روسیه و بحران در غرب آسیا؛ امتیازات کرملین در تنشی که در آن نقشی ندارد
تشدید اوضاع در غرب آسیا کرملین را متقاعد میکند که مشکلات بینالمللی که به دلیل حمله به اوکراین بر روسیه وارد شده را میتوان با روش ثابت شده قدیمیحل کرد: صبر کنید تا خودش حل شود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، تشدید تنش و درگیری میان رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطین در غزه و کرانه باختری به یک بحران ایدهآل برای روسیه تبدیل شده است.
مسکو در ایجاد این بحران نقشی نداشته و تلاش خاصی هم برای اتمام آن انجام نمیدهد، اما به طور طبیعی امتیازات زیادی از این تنش بدست میآورد. آنچه در غرب آسیا اتفاق میافتد نه تنها مسکو را امیدوار به تغییر شرایط میدانی و تضعیف بیشاز پیش اوکراین در خطوط مقدم جنگ میکند، بلکه کرملین را متقاعد کرده ادامه سیاستهای در پیش گرفته شده میتواند به زوال سیستم روابط بین الملل غرب محور بیانجامد.
جنگ غزه نقطه فرار سیاست خارجی روسیه
شعلهور شدن مجدد درگیری میان فلسطینیان و اشغالگران صهیونیست، هدیه غیرمنتظرهای برای کرملین بود. مسکو در پسزمینه این درگیری اساساً بدون هیچ تلاشی در چندین جهت پیروزیهای ارزشمندی را بدست آورد.
برای سالها، روسیه از انواع سیاستمداران و احزاب راست افراطی اروپا، از جابیک مجارستان گرفته تا مارین لوپن فرانسه، برای ایجاد شکاف در ساختارهای غربی حمایت کرد که نتایج این رویکرد در سالهای گذشته، متفاوت بوده است. اما تهاجم روسیه به اوکراین به تقسیمات درون غرب پایان داد و بار دیگر کشورهای دو طرف اقیانوس اطلس را همانند سالهای قبل متحد کرد.
با این حال، شروع جنگ در فلسطین، اختلافات در میان کشورهای غربی را به شدت سابق بازگردانده است. اول از همه، انشعاب و اختلافات در میان جامعه و سیاستمداران آمریکایی در ایالات مختلف این کشور در حالی که ایالات متحده بر حق اسرائیل برای دفاع از خود پافشاری میکند، از سوی دیگر بحثهای شدیدی در اتحادیه اروپا در مورد اینکه کدام موضع برای اروپا صحیحتر است وجود دارد.
آلمان از اقدامات رژیم صهیونیستی حمایت میکند، اسپانیا در حال آماده شدن برای به رسمیت شناختن یکجانبه دولت فلسطین است و مجارستان «طرفدار اسرائیل» یا اسلوونی «طرفدار فلسطین» و به تازگی انگلستان هم از ایجاد دولت فلسطینی حمایت کرده است و خود رژیم اسرائیل که همچنان بخشی از ساختار و گفتمان غرب است، درحال حاضر زمینه مشترکی با بسیاری از شرکای غربی خود پیدا نمیکند.
فقدان وحدت در سطح دولتی تکمیل کننده شکاف در جوامع این کشورهاست. تجمعات له و علیه جنایات رژیم صهیونیستی از استکهلم تا واشنگتن به یک امر عادی تبدیل شده است. همزمان، اختلافات به بالاترین حلقههای قدرت رسیده و رسانههای آمریکایی از نارضایتی تودهای در دستگاههای دولتی آمریکا از سیاستهای حمایتی اسرائیل در دولت جو بایدن، رئیسجمهور مینویسند.
در این شرایط، مشکل اوکراین نه تنها در حال محو شدن است، بلکه به دلیل نیاز به حلوفصل تنش و درگیری میان فلسطین و رژیم اسرائیل در حالت فرسایشی شدن قرار گرفته.
ایالات متحده اعتراف میکند که اکنون در دو جبهه در حال حمایت و پشتیبانی مالی و نظامی است. بایدن همچنان اصرار دارد که با افزایش کمک به اسرائیل، حمایت از اوکراین از بین نخواهد رفت، اما در هفتههای گذشته و در شروع سال جدید میلادی شاهد اختلاف نظر گسترده میان احزاب دمکرات و جمهوریخواه در خصوص اعطای کمک نظامی به کییف بودهایم.
