومی در داخل داشته باشد و بتواند کمی از زیر بار فشار خردکننده مخالفانش رها شود، دست به این اقدام زد و همین عملیات تروریستی به این شکل و حمله بیسابقه به یک مکان دیپلماتیک (کنسولگری یک کشور در کشور سوم) نشان میدهد او و دولتش تا چه حد تحت فشار و خطر قرار دارند. در حالت عادی، دولتی که در میدان پیروز شده و به نتایج دلخواهش رسیده باشد، دست به چنین قماری نمیزند.
از طرف دیگر واضح و روشن است نتانیاهوی در آستانه سقوط، تمام تلاشش را برای ادامه جنگ (برای فرار از تبعات بعد از آن) به کار گرفته تا پای ایران را به میدان نبرد باز کند.
در واقع اسرائیلیها به دنبال پای کار آوردن بیشتر آمریکا هستند؛ آمریکایی که گفتیم دولت فعلیاش روابط چندان مطلوبی هم با نتانیاهو ندارد و حاضر نیست در وضعیت سیاسی فعلی بیش از این برای حماقتهای نتانیاهو هزینه کند.
با این حساب، برآورد نتانیاهو این است که اگر میخواهد آمریکا را بیش از پیش پای کار خودش بیاورد، راه آن ورود ایران به جنگ و گسترش جبهههای نبرد است.
با این تفاسیر، یک بار دیگر به مقدمه بحث بازمیگردم. خروج غافلگیرکننده و فوری اسرائیل از غزه و پایان نبرد زمینی به معنای پایان جنگ نیست (هرچند باقی ماندن بخشی از تیپ ناحال در محوری در شمال غزه هم برایشان هزینهساز خواهد شد).
اسرائیل هنوز به آتشبس گردن نگذاشته اما این شکست فضاحتبار، فشار داخلی و بحرانهای فعلی و آینده اسرائیل یک چیز را مشخص کرده: نتانیاهو به پایان راه رسیده است.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/