با این حال، ایالات متحده تا کی میتواند در عمل دو درگیری بزرگ را به طور همزمان پشتیبانی کند؟ امیدواری مسکو به اینکه غرب از کمک های نظامیبی پایان به کییف خسته شود، بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک است.
سرانجام، سیاستهای حمایتی از رژیم صهیونیستی، مشروعیت استدلالهای غرب در حمایت از اوکراین در میان کشورهای جنوب جهانی، بهویژه در میان کشورهای خاورمیانه را تضعیف میکند. تلاش برای اثبات غیرقابل قبول بودن تهاجم روسیه به اوکراین با تأکید بر مؤلفه اخلاقی برای کشورهای خاورمیانه اکنون مانند یک ادعای پوچ و تو خالی است.
عکسهایی از ویرانههای غزه، گزارشهایی از هزاران کودک کشته شده، خشم سازمانهای بشردوستانه، همه اینها تأثیر زیادی بر جوامع و افکار عمومی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه گذاشته است.
میتوان برای مدت طولانی در مورد دلایل مختلف جنگ در اوکراین و عملیات رژیم صهیونیستی در غزه بحث کرد، اما برای بخش قابل توجهی از مخاطبان این نتیجه روشن است؛ ایالات متحده کشتار غیرنظامیان توسط روسیه را به شدیدترین شکل ممکن محکوم کرد، اما در مورد کشتار غیرنظامیان توسط بزرگترین متحدش یعنی رژیم اسرائیل نه تنها سکوت اختیار کرده بلکه به لحاظ نظامی و مالی به پشتیبانی این رژیم برآمده است.
کرملین مدتهاست که تحت سلطه دیدگاه واقعگرایانه از سیاست جهانی است، براساس این دیدگاه آنچه در فضای بینالملل اتفاق میافتد رقابت بیپایان دولتهایی با منافع متفاوت است.
در این منطق ادامه مناقشه خاورمیانه که کل استراتژی غرب در قبال روسیه را در هم میشکند گزینه مناسبی برای کرملین است. علاوه بر این، مسکو برای کسب منافع، نیازی به انجام فعالیت و یا اتخاذ تصمیمی ندارد، عمق تضادها میان فلسطین و اسرائیل بسیار آشکارا و عمیق است و عملیات زمینی اسرائیل بعید است به سرعت پایان یابد و حتی پس از آن، سوالات بزرگی در مورد چشم انداز حل و فصل بحران و شکل اداره غزه باقی خواهد ماند.
خطرات مناقشه خاورمیانه برای روسیه
نمیتوان گفت که جنگ در غزه هیچ تهدیدی برای خود روسیه ایجاد نمیکند. به عنوان مثال، خطر گسترش احتمالی بحران به خارج از مرزهای فلسطین ممکن است نیروهای اصلی که قادر به مقابله با اسرائیل هستند همچون حزب الله و ایران را وارد درگیری کند.
ارتش اسرائیل در حال انجام حملاتی به خاک سوریه است تا «جبهه مبارزه با صهیونیسم» را وادار به اشتباه محاسباتی و یا واکنش احساسی کند؛ از همینروی در عملیاتهای مختلف در سوریه مستشاران سپاهپاسدارن را در چندین نوبت مورد حمله قرار داده که منجر به شهادت چندین تن از نیروهای ایرانی شده است.
مشارکت نیروهای طرفدار ایران در جنگ با اسرائیل دردسر جدی برای مسکو خواهد بود. البته طرف روسی دو سال است که آرام آرام به سمت موضع ایران در خاورمیانه پیش میرود، اما این بدان معنا نیست که مسکو آماده حمایت از تهران در نبرد با اسرائیل است. در صورت وقوع چنین جنگی روسها باید به وضوح طرفی را انتخاب کنند و همچنین تعریف جدیدی از حضور نیروهای خود در سوریه ارائه دهند.
با این حال، تاکنون سناریوی گسترش درگیری در کل منطقه محتمل به نظر نمیرسد. از آنجایی که ایران و حزب الله در دو ماه اول مناقشه مستقیماً در آنچه در اطراف غزه رخ میداد مداخله نکردند، بعید است که در آینده نیز به چنین جمعبندی برسند. در عوض، نیروهای نیابتی ایران همچنان به عملیاتهای پر سر و صدا، اما محدود ادامه خواهند داد، که نمونه آن، گلوله باران منظم سرزمین های اشغالی از سوی حزبالله لبنان است.
قاعدتاً برای تهران، درگیری مستقیم با اسرائیل و ایالات متحده در شرایط فعلی بینالملل و منطقهای منفعتی درپی نخواهد داشت. در واقع، منافع ایران از درگیری بین حماس و رژیم اسرائیل و ضرباتی که به این رژیم وارد شده تا حدودی تامین شده که از آن جمله میتوان به شکست عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل اشاره کرد و یا شکست تصویری که ایالاتمتحده از تهدید ایران برای کشورهای منطقه ساخته بود.
از همینروی به خطر انداختن دارایی اصلی نظامی ایران در منطقه یعنی حزب الله، چندان فایده ای ندارد، به خصوص که رژیم صهیونیستی برای مدت نامعلومیدر غزه گیر افتاده است.
علاوه بر خطرات منطقهای، تشدید تنش اسرائیل و فلسطین، خطرات داخلی نیز برای روسیه به همراه دارد. مشکلات خاورمیانه طنین غیرمنتظرهای در جامعه روسیه داشته است. با قضاوت براساس اظهارات مقامات، بالا رفتن احساسات ضد یهودی در تمام روسیه به خصوص مناطق مسلماننشین مانند داغستان تأثیر شدیدی بر سیستم سیاسی روسیه گذاشت است.
همه چیز طبق برنامه پیش میرود
در نهایت، نتایج سیاستخارجی روسیه در بعد بینالمللی و منطقهای به ویژه خاورمیانه پس از تشدید تنشهای بین فلسطین-اسرائیل، کرملین را به این جمعبندی رسانده که جهتگیری کلی سیاست خارجی این کشور به درستی انتخاب شده است.
یک رهبر کاریزماتیک نه تنها باید مجموعهای از مهارتهای مفید را داشته باشد، بلکه باید بتواند زیردستان را به صحت تصمیمگیری خود متقاعد کند.
«بازگشت شرایط مثبت اجتناب ناپذیر است»، مهم نیست که وضعیت چقدر بد به نظر میرسد، این موضوعی است که خود ولادیمیر پوتین ظاهراً به آن اعتقاد دارد و این اعتماد را به افراد سیاسی و نظامی پایینتر منتقل میکند. موفقیتهایی که از راه میرسند هم ایمان به «ستاره بخت پوتین» در قدرت و هم به جبرگرایی را تقویت میکنند. همه چیز دست خداست و البته خدا با روس هاست.
در اینجا علاوه بر منطق عرفانی، ادلههای عقلی بیشتری برای مسکو وجود دارد که فروپاشی نظام روابطبینالملل غربی بسیار نزدیک است. امروز فلسطین-اسرائیل و فردا شاید چین و تایوان.
بنابراین، امید است که ایالاتمتحده و اروپا نتوانند با حمایت کشورهای جنوب، روسیه را منزوی کنند. جنوب جهانی دیگر به غرب اعتماد ندارد و این بدان معناست که چشم اندازهای جدیدی برای مسکو در سیاستخارجی باز میشود.
همچنین، تشدید درگیریها در خاورمیانه، کرملین را متقاعد میکند که مشکلات بین المللی که بر سر روسیه به دلیل تهاجم به اوکراین پیش آمد را میتوان با روش ثابت شده قدیمیحل کرد: صبر کنید تا خودش حل شود.
این رویکرد پیش از این بارها به کمک کرملین آمده و اکنون بار دیگر ثابت شده که سناریویی بسیار کارآمد است. حتی اگر وضعیت در اطراف جبهه اوکراین کاملاً با آن چیزی که برنامه ریزی شده بود پیش نرفت، راهی برای خروج پیدا خواهد شد.
اقدامات مسکو عامل بحران جدید در خاورمیانه نبوده و حتی اگر بخواهد نمیتواند برای حل آن اقدامی کند. روسیه اکنون به دلیل ترس اسرائیل از نزدیکی مسکو به تهران، حتی نمیتواند به عنوان یک میانجی عمل کند.
تنها چیزی که برای مسکو باقی میماند، تکرار کلمات زیبا در مورد نیاز به ایجاد سیستم دو دولتی و تماشای آنچه در خاورمیانه دارد اتفاق میافتد است. گسترش رویدادها در حال حاضر تقریباً کرملین را ذینفع اصلی اتفاقات غرب آسیا کرده و نخبگان روسیه را در مورد درستی مسیر انتخاب شده متقاعد میکند.
نویسنده: مهدی سیف تبریزی پژوهشگر حوزه روسیه و قفقاز
انتهای پیام/